محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798870037
شهر و ساکنانش
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > داوریاردکانی، رضا - چهل و چند سال پیش عدهای از همشهریان من احداث یک خیابان را که از سالها پیش انتظارش را میکشیدند جشن گرفتند و عده بیشتری نیز با سکوتی که علامت رضا بود بر آن صحه نهادند. 1ـ طول این خیابان به دو کیلومتر نمیرسید. این مسافت کوتاه بازار سرپوشیدهای بود که جوی باریک آبی از آن میگذشت. خیابان را درست در مسیر بازار طراحی کرده بودند. توجیه ظاهر قضیه این بود که خرابیاش کمتر است ولی به فرض اینکه این توجیه پذیرفته شود معلوم نیست که چرا مردم برای خرابی بازار و احداث خیابان شادی میکردند. اگر کسی بگوید که بازار رقیب خیابان است و خیابان باید جای آن را بگیرد نمیتوان گفته او را بدون تأمل رد کرد. به هر حال بازار را خراب کردند و در مسیر این خرابی دو میدان (حسینیه) که متعلق به دو گروه حیدری و نعمتی بود و دو مسجد و یک مدرسه به کلی ویران شد یا خیابان قسمتی از آنها را برید و با خود برد. من کاری به این ندارم که سالها طول کشید تا در طول ویرانهای که آفتاب تابستانش طاقتفرسا بود و زمستان سرد و خشکش مناسبتی با کار و کسب نداشت دکانهایی ساخته شد اما علاقه به خیابان و خیابانکشی چندان شدید بود که پدید آمدن مشکلات کوچک، مردم را از آن منصرف نمیکرد و تا آنجا که من میدانم تاکنون کسی از این اقدام به هیچوجه احساس پشیمانی نکرده است. مگر نه این است که شهرهای جدید با خیابان شهر پر شدهاند پس هر جا لازم بود شهر باشد یا نام شهر داشته باشد میباید خیابان داشته باشد. البته خراب شدن بازار گناه خیابان نبود. چنان که در بسیاری جاهای ایران و حتی در شهرهایی مثل تبریز، اصفهان و کرمان، بازار را نگاه داشته بودند یعنی بازار در کنار خیابان و گاهی در امتداد آن باقی مانده بود. بازار شهر ما هم اگر مستقیم و بیانحنا نبود لااقل قسمتهایی از آن باقی میماند ولی «استقامت» مایه نابودی کلی آن شد. بودن و نبودن بازار چندان مهم نیست. اکنون بازارهای همه شهرهای ایران به انبار خیابان یا زایده آن تبدیل شده است. به عبارت دیگر این مسئله که ساختمان بازار قدیم بماند یا ویران شود چندان مهم نیست. نکته این است که با آمدن خیابان طبیعت بازار تغییر کرده است. 2ـ معمولاً میپندارید که شهر ظرفی است که مردم در آن جای میگیرند و سکنی گزیدن آدمیان مانند جای گرفتن یک شیء کوچک در یک جعبه است. مردمان صرفاً در شهرها زندگی نمیکنند بلکه با شهرها زندگی میکنند. آنها در شهرها سکنی میگزینند و تکلیف شهر با نحوه سکنی گزیدن مردمان معین میشود. مردمان، شهرها و خانهها را متناسب با روحیه و اعتقاد و بر حسب قواعد زندگی خود بنا میکنند و اگر زمانه و نحوه زندگی مردمان تغییر یابد و بناهای شهرها برجای باشد به آن بناها شأن دیگر میبخشند. میدان نقش جهان اصفهان (میدان امام ره) هنوز برجاست و قصر و بازار و مسجدهایش نیز باقی است و نگهداری میشود ولی میدان نقش جهان اکنون گرچه نامش به صراحت اسلامی شده است اما بیشتر به توریست تعلق دارد. قصر موزه است و تعداد توریستهایی که برای دیدن مساجد میروند شاید از تعداد نمازگزاران بیشتر باشد. (نمیدانم در آن مساجد نمازی اقامه میشود یا نه). بازار قیصریه محل تولید صنایع دستی است و صنایع دستی کمتر با حوایج زندگی مردم مناسبت دارد بلکه از لوازم توریسم و تفنن است. جایی که روزی قصر بوده است اکنون قصر نیست. ساختمان زیبا و غریبی است که چون یادگار عهد گذشته است و امروز مثل و مانند آن را نمیسازند در چشم مردمان دیدنی و تماشایی میآید. گویی میدان نقش جهان از متن زندگی بیرون رفته و کاربرد ثانوی و فرعی یافته است. یعنی جایی که زمانی محل ارتباط دین و حکومت و معاش مردم بود اکنون تماشاگه تماشاگرانی شده است که از راههای دور و نزدیک به آنجا میروند. مسجد و قصر و میدان و حتی سردر بازار قیصریه نیز در زمره آثار هنری و مواریث فرهنگی قرار گرفته است. 3ـ مردم عصر حاضر به میدان و قصر و بازار با نگاه دیگری مینگرند و نسبتی دیگر با آنها دارند. این نسبت نسبت فرعی و ثانوی است. مردم همیشه تفنن داشتهاند و نیازمند تفنن بودهاند. اگر نظر ابنخلدون را بپذیریم یا قابل تأمل بدانیم شهر وقتی پدید آمده است که تأمین و ارضای نیازهای لغیره ـ که تفنن است ـ میسر شده است یعنی شهر را برای آسایش و رفاه ساختهاند. به نظر ابنخلدون شهر با حکومت بهوجود آمده و شهرها را حاکمان و حکومتها ساختهاند. بادیه و روستا بدون طرح و نقشه قبلی متناسب با زندگی طبیعی بهوجود آمدهاند اما شهر میان انسان و طبیعت فاصله انداخته است. معهذا شهر قدیم را از حیث دوری و نزدیکی به طبیعت به دشواری میتوان با شهر جدید قیاس کرد. شهر قدیم معبد و قصر و بازار و پادگان داشت. معبد کانون شهر بود و قانون رفتار و معیشت مردمان را از آنجا قوت میگرفت. حکومت و لشگر و بازار هم اجزای لازم شهر بودند. شهر جدید به حوایج طبیعی ساکنانش کاری ندارد. شهر جدید شهر خیابان و ترافیک است. یعنی وقتی سودای تجدد میآید شهر نمیتواند بدون خیابان باشد. شاید به همین جهت بود که چهل و چند سال پیش هیچیک از همشهریان من نپرسیدند چرا بازار را خراب میکنند و خیابان میسازند. سودای خیابان ادراک همه را راه میبرد. 4ـ شهر جدید شهر معاش و مصرف و تفنن و فقر و حسرت است و آن را با محاسبه نیازها و برای رفع آنها نساختهاند. طرح جدید در خیابان کسانی پرداخته شد که به اوایل دوران ولادت بشر جدید و عالم متجدد تعلق داشتند. شهرسازان دوره جدید در پی فرانسیس بیکن و توماس مور و کامپانلا و دیگر اوتوپیپردازان آمدهاند و شهرها را از روی گرده آتلانتیس نو و اوتوپیا و شهر آفتاب ساختهاند. اگر نقشه پاریس و رم و لندن با طرح آتلانتیس نو مطابقت تام ندارد از آن روست که این شهرها به پیش از تجدد تعلق داشته و با بسط تجدد به تدریج متجدد شدهاند. اصلاً مهم نیست که شهر مدرن دقیقاً شکل هندسی داشته باشد. آنچه در اوتوپیاها میبینیم مثال و نمونه است و شاید نزدیکترین شهر به آن نمونه، شهر نیویورک باشد. گفته شد که طرح شهر جدید به اقتضای مصلحتبینی تهیه نشده است بلکه شهر انعکاس وجود آدمی است. طرح شهر جدید را بشر متجدد درافکنده است به نحوی که میان وجود او و ساختوساز شهر نحوی تناسب و هماهنگی وجود دارد. لوکوربوزیه معمار بزرگ مدرنیست حکایت کرده است که روزی در شانزهلیزه دست و پای خود را در میان اتومبیلهایی که از دو طرف میآمدند گم کرده و یک لحظه بیمناک شده است که مبادا نتواند جان خود را از این مخمصه بیرون برد اما پس از اینکه خود را به پیادهرو رسانده دریافته است که مردم باید خود را با ترافیک و رفتوآمد سریع اتومبیلها هماهنگ سازند. ترس اول و آرامش بعد با هم بیمناسبت نیستند. مدرنیته با خود سرعت و خطرهای ملازم با سرعت آورده است. بشر متجدد باید برای مواجهه با این خطرها مهیا باشد ولی مگر تجدد با اتومبیل به شهر راه یافته است؟ وقتی اولین شهر جدید یعنی پطرزبورگ ساخته شد هنوز از اتومبیل و ترافیک و سرعت مدرنیته خبری نبود. حتی هوسمان هم بولوارهای عریض پاریس را پیش از ساختهشدن اتومبیل ساخته بود. نکته این است که نه شهر را برای اتومبیل ساختهاند نه اتومبیل را برای شهر. پطر کبیر و هوسمان پطرزبورگ و پاریس را برای رفت و آمد اتومبیل نساختند. اتومبیل نیز از آن جهت ساخته نشد که فیالمثل خیابانهای پاریس مهیای تردد آن بود. اتومبیل و خیابان هر دو از اجزاء طرح مدرنیتهاند چنان که علم و تکنولوژی و ادبیات جدید نیز از ارکان و شئون عمده تجددند. داستایوفسکی درست گفته بود که پطرزبورگ انتزاعیترین و تصنعیترین شهر جهان است زیرا این شهر قبل از اینکه آثار تجدد از ریشه تفکر و هنر متجدد برود ساخته شده بود، آن هم در روسیه که هر چه بود در کاروان تجدد، پیشتاز نبود. پطرزبورگ شهر متجدد و تجددپرور روسیه بود و عجیب نیست که حوادث داستانها و رمانهای نویسندگان بزرگ روس بیشتر در شهر پطرزبورگ میگذرد زیرا درمان به عصر و شهر مدرن تعلق دارد. من در اینجا به این معنی نمیپردازم که چگونه در شهر انتزاعی با انتزاعیترین و ساختگیترین شهر مدرن ادبیات بزرگ روس و نویسندگانی مثل گوگول و پوشکین و داستایوفسکی و ماندلشتام ظهور کردهاند و چرا پطرزبورگ، دریچه گشوده روسیه به سوی غرب و تجدد، شهری جدا و استثنایی باقی ماند و چه شد که نام شهر را چند سال قبل از انقلاب اکتبر به پطروگراد (نام روسی) تبدیل کردند و پس از انقلاب اکتبر نام لنینگراد بر آن نهادند و مرکز حکومت را از آنجا به مسکو منتقل کردند. آیا در این انتقال رمز پشتکردن به مدرنیته را باید جستوجو کرد؟ بلشویکها در نظر با مدرنیته (تجدد) مخالف نبودند اما نه فقط ناچار بودند پنجرهای را که به سوی غرب باز میشد ببندند بلکه در اطراف سرزمین امپراطور روسیه پرده یا دیوار آهنین کشیدند. مسکو چیزهایی از منورالفکری پطرزبورگ را دستچین کرد و آن را زیر نظر پلیسمخفی شوروی قرار داد. شاید در تفنن فکری خود مایل باشیم که شهرهای برازیلیا و بوینسآیرس و نیومکزیکو و تهران و قاهره و بانکوک را با پطرزبورگ قیاس کنیم. این شهرها را برای این نساختهاند که نمونه شهر متجدد یا گشایشی به سوی تجدد باشد اما پطرزبورگ مثال شهر متجدد بوده است که قبل از ظهور دیگر شئون تجدد در روسیه پدیدآمده است یعنی در زمانی که روسیه مهیای تجدد نبود، سودایی از تجدد به سر پطر زده بود که در بنای شهر پطرزبورگ ظاهر شد. شاید هم پطر کبیر در ساختن این شهر نظر به آمستردام داشته و اهمیت آن شهر او را برانگیخته باشد که پطرزبورگ را بسازد اما پطرزبورگ شبیه آمستردام نیست. آمستردام یک مرکز بزرگ تجاری بود و پطرزبورگ شهر هنر و ادبیات و این نکته بسیار پرمعنی است که هنر و ادبیات جدید روس نسبتی با آن شهر دارد. چنان که نویسندگان و شاعران روسی از پنجره پطرزبورگ به غرب نگاه میکردند و میپرسیدند که آیا باید با آن یگانه شد و اگر این یگانگی لازم است راه آن از کجا میگذرد و روسیه چه باید بکند و چه زادراهی باید فراهم کند. پطرزبورگ یک شهر متجدد انتزاعی در غربیترین نقطه روسیه یعنی کشوری که چندان متمایل به تجدد نبود، ساخته شد. البته مردم شهر بهکلی با تجدد بیگانه نبودند اما تجدد در آنجا طراوت نداشت که با وزیدن بادی از غرب به شرق هوای آن در همه جا پراکنده شود. شهرهای بوینسآیرس و نیومکزیکو از نوع دیگرند. آنها براساس طرح تجدد ساخته نشدهاند بلکه وقتی باد غرب، تجدد را به همه جا برده است این شهرها نیز دگرگون شده و بهصورتی ناموزون توسعه یافتهاند. این شهرها، شهرهای وابسته به مدرنیتهاند اما نه با تذکر و خودآگاهی به طرح تجدد پیوستهاند و نه تاریخشان دنباله تاریخ قبل از آشنایی با تجدد است. مردم این شهرها هم با شهر خود هماهنگاند یا درست بگوییم در شهر ناهماهنگ، مردم نیز با سازناساز شهر همسازند. در شهرهای کنونی در هر جای جهان که باشند نظم دادن به ساختوساز و رفتوآمد یک امر اجتنابناپذیر است اما این نظم در شهرهای توسعه نیافته معمولاً انعکاس روح انسان از تجدد مانده و از گذشته رانده است. این روح توسعه نیافته را در در و دیوار شهر و مخصوصاً در نظام ترافیک و خانهسازی میتوان یافت. 5ـ شهرسازان از عالم خود جدا نیستند و نمیتوانند هر طور که بخواهند شهرها را طراحی کنند. آنها حتی در انتخاب مصالح ساختمان نیز کاملاً آزاد نیستند. امروز در همه جای جهان مثل صد سال پیش نمیتوان خانه ساخت و مردم صدسال پیش نمیتوانستند در خانههای کنونی ساکن شوند. طراحان شهرهای عصر پایدئیای یونانی شهرهایی را طراحی میکردند که برای سکونت و زندگی یونانیان زمانشان مناسب بوده است. شهر امروز هم به مردم این زمان تعلق دارد. ما دیگر به شهر قدیم تعلقی نداریم. اگر بازار شهری به خیابان تبدیل میشود و کسی اعتراضی نمیکند بدان جهت است که باد تجدد وزیده و رشته تعلق سابق را سست کرده است. اگر کسی هم اعتراض کند و چنین اقدامهایی را بیوجه انگارد نگاه یک باستانشناس است. او اعتراض میکند که چرا میراث فرهنگی و یادگار تاریخی را از میان بردهاند. لازم نیست تکرار کنم که میدان نقش جهان (میدان امام) در اصفهان در تصرف توریست است. این میدان دیگر مرکزی نیست که راهی هم به بازار داشته باشد بلکه خود به کالا مبدل شده است. (از این قبیل سخنان شاید بوی نوستالژی استشمام شود اما من فقط وضعی را که پیش آمده است وصف میکنم و به خوب و بد و رد و قبول آن کاری ندارم و نه فقط نمیگویم که باید در برابر تجدد ایستاد بلکه از چگونگی این ایستادگی نیز تصور روشنی ندارم. بنابراین وقتی میگویم میدان به کالا مبدل شده است نمیخواهم بگویم که به عهد صفویه بازگردیم یا کاش میتوانستیم به آن عده بازگردیم.) 6ـ شهر امروزه بیشتر به یک مهمانخانه و کاروانسرای بزرگ شباهت دارد. در شهرهای کنونی همه مردم مسافرند. شهر محل تردد قطارها و اتومبیلهاست. در آغاز مدرنیته، خیابان در عینحال که به پیشواز اتومبیل میرفت محل تفریح و خرید و فروش و مد نیز بود اما بهتدریج بازار که به خیابان آمده بود ناگزیر از خیابان جدا شد. پیادهروها از میان رفتند و خیابانها به نهرهای کوچکی شباهت پیدا کردند که به رودخانههای بزرگ یعنی به شاهراهها و اتوبانها میپیوندند. شهرها اکنون در اختیار قطار و اتومبیل و وسایل ارتباطی است. حتی ترافیک هم با کامپیوتر تنظیم میشود. چنین شهری را بر طبق سلیقه نمیتوان تغییر داد بلکه سلیقههایمان نیز تا حدی با نظام شهر جدید میزان میشود. آیا اخلاق مردم زمان ما با مردم قرون گذشته محدود به اختلاف درسلیقههاست؟ آیا سلیقه خانهسازی تغییر کرده است که مردم مثل صد سال پیش خانه نمیسازند؟ مسلماً سلیقه مردم تغیر کرده است اما این سلیقه نمیتوانست تغییر نکند. اگر کسانی باشند که به هر دلیل بخواهند خانهای مثل خانه اجداد خود داشته باشند نه آن خانه را میتوانند بسازند و نه در آن خانهها میتوان با آسایش به سر برد. مردم هر زمان خانه خود را به مقتضای نظم عالمی که در آن بهسر میبرند میسازند. زیرا وجود آدمی و خانه و نظم عالم با هم تناسب دارند. خانهای که فیالمثل خواجهنصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری وصف میکند برای آدمهای زمان او مناسب است و با عالمی که او و کتابش به آن تعلق داشتهاند،تناسب دارد. شهرهای امروزی هم ساکنان خاص خود را دارد. ساکنان شهرهای کنونی از چه حیث با مردم قدیم تفاوت دارند؟ اینها چه چیزها دارند که گذشتگان نداشتهاند و چه چیزها ندارند که آنها داشتهاند؟ آشکار است که در طرز لباس پوشیدن و غذاخوردن و معاشرت و در نظم کار و اوقات فراغت و خواب و بیداری مردم تغییر بسیار پدید آمده است ولی بهنظر میرسد که چیزهایی بدون تغییر مانده باشد. مردم گذشته اعتقادات دینی داشتهاند و اکنونیان نیز همچنان به اصول و احکام دیانت اعتقاد دارند. مشکل این است که شهر جدید شهر دینی نیست یعنی دینداران هستند؛ اما آنها در شهر دینی به سر نمیبرند (خیابانها و میدانها و ساختمانهای عمومی را با نامهای دینی و قدیسی نامیدن نشانه تعلق خاطر به شهر دینی است اما شهر با نامهای دینی نمیشود) ولی مگر شهر دینی چیست؟ ظاهراً شهری که مردم آن دیندار باشند شهر دینی است و شهری غیردینی است که مردمش دیندار نباشند پس دینی بودن و دینی نبودن شهر به نظام و ساختار و معماری شهر ربطی ندارد. در هر شهری میتوان نماز خواند و روزه گرفت و زکات داد و مسجد ساخت و مراسم عبادت برگزار کرد. اکنون در همه جهان شهر بزرگی را نمیشناسیم که مسجد نداشته باشد. نکتهای که هست این است که این مسجدها متعلق به نمازگزاران است و با بقیه شهر سروکار ندارند یعنی قانونی که بر زندگی همه مردم و از جمله نمازگزاران حاکم است، از مسجد صادر نمیشود بلکه مسجد در حاشیه آن شهرها قرار دارد. در عالم متجدد غیر مسلمان، این وضع اختصاص به مسجد ندارد. ارتباط مردم با کلیسا هم ارتباط خصوصی است. بنابراین شهرهای مسیحینشین را هم نمیتوان شهر مسیحی خواند ولی قبلاً گفتیم که شهر اسلامی شهری است که مردمش مسلمان باشند. مگر نمیتوان و نباید این تعریف را در مورد شهر مسیحی هم صادق دانست و چرا شهری که مردمش مسیحی هستند شهر مسیحی خوانده نشود. تاکنون هیچکس نگفته است که پاریس و نیویورک و لندن و هامبورگ و حتی رم شهرهای مسیحیاند و اگر کسی این شهرها را مسیحی بداند موجب تعجب و انکار میشود و این تعجب و انکار بیوجه نیست. مگر مسیحیت در پاریس و لندن و رم چه شأنی دارد که این شهرها را مسیحی بدانیم؟ اما اگر این اشکال وارد باشد آن را بر وضع ریاض و بیروت و دمشق و قاهره نیز باید بتوان اطلاق کرد. یعنی این شهرها هم به صرف اینکه ساکنانش مسلمان باشند اسلامی نمیشوند. 7ـ چه چیز یک شهر را دینی میکند؟ پاسخ دادن به این پرسش دشوار است و شاید کسی بگوید دینی بودن یک شهر امری اعتباری است و اگر شهر دینی گفته میشود آن را میتوان یک تعبیر خطا به شمار آورد. ولی حتی به فرض اینکه شهر دینی یک لفظ و اعتبار صرف باشد چنان که گفتیم شهر را به اعتبار اعتقاد ساکنانش متصف به صفت دینی و غیردینی نمیکنند؛ چنان که توکیو و بانکوک و رم و تلآویو و آنکارا را کسی شهر شینتو و بودایی و مسیحی و یهودی و مسلمان نمیشمارد پس حتی دینی بودن اعتباری شهر هم، ملاک دیگری میخواهد. آیا وجود مساجد و مصلیها ملاک اسلامی بودن شهر نیست و شهری که پنج هزار مسجد دارد نباید شهر اسلامی خوانده شود؟ مردم شهرهای دمشق و استامبول و آنکارا و بسیاری دیگر از شهرهای کشورهای مسلمان صبحها با بانگ اذان بیدار میشوند. آیا این شهرها اسلامی نیستند؟ اگر مردم با یک اذان بیدار شوند و خفتن و بیدار شدن و رفت و آمد و کاروبارشان بر حسب اوقات و وظایف دینی تنظیم شود آن مردم زندگی دینی دارند و شهرشان هم شهر دینی است زیرا نظم دینی بر آن حاکم است اما نظم همه شهرها و از جمله شهرهای ممالک اسلامی نظم تکنیک است. نه فقط خانه و خیابان را به مقتضای نظم تکنیک میسازند بلکه کار و استراحت و تفریح و خواب و خوراک هم تابع همان نظم استت. هفتهای چهل ساعت باید کار کرد زیرا ترتیب جهانی اینطور مقرر داشته است. مدرسهها ساعت معینی آغاز بهکار میکنند و درسهای معینی را که در همه جهان تدریس میشود میخوانند و در ساعت معینی تعطیل میشوند، مغازهها هم همینطور. وقت آزاد مردم صرف دیدن برنامههای تلویزیونی و فیلم و ... میشود. البته گروههایی از مردم نیز در مراسم دینی شرکت میکنند اما این مراسم مزاحم و مانع هیچ کاری نیست و با برگزاری آنها هیچ تغییری در کارها و در نظم امور بهوجود نمیآید. نظم چنین شهری نظم غیردینی (و نه ضد دینی است.نظم فیزیک شهر هم معمولاً با نظم اجتماعی و رفتاری آن هماهنگ و متناسب است. یعنی شهرسازی و ساختن خانه نیز فارغ از موازین دینی و در بهترین صورت با رعایت نظم علمی تکنیکی صورت میگیرد. نظمی که به قول لوکوربوزیه آدمی نیز باید خود را با آن هماهنگ و همنوا سازد. توجه کنیم که با وجود دو هزار سال مخالفت با افلاطون هنوز ما در عالم افلاطونی بهسر میبریم. افلاطون میگفت فرد و مدینه و عالم نه فقط با هم هماهنگند بلکه هر سه یک کلمهاند که با حروف ریز و درشت و درشتتر نوشته شدهاند. اکنون هم میگویند نظم وجود بشر همان نظم شهر و عالم است. تفاوتی که این نظر با نظر پیر استاد تاریخ غربی دارد این است که افلاطون اصل را عالم تکوین میگرفت ولی در تجدد نظم را نظم تدوینی (علمی تکنیکی یا نظم تکنیو سیانفیک) میدانند. اگر شهر میتواند نظم تکنیکی علمی داشته باشد چرا شهری با نظم دینی ممکن نباشد؟ مدینه پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) نظم دینی پیدا کرد و شهرهای کوفه و بصره و بغداد با طرح اسلامی پدید آمد و بسیاری شهرهای قدیم با نظم اسلامی هماهنگ شد اما اکنون مسئله این است که در عصر مدرنیته چگونه میتوان شهرها را با نظم اسلامی سامان داد و اداره کرد. شهر مدرن تابع ضرورتهای مدرنیته است و این ضروتها مدام تغییر میکند تا آنجا که میتوان گفت شهر متجدد شهر متغیر است پس اگر شهر ما باید شهر دینی باشد تأمل کنیم که چگونه یک عنصر جوهری دینی در شهر وجود داشته باشد که دست تطاول دگرگونی که ذاتی عالم متجدد است به آن نرسد. طرح اتوبان و خیابان از قدرتی برخوردار است که رعایت هیچ چیز و هیچجا را نمیکند. در حدود سیسال پیش که اطراف و حوالی حرم امام رضا علیهالسلام را به قصد بازسازی خراب کردند بعضی مهندسان معمار بیآنکه قصد تظاهر به دینداری داشته باشند (گرچه شاید ذوق دینی داشتند) این اقدام را نوعی تجاوز به حریم حرمت امام علیهالسلام دانستند. اکنون حریم خیابانهای پر رفت و آمد است و فاصلهای که میان خیابان و حرم گذاشتهاند گرچه به قصد نوعی ادای احترام است اما راهی نیست که زائر در آن خود را مهیای عرض ادب به ساحت قدس امام سازد. اکنون که به مناسبت از مشهد امام هشتم (ع) یاد کردیم شهر مقدس مشهد را به عنوان مثال و نمونه شهر دینی در نظر آوریم. این شهر حول حرم امام و مساجد و مدارس اطراف آن ساخته شده و در حقیقت شهر طوس به مشهد منتقل شده است. شهر دینی در اطراف یک مرکز قدسی قوام مییابد و از آن نیرو و حیات میگیرد. اما اکنون توسعه شهر تابع قانون دیگری است. 8ـ در مدخل یک شهر روی علامت راهنما نوشته شده بود: مرکز شهر، مصلی و فرمانداری. این نوشته شهر قدیم و نیز شهر اسلامی را به یاد میآورد. مصلی و دارالحکومه در مرکز شهر است اما به نظر میآمد که تابلو راهنما صرفاً راهی را نشان میدهد که به سه محل شهر یعنی مصلی و فرمانداری و مرکزشهر میرود و چه مانعی دارد که مصلی و فرمانداری و مرکز شهر از هم دور باشند و از راهی که نشان میدهد بتوان به آ«جاها رفت اما بنا را بر این گذاشتیم که فرمانداری و مصلی هر دو در مرکز شهر به هم چسبیده یا خیلی نزدیک به هم باشند. فرمانداری که دارالحکومه نیست ولی مصلی مهم است زیرا لااقل هفتهای یک بار در آنجا نماز جمعه برگزار میشود. نزدیکی و دوری مصلی به فرمانداری نه در کار فرمانداری تأثیر دارد و نه چیزی به مصلی میافزاید یا از آن میکاهد. در واقع اگر مصلی به فرمانداری نزدیک باشد این نزدیکی یک امر اتفاقی است. در بسیاری از شهرهای جهان معمولاً ساختمان شهرداری زیباترین ساختمان شهر است اما این زیبایی که در گذشته مظهریت داشته است و اکنون نیز ساختمان شهرداری و فرمانداری و حتی مصلی ساختمانهای نمونه و مثالی شهرند اما نظام و ساختار شهر تابع قانون یا قوانین خاصی است. مصلای تهران در محاصره بزرگراههاست و شاید این وضع چندان نامناسب هم نباشد زیرا وقتی در یک روز عید صدها هزار نفر از هر گوشه و کنار شهر برای نماز عید میآیند وسایل نقلیه باید مسافران را نزدیک درهای مصلی پیاده کنند و پیداست که مصلی خللی در کار شهر و بزرگراه ایجاد نمیکند و ساختار شهر را بر هم نمیزند. گفته اند شهری که لوکوریوزیه در هند ساخت در عین حال که یک شهر متجدد است با سنت هندی سازگاری دارد. شاید بتوان شهرهایی را طراحی کرد که ساکنانش در خانهها و کوچههای آن احساس آرامش کنند اما طرحی که بداند کدام آدمیان در کدام شهر آرام و قرار میگیرند باید دلی آگاه و جانی آزاد داشته باشد. مشکل عصر ما این است که مردمان و شهرها و چیزهای دیگر پیوسته در تغییرند و به سرعت تغییر میکنند و هیچ طرحی ثابت نمیماند. تنها طرحی که میتوان گفت در دویست سال اخیر دگرگون نشده است و شاید بزودی دگرگون نشود طرح مدرنیته است. در طرح مدرنیته شهر مرکز ندارد و گاهی نیروی توسعه نیافته نیز نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. زمانی در اروپا تلقی این بود که برجهای بلند و آسمانخراشها متعلق به آمریکاست چنان که فیالمثل در پاریس بسیاری از مردم از ساختمان آسمانخراش موسوم به برج مونپازماس ناراضی بودند اما به محض اینکه آن برج ساخته شد برجسازان پاریس آ« سوی خط کمربندی شهر را پر از برج کردند. ساختن و برپا کردن شهر آرامش و اعتقاد بسیار دشوار است اما اگر به تأمل بپردازیم و با این تأمل وجود ما به قرار و آرامش برسد، شهر آرامش را هم میتوانیم بسازیم. شهر با ساکنانش هماهنگ و متناسب است. ما خودمان را از شهر و شهر را از خودمان جدا ندانیم. ما آدمیان همواره عالمی داریم و در عالم خود کسی هستیم. تغییر وجود ما با تغییر عالم همزمان است. شهر ما آیینه وجود ما و نظم و نظام آن مظهر سامان و بیسامانی روح و فکر ماست. 9ـ در کشورهای توسعهنیافته مردم با شهر بزرگ هماهنگ نشدهاند و بهآسانی هماهنگ نمیشوند. در این ناهماهنگی مشکل است که طبیعت شهر را تغییر داد. کوشش عمده باید صرف سامان بخشیدن و نظم دادن به امور باشد. اگر شهر به نظم و هماهنگی برسد تحول و تغییر آن با تحول وجود مردم هماهنگ میشود و وقتی مردم تعلق دینی دارند انعکاس تعلقشان را میتوانند در شهر بیابند. شهر بیمار را ابتدا باید درمان کرد آنگاه دینی شدن آن را در نظر آورد. اگر فیالمثل تهران را در نظر داشته باشیم باید یک برنامه دهساله که در آن توسعه عمودی و افقی شهر با توجه به جمعیت و هوا و آب و مدرسه و اماکن عمومی و ترافیک و تعداد اتومبیل و وسایل نقلیه و... منظور باشد طراحی شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]
صفحات پیشنهادی
شهر و ساکنانش
شهر با ساکنانش هماهنگ و متناسب است. ما خودمان را از شهر و شهر را از خودمان جدا ندانیم. ما آدمیان همواره عالمی داریم و در عالم خود کسی هستیم. ...
شهر با ساکنانش هماهنگ و متناسب است. ما خودمان را از شهر و شهر را از خودمان جدا ندانیم. ما آدمیان همواره عالمی داریم و در عالم خود کسی هستیم. ...
سیاست های زنانه در همسرداری(1)
شهر و ساکنانش · تبدیل کننده حرفه ای مالتی مدیا با نام Xilisoft Video Converter Ultimate v6.5.2.125 · 10 ترفند برای افزایش طول عمر CDها ...
شهر و ساکنانش · تبدیل کننده حرفه ای مالتی مدیا با نام Xilisoft Video Converter Ultimate v6.5.2.125 · 10 ترفند برای افزایش طول عمر CDها ...
عرصه براي ورزشکاران کردستان در شهر و روستا فراخ مي شود
عرصه براي ورزشکاران کردستان در شهر و روستا فراخ مي شود. ... شرايط توپوگرافي و شرايط زندگي و معيشت ساکنانش يکي از مناطق مستعد براي ورزش و تربيت ورزشکاران در ...
عرصه براي ورزشکاران کردستان در شهر و روستا فراخ مي شود. ... شرايط توپوگرافي و شرايط زندگي و معيشت ساکنانش يکي از مناطق مستعد براي ورزش و تربيت ورزشکاران در ...
مصر تکلیف اسرائیل را معلوم کرد
شهر و ساکنانش · زیان 5/1 میلیاردی برای آتش بس! ردپاي مهندس ساختمان ويرانه شده در شركت جعل پيدا شد · تامين معيشت مرزنشينان با هدف تثبيت امنيت مرزها اولويت ...
شهر و ساکنانش · زیان 5/1 میلیاردی برای آتش بس! ردپاي مهندس ساختمان ويرانه شده در شركت جعل پيدا شد · تامين معيشت مرزنشينان با هدف تثبيت امنيت مرزها اولويت ...
سرطان و سکته قلبی ارمغان شهرنشینی متفاوت تهرانیها
در حال حاضر اثر بخشی و کاربرد این خدمات در شهر تهران به اندازه یک روستای دور ... می توان دلایلی دانست که زندگی در تهران را برای ساکنانش خطر آفرین کرده اند . ...
در حال حاضر اثر بخشی و کاربرد این خدمات در شهر تهران به اندازه یک روستای دور ... می توان دلایلی دانست که زندگی در تهران را برای ساکنانش خطر آفرین کرده اند . ...
خدا نزدیک است از تبلیغات ضربه خورد
شهر و ساکنانش · فرماندار خدابنده، از عملکرد تربيت بدني اين شهرستان انتقاد کرد · شایعهای كه ایرانیها را خوشحال كرد · برایش خاطره بسازید ...
شهر و ساکنانش · فرماندار خدابنده، از عملکرد تربيت بدني اين شهرستان انتقاد کرد · شایعهای كه ایرانیها را خوشحال كرد · برایش خاطره بسازید ...
خوابگاه فقط جاي خواب نيست
تازه چه بسا اداره خوابگاه به سبب پيچيدگي رفتار ساکنانش، سخت تر و پيچيده تر از اداره شهرها باشد. يک لحظه تصور کنيد که جمعيت همين کوي دانشگاه تهران برابر يک ...
تازه چه بسا اداره خوابگاه به سبب پيچيدگي رفتار ساکنانش، سخت تر و پيچيده تر از اداره شهرها باشد. يک لحظه تصور کنيد که جمعيت همين کوي دانشگاه تهران برابر يک ...
پرخرج ترین فاجعه های طبیعی دنیا
شهر کوبه که بیشترین لرزه ها را از این زمین لرزه دریافت کرده بود به تنهایی ۴۶۰۰ نفر از ساکنانش را از دست داد.زلزله سال ۱۹۹۵ ، هانشین در نهایت ۶۴۳۴ نفر قربانی ...
شهر کوبه که بیشترین لرزه ها را از این زمین لرزه دریافت کرده بود به تنهایی ۴۶۰۰ نفر از ساکنانش را از دست داد.زلزله سال ۱۹۹۵ ، هانشین در نهایت ۶۴۳۴ نفر قربانی ...
زشتی های سال 89 را بشناسید
... طبیعی در سال گذشته بودند که چهره زمین و زندگی ساکنانش را نازیبا ساختند. ... کانون این زلزله شهر کرایست چرچ (Christchurch) بود و در ابتدای وقوع حادثه ...
... طبیعی در سال گذشته بودند که چهره زمین و زندگی ساکنانش را نازیبا ساختند. ... کانون این زلزله شهر کرایست چرچ (Christchurch) بود و در ابتدای وقوع حادثه ...
جاییکه پسرها از اعتیاد میترسند و دخترها از تجاوز دردناک!
... یکی از زاغهها میشویم، همان خانهای که ساکنانش در گزارش قبلی حرفهای زیادی برای ما داشتند. .... مهاجر پذير نمودن استان زنجان نيازمند توسعه و عمران شهري است ...
... یکی از زاغهها میشویم، همان خانهای که ساکنانش در گزارش قبلی حرفهای زیادی برای ما داشتند. .... مهاجر پذير نمودن استان زنجان نيازمند توسعه و عمران شهري است ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها