تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):هر كس برادر (دينى) خود را پنهانى نصيحت كند، او را آراسته و اگر آشكارا نصيحتش نماي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799479432




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعری در وصف خدا از «قیصر امین‌پور»


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: پیش از اینها فكر می‌كردم خدا/ خانه ای دارد كنار ابرها/ مثل قصر پادشاه قصه ها/ خشتی از الماس خشتی از طلا....   اثری از: زنده یاد قیصر امین پور پیش از اینها فكر می‌كردم خداخانه ای دارد كنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه هاخشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلوربر سر تختی نشسته با غرور ماه برق كوچكی از تاج اوهر ستاره، پولكی از تاج او اطلس پیراهن او، آسماننقش روی دامن او، كهكشان رعد وبرق شب، طنین خنده اشسیل و طوفان، نعره توفنده اش دكمه ی پیراهن او، آفتاببرق تیغ خنجر او ماهتاب هیچ كس از جای او آگاه نیستهیچ كس را در حضورش راه نیست پیش از اینها خاطرم دلگیر بوداز خدا در ذهنم این تصویر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگینخانه اش در آسمان، دور از زمین بود، اما در میان ما نبودمهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشتمهربانی هیچ معنایی نداشت هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدااز زمین، از آسمان، از ابرها زود می‌گفتند: این كار خداستپرس وجو از كار او كاری خطاست هرچه می‌پرسی، جوابش آتش استآب اگر خوردی، عذابش آتش است تا ببندی چشم، كورت می‌كندتا شدی نزدیك، دورت می‌كند كج گشودی دست، سنگت می‌كندكج نهادی پای، لنگت می‌كند با همین قصه، دلم مشغول بودخوابهایم، خواب دیو و غول بود خواب می‌دیدم كه غرق آتشمدر دهان اژدهای سركشم در دهان اژدهای خشمگینبر سرم باران گرز آتشین محو می‌شد نعره هایم، بی صدادر طنین خنده ی خشم خدا ... نیت من، در نماز و در دعاترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه می‌كردم، همه از ترس بودمثل از بر كردن یك درس بود مثل تمرین حساب و هندسهمثل تنبیه مدیر مدرسه تلخ، مثل خنده ای بی حوصلهسخت، مثل حل صدها مسئله مثل تكلیف ریاضی سخت بودمثل صرف فعل ماضی سخت بود ... تا كه یك شب دست در دست پدرراه افتادم به قصد یك سفر در میان راه، در یك روستاخانه ای دیدم، خوب و آشنا زود پرسیدم: پدر، اینجا كجاست؟گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست! گفت: اینجا می‌شود یك لحظه ماندگوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند با وضویی، دست و رویی تازه كردبا دل خود، گفتگویی تازه كرد گفتمش، پس آن خدای خشمگینخانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟ گفت : آری، خانه او بی ریاستفرشهایش از گلیم و بوریاست مهربان و ساده و بی كینه استمثل نوری در دل آیینه است عادت او نیست خشم و دشمنینام او نور و نشانش روشنی خشم، نامی ‌از نشانی های اوستحالتی از مهربانی های اوست قهر او از آشتی، شیرین تر استمثل قهر مهربان مادر است دوستی را دوست، معنی می‌دهدقهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می‌دهد هیچ كس با دشمن خود، قهر نیستقهری او هم نشان دوستی است... ... تازه فهمیدم خدایم، این خداستاین خدای مهربان و آشناست دوستی، از من به من نزدیك تراز رگ گردن به من نزدیك تر آن خدای پیش از این را باد بردنام او را هم دلم از یاد برد آن خدا مثل خیال و خواب بودچون حبابی، نقش روی آب بود می‌توانم بعد از این، با این خدادوست باشم، دوست، پاك و بی ریا می‌توان با این خدا پرواز كردسفره ی دل را برایش باز كرد می‌توان درباره ی گل حرف زدصاف و ساده، مثل بلبل حرف زد چكه چكه مثل باران راز گفتبا دو قطره، صد هزاران راز گفت می‌توان با او صمیمی ‌حرف زدمثل یاران قدیمی‌ حرف زد می‌توان تصنیفی از پرواز خواندبا الفبای سكوت آواز خواند می‌توان مثل علفها حرف زدبا زبانی بی الفبا حرف زد می‌توان درباره ی هر چیز گفتمی‌توان شعری خیال انگیز گفت مثل این شعر روان و آشنا:پیش از اینها فكر می‌كردم خدا    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 356]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن