تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799319728




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي فيلمنامه « شوريده»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 بررسي فيلمنامه « شوريده»
بررسي فيلمنامه « شوريده» نويسنده:منوچهر اکبرلو خلاصه داستان:دختر جواني به نام سرير را به بيمارستان مي رسانند و دکتر مهيار او را از خودکشي نجات مي دهد. پس از آن، سرير همواره سر راه مهيار قرار مي گيرد.مهيار که خواهرش بر اثر خودکشي کشته شده است، مي کوشد که مانع خودکشي مجدد سرير شود. رفتن چند باره مهيار به خانه سرير، شک پريسا، دخترخاله و نامزد او را بر مي انگيزاند. در ادامه در مي يابيم که سرير دختر يک مرد ثروتمند است به نام شير کوهي که همسر خود را از بين برده است. سرير نيز با جواني که عاشقش بوده مي گريزد. پيشکار شيرکوهي نيز که دل به سرير بسته بود، از شير کوهي جدا مي شود و به شهرستان مي رود. تا اين که خبردار مي شود سرير از آن جوان جدا شده است. پس باز مي گردد که درخواست ازدواج خود را مطرح کند. اما با ديدن مهيار در زندگي سرير، چند بار مي کوشد او را از بين ببرد اما ناکام مي ماند و دستگير مي شود. شيرکوهي نيز کشته مي شود . سرهنگ اعتمادي در جست و جوي عامل قتل و نيز راز کشته شدن همسر شيرکوهي است. سرانجام در مي يابيم که پريسا، مي خواهد سرير را از بين ببرد و او نيز دستگير مي شود.شوريده اين گونه آغاز مي شود: سرير، زني جوان با سر و صورت آسيب ديده به سرعت راهي اتاق عمل مي شود. پس از عمل چشم باز مي کند و با فلاش بک هاي سريعي که در ذهنش زده مي شود، پيشينه اي تلخ را به ياد مي آورد. صورت نقاشي شده و نقش پلنگ روي دست، به مرموز بودن او و فضاي پر تنش موجود مي افزايد.اين گونه، فيلمنامه شوريده با قلاب کردن مخاطب آغاز مي شود. با صحنه اي کوتاه و غافلگير کننده و رازآلود. چرا که بايد تماشاگر را به سرعت به دام انداخت و رهايش نکرد.در ادامه رمزآلود بودن ادامه مي يابد؛ سرير دم به دم سر راه مهيار، دکتر معالج خود سبز مي شود، به او دسته گل مي دهد و با خواندن قطعات ادبي از او تشکر مي کند. پريسا، نامزد مهيار، از او مي خواهد که به 110 زنگ بزند، اما مهيار مسئله را جدي نمي گيرد. سرير وارد آپارتمان مهيار مي شود تا به مهيار بگويد که « من خودم مي دونم پر از عقده و جنونم»، ولي در نمي يابيم که چرا چنين مي کند، تا نيمه دوم فيلمنامه که مي فهميم سرير خواسته خودکشي کند و دکتر او را نجات داده است. همان جا سرير مي رود لبه تراس و تهديد مي کند به خودکشي. تا آخر هم در نمي يابيم چرا مهيار که در حال ازدواج با پريساست، باز هم با سرير رو به رو مي شود و براي اين کار مجبور است دروغ بگويد و پنهان کاري بکند. حتي اين که او خواهري داشته باشد که قبلاً خودکشي کرده و اکنون بخواهد مانع خودکشي زني جوان شود و با اين کار رابطه اش را با خانواده خود و نامزدش به هم بريزد، قابل توجيه نيست. مگر آن که او را تيپ پزشک پزشکي اي براي درمان سرير استفاده نمي کند و تنها پا به پاي او پيش مي رود و دائم گرفتار اتفاقاتي است که سرير رقم مي زند. به همين سبب همراه با سرير به خانه اش مي رود. نيازي هم نمي بيند به پريسا راستش را بگويد و شک و طعنه او را بر مي انگيزد، تا به کنايه بگويد:« مي بينم که سرت شلوغه». چند لحظه بعد مهيار بر اثر دارويي که سرير به او خورانده به خواب مي رود و زماني که بر مي خيزد، مي بيند در خانه دختر جواني است و پدرش او را به زندان مي فرستد تا پريسا بيايد و او را با ضمانت آزاد کند. مهيار باز هم نيازي نمي بيند که توضيح بدهد و خود را از سرير دور کند. به همين دليل دوباره مي رود خانه سرير تا با او نقاشي هاي عجيب و غريبش رو به رو شود. تا شب هم آنجا مي ماند و با هم مي روند خانه دوست سرير تا بگويد که همه اش زير سر سرير بوده است و هدف سرير هم از اين نقشه معلوم نمي شود. گويا مي داند که هر بلايي هم سر مهيار بياورد، او باز هم به دنبالش خواهد آمد! نمي فهميم چرا مهيار کار و زندگي اش را رها مي کند و به دنبال سرير است. همين طور که در نمي يابيم چرا او را مي برد خانه تا پدر و مادرش او را ببينند و معلوم هم نمي شود که پدر چرا تذکر مي دهد که « در دام نيفتي»و توجهي هم ندارد که نامزد مهيار آنجا ايستاده و ناظر است. گويي که سرير او را سحر کرده باشد. حتي زماني که به دنبال سرير به خيابان مي رود و موتور سوار مرموز او را زخمي مي کند،توجهي ندارد و باز هم به خانه سرير مي رود. موتور سوار بار ديگر مي آيد و او را مي زند و او باز به دنبال سرير است. سرانجام پدر از سرهنگ اعتمادي که قبلاً يار شکارهايش بوده کمک مي خواهد. مهيار و سرهنگ به خانه شيرکوهي، پدر سرير مي روند و معلوم نمي شود از کجا در مي يابند که او کيست و در کجا زندگي مي کند. در آنجا باز هم در نمي يابيم سرهنگ چگونه به خودکشي مادر سرير مشکوک بوده است و مشخص هم نمي شود که چرا شيرکوهي بايد همسرش را بکشد. آن دو باز هم به خانه سرير مي روند تا سيب هاي آويزان و نقاشي هاي پلنگ را ببينند. بي آن که از اين رفت و آمدهاي مکرر چيزي نصيب آنها و تماشاگر شود. ساختار فيلمنامه ، شوريده تر از آن است که اين همه آمد و رفت ها را توضيح بدهد. چون پيش از يک سوم پاياني، همه چيز را درباره سرير و رابطه اش با پدر مي دانيم. اما اين رفت و آمد و گله هاي پريسا، بي هدف ادامه مي يابد تا سرير بيايد و بگويد که « کشتن پدر قاتل شد فرضيه ام. اما نتونستم. رگم رو زدم. تو نجاتم دادي.»و البته مي گويد که پدر را نکشته است. و باز هم معلوم نمي شود که چرا از مهيار مي خواهد او را خلاص کند. چرا مهيار؟ او که به بن بست رسيده خودش چرا خودکشي نمي کند؟ جايي که دکتر و يا مزاحم نجات دهنده اي ديگر در کار نباشد. دکتر بي تجربه ما دوباره فريب مي خورد. دوباره بي هوش مي شود تا بعد بيدار شود و شاهد جسد نيمه جان سرير باشد. و اين، او را به زندان مي کشاند. او هم سرش را مي اندازد پايين و مي رود زندان! از آن سو مرد موتوري هم دوباره سر و کله اش بالاي سر سرير پيدا مي شود و مي خواهد او را بکشد. اما سربازها يک مرتبه سر مي رسند و او را دستگير مي کنند؛ کسي که پيشکار سابق شيرکوهي و عاشق سرير بوده است. و سرانجام شوک نهايي وارد مي شود.اين که پريسا مي آيد تاسرير را بکشد. هم او که پيش از اين او را از پله ها پرت کرده بود تا بميرد و مهيار راهي زندان شود. اما پريسا نيز دستگير مي شود و تمم. بي آن که پيش از اين، آن قدر روي پريسا تمرکز داشته باشيم که حسادتش از او يک قاتل بسازد. فيلم تمام مي شود، اما آشفتگي و پرسش هاي تماشاگر، نه. مشکل فيلمنامه شوريده در اين است که بيش از حد « کم حجم» است. دليلش هم اين نيست که شخصيت هاي فرعي يا ذکر جزئيات را ندارد. فيلمنامه به اين دليل کم حجم است که فيلمنامه نويس خيلي دير به يک صحنه وارد و خيلي زود از آن خارج مي شود. در نتيجه پيش از اين که يک اکشن به طور کامل درک شود، به اکشن بعدي برش داده مي شود. اين کار ، خط روايي داستان را تضعيف مي کند. از سوي ديگر مهيار را مي بينيم که همواره منفعل است. به اين معنا که فقط واکنش نشان مي دهد. او پيوسته در حال عکس العمل نشان دادن است. به نظر مي رسد که حوادث و نيز شخصيت هاي ديگر، همواره بر او واقع مي شوند و خود، عامل وقوع آن نيست. گويي رشته اي نامرئي او را به اين سو و آن سو مي کشاند. بي آن که بدانيم چيست و با چه انگيزه اي اين مسير را ادامه مي دهد. به اين بيفزاييد اين نکته مهم را که ما با افکار و احساسات مهيار همراه نيستيم و تا آخر هم نمي دانيم او چگونه آدمي است. بنابراين از خود مي پرسيم که چرا اين مرد، خودش را وارد ماجرايي مي کند که نه تنها نمي تواند مشکل را حل کند، بلکه زندگي شخصي اش را هم از هم مي پاشد و تا پاي کشته شدن و زندان نيز مي رود. فراموش نکنيم که به قول سيد فيلد« عمل، شخصيت است» در نتيجه بايد به خاطر داشت که آن چه يک فرد انجام مي دهد، نشان مي دهد که او کيست. اما براي مخاطب هم بايد راهي باشد که با اين شخصيت ارتباط برقرار کند و در نتيجه رابطه اي بين شخصيت و مخاطب شکل بگيرد. فيلمنامه نويس شوريده کوشيده است که اين مشکل را از طريق ساختار داستان رفع کند، يعني با افزودن سکانس هاي اکشن( حضور چند باره موتور سوار) يا لحظه هاي نمايشي تنش دار ( رو به رويي چند باره سرير و مهيار در خانه سرير) از عهده حل اين مشکل برآيد. اما با اين کار فقط حالت انفعالي شخصيت داستان بيشتر مي شود. کوتاه آن که رفع اين مشکل نه از طريق تغيير ساختار داستان، بلکه از راه تصحيح شخصيت داستان است. بايد چهره اي فعال تر از مهيار ارائه مي شد. چنانکه عامل کنش باشد و ديگران در برابر کنش او، واکنش داشته باشند. اين گونه، فيلمنامه شوريده نجات مي يافت؛ نجات مي يافت از انفعال و شوريدگي.و يک نکته خارج از فيلمنامه : محمدعلي سجادي در فيلم برداري شوريده از لنز سوپر 35 استفاده کرده است، در حالي که خودش در مصاحبه اي گفته که « اغلب لنزهاي اسکوپي که در آپارات خانه سينما وجود دارد، به دليل عدم استفاده زنگ زده اند.» با اين حال از اين لنز استفاده کرده به اين دليل که خواسته « تجربه هايي انجام دهد که راهگشا باشد.» نتيجه تجربه اش هم اين شده که در تمام طول فيلم، سر بازيگران خارج از کادر قرار مي گيرد و ماي تماشاگر حالات چهره آنان را صرفاً بايد حدس بزنيم. فقط به اين دليل که کارگردان مي گويد « از کادر اسکوپ خوشم مي آيد»!منبع:فيلم نگار، شماره 88/ج
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن