تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين اعمال، خداشناسى است، زيرا با وجود علم و معرفت، عمل، كم يا زياد تو را سود مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799162901




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حجاب و دولت اسلامی(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حجاب و دولت اسلامی(1)
حجاب و دولت اسلامی(1) نويسنده:سيدضياء مرتضوی بررسی مبانی کلی فقهی حجاب و مسئوليت دولت اسلامی يکی از ابعاد مسئوليت و دخالت حکومت اسلامی در اجرای حکم حجاب، بررسی و تحليل مبانی فقهی اين مسئوليت است. آيا اساسا چنين مسئوليتی متوجه دولت اسلامی هست؟ به چه دليل و محدوده آن کدام است؟ اين مقاله که در واقع مقدمه‏ای بر اين مبحث به شمار می‏رود، تلاش می‏کند از منظرهايی چند به اختصار به ارزيابی موضوع بپردازد و بر اساس مبانی چندی، اصل و محدوده دخالت دولت را نشان دهد. شکل بحث نيز اين گونه است که نخست اصل هر مبنا از نظر دليل و ابعاد بررسی می‏شود و سپس در مقام استنتاج ملاحظه می‏گردد آيا آن مبنا در باره اين حکم قطعی اسلامی، مسئوليتی را متوجه دولت اسلامی می‏کند و محدوده آن کدام است؟پيش از ورود به اصل موضوع، توجه به چند نکته را لازم می‏داند:1ـ محدوده و سطح بحث، مبانی فقهی دخالت و حوزه مسئوليت حکومت اسلامی در مسئله حجاب از نظر مقام «ثبوت» و بدون لحاظ مقام اجرا و امتثال حکم است چرا که در آن مقام، ملاحظه موضوع و دخالت عنصر مصلحت و ضرورت، يک عامل تعيين‏کننده و فراگير است و اين امر از محدوده نوشتار بيرون می‏باشد.2ـ اگر پذيرفتيم حکومت چنين مسئوليتی دارد طبعا راهکارهای عملی برای گسترش امر حجاب و شيوه اجرای اين مسئوليت را بايد در جای ديگر بررسی کرد و خارج از موضوع مقاله می‏باشد.3ـ محور اصلی بحث هر چند حجاب بانوان است اما مبانی تحليل نوعا اختصاص به اين موضوع ندارد و حکم حجاب در بيشتر موارد يک مثال و مصداق خواهد بود.4ـ به خاطر گستردگی مباحث، فقط نگاهی گذرا همراه با ذکر پاره‏ای ادله و شواهد خواهيم داشت و در مواردی که ادله روشن دارد، بيشتر به نظرات فقهی و احکام بسنده خواهد شد. چنان که در بررسی موضوع از منظر حريم خصوصی و عمومی، آنچه مورد توجه مقاله بوده حوزه عمومی است اما اينکه حکم حجاب در حريم خصوصی چه سرنوشتی دارد و آيا از اين ناحيه نيز مسؤوليتی متوجه حکومت هست يا نه و اساسا محدوده و تعريف «حريم خصوصی» چيست، مباحثی است که از حوزه بحث اين نوشتار بيرون است.5ـ از آنجا که در حوزه حکومت، «اختيارات» نوعا چيزی جز همان «مسئوليت‏ها» نيست و نسبت ميان اين دو، دست‏کم در حکم الزامی حجاب تساوی است، ترسيم دايره «مسئوليت» نشان دهنده دايره اختيارات نيز هست. از اين‏رو در بحث نيازی به افزودن عنوان «اختيارات» ديده نشد.6ـ چنان که پيداست برخی محورهايی که برای معرّفی مبنا آمده در بخشی از محدوده خود مشترک‏اند، اما تفاوتی اندک در مصداق‏ها يا نوع نگاه مستقلّی که در فقه به رغم اشتراک موجود به آنها شده، در اين بحث مايه نگاه مستقل به هر يک از آنها شده است، هر چند مآل دو محور عمدتا يکی باشد.مبانی تحليلمبنای يکم:خاستگاه فقهی و فلسفه حکم حجابپرسش: چرا حجاب زن يک ارزش واجب‏الرعايه است؟از منظر فقهی و بر اساس نصوص موجود در ارزيابی خاستگاه و فلسفه الزام به حجاب، به روشنی پيداست که بايد دو علت را که هر کدام نيز دارای اثر فقهی است، در نظر داشت. نصوص موجود نيز برخی مطلق و برخی ناظر به يکی از دو علت است:الف) حرمت و احترام زنيکی از دو خاستگاه الزام به حجاب، حرمت خاص و احترامی است که زنان به طور کلی دارند. اين امر هر چند امری کاملاً فراگير نيست اما در سطحی هست که حجاب را به عنوان يک ارزش دينی و حکم شرعی پديدار ساخته است. شواهد روشنی گواه اين امر است، از جمله اينکه:1ـ حرمت نداشتن زنان نامسلمانفرق آشکاری که در نصوص و فتاوا ميان نگاه مرد بيگانه به زنان مسلمان و نامسلمان ذکر شده نشان می‏دهد الزام زنان مسلمان به داشتن حجاب و وظيفه‏ای که مردان بيگانه در خودداری از نگاه به اين زنان دارند ناشی از عنايت و احترام ويژه‏ای است که آنان دارند. اين روايت از امام صادق(ع) که سخن پيامبر اکرم(ص) را بازگو می‏کند و می‏توان به حجيت آن اعتماد کرد گويای چنين واقعيتی است:«لا حرمة لنساء اهل الذمة ان ينظر الی شعورهنّ و ايديهنّ؛ زنان نامسلمان اهل ذمّه حرمتی ندارند که به موها و دست‏های آنان نگريسته شود.»اگر منظور از «حرمت» فقط همان حکم شرعی باشد شاهد مستقيمی بر مدّعا نخواهد بود ولی به قرينه «لام» که بر کلمه «نساء» وارد شده نه «نظر»، به نظر می‏رسد صرف بيان حکم نيست. مقتضای اين روايت را از جمله شيخ مفيد و شيخ طوسی پذيرفته‏اند. منظور از دست‏ها نيز ساعد و بخشی که بر زنان ديگر واجب است بپوشانند دانسته شده است. چه اينکه معلوم است نگاه خالی از شهوت‏انگيزی مورد نظر است و گرنه حرام است. ابن‏ادريس که سخت‏گيری ويژه‏ای در پذيرش سندی روايات دارد، اين روايت را به رغم اينکه جدّش شيخ طوسی مفاد آن را در مقام بيان فتوا در «نهايه» آورده، نپذيرفته و حتی کار شيخ را نه به عنوان «اعتقاد» بلکه صرف «بيان» روايت شمرده است و خود بر اساس عموم ادله، که حرمت نگاه به زنان بيگانه را می‏رساند مطلقا حرام شمرده است. البته وی خاستگاه جواز ياد شده در اين روايت را اين می‏داند که زنان اهل کتاب به منزله کنيز می‏باشند و کنيزان نيز از اين نظر چنان که در ادامه می‏آوريم، احترامی در سطح زنان آزاده ندارند. اين نکته ابن‏ادريس در اشاره به روايت معتبر ديگری است که اهل کتاب را در حوزه اختيار امام قرار می‏دهد.به هر حال روايت مورد پذيرش مشهور فقها می‏باشد.اين تفاوت در يکی، دو روايت حتی به مواضع خاص بدن نامسلمان نيز گسترش داده شده است. در روايت معتبری از امام صادق(ع) چنين آمده است:«النظر الی عورة من ليس بمسلم مثل النظر الی عورة الحمار.»2ـ عموم تعليل در جواز نگاه به زنان باديه‏نشين و مانند آنروايت معتبر ديگری که عباد بن‏صهيب از امام صادق(ع) نقل می‏کند به صراحت نگاه به موی سر دسته‏هايی از زنان را که در يک نقطه مشترکند مجاز می‏شمارد. زنان اهل تهامه، باديه‏نشين، اهل سواد (عراق قديم) و «علوج». نقطه مشترک، همان نکته‏ای است که در بيان امام(ع) علت جواز می‏باشد. و آن بی‏پروايی اين دسته از زنان از نپوشاندن موی خود تا جايی که اگر هم از آن باز داشته شوند نوعا نمی‏پذيرند:«لا بأس بالنظر الی رؤوس اهل التهامة و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانّهم اذا نهوا لا ينتهون.»مذکر آمدن جمله اخير نيز چنان که مرحوم مجلسی يادآور شده، می‏تواند از باب غلبه باشد، به اين معنا که اين گروهها اعم از زنان و مردان‏شان در اين زمينه بی‏پروا و نهی‏ناپذيرند. و يا به اين علت که مردان‏شان وقتی از اين کار زنان باز داشته شوند و گفته شود زنان‏تان را بپوشانيد نه اينان می‏پذيرند و نه آنان. شايد هم از سرِ مجازگويی باشد.روايت هر چند دسته‏های خاصی را نام می‏برد اما عموم تعليل آن می‏رساند که حکم دايرمدار اين عناوين نيست بلکه به بی‏پروايی آنان مربوط می‏شود و در واقع به اين نکته برمی‏گردد که اينان از نگاه بيگانگان به سر و وضع خود باکی ندارند و مايه خدشه در شخصيت و احترام خود نمی‏دانند. گفته شده که جواز در دو دسته اخير يعنی اهل سواد و علوج، به خاطر اين است که مسلمان نبوده‏اند. ولی اگر هم مصاديق «سواد» و «علوج» در آن زمان فقط اهل ذمه باشند ـ که به نظر ما چنين نيست ـ اما پيداست دليل جواز همان تعليل روايت است. ناگفته پيداست جواز نگاه ملازمه‏ای با عدم وجوب پوشش ندارد، همان گونه که حرمت نگاه نيز ملازمه‏ای با وجوب پوشش ندارد. از اين‏رو بر زنان مسلمان هر چند باديه‏نشين پوشش سر واجب است، چنان که نگاه زن به بدن مرد بيگانه حرام است هر چند پوشش بدن به جز جاهای خاص، بر مرد واجب نيست.وجه استدلال نيز اين گونه است که در فرض مورد بحث، حجاب بر زنان واجب است، چون نگاه بيگانه به آنان در حالت بی‏حجابی، بی‏احترامی به آنان است. با اين فرض که پاره‏ای دسته‏ها از اين نظر احترامی ندارند، پس نگاه کردن نيز حرام نخواهد بود. چون علت حکم منتفی است و اگر حاکم می‏خواهد جلو بی‏حجابی را بگيرد که بی‏احترامی به آنان نشود، چنان که فرض بحث نيز همين است، اين نگاهها بی‏احترامی نيست. مگر اينکه گفته شود شارع اين امر را بی‏احترامی می‏داند، هر چند در عرف و روش خود اين زنان بی‏احترامی شمرده نشود و لذا بايد با حجاب خود اين احترام را برای خود فراهم سازند. ولی فرض اين است که به هر حال خود اينان نخواسته‏اند و قهرا تا خود نخواهند، بر اساس اين روايات احترام‏گذاری مورد ندارد. از اين‏رو اگر زنی ناخواسته و بی‏توجه يا به اجبار ديگری در حالت بی‏حجابی قرار گيرد، نبايد به او نگريست.3ـ عدم وجوب پوشش سر توسط کنيزانشاهد ديگر اين است که کنيزان الزامی به پوشش موی خود نداشته‏اند. چنان که يک گفته در شأن نزول آيه حجاب «يا ايها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلک ادنی أن يعرفن فلا يؤذين» اشاره به همين وضعيت دارد. طبق اين گفته، آيه از زنان مسلمان می‏خواهد خود را بپوشانند تا شناخته شوند که کنيز نيستند و مورد آزار قرار نگيرند.روايات چندی نيز پوشش سر در نماز را برای کنيزان واجب نمی‏داند. حتی در برخی از آنها آمده است که امام(ع) اگر می‏ديد کنيزش با پوشش موی سر به نماز ايستاده او را وادار به ترک می‏کرد تا زن آزاد از زن کنيز بازشناخته شود. چنان که امام صادق(ع) در باره پدرش امام باقر(ع) نقل می‏کند:«قد کان ابی اذا رأی الخادم تصلّی و هی مقنعة ضربها لتعرف الحرّة من المملوکة.»اين امر در روايت ديگری به صورت دستور کلی آمده است.4ـ عدم حرمت ديوانگان و بی‏عقلانديوانگان و کسانی که به خاطر بی‏عقلی پای‏بند به چنين حرمت‏های اجتماعی نيستند و طبعا پروا داشتن از نگاه بيگانه برای آنان معنا ندارد، نيز از حرمت نگاه بيگانه بيرون‏اند. در ادامه روايت عباد بن‏صهيب آمده است:«و المجنونة و المغلوبة علی عقلها و لا بأس بالنظر الی شعرها و جسدها ما لم يتعمّد ذلک.»در اين دسته حتی نگاه به بدن نيز روا شمرده شده البته به اين شرط که نگاه آلوده و از سرِ شهوت‏انگيزی نباشد. وجه استدلال نيز همان است که در مورد قبل آورديم، با اين فرق که در اينجا وجوب حجاب نيز منتفی است.اينها که گفته شد شاهد بر اين است که يک خاستگاه وجوب پوشش و حرمت نگاه، حفظ حرمت زن و مصون ماندن وی از تعرض نگاه بيگانه حتی اگر آلوده و شهوت‏انگيز نباشد، است. اگر اين خاستگاه و فلسفه در حدّ «علت» نيز نباشد دست‏کم حکمتی است پر دامنه و وجهی عمده در وجوب پوشش.ب) پرهيز از مفسدهدر نصوص و فتاوای متعددی، هم حرمت نگاه و هم وجوب پوشش مربوط به مفسده‏انگيزی آن شمرده شده است. از اين‏رو يک وجه الزام به ترک نگاه و پوشش بدن و مو جلوگيری از فساد و زمينه آن می‏باشد. چنان که:ـ در رواياتی اين تعبير آمده است که «النظر سهم من سهام ابليس مسموم؛ نگاه تيری از تيرهای زهرآگين شيطان است.» اين تعبير نيز آمده است که «کم من نظرة اورثت حسرة طويلة؛ چقدر موارد بوده است که يک نگاه، ندامت و حسرتی دراز بر جای گذاشته است.»ـ روايت فضل بن‏شاذان که به نقل از حضرت رضا(ع) به بيان فلسفه احکام می‏پردازد در باره علت تحريم نگاه به نامحرم آمده است:«و حرّم النظر ... لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعو اليه التهييج من الفساد و الدخول فی ما لا يحلّ و لا يحمل؛نگاه حرام شد ـ چون مايه تحريک مردان و فسادی است که به دنبال آن است و ورود در امور حرام و ناروا.»ـ در آيه سوره نور نيز که برای زنان خانه‏نشين که از سن ازدواج گذشته و اميدی به آن ندارند جايز می‏شمارد پوشش خود را اجمالاً کنار نهند، همين نکته نهفته است که اينان در وضعيتی هستند که عدم پوشش آنان نوعا مفسده‏انگيزی ندارد. لذا جواز را مقيد به عدم زينت و آرايش می‏کند.ـ در بسياری از فتاوای محدود کننده حضور بانوان در اجتماعاتی مانند نمازهای جمعه و جماعت و عيد نيز به پيروی از برخی روايات همين نکته آشکار است. چنان که بسياری از فقها ميان زنان زيبا و خوش‏اندام و ديگر زنان يا ميان زنان سالخورده و جوان در شرکت در اين اجتماعات فرق گذاشته‏اند. تعبير عام «افتتان» نيز که در سخن بسياری از فقها در بيان علت عدم حضور آمده از همين منظر است.البته پيداست که مفسده‏انگيزی امری مردانه يا زنانه نيست؛ امری دو سويه است؛ هم به لحاظ حجاب زنان و هم سرايت ملاک آن به حضور و پوشش مردان. ولی يک پای مفسده‏انگيزی، انگيزه بی‏حجابی يا لازمه قهری آن است و پای ديگر آن، انگيزه نگاه است که چشم‏چرانی است يا نه؟ و يا دست‏کم آيا چنين هست که لازمه قهری آن مفسده‏انگيزی باشد هر چند به قصد چشم‏چرانی نباشد؟ در اينجاست که بخش زيادی از موضوع، امری کاملاً شخصی می‏شود که تنها از طريق خود شخص ناظر يا بی حجاب می‏توان به آن پی برد و مفسده‏انگيزی و عدم آن را مشخص کرد.استنتاج بر اساس مبنای يکم:1ـ در مبنای يکم، يعنی تحليل فلسفه و خاستگاه فقهی حجاب، اگر مسئوليت حکومت در برابر حجاب را از منظر نخست يعنی خاستگاه احترام و حفظ شأن زنان بنگريم آن وقت اين تحليل نمی‏تواند همه حوزه‏های دخالت و مسئوليت نظام را پوشش دهد. چرا که:اولاً برخی اصناف مانند غير مسلمانان در اين دايره قرار نمی‏گيرند.ديگر اينکه اگر خود شخص آن را بی‏احترامی و خارج از شأن نمی‏داند بلکه بر عکس حتی نگاه نکردن را مايه بی‏احترامی به خود می‏شمارد، طبعا حضور بدون پوشش در اجتماع و نگاه ديگران را نمی‏توان از اين منظر ممنوع شمرد.سوم اينکه اگر به صورت عمومی‏تر بی‏حجابی و بدحجابی امری منکر به شمار نرود چه بايد کرد؟2ـ اگر از حيث مفسده‏انگيزی بی‏حجابی، تحليل شود، آن وقت بايد ديد در پاسخ به اين پرسش که آيا حکومت مسئوليت دارد جلو هر مفسده‏ای را بگيرد يا نه چه نظری داريم؟ترديدی نيست که يکی از مسئوليت‏های حکومت دفع و رفع مفاسد اجتماعی است. زمينه اين مفاسد اگر بی‏حجابی و بدحجابی هم باشد قهرا بايد چاره‏سازی کند، حتی نسبت به غير مسلمانان. اما لااقل دو پرسش می‏ماند:نخست اينکه: عملاً می‏دانيم بی‏حجابی و بدحجابی اجمالاً مفاسدی را به دنبال دارد اما اينکه در همه حال و در تمام اشکال آن، چنين باشد مورد ترديد و پرسش است بلکه گمان می‏رود چنين نباشد. به هر حال ملاک، مفسده‏انگيزی آن می‏باشد. بلکه حاکم اگر در مجموع دخالت را مايه مفسده بيشتر می‏داند ـ چنان که برخی اينک معتقدند ـ طبعا نبايد دخالت کند.ديگر اينکه: وقتی مفسده‏انگيزی «نوعا» در صورتی احراز می‏شود که احراز شود نگاه کردن به قصد چشم‏چرانی و پی‏گيری خواسته و ناخواسته مفاسد و تبعات آن است چه بايد گفت؟ البته در مواردی که لازمه قهری آن چنين باشد، اين پرسش مورد ندارد ولی نوعا چنين نيست.البته پرسش اول را ممکن است به اين شکل پاسخ گفت که احراز مفسده‏انگيز بودن، از راه همان نهی «شارع» از بی‏حجابی و نگاه کردن، به دست می‏آيد و برای «حاکم» همين مقدار کافی است که از کل موارد بی‏حجابی جلوگيری کند تا فلسفه حکم که جلوگيری از مفسده باشد تحقق يابد. ولی اوّلاً احراز اينکه غالب موارد بی‏حجابی مفسده دارد نامعلوم است. ثانيا مواردی که حاکم قطع به عدم مفسده دارد از اين امر بيرون است.به هر حال به نظر می‏رسد بر اساس مبنای يکم يعنی بررسی خاستگاه و فلسفه وجوب حجاب دخالت حکومت با اما و اگرها روبه‏رو است و همه موارد را که در فقه حکم وجوب حجاب وجود دارد پوشش نمی‏دهد. بنابراين اگر بخواهيم تنها بر مبنای اين تحليل، حوزه دخالت و مسئوليت حکومت اسلامی را ترسيم کنيم، به ناچار در پاره‏ای از بخش‏ها دليلی برای چنين مسئوليتی نخواهيم داشت.مبنای دوم:نسبت حکومت با حوزه خصوصی و شخصیپرسش: آيا حجاب امری خصوصی يا شخصی است؟ اگر آری آيا در حوزه دخالت و مسئوليت حکومت قرار می‏گيرد؟بر اساس پيام هشت ماده‏ای که همه مستند به احکام و ادله شرعی است به ويژه بند 6 آن، ورود به حريم «خصوصی» افراد جرم و گناه است و بدون اجازه جايز نيست. بنابراين مسئله حجاب و بی‏حجابی وقتی در حوزه خصوصی افراد باشد، خارج از نظارت و دخالت حکومت است. اما در سطح جامعه و بيرون از حوزه خصوصی وضعيت متفاوتی دارد.چنانکه پس از ارتکاب گناه توسط يکی از مسلمانان و اجرای حدّ بر او، پيامبر اکرم(ص) بنا بر نقل طی سخنانی فرمود:«من اصاب من هذه القاذورات شيئا فليستتر عنّا بستر اللّه‏ فانه من يبدی لنا صفحته نقم عليه حد اللّه‏؛ کسی که مرتکب چيزی از اين آلودگی‏ها شد به ستر الهی بپوشاند چرا که هر کس در مقابل ما بايستد و آشکارا عصيان کند ـ يا عصيان خود را آشکار سازد ـ حدّ الهی را بر او جاری خواهيم ساخت.»اين سخن نمی‏خواهد اجرای حدود الهی را محدود به گناهان علنی کند، چرا که اگر برای محکمه اسلامی طبق ضوابط ثابت شود کسی هر چند در پنهانی گناه دارای حدّ يا تعزيری مرتکب شده، به سزای گناه خواهد رسيد، اما چنين نيست که حکومت در پی کشف گناهانی باشد که پنهانی و در محدوده حوزه خصوصی افراد صورت گرفته است. مسلمانان نيز چنين وظيفه‏ای ندارند. افراد خطاکار نيز نه تنها وظيفه آشکارسازی گناه ندارند بلکه تأکيد شده توبه کنند و گناه خود را پنهان نگه دارند. چرا که حکومت خود ابتدائا نه تنها بنای پی‏گيری و تجسس را ندارد بلکه اساسا چنين اجازه‏ای ندارد.بنابراين اجمالاً می‏پذيريم که حکومت اسلامی دست‏کم اولاً و بالذات حق دخالت در حوزه خصوصی افراد ندارد، حتی اگر بداند گناهی شخصی اتفاق افتاده يا در حال وقوع است. مثلاً می‏داند در يک جمع خانوادگی بدون اينکه مفسده‏ای اجتماعی و عمومی داشته باشد و بی آنکه جنبه علنی پيدا کند، افرادی وظيفه حجاب اسلامی را رعايت نکرده و بی‏حجاب در جمع حاضر شده‏اند. اما آيا «حکم حجاب» امر خصوصی است که کاملاً در حوزه امور شخصی قرار می‏گيرد؟گاه گفته می‏شود حجاب امر «شخصی» است و بدين طريق آن را در حوزه خصوصی قرار می‏دهند. چنان که برخی گفته‏اند:«تقريبا در همه کتاب‏های تفسير آمده که دليل نزول آيات حجاب، متمايز ساختن زنان آزاده از کنيزان برای جلوگيری از تعرّض مردان مدينه به آنها بوده است. کنيزان سرهايشان باز و حجاب بر آنها واجب نبوده است حتی اگر اندام آنها تحريک‏آميز باشد. حتی امام باقر اگر کنيزان حجاب می‏پوشيدند آنها را می‏زد. حجاب استثنائات فراوان ديگری هم خورده است مثل سر و موی زنان باديه‏نشين، دهاتی‏ها و حومه و حتی زنان شهری که نهی کردن آنها مفيد واقع نمی‏شود، همچنين زنان کفار اهل ذمه. حال با وجود اين همه، آيا می‏توان حجاب را يک امر اجتماعی دانست؟»ديگری نوشته است:«توجه بيش از حد حکومت بر مسائل خصوصی پروژه‏ای است که به دليل تکرار بيش از حدّ ديگر قابليت تأثيرگذاری خود را از دست داده است زيرا چنين طرح‏هايی بارها آزموده شده است و با شکست روبه‏رو گرديده است. بخصوص پس از تفکيک حوزه خصوصی و حوزه عمومی، اين امر بر همگان ثابت شده است که دخالت برخی ارکان حکومت در امر حجاب بانوان پروژه‏ای نخ‏نما شده است که قرأت خاصی از حاکميت می‏کوشد برای نشان دادن اقتدار خود پوشش واحدی را برای زنان جامعه تعريف کند و به آن توسل جويد.»در حالی که عنوان «خصوصی» و «شخصی» دو مفهوم جداگانه‏اند که تلازمی ميان آن دو نيست.حجاب و بی‏حجابی حتی اگر امری شخصی باشد اما وقتی خارج از حوزه خصوصی قرار می‏گيرد، موضوع برای دخالت و مسئوليت حکومت می‏شود؛ درست مانند برخی مقررات رانندگی که بی‏توجهی به آن تنها به ضرر شخص خواهد بود اما مأموران حکومت حق جلوگيری از آن را دارند. مانند کلاه يا کمربند ايمنی. در اينجا ذکر روايت «رزين» که موضوع نيز مربوط به خودِ وی است مناسب می‏باشد. وی می‏گويد:«کنت اتوضأ فی ميضاة الکوفة فاذا رجل قد جاء فوضع نعليه و وضع درّته فوقها ثم دنا فتوضأ معی فزحمته فوقع علی يديه فقام فتوضأ فلمّا فرغ ضرب رأسی بالدرّة ثلاثا ثم قال: اياک أن تدفع فتکسر فتغرم، فقلت: من هذا؟ فقالوا: اميرالمؤمنين(ع). فذهبت اعتذر اليه؛ فمضی و لم يلتف الیّ؛در وضوخانه کوفه وضو می‏گرفتم، که ديدم مردی آمد، کفش‏هايش را گذاشت و شلاقش را روی آن نهاد. سپس نزديک آمد و همراه من به وضو گرفتن مشغول شد. او را هُل دادم، افتاد روی دست‏هايش. بلند شد وضو گرفت و وقتی فارغ شد، سه تازيانه به سرم زد. سپس گفت: بپرهيز و مواظب باش که هُل بدهی، و (دست يا پای ديگری را) بشکنی و در نتيجه غرامت بدهی. گفتم: اين کيست؟ گفتند: اميرالمؤمنين(ع) است. رفتم از او عذر بخواهم. او رفت و به من توجه نکرد.»در روايتی ديگر امام صادق(ع) به نقل از پدر خويش حضرت باقر(ع) فرموده است: در مدينه دو مرد بودند که به مردی ديگر، در حالی که رسول خدا(ص) می‏شنيد گفتند: وقتی طائف را ـ ان شاءاللّه‏ ـ فتح کرديد، بر تو باد که سراغ دختر غيلان از قبيله بنی‏ثقيف بروی؟ چرا که چنين و چنان است (و اوصاف آن زن را که در روايت آمده برشمردند.) پيامبر(ص) فرمود: شما را جزء مردانی می‏بينم که در پی زنانند. و دستور داد آن دو را به مکانی که «عرايا» خوانده می‏شد تبعيد کنند. آنان (در دوره تبعيد) هر جمعه (به مدينه می‏آمدند) و خريد می‏کردند.»استنتاج بر مبنای دوم:هر چند اجمالاً حکومت نمی‏تواند در حوزه خصوصی افراد وارد شود و در برابر گناهی که جنبه عمومی و يا طرف شکايت ندارد مسئوليت ندارد و بی‏حجابی يا بدحجابی و يا چشم‏چرانی در اين محدوده هر چند گناه است اما در حوزه مسئوليت حکومت قرار نمی‏گيرد ولی حجاب در سطح جامعه حتی اگر امری کاملاً شخصی باشد اما بعد علنی و عمومی دارد و نه خصوصی. در اين عرصه، حکومت حتی بنا بر مصالح، امور مباح را نيز می‏تواند محدود کند چه رسد به پوشش واجب يا نگاه حرام که در دايره الزامات اوليه شرعی نيز قرار دارد.مبنای سوم:نسبت حکومت با حفظ شعائر و اهانت به مقدساتاين مبنا بر اين اساس می‏تواند با موضوع مورد بحث يعنی مسئوليت حکومت و حوزه دخالت آن در مسئله حجاب ارتباط داشته باشد که:1ـ اصل حجاب يکی از مسلّمات دين است. اين امری قطعی است.2ـ اين اصل، يکی از شعائر و نشانه‏های جامعه اسلامی به شمار می‏رود. اين امر اجمالاً درست است.3ـ حفظ شعائر و جلوگيری از اهانت به مقدسات يکی از واجبات شرعی می‏باشد.استنتاج بر مبنای سوم:اگر همه مقدمات ياد شده را بپذيريم طبعا حکومت اسلامی که وظيفه حفظ واجبات عمومی را دارد، بايد حجاب را به عنوان شعار و نشانه جامعه اسلامی حفظ کند و به گسترش آن اهتمام ورزد.اما به نظر می‏رسد برخی از مقدمات ياد شده از اين جهت که عموميت ندارند نمی‏توانند مبنای اين استنتاج قرار گيرند. زيرا هر چند ترديدی در حرمت اهانت به شعائر و مقدسات نيست، اما لزوما هر بدحجابی يا حتی بی‏حجابی، اهانت به شمار نمی‏رود. نه از اين جهت که «اهانت» از عناوين قصديه است، چون می‏پذيريم جايی که نتيجه آن لزوما اهانت باشد هر چند شخص قصد نکند نيز حرام است و به هر حال بايد مانع آن شد، بلکه عرف در پاره‏ای موارد برداشت اهانت را از بدحجابی تا حتی بی‏حجابی ندارد و آن را اهانت به شعائر و مقدسات نمی‏شمارد.از طرف ديگر آيا حفظ شعائر به صورت کلی واجب است؟ ما در جای ديگر به تفصيل بررسی و بحث کرده‏ايم که به عنوان يک قاعده، دليلی کلی بر چنين واجب شرعی نداريم و دليل‏های موردی فقط در همان محدوده چنين وجوبی را ثابت می‏کند و نه بيشتر.بنابراين، از راه «حفظ شعائر» نمی‏توان مسئوليت حکومت را در حوزه حجاب ثابت کرد، و دليل «حرمت اهانت به شعائر» با اين فرض که اصل حکم حجاب يکی از شعائر است، تنها اجمالاً دخالت و مسئوليت حکومت را ثابت می‏کند نه تفصيلاً و کلاً.مبنای چهارم:امر به معروف و نهی از منکر و نسبت آن با حکومت اسلامیپرسش: آيا حکومت اسلامی وظيفه امر به معروف و نهی از منکر دارد؟ و آيا اين وظيفه ـ اگر برای حکومت ثابت باشد ـ شامل حجاب می‏شود؟يک پرسش کلی‏تر اين است که حکومت اسلامی در مقام اجرا چه نسبتی با مجموعه فروع دين در بخش تکاليف دارد و کدام يک از آنها به صورت اختصاصی يا اشتراکی در محدوده وظايف اجرايی حاکم اسلامی قرار می‏گيرد؟نماز، برخی موارد آن اساسا امری حکومتی است يا در اصل چنين است مانند جمعه و عيد. روزه به جز برخی مسائل آن، در اصل به خود مکلفان مربوط می‏شود. زکات و به ويژه خمس هر چند مواجه با ديدگاههای چندی در اين خصوص است اما اجمالاً ارتباط اجرايی آن با حاکم اسلامی را نمی‏توان ناديده گرفت.حج، اصل انجام آن در حدّی که خانه خدا فارغ از حجاج نشود وظيفه‏ای است که متوجه حاکم اسلامی است و چنان که در برخی روايات معتبر آمده اگر مردم به اختيار خود برگزار نکنند و تعطيل شود حاکم بايد آنان را هر چند با هزينه حکومت و به اجبار به حج و حتی زيارت پيامبر(ص) بفرستد. برگزاری کلی و هدايت و هماهنگی آن نيز از نظر روزهای مناسک و حرکت به سمت مشاعر در حوزه مسئوليت حاکم است.جهاد در فرض ابتدايی آن اساسا وظيفه‏ای است که به امام(ع) يا حاکم مربوط است. در فرض دفاعی نيز هر چند منوط به اذن وی نيست اما جزء وظايف وی نيز به شمار می‏رود.حال پرسش اين است که امر به معروف و نهی از منکر، از اين نظر چه حکمی دارد؟ آيا حکومت اسلامی نسبت به آن مسئوليتی دارد؟ترديدی نيست اين حکم اگر شامل حاکم اسلامی حتی به صورت ويژه شود، چنان که از مستندات و نصوص آن به خوبی پيداست، با شرايطی که در فقه آمده همچون نماز و روزه بر تمام مکلفان واجب است. از جمله اين آيه:«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و يطيعون اللّه‏ و رسوله، اولئک سيرحمهم اللّه‏ ان اللّه‏ عزيز حکيم.»از سوی ديگر، چنان که اطلاق و عموم نصوص می‏رساند، نيز، ادله ويژه‏ای تأکيد می‏کند، يکی از مسئوليت‏های حکومت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر است. خاستگاه اصلی امر حِسْبه چنان که شرح آن در ادامه خواهد آمد همين دو وظيفه است و اساسا طبق گفته بسياری از فقها برخی از مراتب امر و نهی به ويژه با وجود حکومت اسلامی و بسط يد حاکم اسلامی، جزء شئون آن به شمار می‏رود. چنان که يکی از ادله وجوب تشکيل حکومت اسلامی همين اطلاق و گستره وجوب امر به معروف و نهی از منکر است. يکی به اين معنا که خودِ حکومت عدل يک «معروف» بسيار بزرگ است و حکومت «جور» «منکری» آشکار می‏باشد. ديگر به اين معنا که امر به معروف و نهی از منکر هر چند منوط به بسط يد و قدرت است اما چنان که برخی فقها نيز تأکيد کرده‏اند «قدرت» شرط واجب است نه وجوب. از اين‏رو بر مسلمانان فرض است حکومت عادله را بر پا کنند تا قدرت اقامه معروف و دفع منکر را در سايه آن داشته باشند.يکی از بهترين دليل‏ها که حاکم را مصداقی روشن برای وظيفه امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‏کند موثقه مسعدة بن‏صدقه است. وی نقل می‏کند کسی از امام صادق(ع) در باره امر به معروف و نهی از منکر پرسيد که آيا بر همه امت واجب است؟ امام فرمود: نه. گفته شد: چرا؟ فرمود:«انّما هو علی القویّ المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا علی الضعيف الذی لا يهتدی سبيلاً الی ایّ من ایّ، يقول من الحق الی الباطل؛فقط وظيفه کسی است که توانا و مطاع و آگاه به معروف و منکر باشد، نه بر ناتوانی که راه به جايی ندارد، و حق و باطل را در هم می‏آميزد.»سپس حضرت به آيه «ولتکن منکم امة يدعون الی الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر» استدلال کرد که خاص است نه عام. چرا که سخن از لزوم وجود گروهی در جامعه اسلامی است که دعوت به خير کنند و امر به معروف و نهی از منکر.بنابراين اگر ترديدی هم باشد، در اين است که امر و نهی اگر نيازمند ضرب و جرح و قتل باشد، آيا بر عموم مکلفان بدون نظر امام(ع) يا حاکم جايز است يا وظيفه آنان حداکثر امر و نهی زبانی است، اما وظيفه حکومت عام است و شامل همه مراتب آن می‏شود که بسته به شرايط بايد عمل کند.استنتاج از مبنای چهارم:با فرض پذيرش وظيفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر برای حکومت، شکی نيست که حکم شرعی حجاب در جامعه نيز در محدوده اين وظيفه قرار می‏گيرد، چرا که پای‏بندی به آن يک معروف شرعی مسلّم و ترک آن «منکر» است. و محدوده اين وظيفه نيز در عرصه عمومی شامل تمام مواردی است که اين حکم در اصل وجود دارد و يا مايه فساد و يا بی‏اعتنايی ديگران باشد، از اين‏رو، بر اساس همين وظيفه، حکومت اسلامی می‏تواند و بايد غير مسلمانان را نيز در حدّی که لازم و مصلحت باشد به رعايت آن وا دارد.منابع:1ـ السرائر، محمد بن‏منصور بن‏احمد بن‏ادريس حلّی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1410ه••• .2ـ المبسوط، محمد بن‏حسن طوسی، المکتبة المرتضوية، تهران، 1387ه••• .3ـ الاصابة فی تمييز الصحابة، احمد بن‏علی بن‏محمد (ابن‏حجر عسقلانی)، دار الکتب العلمية، بيروت، بی‏تا.4ـ النهاية فی مجرد الفقه و الفتوی، محمد بن‏حسن طوسی، به کوشش: محمدتقی دانش‏پژوه، دانشگاه تهران، 1343ش.5ـ المقنعه، محمد بن‏محمد بن‏نعمان (شيخ مفيد)، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1410ه••• .6ـ تحف‏العقول، محمد بن‏حسن بن‏علی بن‏شعبه حرّانی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1404ه••• .7ـ جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، دار احياء التراث العربی، بيروت، 1981م، چ7.8ـ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ايران، سيدجلال‏الدين مدنی، انتشارات سروش، تهران، 1366.9ـ دراسات فی ولاية الفقيه، حسينعلی منتظری، مکتب الاعلام الاسلامی، 1408ه••• .10ـ سنن ابی‏داود، سليمان بن‏اشعث سجستانی، تحقيق: سعيد محمد لحّام، دارالفکر، بيروت، 1410ه••• .11ـ سنن نسائی، احمد بن‏شعيب نسائی، دارالفکر، بيروت، 1348ه••• .12ـ شرايع الاسلام، جعفر بن‏حسن حلّی، دار الاضواء، بيروت، 1403ه••• ، چ2.13ـ صحيفه امام، امام خمينی، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، تهران، 1378ش.14ـ عيون اخبار الرضا(ع)، محمد بن‏علی بن‏الحسين (شيخ صدوق)، منشورات اعلمی، تهران، بی‏تا.15ـ علل الشرايع، محمد بن‏علی بن‏الحسين (شيخ صدوق)، مکتبة الداوری، قم، بی‏تا.16ـ عوالی اللآلی، محمد بن‏علی بن‏ابراهيم احسائی، مطبعة سيدالشهداء، قم، 1403ه••• .17ـ کافی، محمد بن‏يعقوب کلينی، دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1350ش.18ـ کشف اللثام، محمد بن‏حسن اصفهانی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1416ه••• .19ـ قاموس الرجال، محمدتقی تستری، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1410ه••• .20ـ قواعد الاحکام، حسن بن‏يوسف حلّی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1413ه••• .21ـ مختلف الشيعه، حسن بن‏يوسف حلّی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1415ه••• .22ـ مسند احمد، احمد بن‏حنبل شيبانی، طبع المکتب الاسلامی، بيروت، چ2، 1398ه••• .23ـ مقدمة ابن‏خلدون، عبدالرحمان بن‏محمد بن‏خلدون، دار الکتب العلمية، بيروت، چ4، 1398ه••• .24ـ معالم القربه فی احکام الحسبة، محمد بن‏محمد بن‏احمد قرشی، تحقيق: محمدمحمود شعبان و صديق احمد عيسی، دار الفنون، ليدن، 1937م.25ـ مسائل زنان، پرسشگری و شبهه‏شناسی، سيدضياء مرتضوی، ميثم تمّار، قم، 1385.26ـ مرآة العقول، محمدباقر مجلسی، دار الکتب الاسلامية، تهران، 1367ش.27ـ نهج‏البلاغه، محمد بن‏حسين موسوی (شريف رضی)، تحقيق: صبحی صالح، مرکز البحوث الاسلامية، قم، 1395ه••• .28ـ وسائل الشيعه، محمد بن‏حسن عاملی، تحقيق: عبدالرحيم ربانی شيرازی، دار احياء التراث العربی، بيروت، 1391ه••• .منبع: پیام زن ، شماره 184 و 185/خ
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن