محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1797146382
مثل زنبقی که توفان خورده است
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
منیرالساداتموسوی از مجموعه داستان «زنبقهای عاشق» میگوید مثل زنبقی که توفان خورده است دوران دانشجوییاش در رشته زبان و ادبیات فارسی سالها طول کشید زیرا با انقلاب فرهنگی و جنگ مواجه شد. بعضی هم دانشکدهایهایش را در همین جنگ تحمیلی از دست داد.
شنیده بود که قلم نویسنده بعد از چهل سالگی حرف های پخته ای برای گفتن پیدا می کند. به همین دلیل از سال 80 به طور حرفه ای دست به کار نویسندگی می شود. او بیش از 15 داستان و رمان در حوزه جنگ ایران و عراق و انقلاب نوشته است. کتاب «پرستوهای بی قرار» او اثر برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی یوسف شده است. «آخرین قزاق» هم از پروفروش ترین های نمایشگاه بین المللی کتاب امسال بوده است. تمام آنچه نوشتم، خلاصه ای از زندگی و آثار منیرالسادات موسوی است که برای کتاب جدیدش با نام «زنبق های عاشق» با او گفت وگویی کوتاه انجام داده ایم. زنبق های عاشق از نشر نیستان، کتاب روان و خوشخوانی است که بسادگی شما را شریک دلهره روزهای امدادگران، مجروحان و جانبازان می کند. گره افکنی ها و گره گشایی های قدرتمند کتاب موجب می شود در هر صفحه انگیزه ای برای خواندن صفحه بعد پیدا کنید. موسوی آنقدر به خاطرات دفاع مقدس و زنده نگه داشتن آن علاقه دارد که طی گفت وگو هر سوالی از او می پرسم، آخرش ختم می شود به تکرار پرهیجان علاقه به روزهای جنگ و احساس دینی که به رزمندگان دارد. کلیشه ای ترین سوال درباره کتاب های دفاع مقدس میزان واقعی بودن آنهاست. این سوال کلیشه ای مهم است زیرا حق نسلی است که جنگ را ندیده اند و می خواهند بدانند آنچه شما در کتاب روایت کرده اید صرفا تخیلاتتان بوده یا واقعیت زندگی مردمان آن زمان؟ تمام دغدغه و عشق و علاقه ام در نویسندگی دفاع مقدس است. از ابتدا که نوشتن را در این حوزه شروع کردم، می دانستم دفاع مقدس یک حماسه بود و من دوستدار حماسه ها. فرزندان این خاک و مادرانی که پاره های تنشان را به جنگ می فرستادند، همگی در شکل گیری این حماسه بزرگ نقش داشتند. من زمان جنگ حدودا 20 سال داشتم و دانشجو بودم. همسر و برادرم در جبهه ها بودند و خاطرات آنها را می شنیدم. این جنگ هشت سال طول کشید و برای هر کس ـ از مهندس و پزشک و هنرمند گرفته تا کسانی که در خانه هایشان بمباران را تجربه می کردند ـ دنیایی از سوژه های مختلف خلق کرد. همین سوژه ها می توانست قلم دوستداران نویسندگی و شاعری را برای نوشتن، تواناتر از گذشته ها کند. من برخی اتفاقات را با استفاده از اتفاقات واقعی نوشتم و برخی را با تخیلاتم ولی مهم این است که تاکنون همگان با سوژه های نوشته هایم همذات پنداری کرده اند و به گمانشان من، آنها و خانواده هایشان را به تصویر کشیده ام. شما از پرستار جوانی می نویسید که سختی درمان رزمنده های زخمی را به عهده دارد و البته جانبازان شیمیایی. انتخاب این شخصیت ها و سوژه ها به چه صورت شکل گرفت؟ شخصیت ها و سوژه های من برگرفته از زندگی آدم هایی است که آن روزها را دیده اند و تجربه کرده اند. معتقدم نسخه زندگی آدم ها نسخه های منحصربه فرد خداست. هر شخصیتی نگاه خاص خودش را دارد. من در داستان اول، فرزانه را قهرمانی معرفی کردم که اگرچه زجر می کشد ولی می ایستد و قدرتمند در راهی که انتخاب کرده، قدم می زند. فرزانه راه خاصی در پیش داشت. او امدادگر تازه عروسی بود که باید دنبال همسرش می گشت و نمی دانست زنده است یا شهید شده. عبدو را در سن جوانی انتخاب کردم، شاید به این دلیل که برادرم در همان روزهای جنگ جوان بود و عبدو تداعیگر صحنه ها و لحظه های همراهی با برادرم بود. این شخصیت ها ابتدا در ذهنم نقش می بندند و پس از آن که خلقشان می کنم، آنها مرا به دنبال خود می کشند و در نهایت، داستانم چیزی می شود که شخصیت هایم خود دوست دارند. فضای بیمارستان ها و نحوه مواجهه فرزانه با رزمندگان زخمی بسیار زنده و اثرگذار بود. خودتان هم تجربه ای در این کار داشته اید؟ در روزهای پس از انقلاب که دانشجو بودم، بر اثر مطالعات و پیگیری اخبار سیاسی می دانستم معمولا در کشورهایی که انقلاب کرده اند، امکان جنگ و حمله از سوی دشمنان وجود دارد. همین موجب شده بود آموزش های نظامی و دوره کمک های اولیه را سپری کنم. البته این قضیه منحصر به من نبود و دیگر دوستانم نیز چنین کردند. پس از آغاز جنگ، اکثر دختران امکان حضور در جبهه را نداشتند. آنها به بیمارستان ها رفتند تا حتی در حد یک پانسمان کوچک بتوانند به هموطن و برادر خودشان کمک کنند. من خودم دقیقا چنین روزها و شرایطی را در بیمارستان ها تجربه کردهام. چه شد که سراغ عملیات آزادسازی خرمشهر و بیان صحنه هایی از آن در کتابتان رفتید؟ شاید چون احساس می کردم آزادسازی خرمشهر برگ برنده ای برای ما ایرانیان بود و من باید کسی باشم که امروز این برگ برنده را در داستانم به دیگران نیز نشان دهم و یادآور شوم بچه های ما با همه تنگدستی هایشان توانستند خرمشهر را آزاد کنند. شما در خلال سیر اصلی داستان ها، به هزار و یک عاشقانه پنهان و حتی آشکار رزمنده ها با همسرانشان اشاره کرده اید. از رقابت های پیش و پس از ازدواجشان، از نخستین روزهای عقد، از مردی که به خاطر دلسوزی، با همسر برادر شهیدش ازدواج می کند و... چرا برایتان بیان این مسائل تا این حد مهم بوده است؟ هر جامعه ای زمانه و فرزندان خودش را تربیت می کند. آن شخصیت های واقعی در بستری که زمانه برایشان آماده ساخته بود، زندگی شان را پیش می بردند. دوران جنگ، یک بستر روحانی و معنوی بود برای کسانی که دفاع از وطن برایشان اهمیت بسیاری داشت و البته پیش از آن نیز تجربه انقلاب را پشت سر گذاشته بودند. جوانان ما در دوران دفاع مقدس مظلومیت خاصی داشتند و جنگ به آنها قدرت و شجاعت و جسارت خاصی بخشیده بود که حتی روابط خانوادگی شان را هم تحت تاثیر خود قرار داده بود. این افراد هم در زمانه خاص خود جنبه های خصوصی و عاشقانه زندگی خودشان را داشتند که طی سال های جنگ فقط رنگ و بوی دیگری یافت. چه شد که کلمه زنبق را هم برای عنوان کلی کتاب و هم برای داستان دوم به کار بردید؟ صرفا یک علاقه است یا نماد خاصی برای آن در نظر داشتید؟ من به تمام شخصیت های داستان هایم بشدت علاقه مندم تا حدی که با آنها زندگی می کنم. در یکی از داستان ها به پسری شیمیایی اشاره می کنم که از آمبولانس به بیرون پرت می شود. امدادگر که او را بلند می کند، می گوید: مثل زنبقی است که توفان خورده است. من آن پسر داستانم را بسیار دوست دارم. نام داستانش را هم «توفان و زنبق» گذاشته ام و از آنجا که داستان اول کتاب با نام «جنگ و عشق» است، با پیشنهاد نشر نیستان، نامی تلفیقی از این دو برای کتابم انتخاب کردم؛ «زنبق های عاشق» حورا نژادصداقت / جام جم
شنبه 08 شهریور 1393 2:00 بازدید:0
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]
صفحات پیشنهادی
شاعر «ک مثل کُپُل» روحانی است
شاعر ک مثل کُپُل روحانی استک مثل کپل صحرا شده پر ز گل گ مثل گردو بنگر به هر سو ب مثل بهار هپچه هپچه فکر کن بسیاریکی از برنامههای تلویزیونی محبوب بسیاری از کودکان دهه 60 سریال یا جُنگ مدرسه موشها بودکه با شعر ک مثل کُپُل آغاز میشد اما کمتر کسی میخاطرات روحانی که شعر «ک مثل کُپُل» را سرود/ عکس
خاطرات روحانی که شعر ک مثل کُپُل را سرود عکس تاریخ انتشار چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 09 30 | شماره خبر 1621917785028625554 تعداد بازید 9 شاعر ک مثل کپل حجتالاسلام والمسلمین سیدابوالقاسم حسینی ژرفاست یکی از برنامههای تلویزیونی محبوب بسیاری از کودکان دهه 60 سریالمعرفی تازه ترین اثر «کاظم جیرودی» مثل دلِ آبی باش
معرفی تازه ترین اثر کاظم جیرودیمثل دلِ آبی باشجیرودی که سرد و گرم دهر را چشیده با کوله باری از اندیشه و کلمه به استقبال مخاطب آمده است او در کتابش مدام در حال تلنگر و هشدار است خبرگزاری فارس - حسین قرایی کاظم جیرودی از جمله شاعران پیشکسوت به شمار می رود که در حیطه های نشر نیزماجرای اکران آثار ویدئویی را دست نخورده بگذارید
جواد نوروز بیگی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران ماجرای اکران آثار ویدئویی را دست نخورده بگذارید جواد نوروز بیگی گفت بهتر است آثار ویدئویی در شبکه خانگی پخش شود و اکران برای سینمای حرفهای باقی بماند جواد نوروز بیگی تهیه کننده سینما در گفتگو با خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران حاضرمثلثي كه برگ برنده «امروز» است
مثلثي كه برگ برنده امروز است اگر در نمودار فيلمسازي رضا ميركريمي يك حبه قند يك اوج باشد امروز يك فرود است بيگمان با شيب نه چندان تند البته اگر در نمودار فيلمسازي رضا ميركريمي يك حبه قند يك اوج باشد امروز يك فرود است بيگمان با شيب نه چندان تند البته واپسين ساخته مخوشحالی برومند از پیدا شدن شاعر «ک مثل کپل»
چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۲ ۴۳ مرضیه برومند از اینکه شاعر ترانه معروف ک مثل کُپُل سرانجام پیدا شده اظهار خرسندی کرد این کارگردان همزمان با اکران شهر موشها 2 و انتشار گفتوگویی با شاعر ترانه معروف مدرسه موشها در ایسنا با بیان این مطلب به خبرنگار سینمایی ایسنا گفت خوشحالشاعر «ک مثل کُپُل» یک روحانی است
چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۰ ۴۵ یکی از برنامههای تلویزیونی محبوب بسیاری از کودکان دهه 60 سریال یا جُنگ مدرسه موشها بود که با شعر ک مثل کُپُل آغاز میشد اما کمتر کسی میداند که شاعر این شعر کودکانه یک روحانی است این روحانی سالهاست تلویزیون را ترک کرده و به کنج خلوت علمبا «شبی در کهکشانها» مثل برادرناتنی رفتار شد/ حیرت هالیوودی ها از «شب آفتابی»
فرهنگ و هنر تئاتر بهزادپور در گفتگو با مهر با شبی در کهکشانها مثل برادرناتنی رفتار شد حیرت هالیوودی ها از شب آفتابی یتیم خواندن شبی در کهکشانها و اینکه این برنامه ترکیبی توسط سینماگران و تئاتریها جدی گرفته نشد و همچنین انتقاد به سبک و بیان سمبلیک و روشنفکری تئاتر کهایرانیها 750 هزار تن روغن پالم خوردهاند
یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵ ۳۴ عضو کمیسیون کشاورزی آب و منابع طبیعی مجلس گفت از 750 هزار تن واردات روغن پالم حدود 50 هزار تن در محصولات لبنی استفاده شده در صورتی که 700 هزار تن دیگر در سایر بخش ها و بدون سر و صدا در سبد غذایی مردم مورد استفاده قرار می گیرد به گزارش ایسنا عباسمثل موریانه شهر را میجوند!
مثل موریانه شهر را میجوند ر روز که در شهر راه میرویم شاهد ویرانگری عامدانهی وندالهایی هستیم که هر آنچه را که زیباست و هر آنچه را که متعلق به همگان است تخریب میکنند هر روز وندالها یا خرابکارانی در شهر راه میروند که اموال شهری و میراث فرهنگی را مانند موربهرام شفیع: «مهدی نفر» را مثل پسرم دوست داشتم
آخرین دور خبرنگار ورزشی در زمین فوتبال بهرام شفیع مهدی نفر را مثل پسرم دوست داشتم تاریخ انتشار یکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت 13 07 | شماره خبر 1609794381617833889 تعداد بازید 6 پیکر مرحوم مهدی نفر پیش از رهسپاری به سوی خانه ابدی برای آخرین بار دور زمین ورزشگاه شهید شیرودی تشمن نمیخندم مثل این است که بگویید نمیخوابم/ خندیدن ربطی به پولداری ندارد
فرهنگ و هنر رادیو و تلویزیون دورهمی با عوامل خندوانه - 2 من نمیخندم مثل این است که بگویید نمیخوابم خندیدن ربطی به پولداری ندارد در بخش دوم از گفتگو با عوامل برنامه خندوانه مضوعات مختلفی چون مقاومت برخی از افراد در مقابل خندیدن و شاد بودن و تاثیری که شوخ طبعی بر موفقیت افرآهنگساز «میم مثل مادر» کنسرت می دهد/ ارائه رنگی متفاوت از موسیقی مقامی
فرهنگ و هنر موسیقی و هنرهای تجسمی آهنگساز میم مثل مادر کنسرت می دهد ارائه رنگی متفاوت از موسیقی مقامی آریا عظیمی نژاد نوازنده و آهنگساز که بیشتر با حضورش در آثار سینمایی و تلویزیونی شناخته می شود قصد دارد نخستین کنسرت مستقل خود را مهرماه در فرهنگسرای نیاوران برگزار کند آریاآهنگساز «میم مثل مادر» کنسرت میدهد
آهنگساز میم مثل مادر کنسرت میدهد فرهنگ > موسیقی - مهر نوشت ۱۰ آریا عظیمینژاد نوازنده و آهنگساز که بیشتر با حضورش در آثار سینمایی و تلویزیونی شناخته میشود قصد دارد نخستین کنسرت مستقل خود را مهرماه در فرهنگسرای نیاوران برگزار کند آریا عظیمینژاد دحضور موشیرو میشونه شوخی پایانی فیلم است/ ماجرای استفاده از ترانه «ک مثل کپل»
فرهنگ و هنر سینمای ایران مرضیه برومند و شهر موشها 2 حضور موشیرو میشونه شوخی پایانی فیلم است ماجرای استفاده از ترانه ک مثل کپل مرضیه برومند کارگردان شهر موشها2 که این روزها برای اکران آماده میشود درباره استفاده از ترانه و موسیقی در فیلم و همچنین سابقه ترانه ک مثل کپلنسیمی که توفان شادی به راه می اندازد
نگاهی گذرا به ویژگیهــــــــــــــــای شــبکه تازه تاسیس نسیم نسیمی که توفان شادی به راه می اندازد تاریخ انتشار جمعه 7 شهریور 1393 ساعت 18 55 | شماره خبر 1624862499238898175 تعداد بازید 2 تلویزیون ایران با راهاندازی شبکه نسیم یا همان شبکه نشاط و سرگرمی یک گام رو به جلوبازیگر زن هالیوودی که یک ماه مثل مردها زندگی کرد!! + عکس
بازیگر زن هالیوودی که یک ماه مثل مردها زندگی کرد عکسهیلاری سوانک لباس های همسر آینده اش را برتن کرد و کلاه کابوی بر سر گذاشت و این نقش را از آن خود کرد چندین بازیگر برای بازی در نقش براندون تینا Brandon Teena دوجنسه ای که سال 1993 به قتل رسید تست دادند این فرد قرار بود شخصی-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها