تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796993821




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

العبد


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه  - بهجت اگر چه یک «مستشکل معروف» است، اما هوای استاد را دارد، نه هوای نفس را. سید باقر میرعبدالهی: این نوشته، در دو بخش، ابتدا شرحی از حیات فردی آیت‌الله بهجت به دست می‌دهد و سپس نکاتی را در تبیین اندیشه سلوکی و عرفانی او و مناسبتش با زمانه ما طرح می‌کند. نوشته با مراجعه به منابعی مانند «گنجینه دانشمندان» (ج6)، کتاب «خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی» (تنظیم جواد امامی؛ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)، وب‌سایت آیت‌الله بهجت و منابع متعدد مجازی دیگر فراهم آمده است. «محمدتقی» پنجمین فرزند کربلایی محمود بهجت از معتمدین فومن بود. پدر ضمن کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می‌پرداخت. اسناد و قباله‌های مهم را او گواهی می‌کرد. اهل ادب بود و شعر هم می‌گفت. کربلایی، فرزند پنجمش را ـ شاید به سودای رؤیایی که در جوانی دیده بود ـ جور دیگری دوست داشت. محمدتقی از شانزده ماهگی به بعد هرگز مادرش را ندید. یتیم چهار ساله را تا چهارده سالگی به مکتب‌خانه‌ای در فومن سپردند تا مقداری از علوم دینی را در زادگاهش تحصیل کند. به سن پانزده نرسیده، مانند پدرش، «کربلایی» شد: «بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم.» چهار سالی در کربلای معلّی ماند تا «بخش معظمی از کتاب‌های فقه و اصول» را با استادان آن دیار بخواند. در سال 1352 به نجف رفت به کسب درس فقه و اصول آقاشیخ مرتضی طالقانی. شیخ مرتضی فقط فقه نمی‌گفت. استاد مراقبه هم بود. محمدتقی جوان از همین روزها سودایی سلوک شد و بعدها در وصف این استادش گفت: «روزهای چهارشنبه در حجره را بر خویش می‌بست و خلوت می‌کرد و کسی نمی‌دانست به چه مشغول می‌شود. تنها می‌فهمیدیم که به مراقبه و عبادت مشغول است». او حتی در سیره استاد معروف دیگرش آیت‌الله محمد حسین نائینی ـ که شهرتی تمام داشت و استادان دیگر او را «رئیس‌المله والدین» می‌گفتند ـ بیشتر مقام معنوی اورا پیش چشم داشت: «من در ایام نوجوانی در نماز جماعت ایشان شرکت می‌نمودم و از حالات ایشان چیزهایی را درک می‌کردم.»به سن بیست نرسیده و پس از پایان دوره سطح، بر سر درس خارج «آیات عظام» نشست: آقا سیدابوالحسن اصفهانی، آقاضیاء عراقی و میرزای نائینی. مهم‌تر از همه به حوزه درس اصول آیت‌الله حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، وارد شد. اتفاقاً یک «محمدتقی» دیگر که بعدها پانزده سال درس‌نشین محضر بهجت شد، یعنی آیت‌الله مصباح یزدی، درباره استفاده استادش از استادان خود می‌گوید: «در اصول... بیشتر از مرحوم آقاشیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند. هم مدّت استفاده‌شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده‌های جنبی دیگر». این «استفاده‌های جنبی دیگر» بهجت از کمپانی چیزی غیر از بحث طهارت و صلات و دیات بود که آن روزها در نجف کم نبودند کسانی که در این موضوعات اسم و رسمی به هم زده باشند. گزارش آیت‌الله مصباح هم این موضوع را تأیید می‌کند: «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقاشیخ محمدحسین اصفهانی بودند. چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می‌کردند، و بعد نمونه‌هایش را ما در رفتار خود ایشان می‌دیدیم». در کربلا دنبال استاد اخلاق بود. درس‌های اخلاقی آقا سیدعبدالغفار در نجف اشرف را درک کرد، اما سرانجام در منزل سلوکی استاد کل، آیت‌الله آقا سیدعلی قاضی طباطبایی آرام گرفت و خوش‌نشین شد در هجده سالگی. «قاضی» همان است که صاحب تفسیر المیزان در باره‌اش گفته است: «این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم دادند و ما در تفسیرالمیزان، از مسیر و روش ایشان پیروی می‌کنیم. ایشان در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که «فقه الحدیث» گویند از ایشان آموخته‌ایم.»حضور در مجلس سیدعلی قاضی ـ که استادش ملاحسینقلی همدانی ـ جامع منقول و معقول بود و نیز همشاگردی با برخی فلسفه خوانده‌های درس سیدعلی قاضی، مانند شیخ‌محمدتقی آملی، سیدمحمدحسین طباطبایی، سیدمحمد حسن طباطبایی، سیدحسن مصطفوی تبریزی و سیدحسن مسقطی، بهجت را هم فلسفی کرد. او اشارات ابن‌سینا و اسفار ملاصدرا را نزد مرحوم آیت‌الله سیدحسن بادکوبه‌ای فرا‌گرفته است. جلای وطن کرده این ماجرا در 1324 به ایران بازگشت و چند ماهی در زادگاهش فومن اقامت کرد، اما خاطرات نجف، سودای بازگشت را به ذهن او انداخت. برگ و بار سفر بسته بود که قصد زیارت کرد: حضرت معصومه (س). در چند ماه توقف در قم، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری می‌رسید. تصمیم به اقامت در قم گرفت. در درس آیت‌الله العظمی حجت کوه‌کمره‌ای در قم، خوش درخشید. مرجع تقلید پس از شیخ مؤسس، آیت‌الله بروجردی، چند ماهی است مقیم قم است. آشنایی بهجت با سیدروح‌الله خمینی از همین جا آغاز شد: «قم بدک نیست برای طلبه. . .». آیت‌الله خمینی البته «از باب احترام» در درس مرجع تازه حاضر می‌شد، اما فقیه جوان ما هم ـ به گزارش شاگردش محمدتقی مصباح‌ ـ «از همان زمانی که مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند». طالب علمان حوزه در یک تقسیم‌بندی طلبگی، دانشجویان مبتدی علوم دینی را «طلبه» و خارج خوانان را «فاضل» می‌گویند. محمدتقی بهجت حالا از فضلای حوزه علمیه قم است. این فضلا در سر درس استاد البته باید خودی نشان بدهند تا هم صاحب سخن بر سر ذوق بیاید، هم شاگرد، مهارت استاد را ـ در میان آن همه استاد ـ بیازماید و هم سنت دیرینه حوزوی در دادن و گرفتن اجازه اجتهاد شکل بگیرد. «اشکال کردن» و گاه هم استاد را به زحمت انداختن برآمده از هر نیتی باشد، البته ربطی به شکستن شأن استاد و ارضای هوای نفس ندارد. بهجت اگر چه یک «مستشکل معروف» است، اما هوای استاد را دارد، نه هوای نفس را. همشاگردی بهجت در علم اصول، آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری، نقل می‌کند که «ایشان با اظهار نظرهای دقیق و اشکالات مهم، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزی مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها برای ما هم مفید بود؛ ولی آقای بهجت برای گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه می‌دادند معلوم می‌شد اگر بالاتر از دیگران نباشند بی‌شک کمتر از آنان نیستند.»آیت‌الله از این زمان تا هنگام مرگ مقیم قم بود و، دور از رعب و شکوه مرجعیت، بیشتر به تدریس و کار مرسوم فقاهت اشتغال داشت. در این دوران، مسجد فاطمیه (مسجد خانم) در نزدیکی محله گذرخان در قم، نمازخانه و مدرس آیت‌الله بود. شاگردان مشترک امام خمینی و بهجت اشارات و تنبیهاتی خواندنی در باب مناسبات این دو آورده‌اند. در نقلی، آقاسیدمصطفی خمینی، امام «جناب آقای بهجت» را «دارای مقامات معنوی بسیار ممتاز» دانسته‌اند. در روزهایی که طلاب جوان در کنار علم دین، روزنامه و مجله هم می‌خواندند؛ در کنار تبلیغ دین، «قبول مسئولیت» هم می‌کردند و خوب بود در پنج شنبه‌های تعطیل سر درس اخلاق بنشینند، در یکی از مراجعات خبرگان رهبری به امام، از او رهنمودی برای مسائل اخلاقی خواستند. امام نام آیت‌الله بهجت را بردند و در پاسخ خبرگان که «ایشان کسی را نمی‌پذیرد»، گفتند: «آن قدر اصرار کنید تا بپذیرد.». ماجرای امام، آیت‌الله بهجت و موت اختیاری او را حالا دیگر تقریباً همه می‌دانند؛ ماجرایی که به قول آیت‌الله مصباح «زبان بنده یارای بحث درباره این زمینه‌ها را ندارد».بیش از سی سال اشتغال آیت‌الله بهجت به تدریس خارج فقه واصول، بیشتر سبب پرهیز از رسمیت شد تا پذیرش مرجعیت. «بعد از مرجعیت هم منزل آیت‌الله هیچ تغییری نکرد. ملاقات و پذیرایی از بازدیدکنندگان در منزل امکان نداشت؛ لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات‌کنندگان پذیرایی می‌شد». شرایط زندگی آن هم در هشتاد سالگی، قبول مسئولیت مرجعیت را برنمی‌تابید. و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند می‌گفتند چه کسی فکر می‌کرد «آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسئولیتش را قبول بکنند؟ بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسئولیت را بپذیرند». شاگرد پانزده ساله آیت‌الله در پایان این نقل نتیجه می‌گیرد که: «اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است». ***اگر چه پاسداشت مقام صاحبدلانی مانند آیت‌الله العظمی بهجت و اصولاً هر نفس زکیه‌ای، مصداق «تعظیم شعائر الهی» است، اما پر سش این است که اندازه تأثیر کسانی چون او بر جامعه ما چه قدر است؟ آیا ما امروزه به بزرگانی مانند آیت‌الله بهجت به مثابه «الگوهای اخلاق روزمره» می‌نگریم؟ نقش این مردان پاکیزه نفس در جوامع عرفی و گرفتار «خود» تا چه اندازه است؟ چگونه می‌توان نقش آنها را به حلقه‌های کوچک زهد با پیروانی اندک محدود نکرد؟ اصولاً اندازه انتظار انسان مدرن از این سرمایه‌های فکری و معنوی تا چه اندازه باید باشد؟واقعیت این است که فقط مرگ بزرگی مانند آیت‌الله بهجت می‌توانست پای او را به روزنامه‌ها، مجلات و وبلاگ‌ها بکشاند؛ وگرنه اگر اختیار در دست خود این بزرگان بود، کسی آنها را نمی‌شناخت؛ چنان که در زمانه حیاتشان نیز جز گروه اندکی، فقط نامی از او شنیده بودند. پای این بزرگان را به «بحث‌های روزمره» باز کردن، این پیش فرض غلط را داراست که آنان دنبال این هستند که ادعایی را از ایشان بپذیرند. از چه کسانی خواسته‌اند؟ اصلاً مگر کسانی هستند که در دنیای یکدست شده امروز، مخاطب پیام ایشان قرار بگیرند؟ این بزرگان اخلاقی در حلقۀ صمیمی نزدیکانشان، گنجینه‌های معنویت‌اند؛ اما برای آنان که روش ایشان را زندگی نمی‌کنند، فقط صاحب کرامات عجیب و غریب‌اند. از این رو مرگ امثال بهجت را می‌توان به راستی پایان اهل باطن در زمانه ما دانست. در نقلی ا ز امام صادق (ع) نیز می‌خوانیم که با مرگ هر عالم دین گزندی بر قامت دین می‌رسد که هیچ مرهمی آن را رو به بهبود نمی‌برد: «اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها شی». اگر چه بزرگانی امثال بهجت در استعدادهای قابل، تأثیر خود را می‌گذارند و اگر اینان نبودند در این منجلاب روزمرگی و روزمردگی مردمان امر قدسی و عالم ملکوت را از یاد می‌بردند: «ان کثیرا من الناس لفاسقون». دعوت سلوک از نوع و به شیوه بهجتی به اصلاح نفس و پرهیز از ناپاکی‌ها چه بسا نمایانده اخلاق مدنی به ما باشد. به‌راستی آیا اخلاق مدنی چیزی جز ظهور اخلاق فردی بر بنیاد باورهای فردی در حوزه اجتماعی است؟ اخلاق اساساً با سر و صدا و سخنرانی و در معرض قرار گرفتن بیگانه است و این همان روشی است که بهجت یایبند به آن بود. نمی‌پرسیم آیا بهجت مدرن می‌اندیشید یا نه؟ عقلانی بود یا نه؟ سخن این است که او نمونه تام و تمام زیست اخلاقی بود؛ زیستنی که با تأمل و اندیشیدن در خود همراه بود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 746]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن