تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798899621




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جمهوري اسلامي: عمليات عقيم سازي شوراها «عمليات عقيم سازي شوراها» عنوان سرمقاله روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ يك طرح يك فوريتي براي اصلاح قانون شوراها در مجلس شوراي اسلامي در معرض بررسي قرار گرفته كه بموجب آن حق انتخاب شهرداران به وزير كشور و استانداران واگذار شده است. براساس اين طرح براي شهرهاي پرجمعيت بيش از 200 هزار نفر حق عزل و نصب شهرداران در اختيار وزير كشور است و در شهرهاي با جمعيت كمتر اين مهم برعهده استانداران خواهد بود. با در نظر گرفتن اينكه استانداران هم در واقع منتخبين وزير كشور هستند بدين ترتيب شهرداران سراسر كشور توسط وزير كشور گمارده خواهند شد كه بصورت يك مرحله يا دو مرحله اي بصورت مستقيم يا غيرمستقيم دولت در انتخاب و انتصاب شهرداران سراسر كشور نقش اصلي را ايفا خواهد كرد. با بررسي سوابق امر به ويژه با عنايت به روند تحولات منجر به تشكيل « شوراهاي شهر » و نقش آفريني آنها در انتخابات « شهردار پاسخگو » بي ترديد واگذاري چنين ابزاري به وزير كشور نوعي عقب گرد است و « شوراهاي شهر » در هر گوشه از كشور را به ساختار ناتوان تصنعي و نمايشي تبديل مي كند كه فاقد كمترين اثرگذاري و اختيارات خواهد شد. ابزارهاي نظارتي و مهار كننده را از شوراهاي شهر سلب مي كند و آنرا غيركارآمد مي سازد. اين تصميم و اقدام از يكطرف استقلال نسبي شوراها در قلمرو اعمال مديريت شهري را خدشه دار مي كند و از طرف ديگر شوراها را به يك « زائده » تبديل مي نمايد كه شهرداران تحت هيچ شرايطي در قبال عملكرد خود به آنها پاسخگو نيستند و كمترين حرف شنوي و تمكيني را هم در قبال شوراهاي شهر نخواهند داشت چرا كه اساسا عزل و نصب آنها خارج از توان و اراده شوراها قرار مي گيرد و شوراها را به « شير بي يال » ي مبدل مي سازد كه فقط جنبه صوري دارد. اين يك عقبگرد جدي در قلمرو واگذاري كار مردم به مردم است و دقيقا با « فلسفه وجودي شوراها » در تضاد كامل است چرا كه نقش برگزيدگان مستقيم مردم يك شهر را به نزديك صفر مي رساند و مسئوليت تصميم گيري درخصوص عزل و نصب شهرداران را به « مركزنشين ها » واگذار مي كند. از اين بابت تصميم مجلس شوراي اسلامي اگر بر تقويت اين طرح غيراصولي استوار شود مغاير « سياست تمركز زدائي » نيز هست و يكبار ديگر شرايطي را فراهم مي سازد كه كار تصميمات محلي و منطقه اي را به مركز كشور محول مي كند و باعث مي شود كه دولت از كارهاي اصولي و بنيادي خود غافل شود و به كارهاي ديگر بپردازد كه اساسا در چارچوب « تصميمات محلي » قابل طبقه بندي است. بايد پرسيد واگذاري مسئوليت اتخاذ چنين تصميمي به وزارت كشور و استانداران كدامين « گره اجرائي » را مي گشايد و چه منافعي ممكن است به همراه داشته باشد برخي شواهد و قرائن نشان مي دهند كه انگيزه اصلي و نيروي محركه اصلي در اين قضيه تامين اهداف سياسي يك گروه خاص است كه در انتخابات گذشته نتوانسته اند مقبوليتي در قلمرو انتخابات شوراها كسب نمايند و بدين ترتيب درصدد انتقام جوئي از شوراها و تغيير مسير قانوني به سمتي هستند كه در 4 صباح حاكميت يك گروه خاص ابزارهاي تصميم گيري درخصوص شهرداري ها را به وزارت كشور و استانداران واگذار كنند. به مصلحت مجلس به عنوان مركز ثقل قانونگذاري كشور نيست كه عملكرد و تصميمات خود را تابع شرايط مقطعي سازد و به عقيم ساختن نهاد مردمي شوراها بپردازد. نظام جمهوري اسلامي پس از عمر پر خير و بركت 30 ساله اش به مرحله اي از بلوغ سياسي رسيده است كه تدريجا در قلمرو گسترده تري كار مردم را به مردم واگذار كند و نقش تصدي گري دولت را مرتبا تقليل دهد. نظام اجرائي بايستي به كارهاي بنيادي و زمينه سازي براي تحقق مسائل جدي تر بپردازد. مشكل جدي و مهمي كه اجراي اين تصميمات نسنجيده و انتخاب و تحميل شهرداران غيرمقبول به همراه دارد اينست كه زمينه هاي تنازع شهرداران تحميلي با شوراهاي شهر را فراهم مي سازد و از اين پس وزارت كشور و استانداران بايستي نقش « كلانتر محل » را برعهده بگيرند و دعواهاي روزمره ميان شهرداران تحميلي و شوراهاي شهر را كه منتخب مردم هستند حل و فصل نمايند. اين اقدام غيراصولي ممكن است باعث روياروئي مردم با بالاترين سطوح مديريتي استان در كشور در وزارت كشور شود و مشكلات جديدي را بهمراه داشته باشد و كمترين احتمال ايجاد ذهنيت منفي و بدبيني مردم در هر استان نسبت به استانداران و وزارت كشور خواهد بود كه نوعي « انحصارطلبي » را براي نظام اجرائي در ذهن ها تداعي مي كند. اكنون كه يك فوريت اين طرح در مجلس به تصويب رسيده بيم آن مي رود كه ذهنيت هاي جناحي و سياسي نزد برخي نمايندگان مجلس با هدف تحميل شرايطي بر كل نظام قانونگذاري كشور شود كه نهايتا به تصويب اين طرح غيراصولي منجر گردد. در چنين شرايطي از نمايندگان مجلس انتظار مي رود از يكطرف پيامدهاي منفي اين حركت سياسي غيرمنطقي را در نظر بگيرند و از طرف ديگر ساير نمايندگان را از فرو غلتيدن در مسير خطرناكي كه با مصالح عمومي جامعه و كشور در تضاد و تناقض است باز دارند. فلسفه ايجاد شوراهاي شهر در قانون اساسي نوعي « تمرين كار گروهي » با احساس مسئوليت از يكطرف و ايجاد روحيه پاسخگوئي در مسئولين اجرائي در قلمرو خدمات و مديريت شهري بوده است . اگر احيانا در اين زمينه مشكل كمبود يا نارسائي خاصي وجود دارد بايستي باطرح مسائل و بدور از گمانه زني و پيشداوري در جهت حل و فصل مشكلات حركت كنيم تا نظام شوراها به درجات بالاتري از استغناي در تصميم گيري و نظارت دست پيدا كنند نه آنكه با عقبگرد در اين زمينه به « نقطه صفر » باز گرديم و شوراها را عقيم ساخته و آنها را به يك « تشكل ابتر » و بي خاصيت مبدل سازيم كه بي هيچ انگيزه اي صرفا چشم به راه « تصميمات مركز » باشند! ابتكار: مشايي همچنان چشم اسفنديار دولت دهم «مشايي همچنان چشم اسفنديار دولت دهم» عنوان سرمقاله‌ روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ احمدي نژاد نشان داد که مرد تصميمات غير منتظره و موج آفرين است و همواره برغم انتظارات شکل گرفته و در نقطه مقابل گمانه هاي رايج عمل کرده است. در شرايطي که براساس گمانه زني ها پيش بيني مي شد دکتر احمدي نژاد دولتي متفاوت با دولت نهم و افرادي با کمترين حساسيت و حاشيه را برگزيندو حتي بسياري از چهره هاي اصولگرا که براي خود سهمي در پيروزي ايشان قايل بودند مترصد و منتظر دعوتنامه حضور در کابينه دهم بودندو شايد کت وشلوار وزارت يا معاونت رئيس جمهور براي خود تهيه ديده بودند در عين حال بسياري هم خواهان غربال دولت دهم و چشم انتظار کنار گذاشتن افراد پرحاشيه دولت نهم بودند بطوريکه قدر مشترک تخمين و پيش داوريهااين بود که مرد حاشيه اي دولت نهم يعني اسفنديار مشايي از تمام مناصب کنار گذاشته خواهد شد همان کسي که به چشم اسفنديار دولت نهم لقب گرفته بود. اما خبر پنج شنبه (25تير88)مبني بر انتصاب آقاي مشايي به معاون اولي رياست جمهوري آب پاکي برگمانه ها و انتظارات شکل گرفته بود.خبر آنچنان براي عده اي عجيب،شگفت آور و غير قابل باور بود که اعلام رسمي از طريق منابع مختلف خبري را کافي ندانسته و معتقدند تا از زبان شخص آقاي احمدي نژاد نشنوند باور نخواهند کرد اما مهم اينستکه خبر واقعيت دارد والبته قابل پيش بيني بود که چه ميزان موجب اعتراض و انتقاد هواداران قرار خواهد گرفت،نگارنده در اينجا بناي توضيح چرايي اين انتخاب را ندارم بلکه از جنبه اي ديگر به مسئله نگاه مي کنم. درمقاله ديگري تحت عنوان دولت دهم،فراگير يا همسو،به اشاره آوردم که مردم در انتخابات 22خرداد88 دکتر احمدي نژادي را انتخاب کردند که در چهار سال گذشته با روحيات، منش و سياست هاي او آشنايي پيدا کرده بودند مردم در 22خرداد به يک آدم ناآشنا راي نداده اندکه حال با تصميمات اوغافل گير شوند مردم به کسي راي دادند که آقاي مشايي در طول چهارسال گذشته پاشنه آشيل دولتش بود سخنان مشايي در دولت نهم آنچنان جنجالي به پاکرد که در يک اقدام بي سابقه براي اولين بار در تاريخ جمهوري اسلامي يک رئيس جمهور مجبور بود براي پاسخ به سوال جمعي از نمايندگان در مجلس حضور يابد. دامنه مواضع آقاي مشايي پاي مراجع عظام را به مسئله باز کرد اما محمود احمدي نژاد در آن مقطع نشان داد که به هيچ وجه حاضر نيست دست از حمايت مشايي به دليل اعتراضات شکل گرفته بردارد بلکه مشايي مورد حمايت بي سابقه او قرار گرفت.رئيس جمهور در جايي در دفاع از ايشان گفتند:آقاي مشايي جزو اسلام شناسان کشور است و مظلوم واقع شده است با اين پيشينه مردم در 22خرداد همچنان به احمدي نژاد روي آوردند و اکنون اين حق رئيس جمهور است تا در مقابل مسئوليت تاريخي خود افرادي که در نگاه او بتوانند کاستي هاي دوره قبل را جبران نمايند انتخاب و به همکاري دعوت نمايد و بايد احتمال داد که احمدي نژاد در اين دوره به دنبال کابينه اي کارآمدتر مي باشد اوست که چهار سال از نزديک با اين آدم ها کار کرده و توانمندي هر کدام را دريافته است و ميزان اعتقاد و ايمانش به آقاي مشايي در حکم اخير نمايان است،نکته مهمتر اينکه احمدي نژاد نشان داده که اهل تحميل افراد غير همسو نيست و همکارانش لزومابايد با سليقه ايشان سازگار باشند در نتيجه فشار گروههاي اصولگرا براي تغيير چينش دلخواه رئيس جمهور نه فقط کارساز نخواهد بود که انرژي دولت جهت پاسخگويي را به هدر خواهد داد. اعتماد ملي: توحيد سياسي «توحيد سياسي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ اعتمادملي به قلم عليرضا علوي‌تبار است كه در آن مي‌خوانيد؛ جهت‌گيري اصلي پيامبران دعوت به توحيد و نفي بت‌پرستي بوده است. دينداران معتقدند كه مخاطب اين دعوت همه انسان‌ها، در همه مكان‌ها و در همه زمان‌ها بوده‌اند. از اين رو دينداران موظفند توحيد و بت‌پرستي را به گونه‌اي تعريف كنند كه فرا زمان و فرا مكان بوده و در هر زمان و مكاني مصداق مشخص خويش را پيدا كند. اگر كسي بت‌پرستي را به معناي پرستش مجسمه‌هاي چوبي و سنگي موجود در ميان قبايل و اقوام گذشته تعريف كند و تنها همان را مصداق بت‌پرستي بگيرد، پيام دين را از جاودانگي كه مدعي آن است تهي ساخته. اما اگر معنا را با انتزاع ويژگي‌هاي مشترك مصاديق مشخص كنيم به تلقي بهتري از پيام دين دست خواهيم يافت. بت‌پرستي يعني مطلق تلقي كردن امر نسبي، نامحدود تلقي كردن امر محدود و نامتناهي فرض كردن امر متناهي. امر محدود نسبي و متناهي مي‌تواند مصاديق گوناگون داشته باشد. گاه ممكن است انسان برداشت‌ها و فهم خويش را از باورهاي ديني كه به دليل انساني بودنش نسبي و ناقص است مطلق و كامل تصور كند و به اين ترتيب در بت‌پرستي سقوط كند. گاه يك نهاد اجتماعي ساخته بشر به بت تبديل مي‌گردد و زماني يك نظام سياسي خاص. توحيد يعني گشودگي ذهني و وجودي در برابر امر نامحدود، ماورايي و متعالي. به همين دليل است كه زندگي مومنانه و موحدانه مستلزم نگاهي انتقادي است به همه عناصري كه ساخته دست بشرند اما مدعي جاودانگي و مطلق بودن هستند. ايمان ديني هم در حوزه انديشه و هم در حوزه‌هاي زندگي مستلزم نفي مطلق‌گرايي و اختصاص دادن امر مطلق به خداوند متعال است. توحيد يادآوري اين نكته است كه هر آنچه محصول فرآيندهاي بشري است در معرض اصلاح و تجديد دائم قرار دارد و تنها يك نامتعين متعال و مطلق وجود دارد. سياست از جمله زمينه‌هايي است كه بسيار سريع مي‌تواند، بسترساز بت‌پرستي گردد. نظام‌هاي سياسي و اجتماعي مايلند خود را مطلق و متعالي جلوه دهند و از اين طريق اطاعت و تبعيت مردم را به دست آورند اما هر آزادانديشي نيك مي‌داند كه در دنياي انساني هر نظام اجتماعي و سياسي به دست انسان‌ها و از طريق عمل هدفدار آنها شكل مي‌گيرد. نظم‌هاي اجتماعي و سياسي معطوف به امور نسبي، عادي و روزمره‌اند و نبايد به آنها تقدس بخشيد و با سوءاستفاده از زبان ديني آنها را به منزله امري مطلق و غيرقابل تغيير جلوه داد. مقدس تلقي كردن يك وضعيت سياسي يعني خارج كردن آن از حوزه چون و چرا و نقد و بي‌عيب و نقص پنداشتن آن. اين كار معنايي جز «بت‌پرستي سياسي» ندارد. چگونه مي‌توان از بت‌پرستي سياسي اجتناب كرد؟ رها شدن از چنگال بت‌پرستي سياسي چندان دشوار نيست! بايد از فوق چون و چرا پنداشتن رفتار و تصميم‌هاي زمامداران پرهيز كرد! بايد اجازه داد تا مردم و منتقدان برمبناي معيارهاي كلي چون برابري، آزادي، همبستگي و اخلاق به نقد فرآيندها و رفتارها و نهادهاي موجود بپردازند! بايد امكان تنوع و چندگونگي را در جامعه پديد آورد! بايد از مطلق كردن خويش پرهيز كرد! همان طور كه در هميشه تاريخ متداول بوده است، دعوت به توحيد و پرهيز از بت‌پرستي به راحتي مورد پذيرش آنها كه از تداوم وضع موجود و استقرار نظم جاري فايده مي‌برند، قرار نمي‌گيرد. منافع در پوشش جذاب از ارزش‌ها و باورها پنهان مي‌شوند تا توجيه‌كننده برخورداري گروهي اندك از ثروت، قدرت و منزلت باشند. اما به گواه همان تاريخ پيام توحيد زود جاي خود را در ميان محرومان از قدرت، ثروت و منزلت باز مي‌كند بت‌پرستي سياسي و نگاه به افق نامتناهي و نامتعين جايگزين مي‌گردد! كيهان: درس هاي نصرالله داستان كوتاه اسرائيل «درس هاي نصرالله داستان كوتاه اسرائيل» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها مصادف با سالگرد آغاز حمله رژيم صهيونيستي به لبنان است. لبنان در سال 1385 شاهد يك جنگ 33 روزه فراگير بود، جنگي كه برخلاف تصورات غالب در آن روز، با شكست سنگين و تاريخي ماشين جنگي، سرويس اطلاعاتي و قدرت جذب كمك هاي بين المللي اسرائيل به پايان رسيد و به يك مبدا تاريخي در منطقه خاورميانه و در مناسبات حوزه عربي تبديل گرديد. با توجه به اهميت موضوع مروري بر اين رخداد داشته باشيم. در روز 21 تيرماه 1385 يك يگان از حزب الله لبنان براي واداشتن رژيم صهيونيستي به آزادسازي اسراي لبناني از طريق روستاي مرزي «عيتاالشعب» وارد يك منطقه اشغالي در شمال فلسطين شد و به يك يگان اسرائيل حمله برد. در اين حمله 5 نفر از عناصر رژيم صهيونيستي به هلاكت رسيدند و سه خودروي زرهي و نفربر اين رژيم منهدم گرديد و دو نفر از نيروهاي آنان كه بشدت مجروح شده بودند به دست نيروهاي حزب الله افتادند كه البته اين دو نفر نيز در حين انتقال به نقطه اي كه حزب الله براي آنان در نظر گرفته بود، به هلاكت رسيدند ولي حزب الله با تكيه بر برتري اطلاعاتي خود- نسبت به اسرائيل- مرده بودن اين دو را مخفي نگه داشت تا از آن بهره لازم را ببرد. رژيم صهيونيستي در حالي ناچار به واكنش به اسيرگيري در جنوب «عيتاالشعب» شد كه براساس برنامه خود- و اطلاعاتي كه بعداً فاش گرديد- و خود نيز ناچار به آن اذعان كردند، قرار بود در اواخر ماه سپتامبر 2006- اواخر شهريور 85- عمليات سنگين هوايي، زميني و دريايي را به قصد از ميان برداشتن مقاومت لبنان عليه همسايه شمالي خود راه اندازد. نحوه رفتار مخالفان لبناني حزب الله در هفته اول جنگ 33 روزه نشان داد كه رژيم صهيونيستي براي قطعي كردن شكست حزب الله يك جبهه كاملاً داخلي را نيز عليه حزب الله هم آهنگ كرده اند. مثلث حريري، جنبلاط و جعجع آماده شده بود تا به محض آغاز جنگ، نيروهاي مقاومت را از پشت سر بزند به گونه اي كه حزب الله از 4 جبهه تحت محاصره و فشار باشد؛ جبهه دريايي، جبهه هوايي، جبهه زرهي و ستون پنجم. همه چيز براي نابودي حزب الله آماده شده بود با اين توضيح كه هنوز نقطه هاي كوري وجود داشت كه براي روشن كردن آن به 2-3ماه زمان نياز بود. اما در عين حال «دان حالوتس» - رئيس ستاد مشترك ارتش- جرج كالوينسكي- فرمانده نيروي هوايي- و عمير پرتص- وزير جنگ رژيم صهيونيستي- به نخست وزير ايهود اولمرت اطلاع دادند كه با وجود بعضي سوالات، عمليات 4 جانبه در كمتر از 10 روز با موفقيت به پايان مي رسد. به هر حال جنگ با شدت تمام آغاز شد و حزب الله در شرايط ايزوله نظامي قرار گرفته بود چرا كه اسرائيل با شليك پرشدت به ساختمان ها و تاسيسات متعلق به حزب الله و يا افراد آن نقاط امن اين گروه را آسيب زده بود و شناسايي نقاط امن جديد به زماني احتياج داشت كه طبعا در شرايط شديد جنگي چنين زماني در اختيار نيست. سه روز طول كشيد تا نقشه جنگ سپتامبر افشا شود و فشار داخلي گروههاي لبناني كه با تمسك به آغازگر بودن حزب الله در جنگ، جبهه مقاومت را از نظر رواني تحت فشار شديد قرار داده بودند كم اثر شود و حقانيت و مشروعيت اقدام نظامي حزب الله سايه خود را بر تحولات جنگ بگستراند. در روز چهارم سيدحسن نصرالله در يك اقدام كاملا بي سابقه از اعلام پيش از شليك انهدام يك ناوچه پيشرفته اسرائيلي خبر داد و همگان را براي مشاهده زمان انهدام آن به ساحل بيروت دعوت كرد. دقايقي بعد تصوير مستقيم انهدام ناوچه ساعر5 از چندين شبكه تلويزيوني پخش شد. اين موضوع ضربه حيثيتي فراواني به اعتبار نظامي اسرائيل زد و به همان ميزان اعتبار ويژه اي به حزب الله لبنان داد. اسرائيلي ها اعلام كرده بودند ناوچه هاي كلاس ساعر مجهز به سيستم دفاع ضد موشكي است و امكان انهدام آن توسط امكانات مقاومت وجود ندارد وقتي ناوچه ساعر 5 در جلوي چشم دوربين ها و در فاصله 12مايلي آب هاي بيروت منهدم شد رعب شديدي در جبهه اسرائيل شكل گرفت، نظاميان آن از يكديگر مي پرسيدند: آيا كسي مي داند حزب الله چه امكاناتي دارد تا بتوان براساس آن ميزان آسيب پذيري و مصونيت اسرائيل را تعيين كرد؟ از سوي ديگر شليك به ساعر5 روحيه جديدي به نيروهاي مقاومت داد و بر تحليل بسياري از كساني كه در لبنان از شكست حتمي مقاومت خبر مي دادند، تاثير گذاشت. وليد جنبلاط رهبر سياسي دروزي هاي لبنان كه براي نابودي حزب الله لحظه شماري مي كرد در روز پنجم جنگ با صراحت اعلام كرد كه اسرائيل قادر به شكست دادن مقاومت نيست و نصرالله نيروهاي خود را براي يك جنگ پرشدت و زمان دار آماده كرده است. جنگ 33روزه تا روز نهم جنگ در هوا و دريا استمرار داشت ولي در زمين از حركت ستون هاي زرهي اسرائيل خبري نبود. در همين دوران ستون پنجم نيز از كار افتاده بود چرا كه، سينيوره، حريري، جنبلاط، جميل و جعجع- 5 رهبر عمده گروه موسوم به 14مارس- تحت فشار شديد جامعه لبنان قرار گرفته بودند كه مشروعيت جنگ حزب الله را قبول داشت. نيروي زرهي اسرائيل روز نهم با ترديد شديد در روستاي مارون الرأس وارد عمل شد و سه روز طول كشيد تا بتواند اين روستا را به محاصره درآورد ولي وقتي گروههاي كوچك ولي پرشمار حزب الله آنان را محاصره كردند و دهها تانك افسانه اي مركاوا را شكار كردند، پيشروي در مارون الرأس را از سر بيرون كردند و براي ادامه عمليات متوجه نقطه ديگري در جنوب شهر شيعه نشين «بنت جبيل» گرديدند تا شايد با پشت سر گذاشتن 8 كيلومتر به اين شهر برسند و با محاصره آن يك نقطه استراتژيك را تصاحب نمايند. جنگ در زمين به بن بست رسيد و اين در حالي بود كه آمريكايي ها بر ادامه جنگ تا دستيابي به نقطه قابل توجهي در زمين تاكيد مي كردند. جنگ از روز پانزدهم - يعني پايان هفته دوم- با تصور غالب «پيروزي حزب الله» سپري شد و اين موضوع در ادبيات سياسي جهان تاثير گذاشت و باعث فروپاشي جبهه ائتلافي غرب گرديد. بر اين اساس شوراي امنيت وارد عمل شد و قطعنامه 1701 را به تصويب رساند و بر لازم الاجرا بودن آن تاكيد كرد. اين قطعنامه داراي يك ظاهر و يك باطن بود. باطن اين قطعنامه به رسميت شناخته شدن حزب الله از سوي شوراي امنيت و همطراز خواندن آن با يك دولت بود و اين به يك دليل تبديل شد كه از آن به بعد نام حزب الله در متن ليست گروه هاي تروريستي قرار نگيرد. ظاهر اين قطعنامه از عزم جهاني براي كنترل تسليحاتي حزب الله خبر مي داد. افزايش تعداد نيروهاي يونيفل از 2000 به 12000 نفر و اجازه شليك تير به آنان، كنترل مرزهاي سوريه، اجازه بازرسي از محموله ها در فرودگاه بيروت و انحصار سلاح در دست ارتش همه از اين مسئله خبر مي دادند ولي آنچه در «صحنه» عملي بود هيچكدام از اين شعارها نبود. نيروهاي يونيفل كه هيچگاه به عدد 12 هزار نفر نرسيد دچار ريزش شد و اينك به حدود 9000 نفر تقليل يافته، اقتدار حزب الله در جنوب، جرات شليك كردن را از نيروهاي يونيفل گرفته است، بازرسي محموله ها در فرودگاه بيروت نيز عملي نشده است. مرزهاي سوريه كماكان مرزهاي امني براي نيروهاي مقاومت به حساب مي آيد و سلاح مقاومت كماكان در دستان حزب الله قرار دارد. بر همين اساس قطعنامه 1701 علي رغم گذشت 3 سال از تصويب آن در حد اقدامي سمبليك و داعيه اي حقوقي باقي مانده است و صادركنندگان آن هيچ اميدي به اجرا شدن بندهاي آن ندارند اين البته يكي از دهها قطعنامه اي است كه گويا از ابتدا براي تاريخ نگاشته شده و نه براي حل يك مسئله بين المللي. حزب الله لبنان امروز سه سال پس از آغاز جنگ 33 روزه، بر بلنداي منطقه ايستاده و به يك نقطه اميد براي امت اسلامي و امت عربي تبديل گرديده است. با وجود حزب الله در لبنان هجوم اسرائيل به اين كشور تا حد زيادي منتفي است و از اين رو لبناني ها حزب الله را با واژه امنيت مترادف مي دانند و بر لزوم مانايي و بالندگي آن تاكيد دارند. شكست تاريخي اسرائيل از حزب الله، تمام دستاوردهاي امنيتي و نظامي تصور شكست ناپذيري رژيم صهيونيستي را بر باد داده است و ادامه آن را با ابهام جدي مواجه كرده است. چندي پيش يكي از نويسندگان ارتش صهيونيستي پرداختن به موضوع اسرائيل را اشتغال به نوشتن «داستان كوتاه» دانست. داستاني كه به برگ هاي آخر خود نزديك شده است. اعتماد: درسي که کرانکايت داد «درسي که کرانکايت داد» عنوان سرمقاله روزنامه‌ اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن مي‌خوانيد؛ والتر کرانکايت بنيانگذار خبر حرفه‌اي تلويزيون در امريکا، روز جمعه گذشته در سن 92 سالگي درگذشت. کرانکايت از جمله شخصيت هايي بود که طي نيم قرن همه امريکاييان با اعتماد به گفته هايش در تلويزيون سي بي اس گوش مي دادند و هميشه ميل داشتند واقعيات را از زبان او بشنوند. بعد از مخالفت هاي روشنفکران امريکايي با جنگ ويتنام زماني جنبش مخالفت با جنگ همه گير شد که کرانکايت در يک بعدازظهر درباره آن سخن گفت و جنگ را زير سوال برد. کرانکايت کسي بود که در پي هر حادثه مهمي امريکاييان منتظر پخش برنامه او مي نشستند تا حقيقت را از زبان او بشنوند. کرانکايت راوي جنگ کره و ويتنام، ترور جان اف کندي، سفر نخستين انسان به ماه و بسياري ديگر از رويدادهايي بود که براي تاريخ امريکا اهميت داشت. گرچه در زمان زندگي کاري کرانکايت شماري ديگر از همکاران او کوشيدند جايش را در ميان مردم بگيرند، ولي هيچ گاه توفيق پيدا نکردند، چرا که او بذر اعتماد را در ميان مردم کاشته بود و مردم هميشه مي خواستند گزارش رويدادهاي مهم را از کرانکايت بشنوند. من در طول زندگي حرفه يي خودم زمان دانشجويي يک بار با کرانکايت روبه رو شدم و از او پرسيدم که رمز موفقيت او در چيست و در جواب شنيدم «اعتماد». او گفت مخاطب بايد اعتماد کند که به او راست مي گويي آنگاه همه چيز حل است. بعدها فهميدم که اين يک جمله او چقدر ارزش داشته است. کرانکايت به اندازه يي محبوب جامعه امريکايي بود که هرگاه اراده مي کرد مي توانست کانديداي رياست جمهوري و به راحتي رئيس جمهور شود ولي او حرفه خود را بالاتر از رياست جمهوري مي دانست و در جايي خواندم هنگامي که به او پيشنهاد شرکت در رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري را داده بودند گفته بود من کسي هستم که مي توانم رئيس جمهور عوض کنم و شغلي بالاتر از او دارم. اين نقل قول درست يا نادرست، واقعيتي عيني داشت چرا که استقبال مردم از سخنان کرانکايت به گونه يي بود که او را از حدود يک رئيس جمهور بالاتر مي برد. مي گويند در سال 1968 کرانکايت در بازگشت از سفر ويتنام جنگ را زير سوال برد و از آن با عنوان خونين و بي حاصل ياد کرد. بعد از سخنان کرانکايت، ليندون جانسون رئيس جمهور وقت امريکا گفته بود کرانکايت را که از دست بدهي يعني امريکا را از دست داده يي و درست چند ماه بعد اعلام کرد در دور بعدي انتخابات رياست جمهوري شرکت نخواهد کرد. او مي دانست با مخالفت هاي کرانکايت بار ديگر کرسي رياست جمهوري را نخواهد ديد. به هر حال پرونده زندگي مردي روز جمعه گذشته بسته شد که به امر خبر و خبررساني در جامعه خود شخصيت داد و به ژورناليست ها آموخت مهم ترين حرفه دنيا از آن آنان است. به شرط آنکه به حرفه خود وفادار بمانند، دروغ نگويند و سانسور نکنند. به خاطر منافع شخصي و گروهي و مالي در اخبار دست نبرند و صادقانه هر چه را مي بينند به مردم گزارش کنند. درسي که کرانکايت به ژورناليست هاي بعد از خود داد بسيار کوتاه و آموزنده بود و بعداً تاريخ نشان داد که چنين درسي بايد در نخستين صفحه کتاب هاي آموزش روزنامه نگاري و در کل انتشار و خبر قرار بگيرد. روزنامه نگاري که خبر را به خاطر خبر منتشر نکند در افکار عمومي مخاطبان مي ميرد و روزنامه نگاري که از حرفه خود عدول نکند، هميشه زنده مي ماند، چرا که تاريخ به دست هاي او مي نگرد و در ارزيابي هاي خود هيچ گاه اشتباه نمي کند و اين منبعث از سرگذشت خود او است. والتر کرانکايت مردي که به عنوان يک ژورناليست جوان در دادگاه نورنبرگ شرکت داشت و بعدها به تدريج مهم ترين رويدادهاي تاريخ را براي مخاطبان خود روايت کرد، تنها از آن جهت که به حرفه خود خيانت نکرد و رويدادها را همان طور که بود براي مردم منتشر ساخت به عنوان بزرگ ترين شخصيت جامعه خود در تاريخ ماندني شد. صداي عدالت: اهداف و پيامدهاي واقعي يك انتصاب‎ ‎ ‎ ‎‎ ‎ «اهداف و پيامدهاي واقعي يك انتصاب‎‎» عنوان سرمقاله‌ روزنامه صداي عدالت به قلم احمد جلالي نايي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در زماني كه محمود احمدي نژاد وعده داد براي دولت دهم تغييرات عمده داشته باشد‎ ‎برخي از اين سخن او تفسير كردند كه وي درصدد جبران كاستي هاي گذشته است و مي‎ ‎خواهد رويه جديدي در پيش بگيرد‎ .‎اما تمام اين پيش بيني ها با انتخاب مشايي به‎ ‎عنوان معاون اول و دومين فرد اجرايي كشور نقش بر آب شد‎ . ‎اين در حالي است كه‎ ‎هيچ كدام ازعملكرد وي در هيچ عرصه اي مقبول نبوده و مورد اعتراض همگاني اصولگرايان‎ ‎هم قرار دارد‎ . ‎حال سوال اينجاست كه احمدي نژادبا آگاهي كامل از اينكه انتصاب‎ ‎مشايي با مخالفت شديد منتقدين و حاميان وي و روحانيون و مراجع روبرو مي شود چرا دست‎ ‎به چنين عملي زد و اصولا وي از اين اقدام به دنبال چه هدفي است؟ به نظر مي رسد‎ ‎احمدي نژاد با انتصاب مشايي 4 هدف عمده را در قبال تمامي فعالين و گروه هاي سياسي‎ ‎داخل و خارج كشور دنبال مي نمايد كه عبارتند از‎ : 1- ‎احمدي‌نژاد در ميان زائران‎ ‎حرم امام رضا (ع) با بيان اينكه "برخي تصور مي‌كنند كه مي‌شود دور ايران را ديوار‎ ‎كشيد و ايران را آباد كرد" منطقي را مطرح كرد كه اشاره به آن از سوي او قدري قابل‎ ‎تأمل بود چرا كه وي چنين طرز فكري را باطل دانست و گفت چنين آرزويي هيچ گاه محقق‎ ‎نخواهد شد‎. ‎احمدي نژاد با اين جمله نشان داد كه خود وي نيز متوجه شده است‎ ‎اداره كشور در چهار سال آتي بدون استفاده از توانمندي هاي كشورهاي ديگر و جذب‎ ‎سرمايه گذاري هاي خارجي در حوزه هاي مختلف امكان پذير نيست لذا بايد با انتصاب‎ ‎افرادي كه از نظر بسياري از غربي ها و حتي داخل كشور ساختار شكن شناخته شده اند ،‏‎ ‎نشان دهد كه وي به دنبال تغيير جدي در حوزه سياست خارجي و شكستن ساختارهاي گذشته‎ ‎است هر چند كه اين ساختارها بسيار محكم باشند لذا مشايي مي تواند امتيازات كلامي‎ ‎بزرگي را در سال هاي آتي نصيب كشورهاي ديگر از جمله آمريكا نمايد‎. 2- ‎احمدي‎ ‎نژاد در طول چهار سال گذشته دريافته كه در جامعه ايران هركس مظلوم واقع شود در‎ ‎تمامي ميادين برنده است هر چند كه دستاوردي نيز براي ارائه نداشته باشد . وي به‎ ‎خوبي متوجه شده كه جهت مظلوم نمايي بايستي دائما و به تنهايي در آماج حملات و‎ ‎انتقادهاي نيروهاي خودي و رقيب قرار گرفت تا مردم يك فرد را در مقابل ده ها تن‎ ‎مشاهده نمايند و اينچنين پي به مظلوميت آن شخص ببرند. مشايي مي تواند سيل انتقادها‎ ‎را از تمامي اصناف روانه احمدي نژاد نمايد و به اين شكل وي در مقابل اين همه فشار‎ ‎تبليغاتي تنها و بي ياور جلوه نمايد‎.‎ 3- در انتخابات اخير بسياري از گروه هايي كه اين بار از احمدي‎ ‎نژاد حمايت نموده بودند اينك به صورت مستقيم و يا غير مستقيم به دنبال اخذ سهم خود‎ ‎در دولت هستند از سوي ديگر اين بار احمدي نژاد نمي خواهد بدون مطالعه و شناخت و‎ ‎تنها با معرفي اين و آن وزراي خود را انتخاب نمايد چرا كه ديگر كسي از وي تغييرات‎ ‎مداوم در كابينه را نمي پذيرد. لذا بايد چشم اميد حاميان انتخاباتي را به قدرت‎ ‎نااميد نمود و اين نااميدي با انتصاب كسي كه با اكثريت طيف حاميان دولت مشكل دارد‏‎ ‎امكان پذير مي شود‎. ‎انتصاب مشايي مي تواند اين پيام را به اميدواراني همچون‎ ‎زاكاني و دهقان (جمعيت رهپويان انقلاب ) فدايي و فروزنده (جمعيت ايثارگران) ترقي و‎ ‎بادامچيان (جمعيت موتلفه ) و ... بدهد كه جايي براي آنها در كابينه اي كه مشايي نفر‎ ‎دوم آن است وجود ندارد چرا كه اين ها در زماني منتقدين سرسخت مشايي بوده اند‎ . ‎علاوه بر آنكه به عقيده احمدي نژاد افرادي كه از وي حمايت نموده اند و يا به‎ ‎او راي داده اند وظيفه شرعي خود را انجام داده اند و در قبال انجام يك تكليف شرعي‎ ‎حق اظهار نظر مداخله جويانه در باب انتخاب كابينه ندارند كه البته ايشان نيز به حق،‎ ‎هيچ قولي در خصوص تبعيت از نظرات آن ها نداده است‎. 4- ‎احمدي نژاد در چهار سال‎ ‎گذشته به خوبي دريافته كه با اقوام و نزديكان و و دوستان قديمي خود بهتر مي تواند‎ ‎كار مفيد داشته باشد و اين طيف حرف وي را بهتر از لايه هاي ديگر مي خوانند بنابراين‎ ‎پست هاي مهم كابينه كنوني را به نزديكترين افراد خود مي دهد چنانكه معاون اولي خود‎ ‎را به پدر زن فرزند خود اعطا مي نمايد و البته در اين را ه نيز بسيار مصمم است و‎ ‎هيچ گونه اعتراضي را نيز از هيچ مقامي قبول نخواهد نمود زيرا او مي داند تغييرات‏‎ ‎عمده و سريع در كشور تنها با افرادي مطيع و حرف شنوا صورت مي گيرد نه با جمعي از‎ ‎نخبگان كه هر كدام براي خود ايده اي متفاوت داشته باشند‎. ‎اينچنين مي توان متوجه‎ ‎شد كه انتخاب مشايي از سوي احمدي نژاد به عنوان دومين فرد اجرايي كشور از روي‎ ‎هوشمندي و با اهداف خاصي صورت گرفته است اگر چه در آن به هيچ وجه منافع گروه هاي‎ ‎حامي رييس دولت ديده نشده است‎ . ‎اما احمدي نژاد اين بار تا چه حد مي تواند در‎ ‎مقابل فشارهاي فزآينده حاميان و منتقدين خود در قبال اين انتخاب ايستادگي كند؟ در‎ ‎اين مورد مي توان گفت كه اين بار احمدي نژاد قدم بزرگ اما خطرناكي را برداشته است‎ ‎قدمي كه اگر به عقب نشيني وي يا مشايي بيانجامد چهار سال آتي را با مشكلات ويژه اي‎ ‎روبرو مي سازد كه مهمترين آن رودررويي جدي دولت دهم با موافقان سابق خود و مقابله و‎ ‎واكنش سخت به فشارهاي وارده در اين روزهاست علاوه بر آنكه چهره دولت و حاميان وي‎ ‎نيزبا استعفا يا بركناري مشايي به هيچ وجه ترميم نخواهد شد‎. ‎ دنياي اقتصاد: وضعيت فعلي صنعت نفت؛ چالش‌ها و راهكارهاي آينده «وضعيت فعلي صنعت نفت؛ چالش‌ها و راهكارهاي آينده»عنوان سرمقالهِ‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمد‌هادي نژادحسينيان است كه در آن مي‌خوانيد؛ 1 - وضعيت ذخاير نفت‌و‌گاز جهانحجم كل ذخاير كشف شده نفت‌و‌گاز جهان به ترتيب حدود 1150ميليارد بشكه نفت و 180‌تريليون مترمكعب گاز مي‌باشد. با فرض ادامه ميزان مصرف فعلي، طول عمر ميادين نفت جهان 41 سال و ميادين گاز 67 سال خواهد بود. كشورهاي عضو اوپك 75‌درصد ذخاير نفت جهان را در اختيار دارند. ذخاير خليج فارس 82‌ درصد كل ذخاير اوپك و 62‌درصد كل ذخاير جهان را شامل مي‌شوند. ذخاير نفت‌و‌گاز جمهوري اسلامي ايران به ترتيب برابر 138‌ميليارد بشكه (2/11‌درصد جهان) و 5/27‌تريليون مترمكعب (برابر 3/15‌درصد كل جهان) است كه عمر آنها براساس ميزان توليد فعلي به ترتيب برابر 89 و بيش از 200 سال مي‌باشد. 2 - اهميت منطقه خاورميانه و خليج فارس در تامين انرژي جهانوقتي جورج دبليو بوش وارد كاخ سفيد شد، در اولين ماموريت، معاون خود ديك چني ـ رييس سابق شركت نفتي‌ هالي‌برتون ـ را مامور تدوين سياست انرژي آمريكا كرد. البته نومحافظه‌كاران قبل از ورود به كاخ سفيد، برنامه‌هاي آتي خود را تهيه كرده بودند و از جمله انستيتو بيكر، وابسته به دانشگاه رايس هوستون كه زير نظر جيمز بيكر، وزير امورخارجه سابق آمريكا اداره مي‌شود، در سال 2001 پيش‌نويس اين گزارش را با عنوان «چالش‌هاي انرژي در قرن 21» تهيه كرده بود. در گزارش مذكور آمده كه «ايالات‌متحده زنداني معماي انرژي خود شده است. عراق يك عامل بي‌ثباتي براي جريان نفت از خاورميانه به بازارهاي بين‌المللي است. چنين ريسكي براي آمريكا غيرقابل تحمل است؛ بنابراين آمريكا بايد در عراق مستقيما دخالت نظامي نمايد.» گزارش چني نيز نتيجه مي‌گيرد كه «كشورهاي صنعتي دنيا و از جمله آمريكا در سال 2020 وابستگي 67‌درصدي به نفت خاورميانه خواهند داشت و بنابراين امنيت انرژي بايد در اولويت تجارت و سياست خارجي آمريكا قرار گيرد.» واقعيت اين است كه تمامي مطالعات و پيش‌بيني‌ها در رابطه با وضعيت انرژي در آينده جهان، نشان مي‌دهند كه از سال 2010 تقاضا براي نفت اوپك و خاورميانه رو به فزوني خواهد گذاشت و با رو به اتمام گذاشتن منابع نفتي درياي شمال، آمريكاي شمالي و حتي روسيه، باقيمانده منابع نفتي خاورميانه در سال 2020 حدود 80درصد و در سال 2030 حدود 95‌درصد ذخاير نفت جهان را تشكيل خواهند داد. از اينجا اهميت اوپك و منطقه خاورميانه و خليج فارس، به‌ويژه پنج كشور عربستان، ايران، عراق، امارات و كويت در تامين انرژي جهان در دهه‌هاي آينده روشن مي‌شود و اين كه چرا اين منطقه جهان هميشه مركز اصلي توجه سياست جهاني بوده و براي كشورهاي اين منطقه دولت تعيين مي‌كرده‌اند و اكنون با جمهوري اسلامي اين همه مخالفت دارند و بالاخره اين كه چرا دسترسي به منابع نفتي خاورميانه، اولويت استراتژيك براي اقتصادهاي بزرگ دنيا است؟ 3 - اهميت استراتژيك امنيت انرژيزندگي و رفاه ملت‌ها بستگي به رشد اقتصادي كشورشان دارد و آن نيز وابسته به امنيت انرژي آنها در آينده است. امروزه امنيت انرژي مهم‌ترين چالش براي اقتصادهاي بزرگ جهان است، زيرا از طرفي نياز كشورها به انرژي فسيلي سال به سال افزايش مي‌يابد و از طرف ديگر توليد غير اوپك كاهش و در نتيجه وابستگي آنها به نفت وارداتي مخصوصا از خليج فارس سال به سال بيشتر مي‌شود.پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي كه چالش امنيت انرژي براي اروپا و آمريكا بيشتر و روشن‌تر مطرح گرديد، آمريكا، اروپا و ساير اقتصادهاي بزرگ، سه روش متفاوت را در تعامل با اين چالش در پيش گرفتند. اروپا براي تضمين امنيت انرژي مورد نيازش در آينده، از روش چندجانبه‌گرايي، همكاري در ايجاد ساختارهاي بين‌المللي، همكاري‌هاي دوجانبه و چندجانبه استفاده مي‌كند. تدوين «پيمان منشور انــرژي (ECT)» و تشويق كشورها براي پيوستن به آن و ايجاد شركتي براي احداث خط لوله جديد جهت انتقال گاز از منطقه درياي خزر به اروپا با مشاركت كشور‌هاي مسير (طرح خط لوله گاز NABUCCO) نمونه‌هايي از اجراي اين سياست‌اند. اقتصاد‌هاي بزرگ ديگر مانند ژاپن، چين و هند نيز هريك به دنبال عقد قراردادهاي درازمدت با كشورهاي توليد‌كننده نفت‌و‌گاز و سرمايه‌گذاري‌هاي مشترك براي توليد بيشتر نفت‌و‌گاز هستند. اين قبيل همكاري‌هاي درازمدت در زمينه انرژي، بلوك‌بندي‌هاي جديدي را در جهان شكل خواهد داد و وابستگي اقتصادي اين بلوك‌ها، طبيعتا منجر به وابستگي بيشتر سياسي آنها نيز خواهد شد؛ نكته‌اي كه از ابتداي امر، باعث خشم و وحشت آمريكايي‌ها شده است. در اين ميان دولت نومحافظه‌كار براي تضمين امنيت انرژي آمريكا در آينده، روش يكجانبه‌گرايي، جنگ، اشغال مستقيم و تغييرات در ساختارهاي سياسي كشورهاي منطقه خاورميانه و تصرف فيزيكي منابع نفتي را در دستور كار خود قرار داده است كه البته اولين مرحله آن، يعني اشغال عراق، تا به حال با موفقيت چنداني همراه نبوده است. در شرايط كنوني جهان، امنيت و منافع ملي كشورهاي نفت خيز، به ميزان ايفاي نقش آنها در تامين امنيت جهاني انرژي ربط داده مي‌شود، جمهوري اسلامي ايران بايد با در نظر گرفتن منافع ملي خود، نقش مناسب را در اين زمينه در صحنه بين‌المللي برعهده گيرد. قطعا از بين سه روش فوق‌الذكر، روش يكجانبه‌گرايانه آمريكا مورد مخالفت شديد ايران است. در مورد روش اروپايي‌ها، اگرچه علي‌الاصول مورد قبول جمهوري اسلامي ايران مي‌تواند باشد، ولي مشكلات سياسي اروپايي‌ها با ايران، مانع از عقد قراردادهاي درازمدت و سرمايه‌گذاري‌هاي خيلي حجيم بين طرفين شده است. بنابراين سياست مطمئن و معقول براي جمهوري اسلامي ايران همكاري درازمدت با اقتصادهاي بزرگ آسيايي مانند ژاپن، چين و هند است كه خوشبختانه طي دوسال اخير توسعه چشمگيري يافته است. البته بايد توجه داشت كه همه تخم‌مرغ‌ها هم در يك سبد قرار نگيرند. 4 - جمهوري اسلامي ايران و سازمان اوپكايران و چهار كشور ديگر توليد‌كننده نفت در سال 1960 سازمان اوپك را تاسيس نمودند. هدف از ايجاد اوپك، اعمال حاكميت ملي بر منابع نفت پس از ملي كردن صنايع نفت، تامين درازمدت عرضه نفت به بازار بين‌المللي و حفظ منافع توليد‌كنندگان از طريق اتخاذ سياست‌هاي واحد و در نتيجه كاهش رقابت بين اعضا بود. به دليل نقش موثر ايران در تاسيس اين سازمان، اولين دبيركل آن از ايران انتخاب شد. با توجه به رقيب بودن اعضاي اوپك، تصميمات مهم در آن، مانند انتخاب دبيركل، به شرط موافقت همه اعضا(اجماع) قابل اجرا خواهند بود. در عين حال، هرچه عضوي قدرت توليد نفت بيشتر و ظرفيت خالي افزون‌تر داشته باشد، بر تصميمات اوپك بيشتر تاثيرگذار است. براي تضمين امنيت عرضه نفت بايد سرمايه‌گذاري لازم براي توليد نفت به ميزان كافي بشود تا بازار با كمبود عرضه مواجه نگردد. بنابراين قيمت نفت بايد در سطحي باشد كه درآمد كافي براي كشورهاي عضو اوپك ايجاد كند؛ به نحوي كه علاوه‌بر توان اجراي پروژه‌هاي اولويت دار زيربنايي آنها، سرمايه لازم را براي توسعه ميادين نفتي نيز در اختيار داشته باشند. درآمد بهينه براي اعضاي اوپك به دو عامل قيمت و سهم بازار مرتبط است. افزايش همزمان هردو مطلوب ترين حالت است. آمريكا و اغلب كشورهاي غربي، از ابتداي تاسيس اوپك به مخالفت با آن پرداختند و در عين حال، به دليل نفوذ در سيستم حكومتي بعضي از اعضاي قدرتمند اوپك، نظرات خود را در جهت پايين نگهداشتن قيمت نفت، از طريق آنها القا مي‌نمودند. از طرفي وجود بازيگران متعدد در صحنه بين‌المللي بازار نفت، آمار توليد و مصرف غلط يا ناقص توسط توليد‌كنندگان يا مصرف‌كنندگان، پيش‌بيني‌هاي متناقض سازمان‌هاي مختلف، نگاه سياسي – امنيتي به موضوع و نفوذ سياسي قدرت‌هاي بزرگ، همگي باعث شدند تا اوپك در جهت حفظ منافع اعضاي خود توفيقي نداشته باشد. با تهديد جايگزيني انرژي‌هاي نو، در صورت افزايش قيمت نفت، سال‌ها سياست محافظه‌كارانه‌اي را بر اوپك حاكم نمودند. حتي تا چندي قبل كه قيمت نفت حدود 10 تا 12‌دلار بود، ادعا مي‌كردند كه اگر قيمت هر بشكه نفت يك دلار اضافه شود، رشد اقتصاد جهاني حدود 3/0درصد كاهش مي‌يابد و در نتيجه تقاضا براي نفت كم شده و سهم اوپك در بازار جهاني نفت كاهش مي‌يابد. در حالي كه اخيرا اعلام كردند كه اقتصاد جهاني قابليت تحمل قيمت نفت تا 50‌دلار را دارد. به هر حال به‌رغم آن كه وجود اوپك قطعا بهتر از عدم وجود آن بوده، ولي بنا به دلايل ذكر شده، متاسفانه اوپك به‌جز در دوران كوتاه‌مدت اخير، بيشتراوقات در دستيابي به اهداف خود موفق نبوده است. با اين وجود، هيچ‌گاه غربي‌ها از تبليغ عليه اوپك دست برنداشته و هميشه آن را به عنوان كارتلي كه فقط براي كسب سود بيشتر اعضاي خود و عليه منافع جامعه جهاني تلاش مي‌كند، معرفي كرده‌اند. در راستاي سياست فوق، دولت نومحافظه‌كار آمريكا برنامه‌هايي را براي اضمحلال ويا تضعيف و بي‌اثرسازي اوپك و همچنين ايجاد بي‌ثباتي در بعضي كشورهاي عضو آن تدارك ديده است. نوشته‌ها و سخنان نظريه پردازان و نويسندگان نومحافظه‌كار، پر است از اتهامات به اوپك، تا با ساختن چهره‌اي مخوف از آن در سطح بين‌المللي، به خصوص در زمان افزايش قيمت‌هاي نفت، زمينه را براي از هم پاشي اوپك آماده كنند. براي مثال، اوپك را سازمان فاسدي معرفي مي‌كنند كه عليه منافع جامعه جهاني، در پي افزايش قيمت نفت است تا درآمد كشورهاي عضو را كه به عقيده آنها اكثرا حامي تروريست‌ها هستند، بالا ببرد. با اين چهره‌سازي از اوپك، نومحافظه‌كاران، زمينه را براي اجراي برنامه‌هاي طراحي شده، از قبيل حمله نظامي به برخي كشورها و اشغال ميادين نفتي يا ايجاد بي‌ثباتي در كشورهاي نفت‌خيز براي پياده كردن دموكراسي مورد نظرشان فراهم مي‌كنند. در چنين شرايطي نقش دبيركل اوپك مي‌تواند تعيين‌كننده باشد. طبق اساسنامه اوپك، دبيركل اداره‌كننده دبيرخانه اوپك، سخنگو و رابط بين كشورها است ولي در شرايط امروز، براي نجات اوپك، دبيركل آن بايد از شناخت سياسي و اقتصادي قوي برخوردار باشد و بتواند با شجاعت با خطراتي كه اوپك و كشورهاي عضو آن را تهديد مي‌كند، مقابله نمايد وبا ديدگاه روشن نسبت به آينده اوپك، بتواند طرح‌هاي لازم براي حفظ اوپك از تهديدهاي احتمالي و هدايت آن به سوي وضعيت مطلوب را ارائه كند. با ديپلماسي قوي و فعال بتواند چهره غيرواقعي ترسيم شده از اوپك در سطح جهاني را اصلاح و افكار عمومي جهان را نسبت به نقش واقعي اوپك آشنا نمايد و امكانات سازماني اوپك را براي بيان ضرورت وجود اين سازمان به خاطر تضمين امنيت عرضه انرژي به ميزان مورد نياز، بسيج كند. اوپك بايد در اين شرايط حساس از جو ضد جنگ و نگراني فزاينده جهان در مورد امنيت انرژي، استفاده نموده و به دفاع از جايگاه خود به عنوان نهادي مسوول و پاسخگو در مقابل نگراني مصرف‌كننده در بحث امنيت انرژي اقدام نمايد. تقويت صندوق اوپك جهت كمك به كشورهاي ضعيفي كه در اثر بالا رفتن قيمت نفت صدمه جدي مي‌بينند، از جمله اقدامات بشردوستانه‌اي است كه مي‌تواند به ترسيم چهره‌اي مثبت‌تر از اوپك در سطح جهاني كمك كند. سرمايه: مشايي؛ زورآزمايي زودرس «مشايي؛ زورآزمايي زودرس» عنوان سرمقاله‌ روزنامه سرمايه به قلم داوود محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ انتصاب مشايي به سمت معاون اولي احمدي نژاد در کابينه دهم موجب شد تا هنوز عمر دولت نهم به پايان نرسيده احمدي نژاد در چالش سنگين و سرنوشت ساز مقابل طيف گسترده اي از حاميان درون جناحي اش قرار گيرد. اما علت و اهميت اين انتصاب در چيست و چرا چنين انتقاد بي سابقه درون جناحي را به وجود آورده است؟ نخست بايد يادآور شد «ترديد» درباره نتايج اعلامي انتخابات رياست جمهوري دهم پديده اي «فراگير» است. جدا از همراهي عملي و کلامي جدي برخي از محافظه کاران شاخص با اصلاح طلبان، حول محور ضرورت ترديدزدايي از شبهات انتخاباتي، در سطح بدنه اجتماعي محافظه کاران نيز باوجود تبليغات پرحجم و بي وقفه صدا و سيما و رسانه هاي حامي دولت ترديد به شدت ريشه دوانده و به تعبير باهنر، «حزب اللهي ها»، پولدارها و بي پول ها دچار شک انتخاباتي شده اند. در چنين فضايي که به دليل تعداد مرددان «پرشمار» و استحکام «متزلزل» باور بسياري از حاميان احمدي نژاد به نتايج انتخابات، جامعه در شرايطي به سر مي برد که به اجماع ناظران و کارشناسان (از جمله رفسنجاني) «بحراني» است، اکثر رهبران اصولگرا معتقدند چينش کابينه دولت دهم بايد کاملاً حساب شده به دور از هرگونه ريسکي باشد زيرا عملکرد ناراضي ساز و سخنان تحريک کننده احتمالي احمدي نژاد و وزراي آينده او مي تواند در وضعيت کنوني جامعه، موجي ايجاد کند که امکان و هزينه مهار آن بالاتر از توان و تحمل حاکميت است. هم از اين رو است که بلافاصله پس از اعلام پيروزي انتخاباتي احمد�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 742]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن