واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: تهران جدا از اين كه پايتخت ايران است، نقش مهمي در تغيير و تحولات تاريخ معاصر ايران ايفا كرده است. اين كلانشهر كه از زمان قاجارها به عنوان پايتخت ايران انتخاب شد تا پيش از آن قريهاي خوش آب و هوا بود كه هم زمينهاي كشاورزي حاصلخيزي داشت و هم باغ و باغات سرسبز، اما از زماني كه اين شهر به عنوان پايتخت ايران انتخاب شد، با سرعتي عجيب رشد و گسترش يافت و به بزرگترين شهر ايران تبديل شد. مهاجران زيادي از شهرهاي مختلف ايران راهي پايتخت شدند تا زندگي در شهري را آغاز كنند كه به لطف حضور حاكميت سياسي زودتر از ساير بلاد، رنگ و بوي تجدد به خود ميگرفت و از امكانات رفاهي بيشتري نسبت به ساير شهرها برخوردار بود. اين مساله باعث شد تا پايتخت ايران خيلي زود از قريهاي خوش آب و هوا به كلانشهري تبديل شود كه ميزبان جمعيتي ميليوني است. تا پيش از حكومت قاجاريه اگرچه شهرهاي مختلف ايران از شيراز و شوش و نيشابور گرفته تا همدان و يزد و بوشهر در تاريخ و ادبيات ايران حضور پررنگي داشتند، اما بعد از اين دوران بتدريج تهران در تاريخ، ادبيات و ساير هنرهاي مدرن حضورش بيشتر شد. اين روزها اگر مجموعه داستانها يا رمانهاي فارسي را ورق بزنيد، درخواهيد يافت كه تهران حضوري ثابت و دائمي در اين آثار دارد. حضور تهران به عنوان كلانشهر ايران البته محدود به متن داستانها، فيلمها و شعرها نيست. حالا تهران نامش را به عنوان كتابها و فيلمها هم تحميل ميكند. «تهران شهر بيآسمان» رمان اميرحسين چهلتن،«تهران شبيه هر شب ديگر، سياه بود» مجموعه شعر آرش شفاعي، «تهران انار ندارد» فيلم مستند مسعود بخشي و ... آثاري هستند كه نشان ميدهند، اين شهر با همه خوبيها و بديهايش خود را به شاعران و نويسندگان اين ديار تحميل كرده است. يكي از كتابهايي كه اخيرا روانه بازار كتاب شده اما از زاويهاي ديگر به اين كلانشهر پرداخته كتاب «اسطوره تهران» است. «اسطوره تهران» كتابي است كه جلال ستاري آن را تاليف كرده و در چند فصل از منظرهاي مختلفي به اين شهر و سيماي آن در تاريخ و ادبيات پرداخته است. تصوير تخيلي يا واقعي؟ جلال ستاري در پيشگفتار اين كتاب با اشاره به اين نكته كه «در قصهها و افسانهها، شهرهايي، سرگذشت و حديثي اسطورهاي دارند، يعني بنيانگذاريشان به دست فرهمنداني آشنا با رموز مينوي و برحسب اصول و موازيني پررمز و راز كه درك معنايشان بيتاويل ممكن نيست، صورت گرفته است»، مينويسد كه در اين كتاب شهر اسطورهاي را به همين معنا مراد ميكند و منظورش از شهر اسطورهاي، «در وهله نخست، شهري است كه بنيان نهادش، به الهام غيبي يا بر وفق آموزهاي سري ممكن شده و از اينرو رازدانان، جاي پيافكندن شهر را انتخاب كردهاند و براي آن كه شهر نوبنياد از آفات و بليات و چشمزخم و گزند حوادث مصون ماند آئيني خاص برگزار كردهاند.» اگرچه ستاري اين معنا را براي شهرهاي اسطورهاي در نظر ميگيرد و توضيح ميدهد كه يك شهر بايد چنين ويژگيهايي را داشته باشد تا بتوان آن را شهر اسطورهاي ناميد، اما در ادامه به شهرهاي ديگري هم اشاره ميكند كه ما بهازاي خارجي ندارند و فقط در دل متنها و روايتهاي اسطورهاي حضور دارند و بيشتر، شهرهاي افسانهاي هستند. با اين حال تهران به هيچ كدام از اين دستهها تعلق ندارد، نه رازدانان آن را برپايي آئيني خاص بنا نهادهاند و نه شهري است كه فقط در دل روايتها يا متنهاي اسطورهاي حضور داشته باشد. به اعتقاد ستاري شهرهايي هستند كه بيهيچ ريشه و خاستگاه اسطورهاي، از دولت تخيل نويسندگان، ساحتي اسطورهگون يافتهاند و آنچنان تصوير شدهاند كه گويي مخلوقي اسطورهاي يا افسانهاي هستند. او مينويسد: «در اين گونه موارد ما با شهري سر و كار داريم كه قريحه و ذهن خلاق نويسنده و هنرمند و شاعر بر آن پيرايهاي اسطورهاي بسته است. اين ظاهرسازي و تزئين و پيرايهبندي، البته بيهوده و از سر هوي و هوس نيست و موجباتي جامعهشناختي دارد و به طور كلي از آثار و ماثر مدرنيته است، يعني رمان مدرن و نقاشي و فيلم و تئاتر مدرناند كه بعضي از شهرهاي بياصل و نسب اما عظيم و پرجوش و خروش و شلوغ را كه مراكز عمده تجاري، اقتصادي و مالي، هزار رنگ و هزار تو، در جهان امروزند، اسطورهاي كردهاند.» تهران به عنوان شهري جديد (در قياس با ديگر شهرهاي باستاني و تاريخي ايران) راز و رمز اسطورگياش (اگر داشته باشد) از همين تعريف سرچشمه ميگيرد، شهري كه تاريخي طولاني ندارد و بناهاي باستاني در دل آن وجود ندارند، اما در مدت كوتاه حيات، خودش را به آفرينشهاي هنري و ادبي تحميل كرده است. تصوير مكتوب تهران با اين همه اما ستاري در پژوهشش تنها به سراغ متنهاي مكتوب و روايتهاي داستاني از اين شهر ميرود و منابعاش را چنان كه خودش توضيح ميدهد از اين قبيل آثار انتخاب ميكند و اسناد بصري از جمله فيلم، نقاشي، نمايش و عكاسي را مورد نظر قرار نميدهد. تهران اگرچه شخصيت كاملا اسطورهاي پيدا نميكند، اما با اسطورهاي آشنا پيوند ميخورد و آن اسطوره ثنويت و دوبيني استبرهمين اساس ميتوان گفت در پژوهش او ما با سيماي مكتوب تهران مواجهايم، خواه اين سيما از منظر سياحاني ترسيم شده باشد كه از خارج از جغرافياي ايران آمدهاند و خواه اين سيما به دست نويسندگان همين سرزمين به تصوير كشيده شده باشد. البته او ابراز اميدواري ميكند كه بتواند اين تحقيق را در حوزههاي ديگري مثل فيلم و تئاتر نيز ادامه دهد چرا كه بخشي از هويت اسطورهاي تهران مربوط به سيمايي است كه از اين شهر در آثار سينمايي و بصري چون عكاسي به تصوير كشيده شده است. مولف با اين نگاه فصلبندي خاصي را براي اثرش انتخاب ميكند. او ابتدا در مقدمهاي با عنوان شهر «اسطوره» به صورتبندي شهرهاي اسطورهاي و تعاريف مربوط به آنها ميپردازد و بعد به سراغ «تهران غريب نما از ديد اجنبي» ميرود. او در اين فصل ميكوشد تا با بررسي متون مختلف نشان دهد كه سياحان خارجي تهران را چگونه ديدهاند و آن را چگونه وصف كردهاند. در اين فصل ديدگاه جهانگردان و ديپلماتهاي بيگانهاي مورد توجه قرار گرفته كه در دوره قاجاريه به تهران آمدهاند. يعني دورهاي كه آغاز رشد و نشو و نماي شهري به نام تهران است. تهران آنموقع از ديد اغلب اين بيگانگان با شهرهاي زادگاهشان قياس شده و درنتيجه امكانات كم، سرگرمي و رفاهي اين شهر بيشتر به چشمشان آمده است.نكته ديگري كه در آن فصل ديده ميشود، اين است كه پايتخت ايران در آن زمان به غير از مناطق خاص افراد مرفهنشين، چهرهاي نازيبا و حتي بدقواره داشته است. ستاري پس از اين فصل به سراغ رمان تهران ميرود و بعد به «نيمرخ تهران در آينه چند كهنه رمان» ميپردازد. او در اين فصل كهنهرمانهايي را بررسي ميكند كه در فاصله سالهاي 1311 تا 1324 نوشته شدهاند. فصلهاي پاياني اين كتاب را «نشان تهران در چند رمان نو» و «تهران قهرمان» تشكيل ميدهند. سيماي يك شهر آخرين بخش كتاب ستاري را نتيجهگيري او از اين پژوهش تشكيل ميدهد. او مينويسد: «در همه رمانهايي كه خوانديم، تهران اگر هم گاه سيمايي افسانهاي يا اسطورهاي يافته است، آن سيما فقط توصيف شده است و بنابراين كيفيت و ماهيتش، بيشتر ظاهري يا درستتر بگوييم كلامي است و در بدنه رمان، نقشي ساختاري ندارد.» به اعتقاد ستاري تهران اگرچه شخصيت كاملا اسطورهاي پيدا نميكند، اما با اسطورهاي آشنا پيوند ميخورد و آن اسطوره ثنويت و دوبيني است. او با بررسي رمانهايي كه انتخاب كرده نشان ميدهد كه در رمانهاي ايراني شهرها معمولا مظهر فساد و تباهياند و در مقابل روستاها مركز زيبايي و پاكي و از همين رهگذر است كه تهران در حوزه اسطوره با ثنويت پيوند ميخورد. البته جاي داستانهاي كوتاه نويسندگان جوان مجموعه شعرهاي معاصر نيز در اين پژوهش خالي است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]