تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799678335




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مقام و فضيلت امام و مرتبه اش در نزد خدا وند متعال


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مقام و فضيلت امام و مرتبه اش در نزد خدا وند متعال
مقام و فضيلت امام و مرتبه اش در نزد خدا وند متعال نويسنده: محمد عطايي سپاس خداى را كه با ادامه خلافت و امامت تا روز قيامت ، كمال دين را تاءمين كرد و نعمت را بر مؤ منان تمام ساخت و مرتبه كسى را كه امام زمانش ‍ را بشناسد و از راه و روش او پيروى كند، در سراى آخرت به بالاترين جايگاه كرامت رسانيد، و درود بر سرور پيامبران و برترين رسولان كه آنچه را كه از طرف پروردگارش بر او نازل شده بود، تمام و كمال به مردم رساند و بر خاندان پاك و عترت معصومش و جانشينان هدايت كننده يعنى اهل بيت نبوت و خلافت و امامت ، باد.امام عليه السلام داراى اخلاق شريفه ربانى است كه ديگران را از آنها نصيبى نيست و دارنده صفات كريمه اى است كه خداوند ويژه او قرار داده است تا تفاوتى با ديگر مردمان داشته باشد، همچنين عارفان به حق امام و حقيقت امامت و پيروان راه و روش او را آداب ، علامات و ويژگيهايى است كه بدان وسيله از ساير مؤ منان ممتاز گشته و استحقاق آن را يافته اند تا با امام خود در درجه پيامبران محشور گردند، بنابراين بر بنده خدا واجب است كه پس از شناخت خدا و صفات او و شناخت پيامبر صلى اللّه عليه و اله و اخلاق او امام زمان خويش و صفات و اخلاق ويژه او را بشناسد؛ مقام و مرتبه او را در نزد خدا بداند و شخص او را در بين مردم بشناسد تا از او پيروى كند و دنباله رو او باشد و از اوامر و نواهى اش اطاعت كند تا از شيعيان و پيروان او گردد.در حديث مستفيضى كه بين شيعه و سنى مشهور است ، وارد شده : ((هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است )) (1) و آداب شيعه امام و نشانه هاى مخصوص آنها را بشناسد تا بدان وسيله با مقام اهل اللّه و خواص و مقربان درگاهش آشنا شود و شخص آنها را عينا بشناسد تا خود را نظير آنها بسازد و به ايشان اقتدا كند و در جمعيت آنها وارد شود، زيرا ايشان پس از امام ، هدف آفرينش اند و ديگران به طفيل ايشان خلق شده اند. شيخ كلينى در كافى (2) به سند خود از عبدالعزيز بن مسلم ، نقل كرده كه : گفت : جمعى همراه امام رضا عليه السلام در مرو بوديم . در آغاز ورودمان ، روز جمعه در مسجد جامع اجتماع كرديم ، حاضران در جمع ، موضوع امامت را مطرح كردند و اختلاف زياد مردم را در اين باره بازگو نمودند، حضور مولايمان (امام رضا عليه السلام ) رسيدم و گفتگوى مردم را درباره امامت به عرض رساندم ، امام عليه السلام لبخندى زد و فرمود: ((اى عبدالعزيز مردم حقيقت را در نيافتند و در آراء و نظرات خود فريب خوردند. همانا خداى تعالى پيامبر خود صلى اللّه عليه و اله را از دنيا نبرد تا دينش را كامل و قرآن را بر او نازل كرد، كه بيان همه چيز در آن است ؛ حلال و حرام و حدود و احكام و تمام نيازمنديهاى مردم را به طور كامل بيان كرد و فرمود: (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء. )) (3) و در حجة الوداع كه سال آخر عمر پيامبر صلى اللّه عليه و اله بود اين آيه را نازل فرمود: (( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا )) (4) و موضوع امامت از كمال دين است و پيامبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت تا آن كه نشانه هاى دين را براى امتش باين كرد و راه ايشان را روشن نمود و آنها را به راه استوار رهنمون شد و على عليه السلام را به عنوان پيشوا و امام تعيين كرد و تمام نيازمنديهاى امت را بيان كرد.بنابراين هر كه گمان كند خداوند دينش را كامل نكرده است در حقيقت قرآن را رد كرده و نسبت به قرآن كفر ورزيده است . آيا مردم مقام امامت را در ميان امت مى شناسند تا به اختيار ايشان امام تعيين شود. براستى كه شاءن و مقام امامت والاتر و ژرف تر و منيع تر از آن است كه مردم با عقل خود به آن برسند و يا به نظر خود آن را دريابند و يا به انتخاب خود امام را تعيين كنند، همانا امامت مقامى است كه خداى تعالى بعد از مقام نبوت و خلّت در مرحله سوم آن را به ابراهيم خليل عليه السلام مرحمت كرده و او را به آن فضيلت ، مشرّف ساخته و بلند آوازه فرموده است ، از اين رو خداوند فرمود: (( انى جاعلك للناس اماما )) ابراهيم خليل از خوشحالى عرض كرد: (( و من ذريتى ؟ )) فرمود: ععع لا ينال عهدى الظالمين )) (5) بنابراين اين آيه تا روز قيامت امامت هر ستمگرى را باطل ساخته و آن را در ميان برگزيدگان قرار داده است ، وانگهى خداى تعالى ابراهيم را شرافت داد به اين وسيله كه امامت را در فرزندان برگزيده و پاكش قرار داد و فرمود: (( و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحين . و جعلناهم اءئمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين . )) (6)فرزندان ابراهيم در طول قرنهاى پياپى ، همواره در امامت وارث يكديگر بودند تا اين كه خداى تعالى آن را به پيامبر ما صلى اللّه عليه و اله به ارث داد و فرمود: (( ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا و اللّه ولى المؤ منين )) (7) پس امامت مخصوص آن حضرت گشت و او به فرمان خدا و مطابق دستورى كه خدا داده بود امامت را بر عهده على عليه السلام نهاد و سپس در ميان فرزندان برگزيده او كه خداوند به ايشان علم و ايمان ارزانى داشته ، قرار گرفت چنان كه فرموده است : (( و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى كتاب اللّه الى يوم البعث (8) پس ‍ امامت تا روز قيامت تنها در ميان فرزندان على عليه السلام برقرار است و چون پيامبرى پس از محمّد صلى اللّه عليه و اله نيست ، اين نادانان از كجا امام انتخاب مى كنند؟براستى كه امامت مقام پيامبران و ميراث اوصياء است .براستى كه امامت خلافت خدا و رسول صلى اللّه عليه و اله و مقام امير مؤ منان و ميراث حسن و حسين عليه السلام است .براستى كه امامت زمام دين و باعث نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مؤ منان است .براستى كه امامت ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است ، به وسيله امام ، نماز، زكات ، روزه و حج و جهاد، كامل و افزونى غنايم و صدقات و اجراى حدود و احكام و پاسدارى مرزها و اطراف كشور انجام مى پذيرد.امام است كه حلال خدا را حلال ، و حرام او را حرام مى كند و حدود خدا را به پا مى دارد و از دين پاسدارى مى كند و با حكمت و پند و اندرز و برهان ، مردم را به راه پروردگارش دعوت مى نمايد.امام همچون خورشيد تابان است كه نورش زينت بخش همه عالم است و خود در افقى است كه دستها و ديدگان بدان جا نرساند.امام ، ماه درخشان ، چراغ فروزان ، نور تابان و ستاره راهنما در شدت تاريكيها و گذرگاه هاى شهرها، كويرها و در گرداب درياهاست .امام ، آب گوارايى در وقت تشنگى و نشان دهنده راه هدايت و نجات دهنده از هلاكت است .امام ، آتش روشن روى تپه ها، وسيله گرماى سرما زدگان و راهنماى نجات از هلاكتگاهها است ، هر كه از او جدا شود، هلاك گردد.امام ، ابر بارنده ، باران سيل آسا، خورشيد فروزند، آسمان سرپناه و زمين گسترده ، چشمه جوشان و بركه آب و گلستان است .امام ، همدم و همراه ، پدر مهربان و برادر همسان ، مادر دلسوز به فرزند خردسال و پناه بندگان خدا در وقت شدت گرفتارى است .امام ، امين خدا در ميان خلق ، و حجت او بر بندگانش و خليفه او در بلاد و دعوت كننده به سوى خدا و پاسدار حريم او است .امام ، از گناهان پاك و از عيبها بدور، مخصوص به دانشها و آراسته به بردبارى است ، باعث نظام دين ، عزت مسلمين ، خشم منافقان و نابودى كافران است .امام ، يكتاى زمين است كسى همتاى او نيست ، هيچ دانشمندى نظير و هيچ كس جايگزين او نمى باشد، او را همانند و نظيرى نيست ، به تمام فضيلتها آراسته است بى آن كه در طلبشان باشد و آنها را بجويد بلكه اين امتيازى است كه خداوند به فضل خويش به او عنايت كرده است .پس چه كسى را ياراى شناختن امام است و يا ممكن است امام را انتخاب كند؟هيهات ! هيهات ! خردها گم گشته و عنان خويشتن داريها از دست رفته ، عقلها سرگردان ، ديده ها بى سو، بزرگان كوچك و حكيمان حيران و بردباران كم طاقت و خطيبان درمانده و عاقلان نادان و شعرا در افتاده و اديبان ناتوان اند و زبان سخندانان الكن از وصف شاءنى از شؤ ون و فضيلتى از فضايل امام است ؛ همگى به عجز و ناتوانى اعتراف دارند، چگونه ممكن است تمام اوصاف امام را بيان كرد و حقيقت او را تعريف نمود يا مطلبى از امر امامت را فهميد و يا كسى را به جاى او پيدا كرد تا جاى او را بگيرد و چون او غنى باشد؟ هرگز! چگونه ممكن است و از كجا؟ در حالى كه او همانند ستاره اى از دسترس دستيازان و از توصيف واصفان ، بالاتر است ، او كجا و انتخاب بشر كجا؟ او كجا و عقلهاى بشرى كجا؟ و در كجا چون او را مى توان يافت ؟آيا گمان داريد كه امام در غير خاندان رسول صلى اللّه عليه و اله يافت مى شود؟ به خدا كه ضميرشان به آنها دروغ گفته و آرزوهاى باطل دارند و به گردنه اى بالا رفته اند كه سخت لغزنده و شيبدار است و آنها را به سقوط مى كشاند و با خردهاى درمانده و ناقص خود مى خواهند امام را تعيين كنند كه در اين كار جز دورى از حق بهره اى نبرند. خدا آنها را بكشد به كجا منحرف مى شوند؟ دروغى پرداختند و به گمراهى سختى افتادند و در سرگردانى فرو رفتند زيرا با چشم بينا امام (راستين ) را ترك گفتند و شيطان اعمالشان را در نظر آنان بياراست و از راه منحرفشان ساخت ، در حالى كه حق را مى دانستند.از انتخاب خدا و رسول و اهل بيتش اعراض كردند و به انتخاب خودشان روى آوردند در حالى كه قرآن آنان را ندا مى كند: (( و ربك يخلق ما يشاء و يختار و ما كان لهم الخيرة سبحان اللّه و تعالى عما يشركون )) (9) و نيز فرموده است : (( و ما كان لمؤ من و لا مؤ منة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم )) (10) و فرمود: (( ما لكم كيف تحكمون ، ام لكم كتاب فيه تدرسون ، ان لكم فيه لما تخيرون ام لكم ايمان علينا بالغة الى يوم القيمة ان لكم لما تحكمون سلهم ايهم بذالك زعيم ، ام لهم شركاء فلياءتوا بشركائهم ان كانوا صادقين . )) (11) و فرموده است : (( افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟ )) (12) (( يا و طبع على قلوبهم فهم لا يفقهون (13) يا قالوا سمعنا و هم لا يسمعون ، ان شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لا يعقلون ، و لو علم اللّه فيهم خيرا لا سمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون .)) )) (14) (( يا قالوا سمعنا و عصينا )) (15) بلكه امامت فضلى است از طرف خدا كه به هر كس بخواهد مرحمت مى كند.پس چگونه براى ايشان چنين اختيارى است كه امام انتخاب كنند در صورتى كه امام دانايى است كه جهل در او راه ندارد، سرپرستى است نستوه ، كانون قدس ، پاكى ، طاعت ، پارسايى و علم و عبادت است ، دعوت پيامبر صلى اللّه عليه و اله مخصوص اوست . و از نژاد پاك فاطمه بتول عليهاالسلام است . در تبارش جاى هيچ ايرادى نيست و هيچ والانژادى به او نرسد، از خاندان قريش و از سلاله هاشم و عترت ، پيامبر صلى اللّه عليه و اله است . مورد پسند خداى عزوجل ، باعث شرف بزرگان و زاده عبد مناف علمش روزافزون و حلمش كامل ، در امامت قوى و به سياست آگاه و اطاعتش واجب است . او به امر خدا قيام كرده ، خيرخواه بزرگان خدا و پاسدار دين الهى است .پيامبران و امامان را خدا توفيق مى دهد و آنچه را كه از خزانه علم و حكمتش به ديگران نداده ، به ايشان عنايت مى كند، از اين رو علم ايشان بالاتر از علم مردم زمانشان است ، خداى تعالى مى فرمايد: (( افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون )) (16) و نيز فرمايد: (( و من يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا )) (17) و درباره طالوت مى فرمايد: (( ان اللّه اصطفاه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم و اللّه يؤ تى ملكه من يشاء و اللّه واسع عليم . )) (18) و به پيامبرش فرمود: (( و انزل اللّه عليك الكتاب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل اللّه عليك عظيما )) (19). و درباره ائمه از اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و اله و عترت و ذريه آن حضرت مى فرمايد: (( ام يحسدون الناس على ما آتاهم اللّه من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكا عظيما فمنهم من آمن به و منهم من صدّ عنه و كفى بجهنم سعيرا. )) (20)براستى كه خداى عزوجل چون بنده اى را براى اصلاح امور بندگانش ‍ انتخاب كند، براى اين كار به او سعه صدر مى دهد و چشمه هاى حكمت را در دلش جارى مى سازد و علمى را به او الهام كند كه پس از آن از هيچ پاسخى در نماند و از راه صواب منحرف نگردد، بنابراين او معصوم و مورد تاءييد و موفق و استوار است ؛ از هرگونه خطا و لغزش در امان است . خدا او را به اين صفات ممتاز مى كند تا حجت بالغه او بر بندگانش و گواه او بر مخلوق باشد و اين لطف و كرمى است كه خداوند به هر كه خواهد عطا مى كند و خداوند داراى كرم و بخشش فراوان است . آيا مردم چنين توانى را دارند؟ و يا ممكن است كسى را كه آنان انتخاب كرده اند چنين باشد تا او را پيشواى مردم قرار دهند؟ به خدا سوگند كه اين مردم يا را از حق فراتر نهادند و كتاب خدا را پشت سر انداختند، گويى كه نادانند در صورتى كه هدايت و شفا در كتاب خداست آنها كتاب خدا را به دور انداختند و از هوى و هوس خود پيروى كردند و به اين جهت خداوند آنها را نكوهش كرده و بر ايشان غضب كرده و نابودشان ساخته است ، آن جا كه مى فرمايد: (( و من اضل ممن اتبع هواه بغير هدى من اللّه ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين )) (21) و فرموده است : (( فتعسا لهم و اضل اعمالهم )) (22) و مى فرمايد: (( كبر مقتا عنداللّه و عند الذين آمنوا كذالك يطبع اللّه على كل قلب متكبر جبار (23) )) و درود خدا بر محمّد و آل او و سلام فراوان بر ايشان باد.))اسحاق بن غالب از امام صادق عليه السلام در ضمن خطبه اى كه آن حضرت حال و صفات ائمه عليهم السلام را بيان مى كند، روايت كرده است : ((همانا خداى عزوجل وسيله ائمه هدى عليهم السلام از اهل بيت پيامبرمان صلى اللّه عليه و اله ، دين خود را آشكار و راهش را روشن گردانيد و توسط ايشان باطن چشمه هاى علمش را گشود، بنابراين هر كس از امتان محمّد صلى اللّه عليه و اله حق واجب امامش را بشناسد طعم حلاوت ايمانش را بچشد و اهميت شادابى اسلامش را دريابد، زيرا خداى تعالى امام را به پيشوايى خلق تعيين كرده و بر همه روزيخواران و اهل جهان حجت قرار داده و افسر شكوه و جلال را بر سرش نهاده و نور كبريائى اش را بر او افكنده است كه با رشته اى تا آسمان كشيده شده ، فيوضات الهى از او منقطع نگردد و آنچه نزد خدا است جز از طريق وسايل او به دست نيايد و خداوند اعمال بندگان را جز با معرفت او نپذيرد، آنچه از امور مشتبه و مبهم و سنتهاى پيچيده و فتنه هاى ناپيدا بر او وارد شود، همه را مى داند خداى تعالى همواره براى رهبرى خلق آنان را از اولاد امام حسين عليه السلام و از فرزندان بلا واسطه هر امامى براى امامت انتخاب مى كند و براى خلقتش ‍ مى پسندد و اختيار مى نمايد؛ هرگاه يكى از ايشان رحلت كند از فرزندان او امامى بزرگوار، برجسته ، راهنما، نوربخش به عنوان سرپرست و حجتى دانشمند براى خلقش بگمارد. آنان از طرف خدا امامند و به حق هدايت مى كنند و به حق داورى مى نمايند، آنان حجتهاى خدا و دعوت كنندگان به سوى خدا و سرپرستان خلق از طرف خدايند، بندگان خدا به رهبرى ايشان ديندار و شهرها به نور ايشان نورانى و ثروتهاى موجود به بركت آنان روزافزون است ، خداوند ايشان را باعث حيات مردم و چراغ تاريكيها و كليد سخن و اركان اسلام قرار داده و مقدرات حتمى الهى بر اين اساس ‍ درباره آنها جارى شده است .بنابراين امام ، همان برگزيده پسنديده ، و هدايت كننده رازدار است كه به فرمان خدا قيام كرده و اميد بخش است . خداوند در عالم ذرّ او را به همين منظور برگزيده و زير نظر خود پروريده و ميان مردم آن چنان ساخته است ، در عالم ذرّ پيش از آن كه جاندارى پديد آيد امام را مانند سايه اى در جانب راست عرش آفريده و با علم غيب خود به او حكمت داده و او را برگزيده و به خاطر پاكيش انتخاب كرده است . او بقيه اى از آدم و گزيده اى از فرزندان نوح و خاندان ابراهيم و سلاله اى از اسماعيل و گلچينى از عترت محمّد صلى اللّه عليه و اله است كه ، همواره زير نظر خدا سرپرستى شده و نيز خدا زير پوشش خود پاسدارى اش نموده و از دامهاى ابليس و لشكريان شيطان به دور داشته و حوادث شبانه و افسون افسونگران را از او دفع كرده و از پيشامدهاى بد مصون داشته است ، او از بلاها بركنار و از آفتها به دور و از لغزشها مصون و از هر زشتى در امان است . در نوجوانى به خويشتندارى و نيكوكارى معروف و در سالخوردگى به پاكدامنى و دانش و فضيلت مشخص است . امر امامت پدرش به او رسيده در حالى كه زمان حيات پدر سخنى در آن باره نمى گفته است .چون روزگار پدرش سپرى شد و مقدرات الهى و خواست خدا نسبت به او پايان گرفت و اراده خدا در آن باره به حجت خويش صادر شد و دوران پدرش پايان گرفت و او درگذشت و امر الهى پس از او به وى رسيد، خداوند امر دينش را برعهده او نهاد و او را بر بندگانش حجت و در بلادش ‍ سرپرست قرار داد و توسط روح خود پشتيبانى كرده و از علم خود به او ارزانى داشت و از بيان روشن آگاهش ساخت و محرم راز خود كرد و براى امرى بزرگ او را فرا خواند و از فضيلت بيان علم خود وى را آگاه ساخت و براى رهبرى خلق تعيين كرد و بر همه مردم دنيا حجت قرار داد، او را وسيله روشنى براى دينداران و سرپرست بندگان ساخت و براى امامت خلق پسنديد و راز خود را به او سپرد و پاسدار علم خويش قرار داد و حكمتش را در نزد او نهان ساخت و سرپرست آيينش كرد و براى كارى بزرگ او را خواند و راه هاى روشن و واجبات و حدود خويش را وسيله او زنده كرد؛ به اين جهت امام عليه السلام هنگام سرگردانى نادانان و سخن آرايى اهل جدال ، با عدالت و نور درخشان و درمانى سودمند، با حق آشكارا و بيانى كه از هر جهت روشن است ، به راه راستى كه پدران راست كردارش رفته بودند، قيام كرد، بنابراين حق چنين عالمى را جز نگونبخت ناديده نگيرد و جز گمراه منكرش نشود و جز شخص گستاخ بر خداى تعالى ، كسى از او جلوگيرى نكند.(24)فصل :از ابوبصير نقل شده است كه از امام صادق عليه السلام راجع به آيه : (( اطيعوااللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم )) (25) پرسيدم فرمود: ((درباره على بن ابى طالب و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است عرض كردم : مردم مى گويند: چرا در قرآن نام على و خاندانش ذكر نشده است ؟ فرمود: به آنها بگوييد: آيه نماز بر پيامبر صلى اللّه عليه و اله نازل شد ولى سه ركعت بودن و چهار ركعت بودن آن (در قرآن مجيد) تعيين نشد تا اين كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله خود، براى مردم تعيين كرد و آيه زكات بر آن حضرت نازل شد ولى تعيين نشد كه از هر چهل درهم يك درهم زكات است ، خود پيامبر صلى اللّه عليه و اله آن را براى مردم شرح داد و دستور عمل حج نازل شد ولى نگفت ، هفت دور طواف كنيد، تا اين كه خود پيامبر صلى اللّه عليه و اله براى آنها توضيح داد و اين آيه : (( اطيعوااللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم ((ع نيز درباره على ، حسن و حسين عليهم السلام (26) نازل شد. پيامبر صلى اللّه عليه و اله درباره على عليه السلام فرمود: هر كه را من سرپرست و مولايم ، على سرپرست و مولاى اوست . و باز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش ‍ مى كنم . من از خداى تعالى خواسته ام كه ميان آنها جدايى نيندازد تا آن دو را در كنار حوض كوثر بر من وارد كند و خداوند درخواست مرا اجابت كرد. و نيز فرمود: شما چيزى به آنها بياموزيد كه آنها از شما داناترند، و فرمود: آنها شما را از راه هدايت هرگز بيرون نمى سازند و وارد راه ضلالت نمى كنند. اگر پيامبر صلى اللّه عليه و اله سكوت اختيار مى كرد و درباره اهل بيتش چيزى نمى گفت ، آل فلان و آل بهمان آنها را براى خود، ادعا مى كردند ولى خداى تعالى به خاطر تصديق و تاءييد پيامبرش اين آيه را نازل كرد: (( انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. (27)در آن حال ، على و حسن و حسين عليهم السلام و فاطمه عليهماالسلام در خانه ام سلمه بودند كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله آنان را زير عبا جمع كرد و بعد فرمود: خدايا هر پيامبرى اهل بيت و كسانى دارد و اينان اهل بيت و كسان منند. ام سلمه پرسيد: آيا من از اهل بيت شما نيستم ؟ فرمود، تو در جهت خير هستى ولى اينها اهل بيت و كسان منند. و چون رسول خدا صلى اللّه عليه و اله از دنيا رفت ، براى پيشوايى مردم ، على عليه السلام از همه كس سزاوارتر بود؛ بدان جهت كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله تبليغات زيادى نسبت به او فرموده بود و دست او را گرفته و در ميان مردم به پا داشته بود. على عليه السلام رحلت كرد در حالى كه نتوانست محمّد بن على و عباس بن على و هيچ يك از پسران ديگرش را در اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه و اله داخل كند و نمى بايست نيز چنين كند زيرا در آن صورت حسن و حسين : مى گفتند: خداى تعالى آيه اهل بيت را درباره ما نازل كرده است همان طورى كه درباره تو نازل كرده و مردم را به اطاعت ما واداشته همچنان كه به اطاعت شما امر فرموده است و رسول خدا صلى اللّه عليه و اله نسبت به ما تبليغ كرده همچنان كه نسبت به شما تبليغ كرده است و خداوند ناپاكى را از ما برده همچنان كه از شما برده است . و چون على عليه السلام از دنيا رفت حسن عليه السلام به امامت سزاوارتر بود؛ به دليل بزرگسالى اش ، و در حالى از دنيا رفت كه نمى توانست و چنان كارى را نكرد كه فرزندان خود را در امر امامت داخل كند و اجازه انجام آن را نداشت ، زيرا خداى تعالى مى فرمايد: (( و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللّه )) (28)، و اگر آن را در فرزندان خود قرار مى داد، حسين عليه السلام مى گفت : خداوند مردم را به اطاعت من امر كرده همچنان كه به اطاعت تو و پدرت امر كرده است و رسول خدا صلى اللّه عليه و اله درباره من تبليغ كرده همچنان كه درباره تو و پدرت تبليغ كرده و خدا ناپاكى را از من برده همچنان كه از تو پدرت برده است . پس چون امامت به حسين عليه السلام رسيد، هيچ يك از اهل بيت او نمى توانست بر او ادعا كند چنان كه او بر برادر و پدرش مى توانست ادعا كند، در صورتى كه ايشان مى خواستند امر امامت را از او به ديگرى بگردانند ولى آنها چنين كارى نمى كردند سپس ، چون امامت به حسين عليه السلام رسيد معنا و تاءويل آيه (( و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللّه . )) جارى شد و بعد از حسين عليه السلام امامت به على بن حسين عليه السلام رسيد و بعد از على بن حسين عليه السلام به محمّد بن على عليه السلام رسيد. و فرمود: مقصود از ناپاكى همان شك به خداست ، سوگند به خدا كه ما هرگز به پروردگار خود شك نمى كنيم )).(29)فصل :بدان كه خداى تعالى اطاعت ائمه عليهم السلام را بر عموم مردم واجب كرده ، همان طورى كه طاعت خود و طاعت رسولش را بر ايشان واجب كره ، آن جا كه فرموده است : (( يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم . )) (30) بنابراين مردم راهى ندارند جز آن كه آنان را بشناسند و از مردم هيچگونه عذرى در نشناختن ايشان پذيرفته نيست . هركس آنان را شناخت مؤ من است و هر كه آنها را انكار كرد كافر و هر كه نه معرفت به ايشان داشت و نه انكار، گمراه است . دوستى ايشان ايمان ، و دشمنى با ايشان كفر است و آنان گواهان خدا در ميان خلق اند، مطابق آيه شريفه : (( فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد. )) (31) و آنان هدايت كنندگان مردمند طبق اين آيه : (( و لكل قوم هاد. )) (32) و آنان واليان امر خدا و خازنان علم و منبع وحى او هستند. جبرئيل عليه السلام رسول خدا صلى اللّه عليه و اله را از نامهاى ايشان و نام پدرانشان خبر داد، براستى كه درخت براى آنها سخن گفت و به وسيله عبادت ايشان ، خدا عبادت شد و اگر ايشان نبودند خداوند عبادت نمى شد و آنان جانشينان خدا در زمينند و درهاى الهى هستند كه مردم از آن درها وارد مى شوند، و اگر آنان نبودند كسى خدا را نمى شناخت و به وسيله ايشان خداوند بر مخلوق احتجاج مى كند و آنان پرتو انوار الهى هستند، همانا نور امام در دلهاى مؤ منان تابنده تر از نور خورشيد تابان در روز است ؛ آنان كسانى هستند كه دلهاى مؤ منان را روشن مى سازند و خداوند نور ايشان را از هر كس اراده كند، باز دارد و در نتيجه دلهاى ايشان تيره گردد.خداوند آنان را اركان زمين قرار داده است تا زمين اهلش را نلرزاند و براى مردمان روى زمين و كسان زير زمين حجت ساخته و اركان و پايه هاى اسلام قرار داده است ، آنان پيشقراولان راه هدايت اند كه جز به هدايت ايشان ، هيچ كس نمى تواند هدايت كند و هيچ كس از راه هدايت خارج نمى شود مگر به دليل كوتاهى از حق ايشان ، آنان نسبت به علم و عذر و بيمى كه خدا نازل فرموده امين هستند و آنانند كه مورد حسد واقع شده اند مطابق آيه مباركه : (( ام يحسدون الناس على ما آتاهم اللّه من فضله ، )) (33) و آنان نشانه هايى هستند كه خداوند ياد كرده و فرموده است : (( و علامات و بالنجم هم يهتدون ، )) (34) مقصود از ستاره ، رسول خدا صلى اللّه عليه و اله است و همچنين آياتى كه خداوند ياد كرده است ائمه عليهم السلام هستند: (( و ما تغنى الا يات و النذر عن قوم لا يؤ منون )) (35)، و مقصود از بيم دهندگان ، پيامبران مى باشند، و نيز در آيه : (( كذبوا بآياتنا كلها، )) (36) منظور از آيات ائمه عليهم السلام هستند، همچنين ائمه عليهم السلام در سخن خدا راستگويان معرفى شده اند: (( و كونوا مع الصاقين )) (37) و آنان همان اهل ذكر هستند كه خداوند به پرسش ‍ از ايشان امر كرده و فرموده است : (( فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون . )) (38) مقصود از ذكر در اين جا رسول صلى اللّه عليه و اله است و آنان راسخان در علمند به فرموده خداى تعالى : (( و ما يعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم ، )) (39) و ايشان كسانى هستند كه علم به آنان داده شده است : (( بل هو آيات بينات فى صدور الذين اوتوا العلم )) (40) و ايشان باريك بينان در قول خداى تعالى اند: (( ان فى ذالك لا يات للمتوسمين )) (41) و مؤ منانى هستند كه اعمال بندگان در هر شب و روز چه نيكوكاران و چه بدكارانشان ، بر آنان عرضه مى شود زيرا فرموده : (( اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤ منون )) (42) و آنان شجره نبوت و سراى رحمت و كليد حكمت و كانون دانش و جايگاه رسالت ، و محل آمد و رفت فرشتگان و رازدار خدا و امانت الهى در ميان بندگان و بزرگترين حرم خدا، عهد و پيمان الهى ، وارثان راستين پيامبر صلى اللّه عليه و اله و ساير پيامبران و اوصياى پيشين مى باشند. و همانا تمامى كتابهايى كه از جانب خدا نازل شده ، در نزد ايشان است و با وجود اختلاف زبان ، تمام آنها را مى دانند، و هيچ كس جز ايشان جامع تمام قرآن نيست و آنان علم تمام قرآن را دارا هستند و در صورتى كه افراد شايسته و مورد اطمينانى را مى يافتند، اين علوم را به ايشان مى گفتند. براستى كه خبر آسمان و زمين و خبر گذشته و آينده نزد ايشان است . و براستى كه اگر راز ايشان حفظ مى شد هر آينه آنان از آنچه به حال يك شخص سودمند و يا زيانبخش است ، خبر مى دادند آنان تمام علومى را كه به فرشتگان و پيامبران و رسولان صلى اللّه عليه و اله مرحمت شده بود، مى دانستند و همانا در نزد ايشان هفتاد و دو حرف از اسم اعظم بود با اين كه تمام اسم اعظم هفتاد و سه حرف است .و تنها يك حرف از ايشان پوشيده بود در حالى كه به آصف بن برخيا تنها يك حرف و به عيسى عليه السلام دو حرف و به آدم عليه السلام بيست و پنج حرف داده بودند و علم بلايا و منايا و علم انساب عرب و زادگاه اسلام ، نزد ايشان است و آنان هرگاه كسى را مى ديدند حقيقت ايمان و يا حقيقت نفاقش را مى دانستند و نام شيعيانشان با نام پدرانشان در نزد آنان نوشته است ، خداوند بر ايشان و شيعيان ايشان پيمان گرفته است تا آنان را وارد جايگاه اصلى امامانشان نمايد و فقط امامان و شيعيانشان بر دين اسلامند، آنان برگزيدگان نجات و نشانه هاى پيامبران و اوصيايند، نخبگان در كتاب خدا و سزاوارتر از همه مردم به قرآن و به رسول خدايند و نشانه هاى انبياء عليه السلام مانند الواح و عصاى موسى عليه السلام و طشتى كه بدان وسيله قربانى را انجام مى داد و انگشتر سليمان عليه السلام و جنگ افزار رسول خدا صلى اللّه عليه و اله از قبيل : شمشير، زره ، نيزه و ذوالفقار و ديگر چيزها در نزد ايشان است . قضيه جنگ افزار در دست ايشان ، مانند تابوت در دست بنى اسرائيل است . بنى اسرائيل چنان بودند كه بر در خانه هاى هر خانواده اى كه تابوت يافت مى شد، نبوت به آن خانواده داده مى شد، و اسلحه نيز از ائمه عليه السلام به هر كس مى رسيد امامت به او داده مى شد. و همانا جفر (43) و جامعه و مصحف فاطمه عليهماالسلام در نزد ايشان است ، و همانا ليلة القدر ويژه آنها است . فرشتگان و روح در آن شب به اذان پروردگارشان تنها بر ايشان نازل مى شوند و در آن شب بر علم ائمه عليهم السلام افزوده مى شود و ديگر اين كه هرگاه ايشان بخواهند چيزى را بدانند خداوند به ايشان مى آموزد؛ و آنان مى دانند كه چه وقت مى ميرند و نمى ميرند مگر به اختيار خودشان . و همانا رسول خدا صلى اللّه عليه و اله كار دين را به ايشان واگذارده همان طورى كه خداوند به آن حضرت واگذار كرده بود، آن جا كه فرمود: (( و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا. )) (44) و همانا مثل ايشان همانند ذوالقرنين و رفيق سليمان و موسى است كه پيامبر نبودند ولى از علما بودند. و آنان به تمام زبانها با مردم سخن مى گفتند و سخن هيچ كس و هيچ پرنده و چهار پا و جاندارى بر ايشان پوشيده نيست ، و آنان محدّث و مفهّم مى باشند؛ (45) صداى فرشته را مى شنوند ولى شخص او را نمى بينند، و ديگر اين كه روح كه از مخلوقات خدا و بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل است ، همراه ايشان است و با رسول خدا صلى اللّه عليه و اله بوده و او را خبر مى داده و پشتيبانى مى كرده است و با امامان پس از آن حضرت نيز همراه است و چنان نيست كه هر جوينده را به دست آيد (بلكه فضلى است از طرف خدا به هر كه خواهد مرحمت مى كند و با كوشش كسى به دست نمى آيد) و فرشتگان وارد خانه آنها مى شوند، و پا روى فرش آنها مى نهند و خبرها را به ايشان مى رسانند و چه بسا آنان پرهاى كوچك فرشتگان را از زمين جمع مى كنند؛ جنيان نزد ايشان مى آيند و از مسائل دينشان مى پرسند و به ايشان خدمت مى كنند و در امورشان به آنان رو مى آورند.ائمه عليهم السلام هيچ كارى را انجام نداده و نمى دهند جز به عهد و فرمان الهى ، بدون كم و زياد هر يك از امامان ، امام بعد از خود را مى شناسد و تمام ائمه عليهم السلام از طرف خداى سبحان و از سوى امامان پيش از خود تعيين شده اند؛ همگى در علم ، شجاعت و اطاعتشان برابرند جز اين كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و امير مؤ منان فضيلت ويژه اى دارند و اين كه بدنهاى ائمه عليهم السلام از عالم بالا خلق شده و روحشان از بالاتر از آن آفريده شده است و روح شيعيانشان از عالم بالا آفريده شده و بدنهايشان از عالم پايين ، آبشخور دانش از خانه آنها است و هيچ حقى در دست مردم نيست جز اين كه از ايشان صادر و هر چه از نزد ايشان صادر نگرديده ، باطل است . براستى كه حديث ايشان دشوار و سخت است ، جز فرشته مقرب يا پيامبر صلى اللّه عليه و اله مرسل و يا مؤ منى كه خدا دلش را به ايمان آزموده باشد، كسى را ياراى تحمل آن نيست و تمامى زمين متعلق به امام است و هرگاه امر امامت ظاهر شود و به حكم داوود عليه السلام و آل داوود حكم مى كند، و از كسى گواه نخواهد، و بيت المال را برابر تقسيم كند و با رعيت به عدالت رفتار نمايد، و به خاطر مردم ضعيف و مستمند در خوردن و آشاميدن و پوشاكش بر خود تنگ گيرد تا فقر و تنگدستى فقير را از جا در نبرد بلكه فقير از فقر و تنگدستى او پيروى كند و ثروتمند به وسيله ثروتش ‍ به سركشى و طغيان نپردازد، پدر يتيمان و شوهر بيوه زنان است ؛ هر كس ‍ دينى بر گردنش باشد كه آن را در راه فساد و ولخرجى مصرف نكرده باشد بر امام لازم است كه آن را ادا سازد و ديگر ويژگيهاى امامان عليهم السلام .تمام اين مطالب در كتاب كافى با اسناد مختلف روايت شده است .(46)پي نوشت : 1- از طريق شيعه ، در كتاب كافى ج 1، ص 376 و (( بصائرالدرجات )) صفار و (( كمال الدين )) و كتابهاى ديگر صدوق و كتابهاى شيخ طوسى و شيخ مفيد و ديگران با سندهاى فراوان آمده است و اما از طريق عامه با اين عبارت و عباراتى ديگر نقل شده است ، به صحيح مسلم ج 5، ص ‍ 22 و (( مجمع الزوائد )) ج 6، ص 224 مراجعه كنيد، اين حديث را بزاز و طبرانى روايت كرده اند و در (( ربيع الابرار )) زمخشرى تعدادى از احاديث به اين مضمون نقل شده است .2- كافى ج 1، ص 198 (( (باب نادر جامع فى فضل الامام و صفاته ) )) به طور مرفوع نقل كرده و نيز صدوق در عيون ص 120 با سند متصل روايت كرده است . 3- انعام / 38: ما هيچ چيز را در اين كتاب فرو گذار نكرديم . 4- مائده / 3: امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان ) شما پذيرفتم . 5- بقره / 124: فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار ده !) فرمود: پيمان من به ستمگران نمى رسد. 6- انبياء / 72 و 73: اسحاق و علاوه بر او يعقوب را به وى بخشيديم و همه آنها را مردانى صالح قرار داديم و پيشوايانى كه به فرمان ما (مردم ) را هدايت مى كردند و انجام كارهاى نيك و بپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و آنها فقط ما را عبادت مى كردند. 7- آل عمران / 68: سزاوارترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر و كسانى كه به او ايمان آورده اند، و خداوند ولى و سرپرست مؤ منان است . 8- روم / 56: كسانى كه علم و ايمان به آنها داده شده ، مى گويند: شما به فرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ ) درنگ كرديد. 9- قصص / 68: و پروردگار تو هرچه را بخواهد مى آفريند، و هرچه را بخواهد بر مى گزيند، آنها (در برابر او) اختيارى ندارند، منزه است خداوند از شريكهايى كه براى او قائل مى شوند. 10- احزاب / 36: هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. 11- قلم / 36 - 41: شما را چه مى شود؟ چگونه داورى مى كنيد؟ آيا كتابى داريد كه از آن درس ‍ مى خوانيد؟ كه آنچه را شما انتخاب مى كنيد از آن شما است ؟ يا اين كه عهد و پيمان مؤ كد تا روز قيامت بر ما داريد كه هر چه را به نفع خود اختيار مى كنيد براى شما قرار مى دهد؟ از آنها بپرس كدام يك از آنان چنين چيزى را تضمين مى كند؟ يا اين كه معبودانى داريد (كه شريك خدا قرار داده اند) اگر راست مى گويند معبودان خود را ارائه دهند؟ 12- محمّد / 24: آيا آنها در قرآن تدبر نمى كنند؟ يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است ؟ 13- توبه / 87: و بر دلهايشان مهر نهاده شده ، لذا نمى فهمند. 14- انفال / 21 - 23: مى گفتند: شنيديم ولى در حقيقت نمى شنيدند، بدترين جنبندگان نزد خدا افراد كر و لالى هستند كه انديشه نمى كنند و اگر خداوند خيرى در آنها مى دانست (حرف حق را) به گوش ‍ آنها مى رساند. ولى (با اين حال ) اگر حق را به گوش آنها برساند سرپيچى كرده و روگردان مى شوند. 15- بقره / 93: گفتند: شنيديم و مخالفت كرديم . 16- يونس / 38: آيا كسى كه به حق هدايت مى كند براى پيروى شايسته تر است يا آن كس كه خود هدايت نمى شود مگر هدايتش كنند، شما را چه مى شود؟ چگونه داورى مى كنيد؟ 17- بقره / 269: و به هركس دانش داده شد خير فراوانى داده شده است . 18- بقره / 247: گفت : خدا او را بر شما برگزيده و علم و (قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده ، خداوند ملكش را به هر كس بخواهد مى بخشد و احسان خداوند وسيع و او آگاه است . 19- نساء / 113: خداوند كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود. 20- نساء / 54 و 55: يا اين كه مردم (به پيامبر و خاندانش ) در برابر آنچه خدا از فضلش به ايشان بخشيده حسد مى ورزند با اين كه به آل ابراهيم (كه يهود از خاندان آنها هستند) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم ، ولى جمعى از آنها به آن ايمان آوردند و جمعى ايجاد مانع در راه آن نمودند و شعله فروزان آتش دوزخ براى آنها كافى است . 21- قصص / 50: و آيا گمراه تر از آن كسى كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته است كسى پيدا مى شود؟ مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى كند؟ 22- محمّد / 8: مرگ بر آنها و اعمالشان نابود باد! 23- مؤ من / 35: كارى كه خشم عظيمى نزد خداوند و كسانى كه ايمان آوردند به بار مى آورد، اين گونه خداوند بر قلب هر متكبر جبارى مهر مى زند. 24- كافى ج 1، ص 203. 25- نساء / 59: اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را. 26- چون در آن زمان از ائمه عليهم السلام ، اين سه بزرگوار حضور داشتند. - م . 27- احزاب / 33: خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. 28- احزاب / 6: و خويشاوندان در كتاب خدا به همديگر (از ديگرا) سزاوارترند. 29- كافى ، ج 1، ص 286. 30- نساء / 59: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را. 31- نساء / 41: حال آنها چگونه است ، آن روز كه براى هر امتى گواهى بر اعمالشان مى طلببيم ؟ 32- رعد / 8: و براى هر گروهى هدايت كننده اى است . 33- نساء / 52: با اين كه مردم (به پيامبر و خاندانش ) در برابر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشيد، حسد مى ورزند. 34- نحل / 16: و (نيز) علاماتى قرار داد و (شب هنگام ) به وسيله ستارگان هدايت مى شوند. 35- يونس / 101، اما اين آيات و انذارها به حال كسانى كه ايمان نمى آورند (و لجوجند) مفيد نخواهد بود. 36- قمر / 42: اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند. 37- توبه / 119: و با راستگويان باشيد.38- نحل / 43: اگر نمى دانيد از اهل اطلاع سؤال كنيد.39- آل عمران / 7: در حالى كه تفسير آنها را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند.40- عنكبوت / 49: بلكه اين كتاب آسمانى مجموعه اى از آيات روشن است كه در سينه صاحبان علم جا دارد.41- حجر / 75: در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانه هايى است براى هوشياران .42- توبه / 105: عمل كنيد كه خداوند و فرستاده او و مؤ منان اعمال شما را مى بينند.43- جهت توضيح هر يك از جفر و جامعه و مصحف فاطمه عليهاالسلام به كافى ج 1 (( كتاب الحجه ، )) مراجعه كنيد. - م .44- حشر / 7: آنچه را رسول خدا صلى اللّه عليه و اله براى شما آورده بگيريد و اجرا كنيد و آنچه را از آن نهى فرموده خوددارى نماييد.45- محدّث بر وزن مقدم اسم معفول ، به معناى كسى كه به او حديث و خبر تازه گويند ائمه گويند چون خداى تعالى - با اين كه امام فرشته را نمى بيند - صداى فرشته را به او الهام مى كند. مفهّم نيز اسم معفول باب تفعيل به معنى فهميده است ، ائمه را از آن جهت مفهم گويند كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله تفسير و تاءويل قرآن را به ايشان فهمانيده است . - م .46- به كتاب كافى ، ج 1، از ص 190 تا 412 به ترتيب مراجعه كنيد.منبع:www.balagh.net
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن