تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 10 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسن مجتبی (ع):كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى‏كنم كه خداوند دعايش را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798831228




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهان ماهی ها


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جهان ماهی ها
جهان ماهی ها
بعضی شاعران‌، به‌راستی منتقدان را از نان خوردن می‌اندازند (1). نه‌تنها از این ناحیه كه لنگیدن‌های غیرمتعارف ندارند، بل از این ناحیه نیز كه از جسارت‌ها و نوآوری‌های غیرمعمول هم پرهیز می‌كنند. محتاطند و كمتر اهل خطركردن ‌(2). این گروه شاعران‌، كمتر به شعر نو می‌گرایند و كمتر از هنرمندی‌های رایج در سال‌های اخیر بهره می‌جویند، هم‌چون پلكانی نوشتن شعر و دست‌انداز ایجاد كردن در سخن و قافیه‌های غیرمعمول آوردن و امثال این‌ها كه البته این‌كارها به گمان من‌، چندان هم هنرمندی نیست و بیشتر هنرنمایی است‌. و فرقی است بین هنرمندی و هنرنمایی‌.من كبری موسوی را چنین شاعری می‌یابم‌، كسی كه بیش از هر چیز به شعرهایی خوش‌ساخت و روان می‌اندیشد، آثاری كه بتوانند با كمترین هزینه‌، بیشترین برد را داشته باشند.یك‌شاعر آشكارا به تخیّل و سپس عاطفه متكی است و این به گمان من خالی از ارزش نیست‌. به واقع تخیّل در شعر اساسی‌تر است و به ذات شعر نزدیك‌تر، نسبت به آرایه‌های لفظی و معنایی كه چنان‌كه از نامشان پیداست‌، برای آرایش كلامند. ولی این تخیّل در مواردی حاصل كشف شاعرانه است و در مواردی حاصل هم‌نشینی غیرمعمول كلمات‌. در آن‌جا كه به راستی یك كشف در كار است‌، شعر بسیار اوج می‌گیرد و آدمی را مسحور خویش می‌سازد:رهاست روسری نقره‌كوب ماه در آب‌به گیسوان فروهشته سیاه در آب‌شبیه مائده آسمانیی انگاربرای هر چه كه ماهی‌ست‌، عكس ماه در آب‌تشبیه تصویر ماه در آب‌، به روسری نقره‌كوبی كه بر گیسوانی سیاه افتاده باشد و یا به نانی كه برای ماهیان افكنده باشند، به‌راستی زیباست‌. این هم دو مثال دیگر:گنجشك‌، واژه‌ای است كه بر خطّ سیم‌هابا دست تو نوشته شده از قدیم‌هاچه سال‌های غریبی كه روز و شب در من‌غم تو بود چنان آتش شبان روشن‌اینجا تصویر كاملاً ملموس و عینی است‌. یعنی خواننده می‌تواند آن را در ذهن مجسّم كند و لذت ببرد. ولی همه تصویرهای شاعر ما از این دست نیست و او گاهی صرفاً به همنشینی نه‌چندان خلاقانه كلمات بسنده می‌كند:به فال نیك گرفتند هر چه فنجان بودشبی كه قهوه چشمت در استكانم ریخت‌تجسّم این تصویر دشوار است و البته قدری ناخوشایند. جالب این‌كه در بسیاری از این تصویرهای ناملموس و یا نازیبا، «چشم‌» و متعلّقات آن حضور دارند:كجاست چلّه چشمت كه پرت خواهم شدبه هیچ‌سوی خود ناتمام بی‌هدفم‌ ققنوس‌های سوخته در خویش رقصیدنددر چشم‌ها یك جفت گوی آتشین افتاد اگر در چشم‌هایم بره‌آهویی به پا خیزدخدا را در زمین طوفان ز هر سویی به پا خیزد انگور در پیاله چشمم دوات شدتا این كه چشم‌های تو عین‌القضات شدبه تناسب ظریف «چشم‌» و «عین‌» در این بیت آخر واقفم‌، ولی به‌راستی همین كافی است‌؟دوخوب است حال‌، كمی از منابع خیال بگوییم‌. به نظر می‌رسد تصویرهای شعر كبری موسوی از این نظر دو گونه كاملاً متمایز دارد. گونه اول‌، تصویرهایی است متكی بر عناصر زندگی انسان امروز، همان چیزهایی كه انسانی در این چهارچوب زمانی و مكانی با آن‌ها سر و كار دارد:چراغ ماه در ایوان آسمان روشن‌شب آن شبی كه زمین روشن و زمان روشن‌میان تاقچه‌، قرآن و چند شاخه گل‌كنار عكس تو آیینه شمعدان روشن‌به گمان من شاعر ما درست در آن‌جاهایی اوج گرفته است كه چنین ساده و بی‌پیرایه به زندگی نزدیك شده است‌. اینجا گویا او هیچ ادای شاعربودن در نمی‌آورد.اما گونه دیگر، برعكس در آن جاهایی است كه شاعر می‌كوشد بیش از حد آشنایی‌زدایی كند. اینجا شعرش آن صمیمیت را ندارد و تا حدودی صنعت‌گرایانه از كار درمی‌آید:هم‌خون چشم‌های كدامین قبیله‌ای‌ای جفت بازمانده من‌، چشم تیله‌ای‌!تو در زلال حنجره‌ات بال می‌زنی‌من مثل آسمان قفس‌، میله میله‌ای‌سه‌كار ما در این سلسله‌، نقد محتوایی شعرها نیست‌؛ ولی این‌قدر می‌توانیم گفت كه آثار كبری موسوی تنوّعی دل‌پذیر در موضوع و محتوا دارد، به گونه‌ای كه هر بخش از شعرها، می‌تواند گروهی از مخاطبان را اقناع كند. مفاهیم عاشقانه‌، انسانی و گاه حتی فلسفی‌، هم‌نشینی خوشایندی با شعرهای توصیفی یافته‌اند. شاعر گاه عنایتی به شعرهای آیینی به طرز رایج آن نشان می‌دهد و البته گاه نیز بیانش سخت شطح‌آمیز می‌شود. ولی در هر حال از بیان مستقیم و خطابه‌وار می‌پرهیزد، البته به‌جز منظومه حضرت زینب‌(س‌) كه به نظر من شعری است مستقیم و حتی موعظه‌گرانه:چشم‌ها بر زخم عادت می‌كنندتا شقایق را زیارت می‌كنندسروها بر سینه‌، بر سر می‌زنندلاله‌ها ذكر مصیبت می‌كننداین تنوّع مضامین شعر كبری موسوی‌، تنوع طرح‌، بیان و حتی سبك و سیاق شعرسرایی را هم در پی داشته است‌. به همین سبب داوری قاطع و یكسان درباره همه آثارش دشوار است‌. شاعر مسیرهای گوناگون را تجربه می‌كند. گاهی بسیار شفّاف و صمیمی سخن می‌گوید؛ گاهی قدری از این صمیمیت فاصله می‌گیرد؛ گاهی بسیار متشرّع می‌شود چنان‌كه دیدیم‌، و گاهی نیز چنین به شطح می‌گراید:وقتی به حیله رانده شود آدم از بهشت‌من قانعم به دوزخ و می‌ترسم از بهشت‌...صد جوی شیر با عسل‌، ارزانی خدابا شرح رفته‌، هیچ نمی‌خواهم از بهشت‌(اما خودمانیم‌. به نظر من شاعر در آثارش خیلی به خدا گیر داده است‌. گفته‌اند، با همه‌چیز بازی‌، با ریش بابا هم بازی‌؟!)همین تنوّع را در شعرهای عاشقانه هم می‌توان دید. شاعر گاه بسیار وقوعی می‌شود، یعنی از روابط و مسائل رایج و معمول میان آدم‌ها سخن می‌گوید، آن هم به طرزی شاعرانه‌:تا با تو ام‌، «الهه ناز بنان‌» چرا؟از تو شنیدنی‌ست‌، دم دیگران چرا؟قالیچه‌های پهن در ایوان رو به باغ‌ماییم و چند فاخته‌، عشق نهان چرا؟در چشم‌هات موسم انگورچینی است‌پلكی بزن كه مست شوم‌، استكان چرا؟و شعر او به گمان من در این‌جاهاست كه اوج می‌گیرد. شاعر به‌خوبی دست به فضاسازی می‌زند و یك محیط مشخص را با متعلقات آن ترسیم و تصویر می‌كند. این شعرها غالباً طرح‌های استوار و منسجمی دارند و بیان‌شان هم قدری شفّاف است‌.ولی در بعضی شعرها كه به گمان من نقاط اوج كار او نیست شاعر كلی‌گویی می‌كند، تصویرهای دور از ذهن می‌آورد و حرف‌های بزرگ بزرگ می‌زند.خدا تو را كلمه خواند و در دهانم ریخت‌سپس به هیأت یك شعر بر زبانم ریخت‌جهان تسلسل تاریكی عمیقی بودستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت‌خدای كوزه به دوش آمد و سر ظهری‌تو را چو جرعه نابی به عمق جانم ریخت‌(بر من مگیرید، خود شاعر چنین گفته است‌. من كه گفتم با همه چیز بازی‌...)زندگی انسان امروز در این شعرها حضور چندانی ندارد. بیان بسیار كلّی است و به همین سبب‌، شعرها تمایز ویژه‌ای نمی‌یابند. تمایز آن‌جاهایی رخ می‌دهد كه شاعر یك فضای خاص را ترسیم كند. وقتی فضاسازی خاص نباشد، او لاجرم به همین عناصر و مضامین رایج در میان شاعران پناه می‌برد و همین‌ها را به گونه‌ای دیگر جابه‌جا می‌كند. او البته در این جابه‌جاكردن و چیدن دوباره عناصر ماهر است‌، ولی به هر حال این شعرهایش مشابه‌های بسیاری در میان شعر جوانان امروز دارد و این هیچ خوب نیست‌.چهارمن فكر می‌كنم كه بیان شاعر قدری خشك به نظر می‌رسد. او می‌توانست با بهره‌گیری از مردم‌گرایی زبانی‌، استفاده هنری از ضرب‌المثل‌ها توأم با طنزی خفیف‌، نمكی به شعرهایش بزند و آن‌ها را از این رسمیت به‌درآورد. او در یكی دو جای این‌كار را كرده و سخت موفق بوده است‌:فنجان قهوه سرد شد، آقا! نیامدیدیا این‌كه من ندیدم‌تان یا نیامدید...اینجا دلم فسیل شد امّا كسی ندیدحتی شما برای تماشا نیامدیدحالا اگر به فرض كه دنیا دل من است‌انگار هیچ‌وقت به دنیا نیامدیدو هم‌چنین در مواردی‌، بعضی كارهای زبانی‌، تناسب‌های معنایی و ابتكارهایی در ردیف و قافیه دیده می‌شود كه البته بسیار نیست و می‌تواند بیش از این مورد عنایت شاعر باشد. این هم چند مثال.در این بیت‌، تضمین و واج‌آرایی توأم دیده می‌شود:با این‌همه «در آخر پیری و زهد و علم‌»این شیخ شوخ‌، عاشق شاخه نبات شدو در این‌جا شاعر تغییری مختصر در ردیف و قافیه بیت آخر وارد كرده است‌:دوباره حرف تو شد در میان ماهی‌هاتویی كه بسته به جان تو، جان ماهی‌ها...دل تو ساقه تردی ز نور بود افسوس‌كه نور می‌شكند در جهان ماهی‌هاتو را نه آب‌، نه آیینه برنمی‌تابندتو ماورای زمینی‌، تو ماه ماهی‌،‌ها!تناسب لفظی میان «كریم‌» و «یاكریم‌»:دست كریم تو كه در این بی‌پرندگی‌آغاز می‌شوند از آن‌، یاكریم‌هاایهام در كلمه «بازمانده‌»:هم‌خون چشم‌های كدامین قبیله‌ای‌؟ای جفت بازمانده من‌، چشم تیله‌ای‌!پنج‌شاعر علاقه‌ای ویژه به كاربرد قافیه‌ها و ردیف‌های تازه و گاه دشوار نشان می‌دهد و انصافاً آن‌ها را خوب در جای‌شان می‌نشاند. آنچه در این مورد گفتنی است‌، این است كه این ردیف‌ها و قافیه‌ها، گاهی خود مضمون‌آفرین‌اند، یعنی به سبب غرابت خویش‌، شاعر را نیز به مضامین غریب هدایت می‌كنند. وقتی شاعر كلمه «ریخت‌» را ردیف اختیار می‌كند، لاجرم بسیار چیزهایی را كه ریختنی نیستند هم می‌ریزد و بدین ترتیب‌، تصویرگری می‌كند. ولی از آن‌سوی‌، این خطر هم در كار است كه تصویرها قدری دور از ذهن از كار درآید و یا دشواری ردیف و قافیه‌، به فصاحت كلام ضربه بزند، مثل این‌جا كه به گمان من مصراع دوم چندان مفهوم نیست‌.تو هر زمان كه بیایی شروع تقویم است‌صدای پای تو در آخرالزمانم ریخت‌همین‌گونه است كاربرد نابه‌جای كلمات «بی‌گدار» و «دوات‌» در این بیت‌ها:چشمم به حرف آمده و بی‌قرار لب‌كی بشكند سكوت مرا بی‌گدار، لب‌انگور در پیالة چشمم دوات شدتا این كه چشمهای تو عین‌القضات شد(3)و در این بیت‌، گویا «تر» زاید است و فقط به اعتبار ردیف‌بودن آمده است‌:یك سال نوری است به عشق تو روشنم‌هرچند چون شهابم و رو به زوال‌تر(همین‌جا در حاشیه بگویم كه «سال نوری‌» در اصل نه واحد سنجش زمان‌، كه واحد سنجش مسافت است‌، یعنی مسافتی كه نور در یك سال می‌پیماید.)و از این قبیل ترك اولی‌ها، البته نه در مورد ردیف و قافیه‌، باید اشاره كرد به كاربرد «كشاش‌» به معنی «توانایی كشیدن‌» در این بیت‌:و چیست شعر؟ كه حتی به خود نمی‌بینندكشاش این‌همه اندوه را ترازوهامن فكر می‌كنم آدم باید در شعر از كاربرد كلماتی كه مشابهتی صوری با بعضی كلمات ناجور دارند، خودداری كند.پایانه‌اگر قدری فاضل‌مآبانه و خودپسندانه به نظر نیاید، دوست دارم بگویم كه من غزل‌های شاعر را بیشتر پسندیدم‌، به‌ویژه غزل‌های شفاف و صمیمی و متعادل او را و از این میان بیشتر از همه آن‌هایی را كه طرح و فضایی خاص داشتند، توأم با تصویرگری‌های ناب‌. رباعی‌ها در مرتبه دوم‌اند و البته قدری تفننی به نظر می‌رسند و چهارپاره پر قافیه حضرت زینب‌، به گمان من هیچ در حدّ دیگر كارهای این شاعر نیست‌.پی‌نوشت‌ها:1. شاعری می‌لنگید/ ناقدی نان می‌خورد. (حسن حسینی‌، نوشداروی طرح ژنریك‌)2. شاید «خطركردن‌» معادل خوبی برای «ریسك‌» نباشد. حداقل این است كه از واژه‌ای بیگانه در متن فارسی پرهیز كرده‌ایم‌، هرچند در پی‌نوشت‌، دچار آن شده‌ایم‌. باری‌، همین كه واژگان بیگانه را از متن به حاشیه برانیم هم خود، كاری است‌.3. «گدار» یعنی گذرگاهی در باتلاق یا رودخانه كه كم‌آب‌تر است و مناسب عبور آدمی‌. تعبیر «بی‌گدار به آب زدن‌» از همین‌جا آمده است‌، یعنی بدون ملاحظه به كاری اقدام كردن‌. به این سبب شاید كاربرد «گدار» در مقامی دیگر، به‌جا نباشد. و كلمه «دوات‌» به ظرف محتوی جوهر یا مركّب گفته می‌شده است‌، نه به محتویات آن‌.محمد كاظم كاظمیتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 447]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن