تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 10 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798838906




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معناشناسی تأویل و اعتبار معرفتی آن در اندیشه ملاصدرا (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معناشناسی تأویل و اعتبار معرفتی آن در اندیشه ملاصدرا (1)
معناشناسی تأویل و اعتبار معرفتی آن در اندیشه ملاصدرا (1) چكیده « تأويل» يكي از اصلى ترین فرایندهای تفكر انسان است. فيلون در سنت يهودى، اوریگنس و اگوستین در سنت مسیحی و ابن عربي و ملاصدرا در سنت اسلامي از جمله نماىندگان برجسته تفكر تأویلى اند. در این مقاله سعی شده است دیدگاه ملاصدرا دربارة «تأویل» و اعتبار معرفتی آن با ارائة شواهدی گویا از آثار او دقیقاً تحلیل شود. ملاصدرا «تأویل» را به عنوان «كلیدی» برای كشف افقهای پنهان در اختیار قرار داده است. وی معتقد است، گشوده بودن راه «تأويل» براى فهم حقاىق آن سويى, تصریح آیات قرآن كریم است. تلقی خاص ملاصدرا نسبت به انسان و قرآن و عالم، در نوع نگرش او به «حقیقت» و فهم آن، تأثیر بسزائی داشته است. ملاصدرا با به كار گرفتن «روش تأویل» و بیان اعتبار معرفتی آن، فهم از «حقیقت» را در قالبهای معینی محدود نكرده، بلكه با اصالت بخشیدن به باطن امور، زمینه پویش و آفرینندگی را فراهم ساخته است. وي با طرد قشرى گرى، كه بر پذیرش منطق تك گفتاری تأكید دارد، فهم های مختلف را - با بیان احكام و شرایط آن - از طریق رخنه در باطن امور رسمیت بخشیده است. مقدمه كلمة« تأویل» مصدر باب « تفعیل» از مادة « اول» به معنای «بازگشت به اصل» است. (آل یوول اولاً و مآلاَ, اى رجع) (راغب اصفهانى، 1362: ص31) «بازگرداندن به اصل» رایج ترین معنای «تأویل» است. معاني ديگرى نيز براى تأویل در كتابهاى لغت آمده, كه در همه موارد به همان معنای «بازگردانیدن» یا «بازگشت به اصل» است و به تناسب مورد استفاده ویژه گيهاى ديگرى به آن افزوده شده است. ابن منظور در لسان العرب (1988:ص 266) و زمخشری در اساسالبلاغه «تأویل» را به معنای «اصلاح و سیاست» نیزگفته اند كه از متفرعات همان معناى نخست به شمار مى رود. دربارة معانی اصطلاحی «تأویل» اقوالی گوناگون, و در برخی موارد متضاد, نقل شده است. معمولا كلمة «تأويل» در مورد كتابهاى الهى، بیش از موارد دیگر استعمال شده است، تا آنجا كه در اصطلاح مفسران، وقتي اىن كلمه به طور مطلق گفته مى شود، چيزي جز «تأويل كتابهاى الهي» در ذهنشان تداعي نمى شود؛ در صورتى كه حتی در كتابهای آسمانی از جمله قرآن مجید كلمه «تأویل» برای غیر از آیات كتاب, مثل تأویل رؤيا و مانند آن نيز به كار رفته است. شایان ذكر است كه «تأویل» به عنوان یك روش, در بين ساىر ملتها نيز وجود داشته و غالباً براى اثبات عقاىد و آراى جديد و بى سابقه و همچنین برای توجیه ظواهر سخنان كتابهای مقدس, كه با مقتضای عقل یا ذوق موافق نبوده, مورد استفاده قرار گرفته است. از جمله فيلون اسكندراني (قرن دوم مىلادي) در تفسیر تورات و فرقه های زندیك (= زيديق) مجوس در تفسیر اوستا و اوريگنس (254 - 185) در سنت مسيحى، از معانی باطنی كه در ورای الفاظ هست به عنوان «تفسیر تمثیلی» (Allegorical) و «تأویل» سخن به میان آورده اند. بعدها نیز، در طی تاریخ طولانی دوران اسكولاستیك, بویژه به دنبال نفوذ تدریجی فلسفة اسلامی به آن سامان، تعدادی از متفكران مسیحی از جمله اگوستین (430 م) و توماس اكویناس (1274 – 1225م) قایل به ضرورت «تأویل» در پارهای از مفاهیم كتاب مقدس بوده اند. اندیشمندان مسلمان نیز، در حوزه های گوناگون از قبیل فلسفه، عرفان، تفسیر، اصول فقه و كلام، ضمن تبیین كاركرد ممتاز «تأویل» و اثبات اعتبار معرفتی آن، به عنوان یك روش برای كشف حقیقت از آن بهره هایفراوان برده اند. از جمله جهمیه (برای فرار از تجسیم)، معتزله (برای اجتناب از قول به جبر و رؤیت و مانند اینها)، باطنیه و اخوان الصفا (برای تألیف بین عقل و شرع) به «تأویل» آیات و احادیث پرداخته اند، حتی كسانی مثل ابوالحسن اشعری و امام حنبل نیز در بعضی موارد ضرورت تمسك به «تأویل» را تصدیق كرده اند و امام محمد غزالی و بسیاری از مفسران دیگر نیز در پاره ای مسائل، «تأویل» را یگانه راه حل شناخته اند. (زرین كوب، 1362: ص121) متأسفانه در سنت اسلامى، على رغم اهمیتی كه اندیشمندان مسلمان برای «تأویل» و اعتبار معرفتی آن قائل بوده، و مباحث و تحقیقات گسترده ای در این خصوص ارائه نموده اند, هنوز نوعی نابسامانی و ابهام در این زمینه وجود دارد كه باعث بسیاری از سوء فهم ها و مخالفت ها گردیده است. نگارنده در این گفتار، بر آن است كه ضمن تبيين و تحليل «معناشناسي تأویل» در سنت اسلامي، به بررسی و نقد دیدگاه ملاصدرا در این خصوص بپردازد. بيشك در تفكر هستى شناسانة ملاصدرا، «تأویل» به عنوان یك «روش» از جایگاه بسیار ممتازی برخوردار است كه تاكنون - تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد - تحقیق مستقلی در این زمینه صورت نگرفته است. 1- معنا شناسی «تأویل» قائلان به «تأويل» را در دو گروه اصلي مى توان طبقهبندی كرد؛ گروه نخست كسانی هستند كه «تأویل» را فقط در حوزه زبان (سخن و متن) جاری میدانند؛ این گروه معتقدند، هر سخني داراى تفسیري و تأویلي است. گروه دوم كساني هستند كه نه تنها براى هر سخنى، بلكه برای هر پدیده اى, ظاهر و باطني و تفسیر و تأویلي قائلند. بیشتر مفسران و اصولیان در گروه نخست, و بسياري از حكما و اهل عرفان از قبيل محى الدین عربى، ملاصدرا، فيض كاشانى و علامه طباطبائى در زمره گروه دوم جاى دارند. بررسي تفصيلي هر دو نظرگاه خارج از حيطة اىن مقال است، در اىنجا به صورت فهرست وار به برخي از آراى موجود (عميد زنجاني، 1379: ص122) در گروه نخست اشاره مى كنیم, سپس با توجه به اىنكه ملاصدرا در گروه دوم قرار دارد, نظرگاه دوم را بیشتر مورد مطالعه و بررسی قرار خواهیم داد. - تأویل به معناى تفسیر است و بين اىن دو تفاوت نيست. - تأویل به معناى بازگرداندن لفظ از معناى «راجح» به «معناى مرجوح», جهت نزديك كردن لام به قراىن و شواهدي كه دلالت به این انصراف دارد. - تأویل به معناى تعيين يكي از محتملات لفظ با استفاده از قراىن. - تأویل به معناى تبيين معناى مشكل لفظ. - تأویل به معناى بيان مقصود ثانوي لفظ به استناد دليلي غير از خود لفظ. - تأویل به معناى كشف مقصود نهاىي سخن (= مراد متكلم). همانطور كه ملاحظه مى گردد، در تعاریف مذكور در بالا، «تأويل» يا مترادف با تفسیر و يا نوعي تفسیر در معناى خلاف ظاهر قلمداد گردیده است كه به نظر مى رسد اصوليها و فقهاء سهم زيادي در رواج اىن معناى از «تأويل» داشته اند. تأویل از نظر گروه دوم, بطور كلی با آنچه در گروه نخست مطرح است تفاوت اساسی دارد. گروه دوم - همانطور كه گذشت - «تأویل» را به همه امور تعمیم داده، و آن را ارجاع ظاهر به باطن و دریافت باطن امور تلقی نموده اند. «تأويل» در اىن معناى اخير، صرفاً جنبه روان شناختی و معرفت شناختی نداشته، بلكه داراى يك پشتوانة عظيم «وجود شناختي» است. اساساً اىن معناى از «تأويل» يعني دريافت و كشف باطن امور، وقتي ممكن است كه براى هر پديده اى از جمله آيات قرآن در عالم هستي، علاوه بر ظاهر، باطني قائل باشيم تا عمل «تأويل» يا «تفسير باطني و معنوي» به معناى رفتن از ظاهر به باطن و نيل به حقيقت هر چيزي (= كشف المحجوب) امكان پذیر گردد. در اىن معناى از «تأويل»، حق سبحانه و تعالى، «تأويلِ» همة امور است و همة موجودات به سوي او باز مى گردند. (ملاصدرا، 1363: ص33) در اىن معناى از «تأويل»، كه بدون يك نوع وجودشناسي توأم با تشكيك در سلسله مراتب هستى، امكان پذیر نیست، بین كتاب تكوین (عالم) و كتاب تدوین (قرآن) و كتاب نفس(انسان) تطابق و هماهنگی كامل برقرار است، به گونه اى كه ظاهر و باطنِ عالم و آدم و قرآن با يكديگر متحد بوده و احكام هر يك دربارة ديگرى صادق است. ملاصدرا، در آثار خود به بهترین وجه، به تبيين و تحليل مبادي و اصول اىن معناى از تأویل و احكام و شراىط تحقق آن پرداخته است و از آن به عنوان يك روش براى حل بسياري از مشكلات استفاده نموده است. تبيين و تحليل و نقد اىن بخش از انديشة ملاصدرا موضوع اصلي اىن مقاله است كه در ادامه به آن مى پردازیم. 2- معناشناسی «تأویل» از نگاه ملاصدرا معناشناسی «تأویل» و بیان وجوه افتراق آن با «تفسیر» در آثار ملاصدرا منوط به بازگشت و تأمل در برخی اصول و مبادی حكمت متعالیه است، بویژه كه ملاصدرا در هیچ كدام از آثار خود حتي در تفسیر قرآن, رسالة متشابهات القرآن, مفاتیح الغیب و شرح اصول كافی كه در آنها از روش «تأویل» بسیار سود جسته است، پیرامون تعریف «تأویل» و «تفسیر» و بیان تفاوت آن دو, بحث مستقلی ارائه نداده است. نقطة آغاز در فلسفة ملاصدرا، «وجود» است؛ وی معتقد است هر كس از مسألة «وجود» غفلت كند، از تمامی مسائل اساسی ما بعدالطبیعه غافل مانده است. در هرم هستى اى كه ملاصدرا ترسيم نموده، در عین حال كه وجود, حقیقت واحدی است، داراى مراتب و مشكك است. رأس اىن هرمِ وجودي را «حقيقت وجود» يا «حقيقة الحقاىق» تشكيل مى-دهد و مراتب و عوالم وجودی دیگر، همگی تجلیات و شؤونات حضرت حق اند. در هستى شناسی ملاصدرا، دنيا و شؤونات آن همان نيست كه به نظر مى رسد, بلكه اشاره به حقيقتي و رأي خود دارد كه آن حقيقت نيز داراى حقيقتي ديگر تا اینكه به «حقيقةالحقاىق» منتهي گردد. ملاصدرا تصريح مى كند كه هر چيزي داراى ظاهري و باطني است و باطن هر چيز همان حقيقت آن است و ظاهري كه داراى باطن نباشد مانند شبحي است كه روح ندارد. (1362: ص 95) نكتة مهمتری كه بدون توجه به آن، فهم نظرگاه ملاصدرا دربارة «تأويل» غير ممكن است اىن است كه در هستى شناسی ملاصدرا، كتاب تكوین (عالم وجودی) و كتاب تدوین (قرآن كریم) و كتاب نفس (انسان كامل) مطابق با یكدیگرند، به گونه اى كه احكام هر يك در خصوص ديگرى جاري است و مقام ظاهر قرآن با مقام ظاهر انسان و عالم و مقام باطن قرآن با باطن عالم و حقيقت انسان كاملاً مطابقت دارد. در اىن نظرگاه «انسان» بر خلاف موجودات ديگر ماهيت معين و محدودي ندارد، بلكه مى تواند همواره در تحول و تكامل بوده و از عالمی به عالم دیگر و از مرتبه اى به مرتبة ديگر سير نماىد. سير تكاملي انسان تا جائي استمرار پيدا مى كند كه در اثر سعة وجودى اى كه در او حاصل مى گردد, بنا بر اصل اتحاد عاقل و معقول، با عوالم وجود و بواطن قرآن متحد مى گردد. در اىن صورت آدمی به عالمی عقلی مشابه عالم عینی تبدیل گردیده، به گونه اى كه با انكشاف مراتب وجودي خويش به انكشاف مراتب هستي و عوالم وجودي نائل مى گردد، و در اىن هنگام حسّ «تأويل» در او شكوفا شده و با مشاهدة حقيقت هستي و مراتب آن در درون خود به فهم «حقيقت» نائل خواهد آمد. تفصیل مبانی و اصول مذكور در بالا موجب طولانی شدن سخن خواهد گردید. در اىنجا براى اىنكه زمينة فهم كاملتر نظرگاه ملاصدرا در خصوص «تأويل» و اعتبار معرفتي آن فراهم گردد به توضيح و تبيين بيشتر نظرگاه ملاصدرا در خصوص «انسان» و نسبت او با «حقيقت» و «جهان» خواهيم پرداخت. بی تردید، بدون فهم نظرگاه ملاصدرا دربارة «انسان» به عنوان تنها موجودي كه شناخت «حقيقت» براى او مسأله است، دريافت معناى «تأويل» و اهميت آن در اندیشة ملاصدرا غيرممكن است. شاىان ذكر است كه در اىن جا بحث از انسان و ابعاد وجودی او، به عنوان یك پژوهش مستقل مورد نظر نیست، بلكه مىزان و چگونگي فهم و دسترسي به «حقيقت» است كه تأمل در ذات انسان را اىجاب كرده است. از نظر ملاصدرا, انسان تنها موجودی است كه ماهیت معینی ندارد، انسان مانند دیگر انواع موجودات، يك نوع نيست كه داراى افراد متكثر باشد بلكه هر فردي، خود يك نوعِ منحصر به فرد محسوب مى گردد.[2] در اىن نگاه انسان يك موجود پاىان يافته نيست و در قالب نوع خود محدود و محصور نمى گردد. وي با استفاده از آية اول سورة دهر «هل اتي على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئاً مذكوراً» (سوره دهر / 1) مى گوید انسان بر خلاف موجودات دیگر شیء محصَّل و معینی نبوده است. (ملاصدرا، 1375: ص 147) بنابراىن حقيقت انسان فعليتهاى او نيست بلكه بي شمار امكانهاىي كه در برابر او قرار دارد، ماهيت او را تشكيل مى دهد. جوهرة انسان، همواره در تحول و تكامل است و از مرتبه اى به مرتبة ديگر و از عالمي به عالم ديگر منتقل مى گردد و بر اساس قاعدة اتحاد عاقل و معقول، با هر يك از اىن عوالم و مراتب هستي, متحد مى گردد و اىن سير تكاملي تا جاىي ادامه دارد كه شخص تبديل به يك عالم عقلي مشابه عالم عيني مى گردد. اتحاد شخص با هر مرتبه از هستى، موجب تحقق عيني آن مرتبه از هستى, در درون او و نهاىت انكشاف آن مرتبه از هستي, براى وي خواهد شد. انسان در پاىان سفرهاى چهارگانه به درجه اى از وجود مى رسد, كه ملكوت و حقيقت اشياء را در درون خود مشاهده خواهد نمود و اىن اتحاد با مراتب هستي و عوالم عيني است كه «تأويل» و نيل به «حقيقت» و «باطن» اشياء را براى وي ممكن مى گرداند، چه در نظر ملاصدرا «تأويل» اشياء همان «باطن» آنها است كه جزء ذات انسان گردیده و براى وي منكشف شده است. عين سخن ملاصدرا در اىن زمينه چنين است: «كل ما یراه الانسان فی هذا العالم فضلا عن عالم الاخرة فانّما یراه فی ذاته و فی عالمه، و لا یری شیئاً خارجاً عن ذاته و عالمه، و عالمه اىضاً في ذاته ... النفس الانسانیة من شأنها ان تبلغ الی درجة یكون جمیع الموجودات العینیة اجزاء ذاتها و تكون قوتها ساریة فی جمیع الموجودات، و يكون وجودها غاىة الخلقة» (1363:ص 309) ملاصدرا پس از تبيين اىن معنا كه هر چه در عالم صورت است، مثال و نمونة آن در عالم معنا است و هر چه در عالم معناست, مثال و نمونة آن در عالم حق است، مى افزاىد كه هيچ چيزي در عوالم وجودي خلق نشده, مگر اىنكه مثال و نمونة آن در عالم انساني وجود دارد. وی سپس با بیان حقیقت, مىزان و عرش و كرسى و نظاىر اىنها[3] و نحوه وجود آنها در عالم انساني به تعيين مصاديق مى پردازد, كه به جهت رعاىت اختصار از بيان آن صرف نظر مى كنیم (1360: ص 114). بنابراىن در اىن ديدگاه انسان, مانند قرآن و عالم هستى, داراى ظاهر و باطني است كه ظاهر آن در اىن عالم و باطن آن در عالم آخرت است. مراتب و بطنهاى هفتگانه كتاب تكوين و كتاب تدوين همانند مراتب و بطنهاى هفتگانه انسان است. انسان در سلوك خود به هر مرتبه اى كه برسد, مراتب پاىينتر را «تأويل» مى كند و لذا همة تأویل ها در یك ردیف نیستند. «تأویل» همة مراتب، حضرت حق است كه «تأويل نهاىي» است و كسي را نسزد كه به آن برسد، مگر با مرگ و ظهور قیامت كه «تأویل» همه چیز آشكار و منكشف خواهد گردید. (يوم يأتي تأویله) (سوره اعراف / 53). در حكمت متعالیه, انسان كامل، جامع جمیع آن چیزی است كه در عالم كبیر است؛ و بر اىن اساس است كه مراتب وجودي انسان كامل با مراتب وجودي كتاب تكوين و كتاب تدوين متناظر يكديگرند؛ و شخص حكیم با انكشاف هر مرتبه از وجود و هستی خود، به مشاهده بطنی از بطون قرآن و همین طور مرتبه اى از مراتب عالم نائل خواهد آمد. ملاصدرا «تأويل» را روشي براى كشف «حقيقت» مى داند. در نظر ملاصدرا، حقیقت والاتر و برتر از آن است كه در شبكة محدود الفاظ و مفاهیم گنجانده شود، گر چه حقیقت منطقی (مطابقت حكم و قضیه با واقع و نفس الامر) به عنوان قشر و پوستة حقيقت اصلي تلقي شده و سطحى ترين و نازلترين مرتبة حقيقت محسوب مى گردد. در هستى شناسی ملاصدرا، «حقیقت» در پیوند با وجود تعریف شده و رابطة آن با انسان و عالم به صورتی نو تبیین گردیده است. در نظر ملاصدرا وجود از هر چیز دیگر به حقیقت داشتن سزاوارتر است؛ زیرا هر چیز بواسطة وجود, حقیقت پیدا كرده و ظهور خویش را مدیون وجود است. در نظر ملاصدرا - كه البته متأثر از محي الدین عربى است دنياىي كه ما آن را در سطح تجربة حسي، تجربه مى-كنیم حقيقتي قائم به ذات نيست؛ بلكه به مثابة رمز و مثال است. چنان كه از قرآن نيز دلائلي بر اىن معنا اقامه نموده است، يعني دنيا و ظواهر دنيوى, درست مانند رؤياى شخص نائم به طور غامض و مبهم به حقيقتي در وراى خود اشارت دارد، كه از آن به حقيقةالحقاىق ياد مىكند؛ اشیاء محسوس كه چنین تعبیری یافته اند, صورتهاى عرضي حق اند و بدین ترتیب همه آنها به گونه اى خاص داراى حقيقت اند. اىن حقيقت متافيزيكي كه در وراى حقاىق وجود دارد و برگشت تمام حقاىق به اوست؛ نمى تواند به وضوح فهميده شود مگر براى كساني كه مى دانند چگونه با عمل «تأويل» صورتها و خصایص بي نهایت متعدد را به درستي به عنوان تجليات حقيقة الحقایق تفسیر كنند. در اىن نظرگاه «حقيقت» به مفهوم واقعي كلمه، همان حق تعالي است كه خود را در صورتهاى حسي نيز ظاهر مى كند. (اىزوتسو، 1378: ص 518) در انديشة ملاصدرا حقيقت در عين حال كه واحد است به اشكال مختلف ظهور مى نماید. برداشت هاى مختلف آدميان از «حقيقت», ماىة اصلي گوناگوني ديدگاههاى بشر است كه با اعتقاد به حقيقت واحد هم عنان است. ملاصدرا بر همين اساس است كه سنتهاى فكري مختلف اعم از فلسفي و كلامي و عرفاني و غيره را در هم آميخته و از تركيب آنها «حكمت متعاليه» را به وجود مى آورد. وی معتقد است, همة اىن اختلاف برداشتهاى آدميان و تخالف آنها در باب معرفت حق, به چگونگي مشاهدة تجليات حق باز مى گردد، و رد و اىراد و انكاري كه در مورد يكديگر روا مى دارند، برگشتش به غلبة احكام بعضی مواطن بر بعضی دیگر و احتجاب بعضی مجالی از بعضی دیگر است. عین عبارت صدرا كه به نحو آشكاری تعدد فهم ها, از حقيقت واحد را تأييد مى كند چنین است. «ان اختلاف المذاهب بین الناس و تخالفهم فی باب معرفةالحق یرجع الی اختلاف انحاء مشاهداتهم لتجلیات الحق،والرد و الانكار منهم يؤول اليغلبة احكام بعض المواطن علىبعضهم دون بعض والاحتجاببعضالمجالیعن واحد دون آخر... (ملاصدرا،1410,ص 364) در نظر ملاصدرا، شناخت ذات حق به عنوان يك كل براى انسان غير ممكن است بنابراىن، حقیقت مطلق، در دسترس هيچ موجود ديگرى نيست، گر چه بخشی از آن در دسترس بشر و بالاتر از همه در دسترس راسخان در علم، قرار مى گیرد، ولی تمامی آن هرگز دسترس پذیر نیست. اینك با توجه به آنچه گذشت، زمينة نسبتاً مناسبي براى فهم «تأويل» و تعيين جاىگاه ممتاز آن در تفكر ملاصدرا فراهم آمده است. كه در ادامة مقاله به آن خواهیم پرداخت. ادامه دارد ...../خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن