تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797581871




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جام جم آنلاین


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

بهترین عکس پل فیل فریاد حیـرتمرد در شرایط عادی برای یک نوشیدنی وارد کافه شده بود و بعد از بیرون آمدن دیده بود همه جا پر از سرباز و سیم خاردار است...
 

این عکس را سال 1969 گرفتم، در یکی از اولین روزهای ورود نیروهای انگلیسی به بلفاست. درگیری های فرقه ای شدت گرفته بود و آنها آمده بودند خاموشش کنند. مردی که پشتش به من بود، داشت به سمت سربازان فریاد می زد: معلوم هست اینجا چه خبره؟ او در شرایط عادی برای یک نوشیدنی وارد یک کافه شده بود و بعد از بیرون آمدن، دیده بود همه جا پر از سرباز و سیم خاردار است. همین طور داشت سر سربازان فریاد می زد که یکی از اطرافیان، از ترس این که به دردسر نیفتد، آمد و او را کناری کشید. ناآرامی ها مدتی فروکش کرده بود، اما در بلفاست به طور کامل از بین نرفته بود. من از طرف «آبزرور» به آنجا اعزام شدم. وقتی رسیدم، درگیری ها از کنترل خارج شده بود. اغلب مردم داخل خانه ها بودند، اما آنهایی که بیرون بودند، بمب های بنزینی پرتاب می کردند. بمب هایی که براحتی می شد پروازشان را در آسمان شهر دید و به سبب شان بسیاری از ساختمان ها آتش گرفته بود. کاتولیک هایی که در محاصره پروتستان ها بودند، بیش از همه در صحنه درگیری ها بودند. آنها احساس خطر کرده بودند و همین عاملی شده بود برای بیرون آوردن تفنگ های قدیمی از گنجه ها. سربازها هم بخش دیگری از غائله بودند که مدام با ماشین های زرهی خود خیابان ها را بالا و پایین می رفتند و همزمان شلیک می کردند.
شب بود و عکاسی دشواری خاصی خودش را داشت. از ترس این که مورد هدف قرار بگیرم، از فلاش استفاده نمی کردم، اما به هر حال قرار گرفتم. در همان شلوغی درحال حرکت بودم که احساس کردم یک گلوله دقیقا از کنار سرم عبور کرد. تقریبا مطمئن بودم که شلیک از سوی سربازها بوده است. تصور من این بود از گلوله های لاستیکی استفاده می کنند، اما روز بعدش وقتی به محلی که در آنجا می ماندم برگشتم، کلی سوراخ در دیوار ساختمان دیدم و فهمیدم تصورم اشتباه بوده است. شاید به این دلیل به سمت من شلیک کرده بودند که از یک لنز تله استفاده می کردم و آنها اشتباها تصور کرده بودند یکی از همان تفنگ های قدیمی به دست گرفته ام. پدر من پلیس بود و من به همین دلیل نسبت به سربازها احساس اعتماد می کردم. باور نمی کردم از فشنگ های واقعی استفاده کنند. موقعیت عجیبی بود. از طرفی مطمئن بودم اگر تعداد اراذل و اوباش در خیابان زیاد باشد، خطر تهدیدم می کند. از طرف دیگر اما در خیابان خلوت، به شکل عجیبی احساس تنهایی می کردم. مساله دیگر این بود زمانی که به آنجا رسیده بودم، نه درست خوابیده بودم و نه چیزی خورده بودم. بعد از این که چند عکس ـ ازجمله این یکی ـ گرفتم، یک خانواده کاتولیک مرا به خانه شان بردند؛ یک فروشنده و همسرش که احساس کرده بودند من در خطرم. وقتی داخل رفتم، فهمیدم صورتم خراش برداشته است. من آنجا بودم تا از جنبش و حرکت عکاسی کنم، اما مدام دنبال یک چیز متفاوت می گشتم؛ یک المان انسانی. دوست داشتم عکسم یک داستان بگوید و در عین حال سوال هایی را نیز در ذهن بیننده ایجاد کند. سربازان جوان چنین غائله ای را تجربه نکرده بودند. تجربه چنین مبارزه هایی نداشتند و بالاتر از این، مقابل هموطنان بریتانیایی خود ایستاده بودند. آنها هرگز فکر نمی کردند این غائله تا 30 سال بعد ادامه پیدا کند. راوی: کارین اندرسون ـ گاردین مترجم: عرفان پارسایی فر / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)


 








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن