تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كارى او را اندوهگين و به خود مشغول كند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797958005




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پیام های راهبردی در مسلح کردن کرانه باختری


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
سرمقاله,روزنامه​ها
برگزیده سرمقاله​های روزنامه​های صبح شنبه پیام های راهبردی در مسلح کردن کرانه باختری روزنامه​های صبح امروز ایران در سرمقاله​هیا خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته​اند از جمله «توافق خوب، توافق بد»،«جنگ مصر و عربستان علیه فلسطین»،«سهم ارتجاع عرب در جنایات غزه»،«چرا آمریکا را مسئول جنایات اسرائیل می‌دانیم؟»،«نگاه ژئوپلیتیکی به نبرد غزه»،«رفتارشناسی رهبران عربی در بزرگ‌ترین کشتار فلسطینیان»،«پیام های راهبردی در مسلح کردن کرانه باختری»،«خانم ابتکار! این مطلب را بخوانید»،«در جهان اسلام چه می‌گذرد؟»،«سونامی گردشگری»و... که برخی از آنها در زیر می​آید.




جام جم:توافق خوب، توافق بد «توافق خوب، توافق بد»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می​خوانید؛«توافق خوب و توافق بد» عبارتی است که تقریبا در مذاکرات هسته ای دور اخیر که از سال گذشته آغاز شد، پایش به ادبیات هسته ای باز شد و هر دو طرف مطرح و تأکید می کنند به دنبال «توافق خوب» هستند و حاضر نیستند به «توافق بد» به صرف این که توافق است تن دهند. در عین حال معنی و مفهوم توافق خوب، از نظر هر یک از طرفین مذاکره با دیگری فاصله ای غریب دارد. براساس آخرین اظهارات خانم شرمن، معاون سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا و عضو ارشد تیم مذاکره کننده این کشور که ریاست تیم مذاکرات هسته ای با کره شمالی در زمان کلینتون را نیز در سوابقش دارد، می توان مختصات توافق خوب را از نظر آمریکایی ها شفاف فهمید. شرمن چهارشنبه گذشته پس از شرکت در جلسه استماع مجلس سنا، در جلسه کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان حاضر شد و در باره مذاکرات هسته ای با ایران و معیارهای آمریکا برای یک توافق خوب گزارش داد. وی اظهار کرد: «ایران باید تصمیم های دشواری بگیرد و من اطمینان ندارم که بتوانند چنین کاری انجام دهند، این است که آنان برنامه بسیار محدود و کوچک با نظارت بسیار شدید داشته باشند و این نظارت های شدید سال ها ادامه داشته باشد. به نظر من این راهی نیست که دنبال کردنش برای کسی جذابیت داشته باشد. ولی این چیزی است که مذاکرات ما درباره اش ادامه دارد و به صراحت بگویم همان طور که می دانید، بهتر است ایران بدون هرگونه برنامه اتمی باشد و سوختش را از بازار آزاد تهیه کند.» شرمن درباره برنامه موشکی ایران نیز گفت: «چیزی که ما در طول مذاکرات گفته ایم، این است که ایران باید به همه نگرانی های موجود در قطعنامه 1929 شورای امنیت رسیدگی کند. اشاره ای خاص به هر گونه سامانه تحویل و موشک های دوربرد بالستیک با قابلیت حمل سلاح اتمی شده است؛ با این رو باید به شکلی به این مساله در این توافق رسیدگی شود که در دست بحث است ولی هنوز حل و فصل نشده است.» شرمن در این اظهارات پا را از مسائل موشکی هم فراتر گذاشت و گفت: «به صورت عمومی تر باید بگویم تعامل بر سر یک مساله به این معنی نیست و این گونه نخواهد بود که درباره مسائل دیگر سکوت کنیم. آمریکا در بیان دیدگاه های خود و وارد کردن فشار بر ایران در زمان لازم درباره حقوق بشر، حمایتش از تروریسم، خصومت علیه اسرائیل، بازداشت زندانیان و شهروندان آمریکا هیچ تردیدی به خرج نمی دهد.» وندی شرمن همچنین تخفیف در تحریم های آمریکا را بسته به عملکرد ایران دانست و گفت: «تنها تخفیف هایی شامل ایران می شود که این کشور گام های قابل راستی آزمایی را براساس توافق جامع بردارد و همچنان توانمندی خود را برای تشدید فشار در صورت سرپیچی ایران حفظ خواهیم کرد.» شرمن موضوع تحقیقات را هم از قلم نینداخت و تصریح کرد: «نگرانی هایی درباره ابعاد احتمالی نظامی وجود دارد که باید رسیدگی شود و تحقیق و توسعه آنان باید به شکلی چشمگیر محدود شود.» بر اساس این اظهارات، مفهوم توافق خوب از نظر آمریکا، توافقی است که در مرحله اول بتواند ایران را به طور کلی از داشتن هرگونه برنامه اتمی محروم و ایران نیاز های خود در این زمینه را از بازار آزاد تهیه کند! در غیر این صورت حداکثر برنامه هسته ای داشته باشد که اولا بسیار محدود و کوچک باشد؛ ثانیا تحت نظارت شدید باشد و ثالثا این نظارت شدید سال ها ادامه داشته باشد. توافق خوب آمریکایی همچنین باید به موضوع توانمندی موشکی ایران بپردازد و نگرانی های آمریکا در این زمینه را برطرف کند. بطور مثال اگر بخواهیم فضای مذاکرات هسته ای را بر موضوع موشکی منطبق کنیم، ایران باید اساسا فاقد هر گونه توان موشکی باشد و اگر نمی شود حداکثر بتواند «فشفشه» تولید کند، آن هم زیر نظر بازرسان آمریکایی! از نظر آمریکا، تحقیق و توسعه هسته ای نیز باید به شکلی چشمگیر، محدود شود. در توافق خوب آمریکایی ساختار تحریم ها حفظ خواهد شد و صرفا تخفیف هایی به ایران داده خواهد شد. در مقابل این نگاه زیاده خواهانه و غیرقانونی که مصداق بارز یک «توافق بد» از نگاه جمهوری اسلامی است، «توافق خوب» از نگاه ایران توافقی است که مطابق معاهدهNPT باشد. یعنی هیچ محدودیتی برای برنامه هسته ای کشورمان جز آنچه در متن معاهده آمده است، اعمال نشود و نظارت بر فعالیت های هسته ای ایران مطابق با تعهدات بین المللی انجام شود. در عین حال فقط برای اثبات حسن نیت خودمان از سویی و گرفتن بهانه از دشمن از سوی دیگر و فقط برای دوره ای موقت که نباید چندان هم طولانی باشد، جمهوری اسلامی محدودیت هایی را در برنامه هسته ای خود اجرا می کند و نظارت های بیشتر را مشروط به شرایطی و در صورت تصویب مجلس شورای اسلامی اجازه خواهد داد. از نظر جمهوری اسلامی ایران، در توافق خوب، موضوع توانمندی موشکی به هیچ عنوان قابل مذاکره نیست و جایی در این مذاکرات نخواهد داشت. تحقیق و توسعه هسته ای نیز نباید مشمول هیچ محدودیتی شود و تحریم ها نیز باید برداشته شود. طبیعی است روند مذاکرات با وجود چنین اختلاف نظرهای عمیق و جدی، روندی دشوار و پر فراز و فرود خواهد داشت. بر اساس آنچه گفته شد، مذاکرات هر مقدار به سمت خواست طرف مقابل و بخصوص آمریکا سوق پیدا کند از نظر ما به سمت یک توافق بد رفته است و برعکس هر مقدار حقوق کشورمان بیشتر حفظ و تأمین شود، مسیر مذاکرات، مسیری به سمت یک توافق خوب را طی کرده است. کیهان:جنگ مصر و عربستان علیه فلسطین «جنگ مصر و عربستان علیه فلسطین»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می​خوانید؛جنگ جاری غزه بیش از آنکه جنگ رژیم صهیونیستی علیه ساکنان بی پناه و مقاومت قهرمانانه فلسطینی ها باشد، جنگ رژیم های مصر و عربستان علیه مردم مقاوم فلسطین است و بنظر می آید که حداقل از روز ششم جنگ، ارتش رژیم صهیونیستی به این جمع بندی عملیاتی رسیده بود که باید به جنگ پایان دهد کما اینکه انتقادات صریح وزیر خارجه آمریکا از ضعف توانایی تل آویو در مدیریت جنگ- که از شبکه فاکس نیوز پخش شد- بیانگر آن است که جمع بندی آنان نیز این بود که عملیات نظامی اسرائیل با همه دست بازی که ارتش آن دارد، نمی تواند به مقاومت فلسطینی ها آسیب بزند. از این رو اسرائیلی ها و آمریکایی ها -براساس اسناد و شواهد زیاد- بعد از روز ششم جنگ دریافتند که این جنگی است با هزینه زیاد و فایده کم. اما با این حال جنگ تا امروز ادامه پیدا کرده و این نشان می دهد که اراده دیگری پشت این مسئله وجود دارد و صد البته این به آن معنا نیست که مسئولیت جنگ از روز ششم به بعد متوجه رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا نیست چرا که در طول این 26 روز، اسرائیل عامل اصلی مباشر جنایات وحشیانه بوده و آمریکا در طول این دوره از اقدام جنایتکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل حمایت کرده و آن را حق تل آویو دانسته است. اولین شاهد اینکه جنگ غزه از روز ششم با یک اراده عربی دنبال شده است، طرح آتش بس که رژیم مصر پس از آغاز این جنگ ارائه کرد. جدای از اینکه ارائه سریع طرح آتش بس و سپس پذیرش بی قید و شرط رژیم صهیونیستی از نوعی هماهنگی قبلی خبر می داد در عین حال کاملاً واضح بود که طرف فلسطینی و به عبارتی ملت فلسطین آن را نمی پذیرد چرا که متضمن هیچ سودی برای آنان نبود. در واقع طرح سه ماده ای ناظر بر آتش بس مصری ها برای آن ارائه شد که از همان آغاز مسئولیت جنگ متوجه فلسطینی ها باشد و نه رژیم صهیونیستی. اما البته شدت جنایات رژیم صهیونیستی مانع آن شد که افکار عمومی دنیا مسئولیت ادامه جنگ را متوجه مقاومت فلسطین نماید از این رو یک اندیشکده آمریکایی دو هفته پس از آغاز جنگ غزه نوشت: «مصر، اسرائیل و آمریکا قادر نیستند خدشه ای به مشروعیت مقاومت فلسطینی ها در غزه وارد نمایند.» شاهد دیگر نقش مصر در جنگ علیه فلسطینی ها این است که یک هفته پس از آغاز جنگ و در حالی که طرح سه ماده ای مصر بطور جدی مورد انتقاد واقع شده بود و شخصیت های مسلمان و محافل عربی آن را ضعیف و غیرقابل قبول می دانستند، وزیر امور خارجه مصر هر نوع تغییر در طرح را مردود دانست و تأکید می کرد که هر مسئله دیگر باید پای میز مذاکره میان دو طرف تعیین شود. کاملاً واضح بود که منظور وزیر خارجه مصر این بود که عملیات نظامی به مثابه یک اهرم کارآمد برای تحمیل دیدگاههای دشمنان مقاومت ادامه پیدا نموده و طرف فلسطینی از همه موقعیت ها و موفقیت های خود عقب نشینی کند کما اینکه مصری ها در طول این دوران حاضر نشدند گذرگاه رفح را به روی مجروحان فلسطینی باز کنند و نیز اجازه ندادند گروههای امدادی و امکانات دارویی کشورهای اسلامی به غزه وارد شود. اگر مقایسه ای میان مواضع مصر و رژیم صهیونیستی در مورد گذرگاهها انجام دهیم درمی یابیم که مواضع دولت ژنرال السیسی در مورد گذرگاهها از مواضع دولت نتانیاهو سخت گیرانه تر بوده است. شاهد دیگر این است که دولت های مصر و عربستان و نیز تشکیلات خودگردان فلسطین که کاملاً با مصر، عربستان و رژیم صهیونیستی هماهنگ است، در آغاز این جنگ، از یک سو مقاومت فلسطین را بطور آشکار مسئول جنگ معرفی می کردند و از سوی دیگر وجود سلاح در غزه را عامل اصلی جنگ های سه گانه اسرائیل علیه غزه معرفی کرده و خواستار خلع سلاح غزه بودند. جالب این است که اسرائیل در این بحث هم یک گام از مصر، عربستان و تشکیلات خودگردان عقب تر بود، اسرائیلی ها مسئله ضربه به توانایی تسلیحاتی و از میان برداشتن تونل ها را مطرح می کردند در حالی که آن دو دولت و تشکیلات خودگردان روی مسئله خلع سلاح مقاومت تأکید داشتند! اصرار مصر، عربستان و تشکیلات خودگردان بر پایان دادن به توانایی تسلیحاتی مقاومت فلسطین بر چند دلیل استوار بود. دلیل اول آنان این بود که بساط مقاومت در برابر اسرائیل و مقوله کارآمدی مقاومت در برابر سازش را برچینند و موضوع فلسطین به شکل یک توپ در دستان آنان قرار گیرد و آنگونه که می خواهند- و در واقع آنگونه که رژیم صهیونیستی و آمریکا می خواهند- پرونده فلسطین را مدیریت نمایند. دلیل دوم آنان این بود که بالاخره راهی برای آغاز اضمحلال مقاومت در منطقه پیدا کنند. همانگونه که آقای سید حسن نصرالله در اثنای این جنگ گفت رژیم صهیونیستی و رژیم های صهیونیستی عربی مصر و عربستان تصور می کنند که مقاومت فلسطین ضعیف ترین و در عین حال نزدیکترین حلقه از زنجیره مقاومت منطقه ای است و از طریق آن می توان اقدامات تضعیف کننده و فیصله دهنده علیه مقاومت را آغاز کرد. هیچ کس در منطقه تردید ندارد که دولت های آمریکا، اسرائیل، مصر، عربستان و پاره ای دیگر از دولت ها نظیر دولت های امارات و اردن بزرگترین تهدید حیاتی خود را «جبهه مقاومت» می دانند و لذا برای از میان برداشتن آن هرازگاهی وارد یک عملیات نظامی شده اند و البته تا امروز موفقیت چندانی نداشته اند. دلیل سوم این است که سینه رژیم های کنونی مصر، عربستان، امارات، اردن و تشکیلات خودگردان مملو از کینه نسبت به جریان اخوان المسلمین است و لذا در طول سال های اخیر از هیچ اقدامی علیه این جریان اسلام گرا کوتاهی نکرده اند اگر خبرهای سه ماه اخیر را مرور کنیم می بینیم که در عربستان، اردن، مصر و امارات اقدامات مشابهی علیه رهبران و جریان اخوان المسلمین به اجرا درآمده است. جریان عربی وابسته به غرب بعد از توافق اردیبهشت ماه گذشته بین فتح و حماس و کنار رفتن دولت اسماعیل هنیه گمان کردند که موقعیت مقاومت در داخل غزه از بین رفته و از این رو تن به طرح محمود عباس داده است و لذا فکر کردند با یک جنگ می توانند حماس را وادار به تحویل غزه و در واقع تحویل پرونده فلسطین به جریان وابسته عربی نمایند. دلیل چهارمی هم وجود داشت. مصری ها و بطور خاص دولت السیسی حذف مقاومت و تحویل پرونده فلسطین به آمریکا و اسرائیل را یک فرصت مناسب برای جلب اعتماد کامل آمریکا ارزیابی می کردند و بر این اساس مواضع تندروانه تری از اسرائیل در جنگ اتخاذ کردند. جنگ مصر، عربستان و تشکیلات خودگردان علیه غزه برای آن بود که شرایط غزه را به رنگ شرایط کرانه باختری درآورند. در کرانه باختری، رژیم صهیونیستی از اقتدار فراوان امنیتی برخوردار است و یک گروه پلیس فلسطینی وجود دارد که به نیابت از اسرائیل فریاد های مقاومت علیه رژیم تل آویو را خاموش می کند و از این رو شاهد هستیم که علیرغم مخالفت های فراوانی که حتی در غرب علیه شهرک سازی در مناطق 1967 وجود دارد، شهرک سازی ها در کرانه باختری هر روز گسترش پیدا کرده است. قرار مشترک جبهه غربی، عربی، صهیونیستی این بود که غزه به رنگ کرانه درآید اما 26 روز پس از آغاز این جنگ همه آنان به قطعیت دریافتند که نه تنها شرایط غزه به نفع آنان تغییر نکرده بلکه این کرانه باختری است که به گواهی تظاهرات عظیمی که هر روز و شب در آن جریان دارد، به رنگ غزه درآمده و شرایط را برای همه آنان خطرناک کرده است، در واقع جنگ اخیر غزه نه تنها سلطه محمود عباس بر غزه محکمتر نکرد بلکه میخ های حکومت او در کرانه را هم از جا کند و به مشروعیت اندک او آسیب جدی وارد ساخت. اما دلیل شکست این طرح مشترک، مقاومت دلیرانه فلسطینی هاست. این مقاومت اگر چه هوشمندانه بوده و تحت تاثیر اقدامات سازمان یافته حماس، جهاد و گردان های مقاومت قرار دارد اما اندازه آن بسیار بزرگتر از توانایی های یک یا چند سازمان است. در واقع آنچه در غزه جریان دارد مقاومت مسلحانه یک ملت یک میلیون و هشتصد هزار نفری است نه صرفاً مقاومت یک سازمان با چند سازمان چند ده هزار نفری. بزرگترین سند این مدعا این است که هیچ کس در غزه علیه مقاومت مسلحانه حرف نزده است. اما چرا این مقاومت مسلحانه در غزه شکل گرفته است. دو دلیل عمده را می توان برای آن برشمرد. دلیل اول این است که فلسطینی ها جنگ را بهتر از محاصره می دانند بله تردیدی نیست که هیچ ملتی از جنگ استقبال نمی کند اما وقتی فلسطینی ها این دو را مقایسه می کنند می بینند هفت سال تحت محاصره بوده و در این دوران دستکم 50 هزار نفر را از دست داده اند و محاصره هم جز فقر و رنج برایشان نتیجه ای نداشته است در حالی که در جنگ که نمی تواند برای مدت طولانی ادامه داشته باشد، قربانیان کمتری می دهند و می توانند دستاوردهایی داشته باشند. در عمل هم دیده اند که میزان قربانیان آنان در محاصره بیش از جنگ است. دلیل دوم، نگاه آنان به دستاوردهای مقاومت در طول این دوران بوده است آنان به خوبی می دانند که جریان های سازشکار نتوانسته اند هیچ هدفی را به نفع آنان محقق نمایند در حالیکه مقاومت فلسطینی توانسته ضربات سنگینی به دشمن وارد کند. آنان می دانند با مقاومت به حساب می آیند و می توانند متقابلاً برای دشمن مشکل آفرین باشند. درست است که مردم در غزه در زیر بمباران قرار داشته و امنیتی برایشان نمانده است اما در عین حال می دانند که همین وضع عدم امنیت در کرانه هم هست بدون آنکه از کرانه باختری یک گلوله به سمت اسرائیل شلیک شده باشد و اضافه بر آن، می دانند که غاصبان صهیونیست در شمالی ترین تا جنوبی ترین مناطق تحت اشغال خود نیز احساس امنیت نمی کنند و این عدم امنیت دو طرف در نهایت می تواند به یک راه حل به نفع فلسطین ختم شود، از این رو فلسطینی ها در روند سازش برای خود هیچ نفع و چشم اندازی نمی بینند در حالیکه در مقاومت به وضوح برای خویش هم نفع و هم آینده روشن می بینند اللهم انصر هم نصراً قریباً جمهوری اسلامی:سهم ارتجاع عرب در جنایات غزه «سهم ارتجاع عرب در جنایات غزه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می​خوانید؛نسل کشی در غزه توسط صهیونیست ها فقط با حمایت قدرت های غربی و سکوت و بی عملی سران مرتجع عرب میسر شد. تاکنون بیش از 1500 نفر از مردم غزه که بسیاری از آنها را زنان و کودکان تشکیل می دهند در اثر حملات هوائی، دریائی و زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده و بیش از 8 هزار نفر نیز زخمی شده اند. علاوه بر خانه ها حتی بیمارستان ها، مساجد، مدارس، پارک ها و دفاتر سازمان ملل نیز از بمباران های صهیونیست ها در امان نمانده اند. این کشتار و ویرانگری که از مصادیق بارز "جنایت جنگی" است، درحالی صورت می گیرد که دولت های بزرگ غربی با سرکردگی آمریکا خود را مدافعان و مدعیان اصلی حقوق بشر می دانند و سران ارتجاع عرب نیز با شعارهای دفاع از امت عربی خود، گوش فلک را کر کرده اند. آنچه در ماه رمضان امسال و عید فطر و روزهای بعد از آن در غزه گذشته و می گذرد، سند زنده ایست که پوچ بودن تمام ادعاهای حقوق بشری سران دولت های غربی و دروغ بودن شعارهای ناسیونالیستی پادشاهان و رؤسا و شیوخ مرتجع عرب را در برابر چشم های جهانیان به نمایش می گذارد. از سران کشورهای سلطه گر غربی و مجامع بین المللی که زیر سلطه همین کشورها قرار دارند انتظار دیگری وجود ندارد. اگر سازمان ملل نمی تواند مانع نسل کشی در غزه و برقراری عدالت در فلسطین شود، به این دلیل است که دبیرکل آن دست نشانده آمریکا و مهره دست آموز قدرت های غربی است. در جهان عرب هم سران اکثر کشورها افراد دست نشانده ای هستند که از خود اراده ای ندارند و برای باقی ماندن در مسند قدرت چاره ای غیر از همراهی با اربابان غربی خود و سکوت در برابر جنایات صهیونیست ها ندارند. تعدادی از سران عرب نیز به دلیل اینکه ذاتاً آلوده هستند اصولاً همراهی با رژیم صهیونیستی و حمایت از این رژیم در کشتار مردم را از وظایف ذاتی خود می دانند. رژیم کودتائی مصر که ژنرال سیسی در رأس آن قرار دارد، یکی از این رژیم هاست. این ژنرال کودتاچی که از مهره های رژیم آمریکائی - صهیونیستی حسنی مبارک است، حاضر نیست گذرگاه رفح را باز کند تا مجروحان غزه به بیمارستان های کشورهای دیگر منتقل شوند و کمک های غذائی و دارویی مردم سایر کشورها به مردم محاصره شده که زیر بمباران های شدید و پیوسته صهیونیست ها از تمام نیازمندی های زندگی محروم هستند رسانده شود. رژیم کودتائی مصر که دست نشانده آمریکا و اسرائیل است، با بسته نگهداشتن گذرگاه رفح با صهیونیست ها در نسل کشی در غزه همراهی کرده و در این جنایت جنگی شریک است. این واقعه، باید چشم افرادی را که با خوش بینی و ساده اندیشی به قاهره رفتند و در مراسم تحلیف ژنرال عبدالفتاح السیسی شرکت کردند و به گرمی دست این مهره آمریکا و صهیونیست ها را فشردند و به عنوان رئیس جمهور مصر به او تبریک گفتند و سپس از این اقدام نادرست خود دفاع نیز کردند، درس عبرتی باشد. این افراد باید بدانند انتقادهای امروز آنها از دولت مصر کم ترین ارزشی ندارد، زیرا مسئولان سیاست خارجی کشور باید با نگاهی عمیق و تحلیل های واقع بینانه با مسائل مواجه شوند و مصالح بلند مدت را با منافع زودگذر معامله نکنند. ژنرال سیسی حتی اگر امروز هم در تصمیم خود تجدیدنظر کند و گذرگاه رفح را باز کند و خود نیز در کمک رساندن به مردم غزه شرکت نماید، بی فایده است، زیرا اکنون کار از کار گذشته و رژیم صهیونیستی در سایه همراهی وی مرتکب جنایات بزرگی شده که در تاریخ کم نظیر است. این همراهی هرگز از ذهن مردم غزه و مصر و جهان عرب پاک نخواهد شد و ژنرال کودتاچی که اکنون خود را با آن انتخابات تقلبی رئیس جمهور مصر می داند به عنوان یک مجرم و شریک جنایات نتانیاهو باید محاکمه و مجازات شود. سهم پادشاه عربستان و آل سعود نیز در جنایت جنگی غزه کاملاً محرز و نابخشودنی است. ژنرال سیسی بدون کمک های رژیم عربستان نه می توانست به قدرت برسد و نه می توانست با صهیونیست ها در جنایات غزه همراهی کند. پادشاه عربستان برای پا گرفتن کودتای ژنرال سیسی در مصر و همراهی او با رژیم صهیونیستی در جنایاتی که علیه مردم غزه مرتکب می شود، تاکنون 25 میلیارد دلار به این ژنرال کودتاچی کمک نقدی کرده است. این، فقط بخش غیرمستقیم سهم عربستان در جنایت جنگی غزه است. علاوه براین، همراهی های پنهانی آل سعود با رژیم صهیونیستی، سکوت آنها در برابر جنایات این رژیم و فشاری که به اتحادیه عرب برای بی عمل ماندن در برابر نسل کشی در غزه وارد می آورند، قدرالسهم آل سعود را در جنایات غزه بسیار بالا می برد. علاوه بر این، حمایت از داعش به صورت تقویت مالی و تسلیحاتی و تبلیغاتی برای سرگرم کردن ملت های عرب به ماجراهای عراق و سوریه و تحت الشعاع قرار دادن جنایت رژیم صهیونیستی در غزه و کمک به این رژیم برای رسیدن به اهداف ضد اسلامی و ضد فلسطینی خود، بخش دیگری از همراهی آل سعود با صهیونیست ها در جنایت غزه است که باید در کارنامه این خاندان به ثبت برسد. اینکه داعش حاضر نیست علیه رژیم صهیونیستی موضع بگیرد و جنایات این رژیم در غزه را محکوم کند و حتی به شکل های مختلف، مقاومت فلسطین و ایستادگی در برابر صهیونیست ها را محکوم می کند، به دلیل هماهنگی ویژه ایست که میان داعش و ارتجاع عرب و اربابان غربی آنها وجود دارد. شیوخ خلیج فارس، رؤسا و پادشاهان عرب شمال آفریقا، شاه اردن و شاهچه بحرین نیز هر کدام به میزان وزنی که در کفه ترازوی قدرت های غربی برای اندازه گیری سران ارتجاع عرب دارند، در همراهی با رژیم صهیونیستی در جنایت جنگی غزه سهیم هستند. قطعاً این عده از سران ارتجاع عرب نیز باید به عنوان جنایتکاران جنگی محاکمه و مجازات شوند. روشن است که در جهان امروز، هیچ دادگاه بین المللی بی طرف و عادلی برای محاکمه این جنایتکاران وجود ندارد، زیرا آنها به قدرت های استعماری غربی وابسته اند و دادگاه های بین المللی نیز تابع دستورات همین قدرت ها هستند. بنابر این، تنها راه اینست که ملت های عرب قیام کنند و سران مرتجع کشورهای خود را به مجازات برسانند. این، انتظاری دور از واقعیت نیست. آنچه این روزها در غزه رخ می دهد آتشی زیر خاکستر خواهد شد که شعله های آن در آینده به جان سران ارتجاع عرب خواهد افتاد و ریشه آنها را خواهد سوزاند. رسالت:در جهان اسلام چه می گذرد؟ «در جهان اسلام چه می گذرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می​خوانید؛با طلوع خورشید انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی(ره) زلزله ای در جهان و بویژه جهان اسلام رخ داد. این زلزله ابتدا “باور”، سپس “افکار” و در نهایت “رفتار” نخبگان را در جهان هدف قرار داد. این تغییرات رفت تا ساختارها را در نظام دو قطبی جهان دگرگون سازد. مارکسیسم جاذبه های فکری خود را از دست داد، لیبرالیسم زیر ضربات چکش نرم تفکرات الهی و قرآنی قرار گرفت و جاذبه های اسلام و مدینه النبی جای خود را به جاذبه های مدینه های به اصطلاح فاضله در مسکو، واشنگتن، پاریس و لندن داد. دشمن برای مقابله با توفان های فکری برخاسته از اندیشه ناب اسلامی که امام خمینی(ره) آن را نمایندگی می کرد، شروع کرد به تئوری سازی و روایت سازی مبتنی بر این تئوری، یارگیری و حرکت سازی! تئوری امام (ره) برای رهایی بشر از شر طواغیت زمان تکیه بر قرآن و علوم وحیانی با بهره گیری از مکتب اهل بیت (ع) بود. مدل اصلی این تئوری ریشه در مدینه النبی داشت. راهبرد عملیاتی این تئوری در رسیدن به مدل مطلوب، نبرد نرم و پرهیز از نبرد سخت بود. جنگ و خونریزی در حد ضرورت، یک راهبرد هوشمندانه بود. او همانند جد بزرگوارش قبل از اینکه از برج و باروی شهرها وارد شود از دیوار “عقل” و حصار “قلب” وارد می شد و به دامنه تصرفات خود ادامه می داد. به فاصله کمی انقلاب اسلامی در پنج قاره جهان جزء آرزوها و رویاهای نخبگان عالم قرار گرفت. اما دشمن با مدیریت احساسات نخبگان سرنخ “ادراکات” آنها را و در نتیجه “تصمیمات” و “تحرکات” آنها را به دست گرفت. دشمن خیلی سریع برخی بازیگران و بازیگردانان صحنه این رستاخیز الهی را تبدیل به بازی خوردگان صحنه کرد و با نفوذ در سازمان این خیزش جهانی به سوزنبانی افکار و اندیشه های آنان پرداخت. در صدر اسلام رویای خلافت و امارت پس از وفات پیامبر اعظم (ص) برخی صحابه را از مسیری که آخرین فرستاده الهی تعیین کرده بود منحرف کرد و نگذاشتند مدینه فاضله اسلامی بر اساس قرآن و عترت شکل بگیرد. غیریت گفتمان پیامبر اسلام (ص) کفر، الحاد و نفاق بود. اما برخی این غیریت را به سمت برادرکشی و فرسایش نیروهای داخلی و غفلت از دشمنان بیرونی اسلام هدایت کردند. امروز هم همین غفلت تاریخی دارد تکرار می شود. امام (ره) می فرمودند: “هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا و صهیونیسم بین الملل و انگلیس مکار بکشید.” امام (ره) می فرمودند: “هدف، اطاعت از خدا و حاکمیت احکام الهی و برپایی حکومت نبوی در جامعه است.” و این دو را در
بستر آگاهی بخشی به جوامع اسلامی با راهبرد نرم تولی به ولایت الهیه و تبری از ولایت شیطان بزرگ مدیریت می کرد. او می خواست از طریق تشکیل جماهیر اسلامی در جهان اسلام مقدمات ظهور حضرت
ولی عصر (عج) را فراهم کند. مسلمانان در سایه برادری و صلح در کنار هم زندگی کنند و یک صدا علیه دنیای استکبار و کفر و ستم جهانی باشند.آنچه در افغانستان و سپس در سوریه و عراق رخ داد همان مسیری نبود که امام (ره) طراحی کرده بود. همچنین آنچه در لیبی، تونس، مصر و... اتفاق افتاد حکایت از نوعی مدیریت احساسات و ادراکات انقلابیون بود که در رویای برپایی حکومت اسلامی سیر و سلوک می کردند. روایت سازی مجعول و تئوری پردازی های انحرافی در این راه چه بود؟ روایت سازی های مجعول این بود که القاء کردند امپراتوری عباسیان و عثمانی را شیعیان تضعیف و سپس شرایط سرنگونی آن را مهیا کردند پس رافضی ها و شیعیان دشمنان اصلی هستند نه غرب بویژه آمریکا و اسرائیل! طراحان پیام اسلام هراسی آن را تبدیل به شیعه هراسی و شیعه هراسی را تبدیل به ضدیت با جمهوری اسلامی و مباح دانستن خون شیعیان در عراق و افغانستان و سپس سوریه کردند. هدف از این روایت سازی مجعول و تئوری پردازی انحرافی، در هم شکستن جبهه مقاومت در برابر رژیم اشغالگر قدس و بازگشت استبداد و استعمار خارجی به جوامع اسلامی بود. اینکه پرچم داعش نماد بازگشت به حکومت عباسیان است، به چه معناست؟ چرا آنها این نماد را برگزیدند. مگر عباسیان چه گلی بر سر اسلام زدند؟ چرا این نماد ریشه در حکومت عثمانی که به اندازه عباسیان حکومت کردند ندارد. اولین پرسش در میان نخبگان جهان اسلام باید این باشد که چرا “عباسیان” آری، “مدینه النبی” نه! دومین پرسش این است که چرا “جنگ مسلحانه هم تاکتیک هم استراتژی” باید برای پیاده سازی چنین حکومتی انتخاب شود. چرا عقلانیت و منطق جای خود را به گلوله و شمشیر و سلاخی هایی بدهد که مو را بر تن انسان سیخ می کند! سومین پرسش این است که بنا به چه روایت و سند تاریخی همه فرق اسلامی تکفیر می شوند و یک فرقه انحرافی که از ظهور آن کمتر از یک قرن می گذرد، برحق است و همه باید از آنها اطاعت کنند؟! چهارمین پرسش این است که رضایت مردم و بیعت آگاهانه با حکومت در کجای این حکومت است؟ چرا احکام حکومت فقط باید با شمشیر اجرا شود و جایی برای عقلانیت، اجتهاد و درک احکام وحیانی دیده نشود؟! پنجمین پرسش این است که ربط این حرکت با دشمنان اصلی بشریت و اسلام آمریکای جهانخوار، اروپای متجاوز و صهیونیسم بین الملل چیست؟ آنها نه تنها با این نوع اسلام مشکلی ندارند بلکه در جهت تقویت و حمایت خود تمام موازین حقوق بشری را زیر پا گذاشته اند. حتی ستم بر مسیحیان را در سوریه و عراق به راحتی نادیده می گیرند. ششمین پرسش این است که دلارهای نفتی روسیاه ترین حکومت عرب یعنی عربستان و ارتجاع عرب در خزانه داعش و جریان های تکفیری چه می کند؟ هفتمین پرسش این است که اتحاد با جلادان و قصابان حزب و ارتش بعث که اعتقادی به خدا و قیامت ندارند، چه مفهومی دارد؟ هشتمین پرسش این است که جهان غرب (آمریکا و اروپا) که در برابر اسلام و قرآن یکپارچه صف کشیده اند هر روز با تشکیل اتحادیه ها و ائتلاف ها در جنگ با دین و اسلام متحدتر ظاهر می شوند چرا در دنیای اسلام هر روز شاهد تفرقه و تشتت و تجزیه برادرکشی باشیم؟ چه کسانی از این قتل عام ها و برادرکشی ها با مدیریت احساسات و ادراکات نخبگان سود می برند؟ دنیای اسلام بویژه دنیای عرب بزودی متوجه این فریب و نیرنگ و یا بهتر بگوییم نبرد نرم و سخت دشمن علیه باورها و آرمان ها و انحراف آن از اهداف عالیه امام خمینی (ره) بنیان گذار نهضت های رهایی بخش اسلام خواهند شد. مسیر بیداری اسلامی روشن و شفاف است. بزودی دست بازیگران جهانی که سر در آخور سرویس های امنیتی و جاسوسی استبداد جهانی دارند رو خواهد شد. بزودی بازیخورده ها از مسیرهای انحرافی بازخواهند گشت. راه همان است که امام (ره) ترسیم کرده است. ولایت در جوامع اسلامی باید از آن “فقها” باشد. “سفها” باید از رهبری حرکت های اسلامی طرد شوند. این درکی است که وجود دارد و نخبگان و علما و اندیشمندان جهان اسلام شتابان به سوی آن می روند. بزودی موج جدیدی از اسلام خواهی در جهان اسلام پدید خواهد آمد. این موج آگاهی با بهره گیری از تجربیات گذشته حساب نفوذی ها را خواهد رسید و جریان اصیل اسلام خواهی را با تصفیه منافقین از صفوف مسلمین در قرن ما در مسیر عدالت و فضای ظهور قرار می دهد. همه باید یک صدا و متحد آزادی قدس شریف، قبله اول مسلمانان را فریاد زنند و هر صدایی غیر از این انحراف از مسیر الهی امام خمینی (ره) است. قدس:خانم ابتکار! این مطلب را بخوانید «خانم ابتکار! این مطلب را بخوانید»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن احمدی فرد است که در آن می​خوانید؛حسن احمدی فرد: این مطلب، گفت و گو یا گزارش نیست. این مطلب گلایه مختصر یک خبرنگار عاشق محیط زیست است از یک مدیر. مدیری که به نظر می رسد، شناخت دقیقی از حوزه مأموریت خود ندارد و بدرستی نمی داند که «سختکوشی دلسوزانه» با «سختگیری مستبدانه»، دو مقوله متفاوت است. درخواست رسمی من برای بازدید تیم خبری روزنامه از پارک ملی گلستان، اوایل تیرماه به اداره کل محیط زیست گلستان ارسال شد. چند روز بعد از طریق دبیرخانه آن اداره کل مطلع شدم که دکتر اسماعیل مهاجر، مدیرکل محیط زیست گلستان با درخواستم موافقت کرده و نامه به پارک، ارجاع شده است. در روزهای بعد، چندین بار با معاونان پارک تلفنی گفت و گو کردم و برنامه ام را برای بازدید از مناطق جنوبی پارک و عکاسی احتمالی از حیات وحش بویژه «دال سیاه» شرح دادم. با انجام هماهنگی ها، چهارشنبه شب به همراه عکاسهای روزنامه خود را به پاسگاه سرمحیطبانی «رباط قره بیل» می رسانیم تا صبح پنج شنبه وارد منطقه بشویم. صبح پنج شنبه در حالی که منتظریم تا اتومبیل اداره برسد و همراه محیطبان ها وارد منطقه بشویم، معاون اداره خبر می دهد که ناچارم برنامه را با «یک مدیر محترم» هماهنگ کنم. «یک مدیر محترم» در گفت و گوی تلفنی، موافقت ضمنی اش را برای بازدید اعلام می کند، اما باز هم از اتومبیل خبری نمی شود. پارکهای ملی و شرایط خاص زیست محیطی شان هم به گونه ای نیست که هر بازدید کننده ای بتواند با خودروی خودش وارد پارک بشود. ساعتی را منتظر می مانیم، یکی از محیطبانها آماده می شود برای بازدید روزانه به پاسگاه «آلمه» برود، پیشنهاد می دهد که ما هم همراهش برویم. از خدا خواسته می پریم عقب پیکاپ و راهی می شود. نیمه های راه تلفن محیط بان زنگ می خورد و «مدیر محترم» که از راهی شدن ما مطلع شده، به محیطبان ها دستور می دهد نگذارند از دال سیاه عکس بگیریم. می پذیریم که اگر دال سیاهی دیدیم، دوربینمان را به سمتش نشانه نرویم. خدا را شکر حیات جانوری پارک آنقدر غنی هست که کسی از دال سیاه، یادش نمی آید. ساعتی بعد دوباره تلفن محیط بان زنگ می زند و این بار «مدیر محترم» می خواهد تا ما وجهی را بابت بازدید از پارک بپردازیم... به لطف همکاری صمیمانه محیطبانها، با دست پر از آلمه بر می گردیم. ذوق دیدن گله های فراوان کل و بز و قوچ و میش همه را به وجد آورده است. حالا، فرصتی فراهم است تا از نزدیک، این «مدیر محترم» را ببینیم و استدلالهایش را بشنویم...
*
«مدیر محترم»، جوان است و تنومند. لباس سبزی به تن دارد و آستین هایش را تا بالای آرنج بالا زده است. شلوارش، بادی است؛ از آنهایی که 6 تا جیب دارد. یک کلت هم بسته به کمرش. هیبتش بیشتر از آنکه به اهالی سازمان محیط زیست بخورد، رنجرهای فیلمهای هالیوودی را به ذهن می آورد. بخشنامه را نشانمان می دهد و شروع می کند به خواندن: «... سازمان حفاظت محیط زیست مجاز است در قبال ارایه خدمات و تسهیلات برای بازدید، توقف و استفاده از موزه های تاریخ طبیعی، نمایشگاه ها و مناطق تحت اختیار سازمان، از دریافت کنندگان خدمات وجه دریافت نماید. بهای ورود به مناطق تحت حفاظت، به ازای هر دستگاه خودرو، 50 هزار ریال و به ازای هر سرنشین یا پیاده 10 هزار ریال است...» همین؟! همه دعوا سر مبلغی است که احتمالاً به زحمت به 10 هزار تومان می رسد؟ یعنی دریافت این مبلغ آن هم به این شیوه، حراج آبروی سازمان پرسابقه حفاظت محیط زیست نیست که محیط بان های آن به عشق حفظ سرمایه این کشور، در گرمای تابستان و سرمای زمستان در کوه و کویر و جنگل و بیابان، به خدمت مشغول هستند. گرفتن ورودیه آن هم در این سطح، چه کمکی به سازمان می تواند بکند؟ چشمم به امضای پای بخشنامه می افتد: «محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور». می پرسم این بخشنامه هنوز معتبر است؟ «مدیر محترم» می گوید: خود خانم ابتکار به من تأکید کرد که این پولها را بگیرم و به خزانه واریز کنم. ادامه می دهد که خانم ابتکار اطمینان داده که مبالغ گرفته شده در خود پارک هزینه خواهد شد. می گویم: ما این مبلغ را با کمال رضایت پرداخت خواهیم کرد، اما می خواهم بدانم چرا در روزهای قبل کسی از این بخشنامه حرفی به ما نزد. نکند همه ماجرا به این بر می گردد که ما به جای هماهنگی با شما با معاونان پارک هماهنگ کردیم.
می گوید: خیر. معاونان از این بخشنامه خبر نداشته اند. می پرسم: رسانه ها که همیشه در خدمت سازمان محیط زیست بوده اند، از بخشنامه هایی از این دست، مستثنا نشده اند؟
می گوید: اتفاقاً بخش عمده ای از مشکلات ما، به خاطر همین رسانه ای هاست که خیال می کنند دلسوز هستند اما در عمل به محیط زیست ضربه می کنند. یکی از عکاسها با تغیر می گوید: برادر من! اگر همین رسانه ها نبودند، حالا در همین بزرگراهی که چند سال است جلوی ساختش را گرفته ایم، مسابقات رالی جنگل برگزار می شد. عکاس دیگر می گوید: اینجا 57 سال است که پارک ملی شده، آن وقت در همین بروشور معرفی پارک که در تابلو زده اید، عکسهایی کار شده که کیفیتش افتضاح است. این، محصول نامهربانی با عکاسان و خبرنگارها نیست؟
«مدیر محترم» می گوید: شلوغش نکنید. من طبق بخشنامه عمل می کنم. خبرنگار بغل دستی ام می زند به پهلوم که:
از «مدیر محترم» بپرس آیا لباس پوشیدنش هم طبق بخشنامه است یا نه؟ سیاست روز:چرا آمریکا را مسئول جنایات اسرائیل می دانیم؟ «چرا آمریکا را مسئول جنایات اسرائیل می دانیم؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی اشرفی است که دتر آن می​خوانید؛در یک ماه گذشته مردم جهان یکی از فجیع ترین جنایات علیه بشریت را در نوار غزه شاهد بودند. در این جنایت تاریخی، ارتشی سراپا مسلح یک محدوده جغرافیایی کوچک را در گوشه سرزمین فلسطین به محاصره در آورد و از زمین و هوا و دریا به ریختن مواد منفجره بر سر ساکنان این باریکه و کشتن مردم و تخریب منازل و تاسیسات شهری مبادرت کرد و متاسفانه مجامع بین المللی هم سکوت کرده یا اقدام موثری که مانع این جنایات شود، انجام ندادند. تلخی ماجرا وقتی زیادتر می شود که بدانیم این مردم مظلوم، صاحبان اصلی کل این سرزمینی هستند که امروزه اسرائیل نامیده می شود و به وسیله صهیونیست های مهاجر اشغال شده است. دردناک تر است زیرا شاهدیم این جنایات بی سابقه در مقابل چشمان میلیونها مدعی مسلمانی و عرب بودن انجام شد ولی کمترین اقدام عملی از سوی دولتهای عربی و مسلمان برای کاهش رنج این مردم صورت نگرفت. این کشتار وسیع و نسل کشی فلسطینیان، به دست دولت اسرائیل انجام می شود اما این دولت محصور در میان دولت های ظاهرا مسلمان، هرگز جرات انجام چنین جنایاتی را ندارد مگر آن که در سطح جهانی از حمایت ابرقدرت هایی برخوردار باشد که این کشور را در ارتکاب جرایم ضدبشری، تشجیع و ترغیب می کنند. به همین دلیل معتقدیم که جنایات اسرائیل علیه مردم غزه را باید به حساب کشورهای حامی رژیم اشغالگر قدس و در راس آنها آمریکا گذاشت. ما آمریکا را شریک این جنایت می دانیم زیرا هیئت حاکمه و صاحبان قدرت و ثروت در واشنگتن، با صهیونیست های حاکم بر اسرائیل، کاملا متحد و یکی هستند و اساسا حساب آنها را نمی شود از یکدیگر جدا کرد. لابی صهیونیسم در آمریکا بر منابع قدرت و ثروت این کشور مسلط است و نیروهای سیاسی در درون احزاب جمهوریخواه و دمکرات را همین لابی در اختیار دارد. آنان مانند سران اسراییل نسبت به امنیت و منافع غاصبان قدس، احساس مسئولیت می کنند و به همین دلیل، اسراییل مانند یک ایالت آمریکا به نظر می رسد که هر سیاستمدار آمریکایی باید برای تامین منافع آن اقدام کند. حتی برخی با شواهد فراوان بر این باورند که پایتخت واقعی آمریکا را باید تل آویو دانست زیرا هیچ رئیس جمهوری در آمریکا نیست که مواضع خود را با سران اسراییل هماهنگ نکند. به همین دلیل است که در یک ماه گذشته، هر روز سیاستمداران آمریکایی در دفاع از جنایات اسراییل سخن گفتند و حمله به غزه را حق دولت و ارتش اسراییل قلمداد کردند. ما آمریکا را عامل اصلی جنایات اسراییل می دانیم چون این کشور با اعمال فشار بر متحدان عرب خود، مانع از این شده است که کشورهای مسلمان منطقه به داد مردم مظلوم فلسطین بشتابند و جنایات اسراییل را محکوم کنند. کشورهایی مانند مصر و اردن و عربستان و دیگر دوستان عرب آمریکا، در این جنایت شریکند زیرا همسو با سیاست های آمریکا در منطقه عمل کردند و جریان مقاومت را دشمن خود پنداشتند. سران اسراییل خیالشان راحت بود که هیچ کشور عربی قدرتمندی نیست که با اقدام نظامی این دولت جعلی در حمله به مقاومت فلسطین مخالفت کند و این واقعیت را به دفعات از زبان مسئولان دولت اسراییل شنیدیم که دولتهای عربی هم از نابودی حماس و تسلط دولت خودگردان بر غزه، حمایت می کنند. گویی ماموریت حمله اسراییل به غزه را آمریکا با همراهی دولتهای مرتجع عرب صادر کرده است. ما آمریکا را در جنایات اسراییل شریک می دانیم چون در حالی که تک تیراندازان صهیونیست به منظور از میان برداشتن نسل مردم فلسطین، شلیک به کودکان غزه را در دستور کار خود قرار داده بودند و به کشتن دهها کودک فلسطینی افتخار می کردند، آمریکا اقدام به دادن تجهیزات نظامی پیشرفته به اسراییل کرد تا در کشتن مردم فلسطین موفق تر باشند. آمریکا مسئول کشتن بیش از ۱۴۰۰ زن و کودک فلسطینی است زیرا برای همیشه، مانع تصمیم جمعی کشورهای عضو سازمان ملل علیه اسراییل شده است. متاسفانه امروزه در سطح مناسبات بین المللی، زور حاکم است و اخلاق و حقوق کاملا به فراموشی سپرده شده اند. بخشی از این زور در قالب «حق وتو»، در ساختار سازمان ملل وارد شده است و در نتیجه، برخی از کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم را به صورت تافته جدا بافته در آورده و برای آنان هم عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل را در نظر گرفته و هم این اجازه را داده است که اگر با تصمیم شورای امنیت در زمینه ای خاص موافق نباشند، آن را وتو کرده و در واقع از اتخاذ تصمیم خلاف نظر خود جلوگیری کنند. دقیقا به دلیل همین زور نهادینه شده در سازمان ملل است که امکان اتخاذ تصمیم جمعی به نفع مردم فلسطین از شورای امنیت گرفته شده است و در مقابل جنایت اسرائیل در فلسطین، هیچ اقدامی از سوی این شورا انجام نمی شود. تاکنون دهها قطعنامه ضداسرائیلی از سوی آمریکا وتو شده و بسیاری از قطعنامه ها هم در مراحل اولیه از بیم وتوی آمریکا، از دور خارج شدند و یا در حد بیانیه بی اثر این شورا انتشار یافته اند. بی تردید آمریکا مسئول و شریک همه جنایاتی است که علیه فلسطینیان در این سالهای مدید اتفاق افتاده و خواهد افتاد. این امر از چشم مردم آگاه منطقه پنهان نخواهد ماند و اگر روزی ملتهای مسلمان این امکان را پیدا کنند که از شر دولتهای وابسته و شیوخ اجیرشده آمریکا راحت شوند و سرنوشت منطقه را با حذف رژیم اسراییل رقم بزنند، آمریکا نیز بشدت زیان خواهد دید و منافع خود را در جهان اسلام از دست خواهد داد. امید که چنین روزی زودتر فرا رسد. وطن امروز:نگاه ژئوپلیتیکی به نبرد غزه «نگاه ژئوپلیتیکی به نبرد غزه»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن می​خوانید؛ نشانه ای از اینکه نبرد در غزه بزودی پایان یابد، وجود ندارد. صهیونیست ها از روز نخست که این تجاوز وحشیانه را آغاز کردند این موضوع را روشن کرده بودند که این بار قصد دارند چشم خود را روی فشار افکار عمومی به طور کامل ببندند و از هر ابزاری که در اختیار دارند برای رسیدن به هدفی که نام آن را «غیرنظامی کردن غزه» گذاشته اند، استفاده کنند. یووال دیسکین، رئیس سابق سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل یکی از کسانی است که در همان روزهای نخست جنگ، اهداف این جنایت جدید را شفاف کرد. براساس مقاله ای که او در روزنامه یدیعوت آحارنوت نوشت و برخی اطلاعات پراکنده دیگر، می توان نتیجه گرفت اسرائیل در این نبرد یک منظومه پلکانی از اهداف را تعقیب می کند که بنا ندارد جنگ را تا رسیدن به همه آنها متوقف کند و در این راه، هیچ هزینه انسانی، نظامی و سیاسی برای آن اهمیت نخواهد داشت.
این اهداف چنین است: 1- از بین بردن تونل های متصل کننده غزه به سرزمین های اشغالی
2- از بین بردن سکوهای پرتاب موشک
3- از بین بردن ذخیره موشکی حماس و جهاد اسلامی
4- هدف قراردادن کادرهای کلیدی مقاومت
5- ایجاد هزینه انسانی و نامحبوب سازی مقاومت در غزه
6- علنی سازی ارتباطات پنهان اعراب با اسرائیل در خلال این بحران
7- روی میز گذاشتن یک پیشنهاد با مضمون غیرنظامی شدن غزه در ازای لغو محاصره
8- در نهایت باز کردن راهی برای سازش عربی- اسرائیلی به طور نهایی، حاکم کردن محمودعباس بر سرنوشت ملت فلسطین و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی اعراب برای همیشه. علت اینکه صهیونیست ها در این جنگ حتی درباره مهم ترین نقطه ضعف خود یعنی تلفات انسانی هم کاملا بی تفاوت هستند، دقیقا همین است که تصور می کنند هدف مهمی وجود دارد که برای رسیدن به آن می توان حتی کشته شدن 130 نظامی ظرف بیست و چند روز را هم پذیرفت. آنچه امروز در غزه رخ می دهد خروجی یک پروژه 3 تا 5 ساله در خاورمیانه است که برخی ابعاد آن هنوز هم آشکار نیست. اولا باید این نکته را در نظر گرفت که ایجاد تلفات انسانی از غیرنظامیان در غزه نه تنها از دید صهیونیست ها یک نگرانی یا نقطه آسیب نیست بلکه دقیقا بخشی از راهبرد آنها محسوب می شود. ثانیا روشن است صهیونیست ها ابعاد این پروژه را– که از دید آنها در نهایت به تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خواهد انجامید- با همه طرف های مرتبط از جمله آمریکا، اروپا، سعودی و حتی برخی کشورها مانند ترکیه و قطر- که ادعای حمایت از مقاومت دارند ولی هرگز در بهترین حالت کاری بیش از حرف زدن نکرده اند- در میان گذاشته و آنها را نسبت به هدف نهایی که بناست محقق شود توجیه کرده اند. به همین دلیل است که این بار با وجود بی سابقه بودن جنایات صهیونیست ها، کمترین میزان اعتراض و سروصدا از جانب این کشورها شنیده می شود بلکه برعکس، رسانه های سعودی که بی اجازه حاکمانشان آب نمی خورند، این بار ملا





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن