تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هنگام بى نيازى شكر مى گزارد و منافق هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799572737




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یک لحظه تأمّل


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
یک لحظه تأمّل
یک لحظه تأمّل حق تعیین سرنوشت در حقوق بین‏الملل و حکومت جهانی اسلامامروزه مسلم است که پی‏ریزی یک حکومت واحد جهانی و برقراری حکومت عدل و داد در کلیه شئون، با توسل به زور و استفاده از قوه قهریه امکان‏پذیر نیست؛ هرچند هر نوع حکومتی، از قدرت بی‏نیاز نیست، اما در عین حال، تنها قدرت و قوه اجرایی نیرومند، قادر به محو فساد و گسترش عدل و داد نیست، بلکه جامعه انسانی از نظر عقل، خرد، دانش و بینش، باید به پایه‏ای برسد که طبعا خواهان برقراری حکومت حق و عدالت و طرد و نابودی ظلم و طغیان گردد و چنین حالتی جز در پرتو تکامل فرهنگ انسانی امکان‏پذیر نیست.آرمان نهایی اسلام در مورد رابطه و مناسبات انسانی، همان رسیدن به امت واحد بشری است و در مورد زمین نیز کمرنگ شدن مرزهای جغرافیایی و قید و بندهای مرزی، و به وجود آمدن کشور واحد جهانی تحت حاکمیت قانون واحد.(1)اما در این راه، موانعی به چشم می‏خورد؛ عوامل طبیعی (که تفاوت میان سیستم‏ها را اقتضا می‏کند)، عرف، عادات و آداب و رسوم هر محل، نظام‏های اقتصادی متفاوت، غرور، جمعیت، تعصب و حس ناسیونالیستی ملت‏ها که به دولتمردان اجازه نمی‏دهد، به راحتی قوانین ملی و داخلی خود را رها کنند؛ لذا تمایل هر کشور برای به کرسی نشاندن قانون و مقررات کشور خود، با این ادعا که نظام حقوقی‏اش کامل‏ترین و بهترین نظام حقوقی است.ما براین باوریم که چهره واقعی اسلام (همان که در مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، هنوز نمایان گشته) برای بسیاری از انسان‏های مشتاق در پرده ابهام است. تفکر شیعی در اسلام، به دلیل داشتن عناصری چون امامت، عدالت، نظریه فطرت، اجتهاد، عقلانیت، جهاد، و پیام فراتاریخی، به لحاظ تئوریک توان جهانی شدن را دارد.مکتب رهایی بخش اسلام، مرهم جانبخشی برای همه دردهای بشریت به ارمغان آورده که توضیح و تشریح آن در قالب حکومت جهانی مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برپایی عدالت (این آرزوی همیشه بشر در جهان)، وظیفه و هدف این مقاله است.در این پژوهش، ما به دنبال آن هستیم که در حکومت جهانی مبتنی بر تفکر شیعی، رابطه میان اقوام و ملل گوناگون، چگونه تنظیم می‏شود؟ اقوام و ملل تا چه اندازه از آزادی عمل برخوردارند و در چه مسائلی موظف به اطاعت و تمکین هستند؟ و در نهایت نقش حاکم و مردم در این حکومت به چه میزان خواهد بود؟حق چیست؟ آیا حقوق مبنای واقعی هم دارند؟در تعریف حق چنین گفته شده است: حق امری اعتباری است که به موجب آن، صاحب حق شایستگی بهره‏وری از امری و اختصاص آن به خود را یافته و بر دیگران نیز رعایت آن لازم است.(2)امروزه حق را به لحاظ منشأ و خاستگاه، بر دو نوع تقسیم می‏کنند، حقی که موجودیت آن ناشی از یک عمل ارادی انسان‏ها است، و حقی که بدون دخالت اراده انسانی موجودیت یافته است. حق اول را برخی حق اختصاصی می‏نامند (می‏توان آن را حقوق اکتسابی هم نامید) و دیگری را حق عمومی می‏خوانند، زیرا بمانند نوع اول، اختصاصی به فرد معین ندارد، بلکه عموم افراد اجتماع از آن بهره‏مند هستند؛ همانند حق آزادی بیان و عقیده. حقوق اختصاص یا اکتسابی، بلاواسطه از یک عمل ارادی متولد می‏شوند، برخلاف حقوق عمومی که به صرف انسان بودن، برای انسان‏ها حاصل می‏شود؛ از همین رو، می‏توان آنها را حقوق طبیعی هم نامید که امروزه به نام حقوق بشر خوانده می‏شود.(3)فراموش نکنیم که از دیدگاه اسلام هر استعداد طبیعی منشأ یک حق طبیعی است و از آنجا که استعدادهای طبیعی مختلف‏اند، لذا دستگاه آفرینش، هر یک از انواع موجودات را در مداری مخصوص به خود قرار داده و سعادت او نیز همین است که در این مدار طبیعی حرکت کند؛ لذا ابتنای دسته‏ای از حقوق بر امور نفس الامری و طبیعی امری قابل دفاع است.حقوق بشر و حقوق اقوام و مللگرچه اولین اعلامیه حقوق بشر بر لوحی گلی در دوره سلطنت کورش کبیر نگاشته شده است و این لوح، هم اکنون در سازمان ملل متحد در نیویورک قرارداد و هدیه ایران به جامعه جهانی است(4)، اما اعلان و تدوین منظم اعلامیه‏های حقوق بشر، با تأکید بر جهانی بودنشان جدید است و سرآغاز آن می‏تواند از صدور فرمان منشور کبیر (1215م) در انگلستان، مجموعه قواعد حقوق انگلستان (1688م)، اعلامیه استقلال امریکا (1776م) و اعلامیه حقوق بشر و شهروندان فرانسه (1789م) بوده باشد.در قرن بیستم، ویرانی‏های جنگ جهانی دوم، به جهانشمولی حقوق بشر و نیاز به اعلام بین‏المللی و حمایت از آن کمک نمود؛(5) لذا منشور ملل متحد در سال 1945 و اعلامیه جهانی حقوق بشر(6) در سال 1948 به سرعت تدوین شد. تدوین و تصویب میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین‏المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سال 1966 م، در جهت اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین اعلامیه اسلامی حقوق بشر مصوب 14 محرم 1411 قمری، مطابق با 5 اوت 1990 میلادی در قاهره نیز از جمله گام‏های مهمی است که در این زمینه برداشته شده است.قالب‏های حمایت از حقوق انسان‏ها در اسناد حقوق بشراصولاً دو نوع حمایت از حقوق گروه‏های انسانی را می‏توان در اسناد حقوق بشر مورد مطالعه قرار داد. نوعی حمایت از حقوق گروه‏های بشری که اصطلاحا آن را حمایت غیرمستقیم می‏نامیم و عبارت از حمایتی است که در چارچوبی فردگرایانه صورت می‏گیرد و در همه ابعاد حقوق بشر به چشم می‏خورد، اما در برخی دیگر از اسناد بین‏المللی، به صورت مستقیم به گروه‏های انسانی اشاره شده و از حقوق جمع ـ بما هو جمع ـ حمایت شده است.(7)در برخی اسناد حقوق بشر، رد پای حقوق اقوام و ملل را می‏توان یافت؛ برای مثال در منشور آفریقایی حقوق بشر و ملت‏ها(8) مصوب 26 ژوئن 1981، شش ماده (مواد 19 تا 24) به حقوق وحدت(9) اختصاص یافته است. این دسته از حقوق به افراد مربوط نیست، بلکه خاص گروه‏های انسانی، یعنی همان ملت‏ها است.ما در این پژوهش، به بررسی یکی از مهم‏ترین مصادیق این دسته از حقوق در حکومت جهانی اسلام خواهیم پرداخت، زیرا باور ما این است که حکومت جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پایه‏هایی عقلانی استوار است که دنباله شریعت اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است؛ از این‏رو مطالعه نصوص موجود و بررسی آنها (اعم از آنکه در خصوص حکومت جهانی آن حضرت وارد شده باشد، یا به طور کلی دیدگاه مکتب تشیع را درباره حقوق اقوام و ملل نشان دهد)، می‏تواند ما را به تدوین یک نظریه پیرامون وضعیت حقوقی اقوام و ملل در تفکر شیعی و چشم انداز آن در حکومت جهانی مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رهنمون سازد.ملیت و ناسیونالیسمهرچند ملیت (به مفهوم خاص آن) امری جدید است، اما احساس ملی، یعنی نوعی وحدت در میان اقوام و جماعات گوناگون که در یک سرزمین زندگی می‏کنند و گذشته مشترکی دارند، چیز تازه‏ای نیست.ناسیونالیسم جدید از قرن هیجدهم میلادی، به خصوص پس از انقلاب کبیر فرانسه، در اروپا و سپس نقاط دیگر کره خاکی شایع شد؛ این آرمان، اگرچه با حس قومیت و ملیت جوامع و تمدن‏های قدیم، از جهاتی شباهت داشت، اما از جهات دیگر با آن فرق داشت.همین احساس ناسیونالیسم بود که در این قرن، منشأ جنبش‏های ضداستعماری شد و اقوامی که پیش از آن، ملت مستقلی محسوب نمی‏شدند، با استفاده از این مفهوم که از غرب اخذ کرده بودند، و با تکیه بر مشترکات جغرافیایی، تاریخی و زبانی خود، موفق شدند به عنوان ملت‏های مستقل، پا به صحنه سیاسی جهان بگذارند.در نگرش اسلامی می‏توان ملی‏گرایی را به دو نوع تقسیم کرد: ملی‏گرایی مثبت که بر پایه‏ای جهانی استوار است و تارهای آن در قالبی جهانی و گسترده تنیده شده است؛ به طوری که نسبت به آن جزئی از یک کل را تشکیل می‏دهد. دیگری ملی‏گرایی منفی که به دور از این قالب شکل می‏گیرد.دولت اسلامی از قوانینی برخوردار است که روابط اجتماعی را براساس ویژگی‏های انسانی و به دور از خصوصیات محلی و قومی، همان گونه که محتوای جهانی این دولت می‏طلبد، تنظیم می‏کند.اگر به خطاب‏های قرآنی نظری بیفکنیم، می‏بینیم که قرآن برای خطاب، همواره از عنوان‏های عام استفاده می‏کند؛ مانند «یا ایها الناس، الانسان، الذین آمنوا، الذین کفروا»، و در هیچ یک از خطاب‏های آن نشانی از عنوانی تعصب‏آمیز وجود ندارد و خطاب‏هایی هم‏چون «یا ایها العربی، المکی، یا القرشی»، را نمی‏توان در آن یافت. بدیهی است که این زبان قرآنی در شریعت اسلام انعکاس یافته، به طوری که این شریعت در راهکارهای قانونی خود، بر ویژگی‏های اصیل انسانی، هم‏چون عمل و ایمان تکیه دارد و در محاسبات خود، هرگز خصوصیت‏های محلی، هم‏چون خویشاوندی و پیوند و علقه‏های قبیله‏ای و وطنی و قومی را وارد نمی‏سازد.بی جهت نیست که برتراند راسل معتقد است: برای رسیدن به یک حکومت جهانی، باید زمینه فکری ملت‏ها را آماده ساخت و از تبلیغات افراطی ناسیونالیستی خودداری نمود؛ ضمن آنکه تبلیغات افراطی ناسیونالیست‏ها غیرقانونی شمرده می‏شود، در مدارس نیز نباید به اطفال درس دشمنی و نفرت از ملل دیگر داد.راسل می‏گوید: اگر بخواهیم حکومت جهانی تحقق بپذیرد، ناگزیر باید تحمل و بردباری میان حکومت‏های ملی از انواع گوناگون، به مراتب بیش از آن باشد که امروز هست و باید از بخشی از لذت‏های خودمختاری چشم پوشید.(10)اسلام و رابطه امت و ملتیکی از تفاوت‏های اساسی نظام سیاسی اسلام با مکاتب سیاسی و حقوقی معاصر، در مرزبندی موجود میان «ملت» و «امت» است. هرکس کم‏ترین اطلاعی از مفاد آیات قرآنی داشته باشد، تردیدی در جهانشمولی اسلام ندارد و اسلام از آن جهت که دینی جاودانی و جهانشمول است و جامعه بشری را مخاطب خویش می‏داند، بدون توجه به مرزهای سرزمینی و تفاوت‏های نژادی، زبانی، ملی و فرهنگی، همه انسان‏ها را به تشکیل یک جامعه بزرگ به نام «امت واحده» دعوت می‏کند.(11) این مفهوم به طور کلی با مفهوم شهروندی که افراد را به دولت حاکم در یک سرزمین معین مرتبط می‏سازد، متفاوت است.(12)علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) تحت عنوان «ثغر المملکه الاسلامیه هو الاعتقاد دون الحدود الطبیعیه او الاصطلاحیه»(13) می‏گوید: «اسلام اصل انشعابات قومی و ملی را بدین صورت که مؤثر در تکون و پیدایش اجتماع باشد، ملغی ساخته است... . انشعابات و ملیت‏هایی که براساس «وطن» تشکیل می‏گردند، امت و مجموعه خود را به سوی وحدت و یگانگی حرکت می‏دهند و در نتیجه این ملت، از ملت‏های دیگر که در وطن‏های دیگر قرار دارند، روحا و جسما جدا می‏گردد. به همین دلیل است که «اسلام» این قبیل انشعابات و تمیّزات را ملغی ساخته و اجتماع انسانی را براساس عقیده و نه نژاد و وطن و نظایر آن، پایه‏ریزی نموده است».(14)البته به نظر می‏رسد که مقصود علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) از ملغی ساختن، همان الغای اصالت است، زیرا بدیهی است که اگر تفکیک ملت‏ها و تشکیل دولت‏های متعدد و برقراری ضوابط و مقررات خاص در مورد تبعه و افراد مقیم، و نحوه استیفای حقوق هر یک و حتی دقت در نحوه تحرک و جابه‏جایی آنها در هنگام ورود و خروج از کشور، همگی به منظور سامان بخشیدن به حیات مادی بشر و ایجاد انضباط در جوامع و کنترل امنیت داخلی باشد، نه تنها مردود نیست، بلکه امری پسندیده و قابل اعتنا است.در حقوق بین‏الملل نیز روابط بین دولت‏ها بر پایه احترام متقابل، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر (مگر امور مربوط به حقوق بشر)، حفظ منافع ملی، عدم توسل به زور، و حل و فصل مسالمت‏آمیز اختلافات استوار است که همگی اموری معقول و شایسته است؛ از این‏رو فراملی بودن «امت»، هرگز به مفهوم «نفی ملیت» و یا ضدیت با آن نیست.در منشور مدینه آمده است: «لا یحالف مؤمن مولی مؤمن دونه»؛ هیچ مؤمنی نباید با افراد تحت پیمان مؤمن دیگری هم‏پیمان شود؛ بدین ترتیب، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هم‏پیمانی افراد قبیله‏ای با بزرگان دیگر قبایل را، به دلیل سابقه دیرینه‏ای که داشت، مشروع دانست؛ مشروط بر اینکه این هم‏پیمانی، با موافقت و رضایت رئیس قبیله فرد متقاضی هم پیمانی باشد، زیرا هم‏پیمان شدن، برای میهمان و میزبان مزایایی داشت. فردی که با این شیوه، به قبیله میزبان می‏پیوست، می‏توانست در سایه حمایت قبیله جدید، فعالیت آزادانه داشته باشد، اما قدر مسلم این بود که این جابه‏جایی، به تضعیف یک قبیله و تقویت قبیله دیگری می‏انجامید؛ پیشآمدی که عدم ثبات و ایجاد مشکلات اجتماعی و سیاسی و اداری را درپی‏داشت؛ از این رو، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) برای جلوگیری از تمامی این پیشآمدها، پذیرفتن عضوی به عنوان هم‏پیمان را منوط به رضایت رئیس قبیله مقابل می‏دانست. با دقت در مضمون این مسئله، می‏توان آن را به تأسیس سیاسی تابعیت در نظام‏های حقوقی نوین تشبیه نمود، زیرا تمامی مختصات تابعیت در مسئله هم‏پیمان شدن وجود دارد؛ اموری مانند لزوم جلب موافقت رئیس قبیله که در آن زمان عملاً به جای دولت‏های کنونی تصمیم گیرنده بودند، ایجاد یک سری مزایا برای تبعه و دولت متبوع، حمایت از تبعه و اعطای آزادی در فعالیت‏ها به وی، از جمله این شباهت‏ها است که حق جوامع را در کنترل و نظارت براتباع خود و آمار ایشان مسلم می‏داند؛ یعنی همان امری که امروزه نیز از سوی تمامی دولت‏ها اعمال می‏شود(15) و ما معتقدیم، در مدل طراحی شده برای حکومت جهانی، این‏گونه اختیارات،(16) کماکان در صلاحیت دولت‏های عضو جامعه جهانی خواهد بود؛(17) هم‏چنان‏که در زمان رسول گرامی اسلام نیز چنین اختیاری وجود داشته است.(18)مشروعیت حاکممهم‏ترین سؤال در باب حاکم حکومت اسلامی، سؤال در مورد مشروعیت او است، اما مقصود از مشروعیت چیست؛ چرا تمامی فرمانروایان حکومت خود را مشروع جلوه داده و می‏دهند؟البته وقتی ما سخن از مشروعیت علی(علیه السلام) مطرح می‏کنیم، تأسیس خاصی مورد نظر ما است که شاید به جرأت بتوان گفت، در هیچ مکتب حقوقی دیگر، چنان تأسیسی وجود نداشته است. مشروعیت الهی به طور ناگهانی در اسلام تأسیس نشده، بلکه زمینه قبلی نیز دارد؛ مثلاً در آیین ایرانیان باستان (زرتشت)، شاید یکی از علل گرایش ایرانیان به تفکرات شیعی نیز همین باشد که به مشروعیت الهی حاکم و امام معتقد بودند.در ایران باستان، فره ایزدی، عامل مشروعیت دهنده به شاه و توجیه‏کننده قدرت او است. فره ایزدی به این معنا بود که شاه از دیگر افراد بشر برتر است و نایب و جانشین خدا در روی زمین است؛ مشروعیت او فقط ناشی از برگزیدگی از جانب خدا (یعنی داشتن فره ایزدی) بود؛ بنابراین، او تنها در برابر خداوند مسئولیت داشت. بشر او را بر نمی‏گزید و بشر او را عزل نمی‏کرد؛ چنین شاهی در دوران سلطنت خود و تا زمانی که این کمالات را از دست نداده است، از فرکیانی برخوردار است. اما چنان‏که ادعای خدایی یا بیدادگری کند، مشروعیت الهی یا فره ایزدی خود را از دست می‏دهد.(19)التزام به (تائو) و (لی) نزد چینیان نیز حکایت از وجود منبعی فراتر از عقل انسان می‏کند که حیطه حقوق بشر را نیز تعیین می‏کند. این دقیقا بمانند اعتقاد به اهورا مزدا در میان زرتشتیان است که نیرویی ماورای عقل انسانی است.(20)آیا انسان‏ها می‏توانند فرمانروای حکومت واحد جهانی خود را تعیین کنند؟در پاسخ سؤال فوق، به طور خلاصه باید گفت: از آنجا که حقوق دارای مبنای واقعی و نفس الامری است و انسان از درک بسیاری از جوانب آن واقعیت‏ها عاجز است، پس تعیین و نصب چنین حاکمی که مصون از هرگونه خطا و اشتباه باشد، تنها در توان خداوند متعال است و بس؛ حتی در حوزه حقوق طبیعی و فطری نیز دایره جهل آدمی بیش از محدوده دانش او است؛ بنابر اعتقاد سقراط، تنها خداوند می‏تواند طبیعت را درک کند و معرفت بر طبیعت برای انسان ممکن نیست.(21)در روایتی از امام رضا(علیه السلام) نقل شده که دلیل این قضای خداوند را عدم امکان دستیابی مردم به اوصاف لازم امام و اختیار آن می‏دانند؛ «فمن ذا الذی یبلغ معرفة الامام او یمکنه اختیاره... فاین الاختیار من هذا و این العقول عن هذا».(22)به همین دلیل، در روایات از بیعت با مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحت عنوان بیعت با خدا تعبیر شده است؛(23) البته خواهیم دید که مطالب فوق، تنها در مرحله کسب مشروعیت حاکم و نصب او است و به هیچ وجه با حق انتخاب انسان‏ها منافاتی ندارد.حق تعیین سرنوشت در اسناد بین‏المللی(24)یکی از بنیادی‏ترین حقوق اقوام و ملل گوناگون، حق تعیین سرنوشت است. اندیشه‏های جدید، این حق را به انسان می‏دهد که خود درباره سرنوشت خویش و مصلحت خود تصمیم بگیرد و شیوه زندگانی خود و حتی نظام سیاسی خود را تعیین کند.حق مشارکت در حکومت و تعیین سرنوشت، در ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر، مواد 20، 24، 31، 34 و 38 اعلامیه امریکایی حقوق بشر، بندهای الف، ب و ج ماده 25 میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده 3 پروتکل اول کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، ماده 16 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، بندهای اول و دوم از ماده 23 کنوانسیون امریکایی حقوق بشر، و مواد 13 (بندهای اول و دوم) 27 (بند اول) و 29 منشور آفریقایی حقوق بشر و ملت‏ها قابل مطالعه و بررسی است.در سال 1960 اعلامیه مهمی در زمینه اعطای استقلال به مستعمرات، به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید. ماده 25 این اعلامیه بر این فلسفه استوار بود که تحت انقیاد و تسلط بیگانه قرار گرفتن، به نوعی انکار حقوق اساسی بشر و مخالف منشور ملل متحد است؛ لذا این اعلامیه مقرر داشت که همه ملت‏ها حق دارند، از حق خود مختاری برخوردار باشند و حق دارند که آزادانه وضعیت سیاسی خود را تعیین نموده و به توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش ادامه دهند.(26)نتیجه اهتمام جامعه بین‏الملل به مسئله حق تعیین سرنوشت این بود که در فاصله سال‏های 1945 تا 1977 حدود 75 کشور به استقلال رسیدند.اجرای میثاق‏ها در زمینه حق تعیین سرنوشت داخلی، چندان موفق نبوده، بررسی‏های کمیته حقوق بشر در رابطه با آپارتاید نامیبیا و فلسطین، بیشتر متوجه برخورد دولت‏ها بوده و کمتر به مردم این مناطق پرداخته است.(27)براساس چند پژوهش انجام شده در میان کشورهای جهان، امروزه به جز حدود 10 کشور ـ از جمله کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، عربستان سعودی و...ـ بقیه کشورها در قوانین اساسی خود حاکمیت مردم را ریشه و اساس حکومت‏های خویش دانسته، هم قانون و هم دولت را منبعث از خواست و اراده مردم می‏دانند.مسئله تغییر مرزها و ارتباط آن با خودمختاریحق تعیین سرنوشت برای یک قوم یا ملت، به طور کلی با مسئله مرزها و نحوه تغییر آن ارتباط مستقیم دارد. مسئله تغییر مرزها یک موضوع حل نشده در عرف و مقررات بین‏المللی است؛ اکثر تغییرات خطوط مرزی در دوران پس از جنگ جهانی دوم و در نتیجه استقلال بعضی از مستعمرات بوده است. در مواجهه با تنش‏های قومی و ملی که در آن گروه‏ها خواهان حق حاکمیت بر سرنوشت خود از طریق جدایی‏طلبی هستند، معمولاً جامعه بین‏المللی جز در موارد معدودی، مثل پیدایش بنگلادش با استناد به اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها، تمایل چندانی به مداخله ندارد و اغلب ادعاهای جدایی‏طلبانه گروه‏ها را مردود می‏داند.(28)از منظر حقوق بین‏الملل، در این مورد باید به یک اصل کلی توجه نمود (که لازمه روابط اجتماعی در صحنه کشور و جهان است)؛ این اصل همان رعایت نظم عمومی است. از رعایت اصل نظم عمومی در جامعه بین‏المللی، نتایج خاصی پدید می‏آید؛ ازجمله آنکه در این نظام، رعایت اصل آزادی ملت‏ها در تعیین سرنوشت، علت و اساس موجه می‏خواهد؛ در غیراین صورت، موجبات بی‏ثباتی وضع سیاسی و اجتماعی کشورها را فراهم می‏نماید.(29)برای نمونه در پاره‏ای منابع، قفقاز به عنوان موزه اقوام شناخته شده است. بیش از 60 گروه قومی با منشاء محلی، منطقه‏ای به وسعت 300 هزار کیلومتر مربع را اشغال می‏کنند؛(30) آیا ممکن است این تعداد گروه قومی 60 کشور مستقل را تشکیل دهند؟ آیا حق تعیین سرنوشت باید با حق تشکیل کشور مستقل مترادف در نظر گرفته شود؟ادعاهای اقوام مختلف برای خودمختاری، غالبا حاکی از نقض شدید حقوق بشر بوده و به علت تنش‏های موجود (صرف نظر از تجزیه مسالمت‏آمیز چک‏اسلواکی)، معمولاً آخرین راه حل، توسل به اعمال این حق و در نتیجه تجزیه کشور است.وسوسه یک دولت ـ ملت همگون (کشور ما برای ملت ما)، توسط بسیاری از گروه‏های قومی، به عنوان پاسخی در جواب ناتوانی آنها در همزیستی مسالمت‏آمیز با دیگران در یک حکومت واحد مشترک، مطرح و مورد توجه قرار می‏گیرد؛ پس هرجا که همزیستی مسالمت‏آمیز تقویت شود، حس استقلال‏طلبی و تمایل به خود مختاری کاهش خواهد یافت؛ لذا اگر دولتی مثل حکومت واحد جهانی مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در پی کمرنگ کردن حس خودمختاری ملت‏ها باشد، ناگزیر باید بر همزیستی مسالمت‏آمیز ملت‏ها با یکدیگر تأکید بیشتری نماید؛ گرچه به نظر می‏رسد که در آن زمان نیز به حس استقلال‏طلبی اقوام و ملل مختلف احترام گذاشته شده، و دولت‏های جدید به وجود خواهند آمد که حاصل اتحاد برخی اقوام یا تجزیه بعضی کشورها است.(31)حق تعیین سرنوشت در مرحله شکل‏گیری حکومت جهانیما می‏توانیم مدل‏هایی از مشارکت عموم نخبگان دینی و علمی و نیز عموم مردم در تنظیم ساختار حاکمیت اسلامی تصویر نماییم، و از مزایای فهم دینی جمعی و عقل جمعی بهره ببریم؛ گرچه گذاردن نام دموکراسی بر چنین مدل‏هایی از حاکمیت دینی، در هاضمه غربیان مقبول نخواهد افتاد.در اسلام حاکمیت از آن خداست (نه مردم)؛ با این حال، «خلافت انسان»، زمینه را برای یک دموکراسی اسلامی فراهم می‏کند؛ لذا میان حاکمیت اسلامی و دموکراسی مشارکتی، تزاحمی متصور نیست؛ مشروط بر آنکه محتوای اسلامی حاکمیت مخدوش نگردد و دموکراسی، تنها به فرم ساختاری اعمال حاکمیت بپردازد؛ لذا راه اظهار نظر منطقی، در چارچوب پذیرفته شده اسلامی، برای شهروندان، مفتوح و محفوظ است.مفهوم مجرد دموکراسی، هم از ناحیه عقل و هم از ناحیه تجربه یک نکته قابل قبول در خود دارد و آن تأکید بر مردم و مشارکت عموم انسان‏ها در سرنوشت سیاسی ـ اجتماعی خود است که هم عقلاً مطلوب است و هم تجربه ثابت کرده که هیچ نظامی بدون قبول و حمایت مردم، استوار و قدرتمند نخواهد ماند.اما سؤال اصلی این است که آیا تنها روش انحصاری مشارکت سیاسی مردم و تأمین رضایت آنان، قبول انحصاری رأی اکثریت است؟ آیا هیچ صورت بندی پیچیده‏تری نمی‏توان یافت که علاوه بر تأمین رضایت و مشارکت مردمی در عرصه سیاسی جامعه، از عوارض نابخردانه استقرار مطلق و همه جانبه رأی اکثریت مبرّا باشد؟همان‏گونه که دادن حق تقدم به اکثریت ناآگاه در مقابل اقلیت آگاه معقول نیست (زیرا در این صورت، حکومت بر پایه نوعی زور و قدرت پایه گذاری شده، نه بر پایه حق و عدالت)، به همان صورت نیز تقدم بخشیدن به نظر اکثریت (هرچند آگاهی هم داشته باشد)، در مقابل نظر امام معصوم از هر خطا و اشتباه (بخوانید انسانی که علم کامل و دقیق را در اختیار دارد)، پیروی از یک نوع جهل و نادانی است، نه واقع‏گرایی، حقیقت‏یابی یا دموکراسی.به راستی چگونه می‏توان براساس یک معیار ثابت، یعنی نظر اکثریت افراد جامعه، ملت‏های عقب افتاده را به پیش برد؛ در حالی که تبعیت اکثریت در این گونه ملت‏ها عکس مطلوب را نتیجه می‏دهد. در مورد ملت‏های پیشرفته و توسعه یافته نیز مسئله روشن است، زیرا علی القاعده در این کشورها، آنچه تصمیم نهایی را می‏گیرد، علم و دانش است و ملت‏های توسعه یافته، هنگامی که برتری یک نظریه علمی یا تبحر یک دانشمند را دریابند، خود را با آن وفق می‏دهند و ما معتقدیم که ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رشد علم و دانش، سبب گرایش شدید این ملت‏ها به حکومت جهانی حضرت خواهد گردید، زیرا این دسته از ملل، به تجربه دریافته‏اند که در برابر منطق و دانش تسلیم باشند؛ البته در صورتی که سیل تبلیغات مخرب مهار گردد (و این است ثمره رشد عقلی فوق‏العاده انسان‏ها در عصر ظهور).مشارکت سیاسی در راه تشکیل حکومت جهانی اسلامگرچه بیعت گرفتن پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) از مردم تنها برای کارآمد کردن ولایتشان است، نه برای انتصاب آنان، اما همراهی مردم نیز در مشروعیت تصدی حکومت از ناحیه پیامبر و امام تأثیر می‏گذارد؛ به بیان دیگر، هر چند طبق مبنای امامت شیعی، ولایت و امامت امام علی(علیه السلام) به نصب الهی بوده و در اصل مشروعیت سیاسی و فعلیت آن نیازی به بیعت نبوده است، ولی آیا بیعت مردم پس از قتل عثمان، تنها نقش کارآمدی و نفوذ تکوینی داشته، یا دارای تأثیر تشریعی هم بوده است؟به نظر می‏رسد که باید نقش دیگری هم برای بیعت مردم بپذیریم و آن اینکه اگر مردم اقبال نشان نمی‏دادند، همچنان که در سال‏های پس از رحلت نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) نشان ندادند، آیا امیر مؤمنان حق اعمال ولایت داشت؟ آیا تنها به خاطر چشم‏پوشی از غصب حق خویش در صحنه حضور نیافت؟ آیا احقاق حق، عملی مباح بود که از آن چشم پوشید؟ یا آنکه وظیفه شرعی و الهی او سکوت و شمشیر در غلاف کردن بوده است؟پاسخ به این سؤال، نیازمند تحقیق و تفحص بیشتری است. اما به نظر می‏رسد که این سکوت را نمی‏توان عملی مباح ارزیابی نمود، بلکه باید گفت: خودداری از توسل به مشروعیت و دست نزدن به کودتا برای در دست گرفتن قدرت، تکلیف و وظیفه‏ای شرعی بوده است که علی(علیه السلام) بدان عمل نموده و دقیقا به همین دلیل حکومت جهانی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تاکنون تشکیل نشده، تا روزی که همراهی عموم مردم تحقق یابد و انسان‏ها خود خواستار تشکیل چنین حکومتی گردند، زیرا تشکیل این چنین حکومتی پیش از آن زمان و بدون تمنای انسان‏ها مترادف با یک کودتای بزرگ جهانی است؛ به عبارت دیگر، مقبولیت یافتن موجب می‏شود که اهلیت تمتع حضرت (با اندکی تسامح) به اهلیت استیفا تبدیل و منجز گردد و این جز تأییدی مجدد بر حق انسان در تعیین سرنوشت خویش نیست.اگرچه قرآن در آیه 36 سوره احزاب می‏فرماید: هیچ مرد با ایمان و زن با ایمانی نمی‏تواند هنگامی که خدا و پیامبرش حکمی کند، در برابر آن از خود اختیاری داشته باشد(32)، اما تأکید می‏کنیم که مفهوم این سخن این نیست که خداوند بندگانش را در بست تسلیم تمایلات یک فرد کرده باشد. قرآن مجید درس بسیار پرارزشی به همه پیروان خود می‏دهد(33) و یکی از عالی‏ترین مفاهیم توحید را ضمن آن خاطرنشان می‏سازد و می‏گوید: هیچ مسلمانی حق ندارد، اطاعت بی‏قید و شرط انسانی را بپذیرد، زیرا این کار با پرستش او مساوی است؛ همه اطاعت‏ها باید در چارچوبه اطاعت خدا در آید و پیروی از دستور انسانی تا آنجا مجاز است که با قوانین خدا مخالفت نداشته باشد این انسان، هرکس و هر مقامی می‏خواهد باشد(34)؛ لذا در روایات متعدد مشاهده می‏کنیم که از بیعت با مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحت عنوان بیعت با خدا تعبیر شده(35)، یا آنکه شعار پرچم ایشان بیعت با خداوند اعلام شده است(36) و این نشانه همان چارچوب الهی است که برای اطاعت از آن حضرت تعیین شده است.نخستین سخنی که مهدی(علیه السلام) پس از قیام خود می‏گوید، این آیه است: «بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین». سپس می‏فرماید: من بقیه الله و حجت و خلیفه او در میان شما هستم. سپس هیچ‏کس براو سلام نمی‏کند، مگر اینکه می‏گوید: «السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه».جالب اینجاست که در پایان آیه قرآنی مزبور، از زبان حضرت شعیب می‏خوانیم که می‏فرماید: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود که گفتم و من مسئول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم.(37) پس اساس کار حضرت هم باز به اختیار مردم باز می‏گردد؛ گرچه عمیقا معتقدیم که رشد عقلی انسان‏ها موجب می‏شود که اداره امور را طبق نظر امام که معصوم از خطا است انجام دهند.به اتفاق همه متون تاریخی، پس از قتل عثمان، این مردم بودند که به سراغ حضرت علی(علیه السلام) رفتند و از او خواستند که بیعت را به عنوان خلیفه چهارم بپذیرد و حضرت ابتدا خلافت را رد کردند (38)، بلکه بنا به برخی از نقل‏ها، به افراد دیگری ارجاع دادند.(39)در صلح نامه امام حسن(علیه السلام) با معاویه نیز آمده است: حکومت پس از معاویه بین مسلمانان به مشورت گذاشته می‏شود(40) و امام رضا(علیه السلام) از پیامبر(علیه السلام) نقل می‏کند که هرکس از شما خواست، بین جماعت مسلمین تفرقه ایجاد کند و امر حکومت مردم را غصب نماید و بدون مشورت به ولایت برسد، او را بکشید.(41)در تاریخ زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) به وضوح مشاهده می‏شود که ایشان به نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش تأکید داشته‏اند؛ لذا هیچ‏گاه ائمه در مقام آن برنیامدند تا بدون حاکمیت بر قلب انسان‏ها، تنها بر جسم‏های بی روح آنان حکومت کنند.(42)محمود بن لبید، درباره جریان سقیفه و به دور ماندن علی (علیه السلام) از خلافت که حق او بود، از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‏پرسد: چرا امام علی(ع) سکوت کرد و حق خود را نگرفت؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: ای ابا عمر! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: مَثَل امام مانند کعبه است، مردم باید در اطراف آن طواف کنند آنکه کعبه نه دور مردم طواف نماید (و بر آنان مسلط شده و خود را تحمیل کند. امام باید در دل‏ها حکومت کند و قلب‏های مردم را فتح نماید والا حکومت بر بدن‏های بدون دل مقبول نیست).جالب اینکه در نحوه تشکیل حکومت جهانی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یکی از زیباترین و باشکوه‏ترین صحنه‏های تاریخ اتفاق می‏افتد(43)، زیرا انسان‏ها به سمت او پناه برده(44)، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دل‏ها را جذب(45) و عنصر مقبولیت به بهترین وجه (46) حاصل می‏گردد(47) و چنان‏که از انجیل یوحنا (باب 16) استفاده می‏شود، مسیحیان پیش از دیگران به حقانیت او شهادت می‏دهند،(48) و تشنگان عدالت در زمین، سرمست و شیفته به گرد او حلقه می‏زنند(49)؛ گرچه بمانند تمامی حکومت‏ها، و تمامی پیامبران و امامان، باز هم دشمنان و مخالفینی وجود دارند که در عین برخورداری از حقوق و آزادی‏های کافی، باز هم با ایشان به مخالفت می‏پردازند.(50)آیا دارالاسلام قابل تجزیه به چند کشور کاملاً مستقل است؟این مسئله که آیا دارالاسلام(51) قابل تجزیه به چند کشور مستقل است یا خیر، مورد بحث پیشینیان واقع نشده است؛ هرچند سیاق سخنانشان ناظر به کشور اسلامی واحد، تحت مدیریت عالیه امام واحد است. فقهای شیعه بالاتفاق، حکومت اسلامی را پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اصالتا از آن امام معصوم(علیهم السلام) می‏دانند و امامت بالفعل را برای دو امام معصوم در زمان واحد نفی می‏کنند؛ هرچند یکی از آنان علی الفرض در شرق عالم و دیگری در غرب باشد؛ به دیگر سخن، به عقیده شیعیان، سراسر دارالاسلام باید تحت قیادت و امامت امام معصوم واحدی اداره شود، اما این امر منافاتی با نوعی خودمختاری در مناطق مختلف دارالاسلام نخواهد داشت؛ اما آیا مردم این مناطق می‏توانند حاکم محلی خویش را تعیین و به امام پیشنهاد کنند؟در نظریه خلافت، انسان‏ها مجاز به اداره جامعه خود هستنددر نگرش توحیدی، حاکمیت و ولایت مطلق بر جهان و انسان اصالتا و حقیقتا از آن خدای متعال است(52)، ولی خداوند براساس حاکمیت مطلقه خویش و سنن تکوینی حاکم بر عالم، انسان عاقل مختار را به دلیل توانایی تشخیص و استنباط و نیروی اخذ تصمیم و اراده بر سرنوشت خود حاکم کرده است؛ یعنی اساس خلقت انسان را به گونه‏ای طرح‏ریزی نموده که توانایی و استعداد اداره جامعه خود را داشته باشد. این توانایی، استعداد و علایق ذاتی و بالقوه بشری، آدمیان را واجد حقی می‏سازد که «حق حاکمیت» یا «حق ولایت» نام دارد. انسان نیز به عنوان جانشین خدا در زمین، برای اداره و تدبیر امور خود، به ایجاد دولت و در نتیجه تشکیل حکومت می‏پردازد.در منشور مدینه تصریح شده بود که گروه‏ها و اقوام مختلف در سرزمین‏های مربوط به خود سکونت خواهند داشت؛ از مزارع و مراتع مربوط به خود بهره‏مند شده، بر طبق رسوم موجود در میان قبایل خویش، به حل و فصل اختلافات، براساس نرخ دیه به میزان معهود خواهند پرداخت.(53)پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) برای مردم نجران که مسیحی و دارای استقلال و سازمان‏دهی اداری خاصی بودند، قراردادی تنظیم کرد که براساس آن، باید مقداری از محصول درآمد خود را به حکومت اسلامی بپردازند و آن گونه که بر می‏آید پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تغییری در سیستم حکومت آنان به وجود نیاوردند؛ تنها مواردی جزئی مورد نقل تاریخ قرار گرفته است؛ مثلاً یمن را به سه ایالت صنعاء، الجند و حضر موت تقسیم نمودند. و جیفر و عباد آل الجلندی را در حکومت عمان ابقاکردند. در منابع موجود، به تعیین والیان یا تغییرات اساسی در دیگر مناطق اشاره نشده است؛ آنچه دارای اهمیت است اینکه آن حضرت سازمان‏دهی قبیله‏ای را آن گونه که بوده، بدون تغییر اساسی و یا تعیین رئیس، ابقا فرمودند.(54)بعدها هم بیشتر سرزمین‏هایی که به حکومت نوپای اسلامی منضم شدند، قبلاً تحت سلطه دو امپراطوری ساسانیان و بیزانس بودند که از سیستم‏های اداری گوناگونی بهره‏مند بوده، گوناگونی در اداره این سرزمین‏ها نتیجه تجارب طولانی آنان در امر حکومت بود. تقریر و ابقای تقسیمات اداری و عنوان‏هایی مثل استان، کوره (بخش) و طسوج (ناحیه) ـ که نام‏هایی فارسی است ـ نیز نشانه عدم دخالت مسلمانان در تغییر نام یا تقسیمات اداری آن سامان است.همچنین نقل شده که پیامبر اکرم(ص) درباره اهل طائف فرمودند که قبایل ایشان تغییر نیابد و جز خودشان کسی برایشان حکمرانی نکند.(55)حق تشکیل دولت و تعیین حاکم محلیرسول گرامی اسلام در بسیاری از موارد برای تعیین نماینده(56)، سخنگوی(57) یا مدیر(58) و زمامدار، به رأی مردم مراجعه نموده، اداره گروه‏های انسانی را به خودشان واگذار می‏کردند تا مقبولیت مردمی بیشتری به‏وجود آید(59) و در برخی موارد هم ضمن تفویض اختیار، به صورت کلی شرایطی را نیز بیان می‏فرمودند(60). دلیلی وجود ندارد که در حکومت جهانی مهدی موعود(عج) از این سنت تخطی گردد؛ لذا ما معتقدیم که در عصر ظهور نیز ملت‏ها و گروه‏های انسانی در محدوده جغرافیایی خود، می‏توانند با انتخاب اعضای دولت و حکام محلی و نیز تشکیل مجالس قانونگذاری، از حق طبیعی خود برای تعیین سرنوشت متمتع گردند.نصب زیاد بن الحارث صدایی به عنوان نماینده پیامبر اکرم در میان قوم خود(61)، نصب عدی بن حاتم در قبیله خود، به عنوان مسئول جمع‏آوری صدقات (62)، انتخاب عتاب بن اسید که اهل مکه است، به عنوان والی مکه(63)، نصب خاندان (باذان) در یمن (64)، قیس بن مالک در همدان(65)، عین فروه در مراء(66)، مالک بن عوف، آتش افروز جنگ حنین و مرد سرسخت قبیله بنی سعد که توسط پیامبر سرپرست قبیله نصر و سلمه شد(67)، نصب معاذبن جبل یمنی به عنوان قاضی یمن(68)، نصب یک جوان ثقفی در ثقیف(69)، نامه پیامبر به هوذه بن علی حنفی زمامدار یمامه که فرمود: اسلام بیاور تا در امان باشی و قدرت و سلطنت تو باقی بماند(70)، نامه به حارث، حاکم غسان با همین مضمون (71) و نامه‏هایی که از همین دست به سلطان حبشه، قیصر روم و کسرای ایران، حاکی از یک نوع اولویت دهی به نیروهای بومی (بخوانید ملی) است که اگر اسلام آوردند، طبق وعده بر منطقه و نقطه خویش حکومت می‏کردند.در فتح مکه هم ابوسفیان مکی مسئولیت می‏گیرد تا «المؤلفه قلوبهم» را در منزلش جمع کند.(72) حتی کسانی که توسط رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انتخاب نشده بودند، توسط آن حضرت ابقا شدند؛ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به کسری و قیصر نوشت: «اسلام بیاور تا سالم بمانی»، و در بعضی نامه‏هایش می‏افزود: «اسلم تسلیم فاجعل لک ما تحت یدیک»(73) و یا می‏فرمود: «ان تؤمن بالله وحده لاشریک له یبقی ملکک».(74)حق تعیین سرنوشت پس از تشکیل حکومت جهانیآزادی سیاسی آن است که فرد بتواند در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور خود، از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسی شرکت جوید و یا در مجامع، آزادانه عقاید و افکار خود را به نحو مقتضی ابراز نماید.(75) متأسفانه گاهی حکومت اسلامی را حکومتی استبدادی معرفی می‏کنند که در آن، نه تنها مردم حق انتقاد و اعتراض ندارند، بلکه از تحقیق و بررسی در موضوعات اساسی جامعه محروم، و به اطاعت بی‏چون و چرا و تبعیت محض مجبورند، زیرا با بودن نظر شرع، جایی برای اظهار رای مردم وجود ندارد؛ حال آنکه در این شبهه، مرز بین دستورهای الهی که مستقیما از وحی سرچشمه می‏گیرد، با دستورهای رهبری که از تشخیص او ناشی می‏شود، نادیده گرفته شده است. در حالی که چنین مرزهای روشنی، در طول چهارده قرن گذشته، مورد توجه مسلمانان و محققان اسلامی بوده است. سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز چنین بوده است که در مواقع حساس، و برای تصمیمات خطیر، از مردم نظرخواهی نموده و گاه در مقام اجرا، نظر آنها را بر نظر خود مقدم می‏کرده است.(76)قرآن کریم روش پیامبر(ص) در برخورد با سخنان مسلمانان را چنین توصیف می‏کند: «او گوش خوبی برای شماست، به خدا ایمان دارد و سخن مؤمنان را باور می‏کند.(77) پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‏دهند و بهترین آن را پیروی می‏کنند، اینانند که خدای‏شان راه نموده و اینان همان خردمندانند».(78)به تعبیر علامه طباطبایی، در این آیه به کسانی بشارت داده شده که حق گمشده آنها است(79)؛ لذا هیچ سخنی را بدون تدبر و بررسی رد و انکار نمی‏کنند، چون در صدد یافتن حق هستند، هر سخن را به امید آنکه حقی در آن بیابند، مورد بررسی و ارزیابی قرار می‏دهند تا مبادا چیزی از حق ازنظرشان پنهان بماند.(80)در پایان باید متذکر شد که شارع مقدس، دستور به مشورت را صادر فرموده تا حکومت اسلامی در تمامی ابعاد زندگی و از همه مهم‏تر در شئون سیاسی، با مشورت و کنکاش به تصمیم‏گیری بپردازد، ولی اینکه طریق شورا چگونه است، به خود مردم واگذار شده، تا آن را مطابق شیوه خردمندان و معمول و متعارف جهانیان که اصطلاحا سیره عقلایی گفته می‏شود، انجام دهند.پذیرش مشارکت همگانی می‏تواند در قالب چندگانگی‏های سیاسی به شکل احزاب، تشکیل مجالس قانونگذاری که بر مبنای شورا عمل می‏کنند و یا به شکل‏های دیگر (مثل تنوع دولت‏ها) تحقق پذیرد.(81)انواع مداخلات سیاسی، تحت عناوین نصیحت ائمه مسلمین، اعتراض به نوع عملکرد حاکم (اعم از عملکرد نظامی، سیاسی، اقتصادی و قضایی)، ارائه پیشنهاد و مشورت، حق تمرد و عدم تمکین از حاکم و محروم نشدن مخالفین از حقوق اجتماعی و تشکیل جلسات مباحثه و مناظره، همگی جلوه‏هایی از مشارکت سیاسی افراد و گروه‏ها برای تعیین سرنوشت خویش در حکومت جهانی مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.این مسئله به معنای اجازه دادن به برخوردهای علمی، التزام به منطق و متابعت از دلیل و پرهیز از روش‏های غیرعلمی است؛ لذا ما معتقدیم که در زمان ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آن حضرت بر اساس علم و دانش خود رفتار نموده، بشریت را به ژرفای حقایق رهنمون می‏سازد و بشریت مدرن هم که خود را از حجاب‏های نفسانی زدوده است با مشاهده قدرت علمی حضرت، در کمال آزادی و اختیار، در برابر او سر تعظیم فرودخواهد آورد و به حقانیت ایشان اعتراف خواهد نمود.پي نوشت ها:1. زراعت، عباس، نظام حقوقی اسلام و وحدت جهانی حقوق، مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی شماره 156 و 166.2. حقیقت، سید صادق به همراه میرموسوی، سیدعلی، مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر 1381، ص 137 و 138.3. موحد، محمدعلی، در هوای حق و عدالت از حقوق طبیعی تا حقوق بشر، نشرکارنامه، تهران: 1381، ص 64 و 82.4. حقوق بشر، فالی اس نریمان، ترجمه شریفی طراز کوهی، ص 89.5. اگر چه در طول نیم قرن اخیر پس از تشکیل سازمان ملل متحد تلاش‏های بسیاری برای جهانی شدن حقوق بشر و مقررات و قواعد آن صورت گرفته لیکن وجود موانعی جدی از قبیل ابهامات موجود در اسناد حقوق بشر، تنوع ارزش‏های ملل مختلف و همسو نبودن آن با محتوای برخی اسناد حقوق بشر و نیز استفاده از آن به عنوان یک ابزار سیاسی باعث شده تا این هدف ارزشمند تاکنون محقق نگردد.6. United Nation Declaration On Human Rights (UDHR).7. به لحاظ اهمیتی که حقوق و آزادی‏های عمومی دارا می‏باشند معمولاً در هر کشور و حکومتی آن را در قانون اساسی و یا در اعلامیه‏ای جداگانه به عنوان حقوق عمومی و با آزادی‏های عمومی ملت اعلام می‏دارند. معمول‏ترین طبقه بندی این دسته از حقوق بدین ترتیب است:الف: آزادی‏های تن که به اعتبار جسم انسان برای او شناخته شده است و عبارتند از حق زندگی، امنیت شخصی، آزادی رفت و آمد، آزادی و مصونیت مسکن مصونیت مکاتبات مکالمات و مخابرات و اسرار شخصی حق دفاع و اجرای عدالت.ب. آزادی‏های فکر که به اعتبار قوه تفکر آدمی است مانند آزادی عقیده و بیان آزادی وجدان و ایمان، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی اجتماعات، آزادی آموزش و پرورش و آزادی‏های سیاسی.ج: آزادی‏های اقتصادی اجتماعی که به اعتبار بستگی‏ها و رابطه‏های اجتماعی و مادی لحاظ شده است مثل حق انتخاب شغل، حق تأمین اجتماعی حق مالکیت شخصی آزادی کسب و کار و روابط بازرگانیآقایی، بهمن، فرهنگ حقوق بشر، انتشارات گنج دانش، 1376، ص 73.9. Solidarity Rights.10. آیا بشر آینده‏ای هم دارد. ترجمه م. منصوری. نشر مروارید 1355، ص 159.11. الاسلام دین ینبذالعنصریه و یحارب‏ها حربا شعواء لاهوداه فیها. إن القومیات تنصهر فی بوتقه الدین الاسلامی لتکوین أمه واحده تبتنی وحدت‏ها علی أساس العقیده و الایمان بالله. فکلمه التوحید هی الأساس لتوحید الکلمه نگاه کنید به شرح اللمعه ـ الشهید الثانی ج 6، ص 222.12 المراد من کون الناس سابقا أمه واحده کونهم علی دین واحد و هو دین التوحید ثم اختلفوا فتفرقوا فریقین موحد و مشرک. تفسیر المیزان، السید الطباطبایی ج 10، ص 32.13. مرز کشور اسلامی، مرز عقیده است نه مرزهای جغرافیایی یا اصطلاحی.14. المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 4، ص 126 ـ 125.15. در جریان دیگری نیز پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از قبیله‏ای کمک خواست و ایشان به علت تعهدی که به حکومت ایران داشتند از یاری آن حضرت عذرخواهی کردند، دراین هنگام حضرت ضمن تأیید این پایبندی فرمودند به راستی که پاسخ بدی ندادید (فقال المثین، قد سمعت مقالتک و استحسنت قولک یا أخا قریش، و أعجبنی ما تکلمت به، والجواب هو جواب هانی‏ء بن قبیصه، و ترکنا دیننا و اتباعنا إیاک لمجلس جلسته إلینا، و إنا إنما نزلنا بین صریین احدهما الیمامه، و الآخر السماوه(1). فقال له رسول الله (صلی الله علیه وآله): و ما هذان الصریان؟ فقال له: أما أحدهما فطفوف البر و أرض العرب، و أما الآخر فأرض فارس و أنهار کسری، و إنما نزلنا علی عهد أخذه علینا کسری أن لانحدث حدثا، و لا نؤوی محدثا، و لعل هذا الامر الذی تدعونا إلیه مما تکرهه الملوک، فأما ما کان ممایلی بلاد العرب فذنب صاحبه مغفور، و عذره مقبول، و أما ما کان [مما] یلی بلاد فارس فذنب صاحبه غیر مغفور، و عذره غیرمقبول. فإن أردت أن ننصرک و نمنعک مما یلی العرب فعلنا. فقال رسولالله(صلی الله علیه وآله): ما أسأتم الرد إذ أفصحتم بالصدق، إنه لایقوم بدین الله إلا من حاطه من جمیع جوانبه، السیره النبویه، ابن کثیر ج 2، ص 168.16. برای توضیح بیشتر در مورد اختیاراتی که راجع به مصالح ملت‏ها است نگاه کنید به: الخراجیات، المحقق الکرکی ص 27، دراسات فی نهج البلاغه، محمد مهدی شمس الدین ص 133، تفسیر المیزان، السید الطباطبایی ج 11، ص 60، الأصول العام للفقه المقارن، السید محمد تقی الحکیم ص 399 و البدایه و النهایه، ابن کثیر ج 3، ص 176.17. المعجم القانونی، حارث سلیمان الفاروقی ج 1، ص 284.18. کتابه (صلی الله علیه و آله) بین المهاجرین و الأنصار و یهود یثرب: «بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتاب من محمد النبی بین المؤمنین و المسلمین من قریش و یثرب، و متن تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم أنهم امه واحده من دون الناس، المهاجرون من قریب علی ربعتهم و بنو عوف علی ربعتهم و بنو ساعده علی ربعتهم و بنو الحارث علی و بنو عوف علی رباعتهم و بنو الحارث بن الخرزج علی ربعتهم و بنو جشم علی ربعتهم و بنو النجار علی ربعتهم و بنو عمروبن عوف علی ربعتهم و بنو النبیت علی ربعتهم و بنو الأوس علی ربعتهم، مکاتب الرسول ـ الأحمدی المیانجی ج 3، ص 6 یقال القوم علی رباعتهم و رباعهم: أی علی استقامتهم، یرید أنهم علی أمرهم الذی کانوا علیه. ورباعه الرجل: شأنه و حاله التی هو اربع علیها: أی ثابت مقیم، النها�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن