تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن زود خشنود و دير ناراحت مى شود و منافق زود ناراحت و دير خشنود مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797970799




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آموزش خاطره نویسی 3


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آموزش خاطره نویسی(3)قسمت اول ، قسمت دوم  را بخوانید.انواع خاطرهالف ـ خاطرة جزئی‌نگر
جزئی
در برخی از خاطرات، نویسنده هنگامی كه حادثة داستان را كمرنگ می‌بیند و آن را به تنهایی برای تأثیر گذار بودن، كافی نمی‌داند، به جزئیات و ریزه‌كاری‌های صحنه‌ای كه حادثه در آن روی داده، توجه زیادی كرده، همه را با آب و تاب تعریف می‌كند. بدین ترتیب از سویی، فضای حادثه را زنده و واقعی‌تر نشان می‌دهد و آن را قابل لمس‌تر می‌كند و از سویی دیگر، فضای خالی حادثه را به كمك حوادث فرعی یا جزئیات صحنه‌ها پر می‌كند. اگر در انجام این كار، نویسنده از دقت و آگاهی لازم برخوردار نباشد و بی‌دلیل و ناشیانه به ریزه‌كاری‌ها بپردازد، حوصلة مخاطب را سر خواهد برد و او عطای خاطره را به لقایش خواهد بخشید! پس، فقط در صورتی به جزئیات صحنه بپردازید كه این جزئیات بتوانند مخاطب را به فضای خاطره نزدیك‌تر ساخته، او را بیشتر جذب كنند. مثال برای خاطره جزئی‌نگر :موجود عجیبی بود. فقط چند روز از سال تحصیلی 77 – 76 می‌گذشت كه توجه مرا در كلاس جلب كرد. اسمش رضا بود. با كمی دقت می‌شد فهمید كه رضا دانش آموزی با هوش و با استعداد است. اما این نكته هم خیلی زود به دست می‌آمد كه او بی‌حوصله و وقت گذران هم هست. ظاهرش هم عجیب بود. چهره‌ای اخمو و گرفته داشت و معمولاً دست و صورتش را نمی‌شست. حتی لباس‌هایش هم از چرك همیشه بو می‌داد. برای این می‌گویم عجیب بود كه هر طور شده، از انجام تكالیف درسی فرار می‌كرد. یك روز سر كلاس به بچه‌ها تكلیف داده بودم، متوجه شدم كه رضا بی كار نشسته است. وقتی علتش را پرسیدم، اشك در چشم‌هایش جمع شد و گفت: «آقا به خدا دفترم را دزدیده‌اند.» ناسازگار / از مجموعة به رسم یادبود همان طور كه مشاهده می‌كنید، در مثال بالا نویسنده با تكیه بر توصیف ویژگی‌های اخلاقی و جسمانی شخصیت مورد نظر (رضا)، او را هر چه بیشتر به مخاطب نزدیك می‌كند و به این وسیله، هم از كمرنگ دیده شدن حادثه جلوگیری می‌كند و هم باعث جذابیت بیشتر خاطره می‌شود. ب ـ خاطره كلی‌نگر نوعی از روایت خاطره است كه در آن، نویسنده بیشتر به شرح حادثه می‌پردازد و اجزای زاید و حاشیه‌ای را حذف كرده، به حداقل می‌رساند. دقت داشته باشید كه اگر حادثه از برجستگی و تعادل نسبی كمی برخوردار باشد، نوشتن آن به صورت كلی‌نگر هیچ لذتی در مخاطب به وجود نمی‌آورد. به طور كلی این نكته را فراموش نكنید:اگر خاطره دارای موقعیتی بسیار خاص، برجسته و نامتعادل باشد، بهتر است از روش كلی‌نگر برای ثبت آن استفاده كنید و اگر خاطره‌ای معمولی و با برجستگی حادثه‌ای اندك باشد، آن را به صورت جزئی‌نگر ثبت كنید. مثال برای خاطره كلی‌نگر :شب عملیات رمضان، وقتی حملة نیروهای شما آغاز شد، در همان لحظه‌های اول، آتش زیادی روی مواضع ما بارید و بسیار دقیق هم به هدف‌ها می‌خورد. بعد از حملة سنگین، افراد ما نتوانستند مقاومت كنند. عده‌ای از آنان فرار كردند و عده‌ای كشته شدند. من داخل سنگر بودم، وقتی وضعیت را این طور دیدم، از سنگر بیرون آمدم و به مقر فرمانده گروهان ـ ستوان عزیز كریدی ـ رفتم. چند سرباز هم آنجا بودند. به فرمانده گفتم كه دستور عقب نشینی بدهد، چون نیروها دارند تار و مار می‌شوند، ولی او نپذیرفت و گفت: «بروید جلو و هر طور كه می‌توانید، از پیشروی ایرانی‌ها جلوگیری كنید.» با ناراحتی از مقر بیرون آمدم و … از خاطرات اسرای عراقی همان طور كه ملاحظه می‌كنید، در این مثال خاطره آهنگ تندی دارد؛ یعنی حوادث پشت سر هم اتفاق می‌افتد و تقریباً در هر جمله كاری انجام می‌شود. نویسنده تا حد ممكن صفت‌ها، تشبیه‌ها و سایر صنایع ادبی را حذف می‌كند. هیچ كدام از جمله‌ها حالتی ایستا و ساكن ندارد، مثلاً از توصیف یا فضاسازی خودداری شده است. نوع راوی خاطرهالف ـ سهیم در ماجرا نویسنده می‌تواند حادثه‌ای را كه خود نقشی در آن داشته است، به عنوان خاطره ثبت كند. مثال: یادم است كه می‌خواستم جلوی درگاهی كه امام كفشهایشان را درمی‌آوردند، روزنامه بیندازم، چون اكثر اوقات، بارندگی و زمینها خیس بود. همیشه هم از روزنامه‌های خارجی استفاده می‌كردیم. روزی عده‌ای از ایران آمده بودند و روزنامه آورده بودند. در خانه روزنامة خارجی هم نبود. لذا من صفحة آگهی‌ها را روی زمین انداختم؛ و كفشهای امام را روی آن گذاشتم. ایشان وقتی خواستند كفش بپوشند، همین كه پایشان را بلند كردند تا روی روزنامه‌ها بگذارند، سؤال كردند: «مثل این كه این روزنامه‌ها ایرانی است؟» عرض كردم: «بله حاج آقا، ولی این صفحة آگهی‌هاست.» با این حال پایشان را روی روزنامه‌ها نگذاشتند و مجدداً‌ برگشتند و فرمودند: «شاید اسم محمد یا علی یا … در آنها باشد.» ستاره‌ای درخشید / خاطرات امام (ره) / به كوشش مرتضی نظری ب ـ ناظر ماجرا
ناظر
نویسنده خاطره ممكن است نقشی در اتفاق یا حادثه موضوع خاطره نداشته باشد و فقط شاهد آن بوده و چون از آن لذت برده است، سعی به نوشتن آن می‌كند. مثال: زندگی آقا مثل زندگی معمول مردم بود و هیچ وقت هم زندگی فوق‌العاده‌ای نداشتند. به همین خاطر مطالعة ایشان خیلی زیاد بود. وقتی وارد اتاقشان می‌شدیم، می‌دیدیم توی كتاب گم شده‌اند. ایشان می‌نشستند و یك میز جلویشان بود و به بلندی متر كتاب دورشان بود و اصلاً ایشان لابلای این كتابها گم می‌شدند. بعضی‌ها به شوخی می‌گفتند: «هنوز آقا از جایشان بلند نشده‌اند.» وقتی دوستان می‌آمدند آقا را ببینند، همیشه توی آن اتاق بودند. فقط چای كه می‌خواستند با قاشق توی نعلبكی به استكان چای می‌زدند كه یعنی به من چای بدهید. موقع غذا هم بلند می‌شدند و می‌آمدند. ستاره‌ای كه درخشید / مرتضی نظریبر گرفته از سایت راهیان نورتهیه و تنظیم:بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن