تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى‏آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799589571




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مردم سالاری دینی و توسعه سیاسی


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دربندی، محمدرضا  - اهمیت و جایگاه فرهنگ سیاسی از دو بعد قابل بررسی است. بعد اول در زمینه شناخت عمیق و ریشه ای جوامع و نظام-های سیاسی است که در راستای تدوین روابط میان فرهنگی، دیپلماسی عمومی و نهایتا ترسیم خطوط راهبردی قدرت نرم در خارج از کشور، کاربرد دارد که به این معنا، فرهنگ سیاسی ، رویکردی است مطلوب برای شناخت جوامع و کاربردی بودن این شناخت در تدوین دیپلماسی فرهنگی و عمومی.  بعد دوم اهمیت آن در زمینه سیاست ملی است. فرهنگ سیاسی رویکردی است که در صورت باز شناخت جایگاه آن در صحنه سیاست ملی، قادر است در مواجهه با ساختارگرایی افراطی، میان دو رویکرد ساختارگرا و فرهنگ گرا، موازنه و تعادلی معقول ایجاد نماید و در نهایت موجب شود که با نگاهی جامع، از مغفول ماندن نیمی از نظام سیاسی، که همان فرهنگ سیاسی است، پرهیز کنیم. مناسب است ، قبل از پرداختن به ابعاد دوگانه نقش فرهنگ سیاسی، مفهومی کلی در قالب تمثیل، پیش چشم داشته باشیم. برای دریافت مفهوم کلی و جایگاه فرهنگ سیاسی در یک جامعه، از تمثیل انسان استفاده می کنم. انسان دارای دو بعد فیزیکی و روانی است. بر این اساس، افراد دارای ویژگی هایی دوگانه ای هستند، که بخشی مربوط جسم و مشخصات فیزیکی آنها است، یا به تعبیری سخت افزاری است؛ و بخشی دیگر مربوط به حوزه روانی و یا نرم افزاری است که شخصیت کلی انسان مربوط به این قلمرو است. برای شخصیت افراد ابعاد گوناگونی را می توان فرض کرد، که یکی از آنها شخصیت سیاسی فرد است، که شامل نگرش ها، ارزش ها و رفتار سیاسی اومی شود. اگر یک نظام سیاسی را به انسان تشبیه کنیم ، بخش فیزیکی یا سخت افزاری وی، شامل ساختارهای سیاسی است و بخش روانی یا نرم افزاری آن فرهنگ سیاسی است. به عبارت دیگر، یک نظام سیاسی از دو بخش ساختار سیاسی (بعد عینی)، و فرهنگ سیاسی (بعد ذهنی) تشکیل می شود، همانند انسان که به دو بعد فیزیکی و روانی تقسیم می شود. با این تمثیل شخصیت سیاسی یک جامعه یا یک ملت ، همان فرهنگ سیاسی است که شامل "باورها، احساسات و ارزش های یک جامعه نسبت به سیاست" است. به تعبیری کلی تر، جهت گیری سیاسی یک جامعه، فرهنگ سیاسی آن جامعه را تشکیل می دهد. چنانچه فرهنگ سیاسی را به معنای "نظام درونی شده در زمینه باورها، تصورات، احساسات و ارزیابی های مردم یک جامعه یا اکثر آنها بدانیم"، شناخت جوامع بر اساس این رویکرد، چه کاربردی در دیپلماسی عمومی و کاربرد قدرت نرم در جوامع مخاطب خارجی دارد؟ برای پاسخ ، از همین تمثیل استفاده می کنیم. برای برقراری روابط مطلوب با یک یا چند مخاطب معین، لازم است پس از شناخت هویت فیزیکی، با ابعاد روانشناسانه، یعنی شخصیت عمومی و همچنین با ویژگی های خاص آنها نیز آشنا شوید. اگر قرار است با وی معامله اقتصادی داشته باشید علاوه بر شخصیت عمومی، به ابعاد شخصیتی خاص (اقتصادی) وی، مانند اینکه خوش حساب است یا خیر؟ برای مشارکت چگونه است؟ چه گرایش های مشترکی در او یافت می شود؟ و...، نیز توجه داشته باشید. بر اساس کارویژه ای که برای دیپلماسی فرهنگی تعریف شده است و با توجه به اینکه دستگاه دیپلماسی فرهنگی و عمومی بازوی فرهنگی دستگاه سیاست خارجی است ، لازم است علاوه بر کسب اطلاعات عمومی از جامعه مخاطب (فرهنگ عمومی)، با شخصیت سیاسی یعنی، نگرش ها، ارزش ها، باورها و احساسات سیاسی آن جامعه نیز آشنا شوید که این در جای خود مقوله ای پیچیده و قابل تاملی است. به این ترتیب، با اطلاع از جهت گیری های گوناگون سیاسی در جامعه مخاطب و بر اساس اهداف و منافع تعریف شده خود، با بهره داشتن از ساز و کارهای لازم برای ایجاد رابطه، شما می توانید چشم انداز راهبردی خود را در زمینه دیپلماسی عمومی و فرهنگی ترسیم نمایید. در مدیریت دیپلماسی نوین، فرهنگ، ابزار قدرتمندی در دستان دیپلمات ها است ، جهت کسب منافع ملی. امروزه همتایان و مخاطبان دیپلمات ها را گستره عظیمی از مردم جوامع مخاطب تشکیل می دهند و فرهنگ سیاسی آنها بعد دقیقا ذیربط مطالعاتی برای تدوین دیپلماسی فرهنگی است. با بهره داشتن از رویکردی که دریافت ریشه های هر چه عمیق تر پدیده های سیاسی و فرهنگی جوامع را تسهیل نماید، ما به تدوین راهبردها، سیاست ها و برنامه هایی رهنمون خواهیم شد که روابط فرهنگی غیر رسمی و به عبارت دیگر دیپلماسی عمومی ما را از لایه های سطحی و گذارایی چون افکار عمومی، به لایه های ژرف تر نفوذ داده و پی آمدهایی ماندگار تر و موثرتری را در چشم انداز دیپلماسی عمومی ترسیم خواهد نمود. قدرت نرم، دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی، در نهایت با یک محور مهم و راهبردی سر و کار دارند، که همان فرهنگ سیاسی است، مفهومی که می توان آن را کلید صندوقچه اسرار جوامع دانست. بعد دوم اهمیت فرهنگ سیاسی در کاربرد آن در سیاست ملی است که برای تجسّم نقش آن در راستای ایجاد تحول در یک نظام سیاسی، مجددا از تمثیل فوق استفاده می کنم. همانگونه که برای ایجاد رشد و تعالی در افراد، لازم است پس از در نظر گرفتن ملاحظات فیزیکی، به ابعاد روانشناسانه آنها، شامل ویژگی های عمومی و ویژگی های خاص و ساز و کارهای آنها توجه کنیم، برای ایجاد تحول در یک نظام سیاسی نیز، لازم است پس از بعد عینی (ساختار سیاسی)، به بعد ذهنی یک نظام سیاسی (فرهنگ سیاسی) توجه کامل داشته باشیم. غفلت از بعد ذهنی سیاست، بدون اینکه موفق به ایجاد یک تحول واقعی شویم ، ما را در یک چرخه تکراری، یا تکرار تاریخ اسیر می کند. به این معنا که چنانچه ساختار سیاسی را نوسازی نماییم، اما فرهنگ سیاسی در شکل کهنه خود باقی مانده باشد، در نهایت یا بحران ایجاد می شود و یا ساختار سیاسی به جهت گیری سیاسی گذشته سوق می یابد. بر این اساس، مهمترین اقدام برای حفظ انسجام و یکپارچگی میان دو بال یک نظام سیاسی، ایجاد سنخیت میان فرهنگ سیاسی و ساختار سیاسی است. به عنوان مثال، ایجاد یک ساختار سیاسی مردم سالار، بدون ایجاد فرهنگ سیاسی مردم سالار، امری محال است. یکی از مشکلات رژیم پهلوی در عدم سنخیت میان فرهنگ سیاسی و ساختار سیاسی بود، که در نهایت موجب فروپاشی آن شد، در آن دوره ، فرهنگ سیاسی متحول شده بود و مطالبات دیگری را طرح کرده بود، اما ساختار سیاسی در جهت دیگری بدون انعطاف پافشاری می کرد. در برخورد با مسائل انسان، چه برای رشد و تعالی و چه به هنگام بیماری یا بحران های شخصیتی و فیزیکی، معمولا به هر دو ابعاد فیزیکی و روانی وی توجه داریم و نسبت به تاثیر متقابل این دو بعد بر هم نیز وقوف داریم، اما به هنگام پدید آمدن بحران های اجتماعی و یا برای ایجاد تحول در نظام سیاسی، متاسفانه فورا توجه خود را به ساختار و بخش محسوس و ملموس نظام سیاسی معطوف می کنیم و توصیه هایی برای تحول در ساختار ارائه می دهیم، بدون اینکه عوامل و تاثیرات بعد نامحسوس را نیز ببینیم. به این معنا، می توان گفت ، در جامعه ما ساختارگرایی غلبه بیمارگونه ای دارد. غلبه زیاد این جهت گیری، در عموم مردم و همینطور نخبگان ، عوارض دیگری نیز دارد که جای بحث آن در اینجا نیست، یکی از عوارض آن این است که ما در برخورد با مسائل، همواره به روش فرافکنانه اندیشه و عمل می کنیم. در راستای ایجاد توسعه و تحول و یا برای حل یک بحران یا بیماری در یک سیستم یا یک نظام سیاسی، باید به هر دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری توجه داشته باشیم. دارا بودن جسم قوی، در کنار روان یا روح حقیر و کوچک ، برای فرد مشکلات فراوانی به همراه خواهد داشت و به تعبیری عامیانه، فرد کار دست خودش خواهد داد. عکس آن نیز قابل تامل است ، داشتن جسم رنجور و ضعیف اما روح بزرگ، فرد را ممکن است در نیمه راه متوقف نماید. در نتیجه سنخیت، همراهی و هماهنگی جسم و روح به عنوان دو بعد لازم و ملزوم پیش شرط موفقیت، صحت و سعادت است. در یک نظام سیاسی نیز، ساختار سیاسی و فرهنگ سیاسی باید همین رابطه و نسبت را همواره حفظ نمایند. ساختار کهنه سیاسی در کنار فرهنگ سیاسی تحول یافته، یا عکس آن، ساختار سیاسی متحول شده در کنار فرهنگ سیاسی کهنه، دوام نمی آورند و در نهایت، یا باید یکی به نفع دیگری کنار برود، و یا همسازی یا سازش صورت گیرد. در راستای ایجاد، حفظ و ثبات نظام مردم سالار دینی نیز باید توجه معقولی به جایگاه و نقش فرهنگ سیاسی داشته باشیم. در جهان امروز، نظام مردم سالاری دینی رقیبی است مهم در برابر دموکراسی های سکولار. این نوع نظام، همان بمبی است که غرب از آن وحشت دارد. لذا در شرایط فعلی ، تحکیم هر چه بیشتر نظام مردم سالاری دینی برای ما از اولویت خطیری برخوردار است. با توجه به رابطه فرهنگ سیاسی با ساختار سیاسی، یکی از اساسی ترین راه های تحکیم نظام مردم سالاری دینی، درونی سازی عمیق و ریشه دار فرهنگ سیاسی دینی در جامعه است که این فرایند ساز و کار خاص خود را دارد و اکتفا به شیوه های صرفا تبلیغی، نوعی فرصت سوزی به حساب می آید. بهترین شیوه، توجه به ساز و کار فرایند جامعه پذیری سیاسی، بر اساس فرهنگ سیاسی دینی است. از این طریق لازم است ارزش ها، باورها و احساسات مطلوب سیاسی، یا به عبارت دیگر، فرهنگ سیاسی شیعی، از طریق عوامل جامعه پذیری سیاسی، مانند خانواده، نظام آموزشی، رسانه ها و...، در جامعه، به ویژه نسل جدید، درونی سازی شود. لازم به یاد آوری است ، نظام ج.ا.ا باید آن دسته از تحولات مثبت را که در فرهنگ سیاسی مردم نیز ایجاد شده است، در برنامه فرایند جامعه پذیری خود جای دهد و آن را در دل فرهنگ سیاسی مردم سالار شیعی ، بازشناسی و باز تعریف نماید. به این صورت فاصله ساختار سیاسی و فرهنگ سیاسی نیز همواره در دست نظارت و کنترل خواهد بود، که ضمن آن از شکاف های ملت- دولت نیز پرهیز می شود و نظام همواره به روز باقی خواهد ماند. در این راستا ارزش ها و نگرش های سیاسی مندرج در نهج البلاغه ، می تواندکمک بسیار زیادی در زمینه فرهنگ سیاسی مردم سالار دینی به ما برساند..در این میان، با توجه به اهمیت توسعه سیاسی در ثثبیت و توسعه نظام مردم سالاری دینی، رابطه و جایگاه فرهنگ سیاسی نیز در این زمینه قابل بازشناخت و بررسی جدی است. توسعه سیاسی، در یک مفهوم کلی، یعنی توسعه نهادها و نگرش-هایی که قدرت سیاسی یک جامعه را شکل می دهند. به این معنا توسعه سیاسی زمانی واقع می شود که ظرفیت ساختار سیاسی و هم فرهنگ سیاسی در کنش متقابل و پاسخگویی به محیط داخلی و بین المللی بالا برود. فرهنگ سیاسی لایه زیرین یک نظام سیاسی است و در اصل یک نظام سیاسی حاضر در ذهن مردم آن جامعه است. توسعه سیاسی ابتدا در این نظام سیاسی ذهنی، یا همان فرهنگ سیاسی، واقع می شود. بعد از آن است که تحقّق عینی آن را در نهادها، و نهایتا، در نظام سیاسی و اجتماعی مشاهده می-کنیم. گرچه فرهنگ سیاسی همواره دارای یک ارتباط متقابل با ساختار سیاسی است و این دو دارای تاثیر و تاثر مستمر می-باشند، اما تجربه تاریخی و نظریه های علمی به ما آموخته اند که ایجاد تحول در فرهنگ سیاسی مقّدم است، در غیر این صورت ظهور تحولات اجتماعی و انقلاب ها قابل توجیه نبود. نقش و جایگاه ارتباطات نوین در عصر حاضر، به عنوان یک عامل موثر در تحول فرهنگ سیاسی شاهدی است بر این مدعا. به رغم اعتقاد برخی مبنی بر اینکه در جریان طبیعی توسعه سیاسی، تحول ابتدا در فرهنگ سیاسی که حد واسط میان فرد (میکرو سیستم) و نظام سیاسی (ماکرو سیستم) است، واقع می شود، اما برای برنامه ریزی توسعه سیاسی، باید ایجاد تحول در هر دو بال نظام سیاسی را در نظر داشت. یعنی همزمان و به طور متوازن و متعادل، باید ایجاد تحولات ساختاری را در کنار ایجاد تحول در فرهنگ سیاسی دید، در این صورت است که توسعه سیاسی واقعی اتفاق می افتد. ایجاد این تحول نیز به این صورت نیست که ما بسته ای از ارزش ها و نگرش های سیاسی توسعه گرا را از خارج وارد کرده و در فرهنگ سیاسی تزریق کنیم، بلکه باید کلیه عناصر توسعه گرای فرهنگ سیاسی را که در جوامع ما موجود است، شناسایی و تقویت نموده و عناصر ضد توسعه را تضعیف نماییم.برای ایجاد توسعه سیاسی در جامعه ، لازم است عناصر توسعه گرای فرهنگ سیاسی مردم سالار دینی را شناسایی و تقویت نموده و هم زمان ظرفیت ساختار سیاسی نظام را در پاسخگویی به این فرهنگ و محیط بین المللی افزایش دهیم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن