تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس در روز جمعه ناخن‏هايش را كوتاه كند، عمر و مالش زياد مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798930018




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از کیسه ی خلیفه می بخشد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: از کیسه ی خلیفه می بخشد
از کیسه ی خلیفه می بخشد
روزی بود، روزگاری بود که هارون الرشید خلیفه بود. او وزیری داشت به نام جعفربرمکی که ایرانی بود. جعفربرمکی وزیری کاردان و باهوش بود. به همین دلیل، هارون الرشید به او اهمیت زیادی می داد و اغلب کارهای مملکت را به او سپرده بود.عرب های دور و بر هارون الرشید به موقعیت جعفربرمکی حسادت می کردند و از هر فرصتی بهره می گرفتند تا پیش خلیفه بدی او را بگویند. بدگویی ها آن قدر ادامه پیدا کرد که هارون به وزیرش بدبین شد و ترسید که این وزیر ایرانی، عرب ها را از کار بر کنار کند و قدرت خلافت را به دست گیرد.در روزگار بدبینی هارون جعفربرمکی حال و روز خوبی نداشت و مثل گذشته مورد توجه خلیفه نبود با این که هنوز وزیر بود، دیگر کسی به حرفش گوش نمی داد جعفربرمکی، دیگر به دربار خلیفه هم نمی رفت. توی خانه اش نشسته بود که ببیند فردا چه می شود.روزی عموی خلیفه پیش جعفربرمکی رفت و گفت: « می دانی که خلیفه نسبت به تو نظر خوبی ندارد. من مقدار زیادی بدهکارم. اگر به من پولی بدهی که بتوانم بدهکاری هایم را بدهم و زندگیم را سر و سامانی ببخشم، پیش خلیفه می روم و از تو تعریف می کنم تا بدبینی او از بین برود.»جعفربرمکی که می دانست به زودی از وزارت کنار گذاشته می شود و تعریف چنین کسی کمکی به حالش نمی کند، به فکر فرو رفت و با خود گفت: « آب که از سرگذشت، چه یک نی، چه صد نی.»پس تصمیم گرفت یک بار دیگر تیز هوشی و کاردانی خود را به نمایش بگذارد. این بود که به خزانه دار خلیفه دستور داد بدهکارهای عموی خلیفه را بپردازد و مقداری هم به او پول بدهد.خزانه دار، از دوستان جعفر بود. پیش خود گفت: «هنوز که جعفربرمکی از کار برکنار نشده، پس بهتر است دستورش را اجرا کنم.»فردای آن روز همه فهمیدند که عموی خلیفه پولدار شده و این پول را هم جعفربرمکی به او داده است. خبر به خلیفه رسید. خلیفه که فرصت خوبی برای اذیت کردن وزیرش پیدا کرده بود، دستور داد جعفربرمکی را به حضورش ببرند. وقتی جعفربرمکی حاضر شد، خلیفه از او پرسید: «بگو ببینم آن همه پولی را که به عمویم بخشیده ای از کجا آوره ای؟ تو که می گفتی مال و ثروتی نداری.»
از کیسه ی خلیفه می بخشد
جعفر جواب داد: «از کیسه ی خلیفه بخشیدم، و گرنه، من که آن همه پول را نه داشته ام و نه دارم.»خلیفه گفت: «از کیسه ی خلیفه بخشیده ای؟! یعنی چه ؟ من که نمی فهمم.»جعفر گفت: «او عموی شماست. درست نیست که از وزیر زیردست شما پول بگیرد. به همین دلیل، دستور دادم خزانه دار به او پول بدهد که توهینی به شما و عمویتان نشده باشد.»خلیفه فهمید که یک بار دیگر به دام تیزهوشی و کاردانی جعفربرمکی افتاده است. از آن به بعد، درباره ی کسی که به جای خرج کردن از پول خودش، کاری کند که دیگری خرج دست و دلبازی های او را بدهد، می گویند از کیسه ی خلیفه خرج می کند.برگرفته از مثل ها و قصه هایشان _ مصطفی رحماندوستگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطبا شیطان ارزن کاشته فردا من این ده را زیر و رو می کنم نیش عقرب نه از ره کین است نرود میخ آهنی در سنگ من زینب زیادی ام یک کلاغ چهل کلاغ از آنهاست که نان را پشت در می مالند درخت گردکان با این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر! هم چوب را خورد هم پیاز،هم پول داد خود کرده را تدبیر نیست





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن