تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 13 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مهدى مردى است از ما، از نسل فاطمه.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799269754




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با اژدها خوش گذشت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با اژدها خوش گذشت
ازدها
روزی پسری که اسمش محمود بود، بعد از مدرسه و درسهایش، در پارک قدم میزد. یک دفعه شنید یک نفر به او سلام میکند. تعجب کرد. برگشت دید او یک اژدهای بزرگ است. از بزرگی او ترسید ولی بعد از مهربانی او خوشش آمد و با هم دوست شدند. روز بعد محمود اژدها را به مدرسه برد. اول همه به خاطر بزرگی او ترسیدند و سپس تعجب کردند که چرا محمود از او نمیترسد. محمود از مهربانی اژدها برای بچهها تعریف کرد. گفت کهاژدها با ادب است و مرا تا اینجا سواری داده و بعضی وقتها برای سرگرمی و تفریح در هوا( البته در جایی که خطری نداشت)از دهانش آتش بیرون میداد و در ضمن برای من قصهی شهر اژدها و خاطرات خود را از مردم و دیگر اژدهاها تعریف کرد و من هم خوشم آمد. بعد آقای معلم  به کلاس آمد و سلام کرد و با اژدها روبوسی کرد. سپس صفحهی پانزده کتاب فارسی و علوم را درس داد. موضوع درس فارسی افسانه و موضوع درس علوم اژدها بود. آخر درس، معلم بهاژدها گفت که فردا هم به مدرسه بیاید و برای تکلیف به بچهها گفت برای اژدها یک انشا بنویسند و فردا به کلاس بیاورند. فردا اژدها به کلاس آمد. آقای معلم بعد از سلام و احوالپرسی گفت همه بیایند و انشاهایشان را بخوانند. همه آمدند ولی انشای محمود قبول شد و به تابلوی کلاس زده شد. تا چند بعد روز که اژدها به شهر خودشان برگشت، محمود و بقیه بچهها و معلم با اژدها اوقات خوشی داشتند . وقت خداحافظی محمود به اژدها گفت: هر سال به ما سری بزن تا با هم خوش بگذرانیم. نوشتهی سالار صالحی *************************************مطالب مرتبط ساعت شروع کرد به تیک ‌تاک کردن دفتر خط‌ دار بی‌خط خسارت و نابودی چرا؟  عرق شرم صورتش را خیس کرد دو دوست متفاوت !  اولین روز  گربه دنبه را برد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن