تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799443019




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هستي در هستي (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هستي در هستي (2)
هستي در هستي (2) نویسنده : كريم فيضي ( جستاري در حيات و هويت مولانا )نمي‌توان انكار كرد كه تو انسان‌ها را مي‌شناسي و چون انسان‌ها را مي‌شناسي، آنها نيز تو را مي‌شناسند. ‌كلام، در باب تو تا هر آنجا كه نويسنده و گوينده‌اي زبردست بخواهد ادامه دهد، ادامه پيدا مي‌كند. اين رشته،رشته‌اي نيست كه بخواهد در جايي توقف كند، مگر در برابر انسان و انسان بودن. ‌جلال‌الدين مولانا، مولانا يك انسان است: نه كمتر و نه بيشتر. آنچه رمز توفق او محسوب مي‌گردد، در اصل‌انسان بودن اوست. زندگي و حيات جلال الدين مولانا به دو بخش تقسيم مي‌شود: بخش اول، پيش از ملاقات اوبا شمس تبريزي است و بخش دوم، پس از ملاقات او با شمس تبريزي را شامل مي‌شود. او در بخش اول‌حياتش، شخصي است مثل همه ولي در بخش دوم، شخصي است مثل هيچ كس.‌گفت: جوياي انسان گشته‌ام ‌مي‌نيابم هيچ و حيران گشته‌ام11 ‌انساني انسان شناس ‌اين همه غم‌ها كه اندر سينه هاست‌از بخار و گرد بود و باد ماست‌اين غمان بيخ كن، چون داس ماست‌اين چنين شد و آن چنان وسواس ماست‌دان كه هر رنجي ز مردن پاره‌اي است‌جزو مرگ از خود بران در چاره‌اي است‌جزو مرگ ار گشت شيرين مر تو رادان كه شيرين مي‌كند كل را خدادردها از مرگ مي‌آيد رسول ‌از رسولش رو مگردان اي فضول‌هرك شيرين مي‌زيد، او تلخ مردهر كه او تن را پرستد، جان نبرد12‌گفتيم : ‌زندگي و حيات جلال‌الدين مولانا به دو بخش تقسيم مي‌شود. بخش اول، پيش از ملاقات او با شمس تبريزي‌است و بخش دوم، پس از ملاقات او با شمس تبريزي. او در بخش اول حياتش، شخصي است مثل همه و دربخش دوم، شخصي است مثل هيچ كس.‌در بخش اول، او يك انسان است با مسائل مربوط به: تولد و نشو و نما و محيط و جغرافيا و پدر و مادر و خانواده وخاندان و درس و بحث و استاد و شاگرد و زن و فرزند و معيشت و روابط اجتماعي و مشاهده و احساس و درد ودانش‌ها و فنون و اطلاعاتي كه مثل همه هم رديف‌هاي خويش داشته و مناسبات حيات طبيعي خويش راتنظيم نموده است. اما در بخش دوم، او يك انسان شناس است، با هزارها مسئله بزرگ و كوچك كه از روح آغازمي‌شود، از كرامت عبور مي‌كند، به دانايي مي‌رسد، بالنده مي‌شود، تولد دوباره را تجربه مي‌كند، برانگيخته‌مي‌گردد، مسائلش را دگرگون مي‌كند، حقيقت را مي‌يابد، سكوت مي‌كند، به خود مي‌خزد، غايب مي‌شود، شيوه‌خويش را عوض مي‌كند و ديگر بار به سخن مي‌آيد و اين بار به جاي <فقه> از دين سخن مي‌گويد: همان چيزي‌كه مثنوي را اصل اصل اصل آن مي‌داند، با نهرهايي كه در بهشتش جريان دارد.‌حس دنيا، نردبان اين جهان‌حس ديني نردبان آسمان13‌گه چنين بنمايد و گه ضد اين‌جز كه حيراني نباشد كار دين‌ني چنان حيران كه پشتش سوي اوست‌بل چنين حيران و غرق و مست دوست14‌كم كش كه كشتن را سود نيست‌دين ندارد بوي، مشك و عود نيست‌سر پنهان است اندر صد غلاف ‌ظاهرش با تو چو تو باطن بر خلاف15‌كوتاه سخن اينكه: در بخش اول مولانا يك انسان عادي است و در بخش دوم، يك انسان شناس غير عادي‌كسي كه نخست به شناخت حقايق خود نايل آمده و خويشتن را كشف نموده و آنگاه همه و همگان را شناخته‌است. ‌بي‌جهت نيست كه مي‌توان كتاب او، مثنوي معنوي را به وضوح كتابي بزرگ در زمينه انسان‌شناسي در همه‌قرون و اعصار به شمار آورد كه با روشي خاص، در صدد القاء و ارائه ديدگاه‌هاي خويشتن است. ‌تعداد روان‌ها و شخصيت‌ها و حالات رواني كه در جاي جاي مثنوي مطرح شده و در خلال گفتارهاي گوناگون وداستان‌ها و حكايت‌هاي متنوع ذكر شده و با قلم شرح، به همگان بيان شده است، بيش از صدها نوع <وجود> و<شخصيت> است.اين تعداد از اشاره به روان‌هاي گوناگون، نشان دهنده اين حقيقت تواند بود كه بشريت پس ازمولانا، با يك روان شناس بزرگ بشري مواجه است كه از اندرون خانه خويش در گوشه‌اي از هستي در آسياي‌صغير به دهكده هستي و هستاي كبير اشراف دارد و از پشت چشم خويش، با مغزي بيدار و بزرگ و در پشت‌قفسه سينه‌اي بي‌تاب، با روحي بزرگ‌تر از آسمان‌ها مرزها را مي‌شكند، از حصار زمان‌ها عبور مي‌كند و با روح‌هاو جسم‌ها، ارتباط برقرار مي‌كند: سلبي و ايجابي: ‌رفت آن ماهي، ره دريا گرفت‌راه دور و پهنه پهنا گرفت‌رنج‌ها بسيار ديد و عاقبت ‌رفت آخر سوي امن و عافيت ‌خويشتن افكند در درياي ژرف‌كه نيابد حد آن را هيچ طرف...‌ناگهان رفت او و ليكن چونك رفت‌مي‌ببايستم شدن، شدن در پي بتفت ‌بر گذشته حسرت آوردن خطاست ‌باز نايد رفته، ياد آن هباست16 ‌رفتن اين آب، فوق آسياست‌رفتنش در آسيا، بهر شماست17‌آنچه را كه بايد بشنود، مي‌شنود و آنچه را كه بايد بگويد، به سهولت مي‌گويد و به جايگاه بعدي خويش عبورمي‌كند. ‌چون كه اخوان را دل كينه‌ور است‌يوسفم را قعر چاه اولي‌تر است18 ‌كز تناقض‌هاي دل، پشتم شكست‌بر سرم جانا، بيا مال دست‌زير دست و سرم را راحتي است‌دست تو، در شكر بخشي آيتي است‌سايه خود را از سر من برمداربي قرارم، بي قرارم، بي قرارمر عدم را خود چه استحقاق بودكه بر او لطفت چنين درها گشود؟پنج حس ظاهر و پنج نهان‌كه بشر شد نطفه مرده از آن ‌چون گريزم زآنك بي تو زنده نيست‌بي خداونديت، بود ما بنده نيست19 ‌قبه‌اي برخاستي از حباب‌آخر آن خيمه است بي واهي طناب‌رزق چون برق است و اندر نور آن‌راه نتوانند ديدن رهروان‌اين جهان و اهل او بي حاصلندهر دو اندر بي وفايي يك دلندزاده دنيا، چو دنيا بي وفاست‌هرچه رو آرد به تو، آن رو قفاست20‌در عرصه زندگي‌ها ‌باري، اين‌ها همه سبب مي‌شود قلم‌ها - چه بخواهند و چه نخواهند - از او بگويند و حنجره‌ها - چه بدانند و چه‌ندانند - او را بگويند و از او بگويند و در اثر قرار گرفتن در مدار حوادث و پس از تجربه‌هاي فردي و جمعي،مسائلي را بر زبان بياورند كه مولانا، آنها را قرن‌ها پيش‌تر به عنوان نتيجه‌هاي زندگي و سلوك و فهم و دريافت‌خويش از زندگي بيان نموده، با عبارت‌ها و كلمات گوناگون به يادگار نهاده است. ‌صد هزاران دام و دانه است، اي خدا ‌ما چون مرغان حريص و بينوادم به دم، ما بسته دام نويم‌هر يكي، گر باز و گر سيمرغي شويم‌مي‌رهاني هر دمي ما را و بازسوي دامي، مي‌رويم اي بي نيازما در اين انبار گندم مي‌كنيم‌گندم جمع آمده گم مي‌كنيم ‌مي‌نينديشيم آخر ما به هوش‌كين خلل در گندم است، از مكر موش‌موش تا انبار ما حفره زده است‌واز فنش، انبار ما ويران شده است ‌اول اي جان، دفع شر موش كن‌وانگهان، در جمع گندم كوش كن!‌بشنو از اخبار آن صدر الصدورلا صلوه تم الا بالحضور‌گرنه موشي دزد در انبار ماست‌گندم اعمال چل ساله كجاست؟21‌نمي‌توان ادعا كرد تجربه جمعي بشر در مولانا يافت مي‌شود. اين ادعا بسي بزرگ‌تر از آن است كه به سادگي‌بتوان آن را اثبات نمود. همچنين نمي‌توان ادعا كرد به اندازه تمام انسان‌ها زيسته است، اما چگونه به اين‌واقعيت اعتراف ننمائيم كه در مدت محدود زندگي خويش كه بيش از دهه‌هايي معمولي نبوده، به مسائلي توجه‌يافته است كه در حقيقت مسائل اصلي ديروز و امروز بشر محسوب مي‌شود.آري، او در اثر تاملات وموشكافي‌هاي خويش، به نكاتي پي برده كه سايه سنگين آن مسائل، هم اكنون نيز بر فنوني چون ادبيات،تاريخ، فلسفه، هنر و دانش‌هاي مربوط به انسان و اجتماع و حيات سنگيني مي‌كند. ‌قرايني وجود دارد كه نشان مي‌دهد: گفتار مولانا علمي و تجربي است و شواهدي در حقيقت علمي و عملي اويافت مي‌شود كه نشان مي‌دهد او با زباني گويا، همچنان به حيات خويش در متن حقايق و مسائل زندگي انسان‌ها ادامه خواهد داد. ‌ني حديث راه پر خون مي‌كند ‌قصه‌هاي عشق مجنون مي‌كندمحرم اين هوش جز بيهوش نيست ‌مر زبان را مشتري جز گوش نيست‌گر نبودي ناله ني را ثمرني جهان را پر نكردي از شكردر غم ما روزها بيگاه شدروزها با سوزها همراه شدروزها گر رفت گو رو باك نيست‌تو بمان اي آن‌كه جز تو پاك نيست22‌ياد آريد اي مهان، زين مرغزاريك صبوحي در ميان مرغزارياد ياران، يار را ميمون بودخاصه كان ليلي و اين مجنون بود23‌پي نوشت : 11‌) رمضاني دفتر 5 / ص 328 ‌12‌) دفتر1/ 1 2296 تا 230213‌) دفتر1/ 203 ‌14‌) دفتر1/ 312 و 313‌15‌) دفتر1/ 340 و 341‌16‌) دفتر4/ 2238 تا 2244 ‌17‌) دفتر1/ 3087 ‌18‌) دفتر6/ 2015 ‌19‌) دفتر6/ 560 تا 571، با تلخيص‌20‌) دفتر4/ 1650 تا1653 ‌21‌) دفتر1/ 347 تا382 ‌22‌) دفتر1/ 13 تا 16 ‌23‌) دفتر1/ 1558 و 1559منبع:روزنامه اطلاعات /س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن