واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: رساندن فضاي شعر در ترجمهي آن اهميت دارد
33-24.jpg
احمد پوري معتقد است: در ترجمهي شعر، رساندن پيام مطرح نيست، بلكه رساندن فضاي شعر اهميت دارد.
به گزارش خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در نشست اتاق شعر كه با موضوع ترجمهي شعر در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد، احمد پوري- نويسنده و مترجم ـ دربارهي تاريخچهي ترجمهي شعر در كشور و اينكه نخست از چه زباني به فارسي برگردان انجام شده است، گفت: تا جايي كه من مطالعه كردهام، اول ترجمهها در حوزهي فرانسه و روسي بوده است. بعدها انگليسي هم به زبانهاي ترجمه در ايران افزود و چند مقاله هم دربارهي تاثير ترجمه بر زبان فارسي نوشته شد.
موسي بيدج - مترجم زبان عربي - نيز دربارهي همين موضوع بيان كرد: در ايران در گذشته، عربي و فارسي يكي بود و كسي را كه عربي ميدانست اصلا مترجم نميدانستند. بسياري از استادان دانشگاهي ما تا پيش از دههي 50 همينگونه بودند. همهي استادان زبان فارسي در ايران، عربي هم ميدانستند؛ اما امروزه بسياري از عربيدانان، فارسي نميدانند و فكر ميكنند نيازي ندارند كه فارسي بخوانند.
او تاكيد كرد: در كشور ما ترجمهي جديد از سال 1300 شروع شد و آغاز آن هم با زبان فرانسوي بود. دليلش هم اين بود كه بيشتر تحصيلكردههاي ما به فرانسه رفتند و بعد از بازگشت، شروع به ترجمه از زبان آن كشور كردند. از سال 1320 نيز چپيها با راه انداختن جنبشي، انجمن ايران و شوروي را راه انداختند و بعد از آن، زبان آمريكايي و انگليسي در ايران نفوذ كرد و موجب شد بيشتر ترجمهها به سمت زبان انگليسي برود. تا سال 1357 نيز موسسهي فرانكلين فعاليت ميكرد و بيشتر ترجمهها در اين موسسه از زبان انگليسي انجام ميشد.
بيدج دربارهي ترجمهي از زبان عربي گفت: شروع ترجمه از زبان عربي را نميتوانيم دقيقا مشخص كنيم. ميگويند سلمان فارسي با ترجمهي قرآن كريم، اولين ترجمهي عربي به فارسي را انجام داده است.
اين مترجم دربارهي ترجمهي مدرن از زبان عربي نيز بيان كرد: ترجمههاي اوليهي ما از شعر مدرن عرب، زماني انجام شد كه شاعران فلسطيني مانند «محمود درويش» اتفاق جديد در نهضت مقاومت فلسطين را به شعر درآوردند. در اين زمينه، در اواسط دههي 40 ترجمههايي از استاد شفيعي كدكني ميبينيم. مسلم است كه شاعران جوان ما، بويژه بعد از انقلاب تاثير زيادي از ترجمهي شعر گرفتند.
در ادامه، علي عبداللهي - مترجم زبان آلماني ـ دربارهي پيشينهي ترجمه توضيح داد: اولينبار، عبدالحسين ميكده تعدادي از نمايشنامههاي شيلر را به فارسي بازگرداند كه در موسسهي فرانكلين به چاپ رسيد. اولين روندهاي ترجمه در ايران هم در مجلهي «دانشكده» شكل گرفت كه به سردبيري ملكالشعراي بهار چاپ ميشد و در آن، شعرهاي خارجي را به نثر درميآوردند و بعد در شمارهي بعدي، مفهوم آن را به بحث ميگذاشتند و به بهترين شعر جايزه ميدادند. نمونهاش هم شعر «شاه و جام» ايرج ميرزاست كه عينا يكي از اشعار شيلر است.
اين مترجم آلماني همچنين اظهار كرد: تلقي آن زمان از ترجمهي شعر اين بود كه مضمون را بگيرند و بهصورت ايراني با قالب ايراني درآورند. در مرحلهي بعدي شجاعالدين شفا قرار دارد كه پيام متن را بدون هيچ توضيح و تشريحي دربارهي ويژگي سبك شاعر منتقل ميكرد؛ اما از 40 سال پيش، در ايران چيزي به نام سبك در ترجمه بهوجود آمد و بعد ترجمههايي توسط بزرگ علوي و جمالزاده از زبان آلماني انجام شد. اولين آثاري هم كه ترجمه شدند، سياسي و اجتماعي بودند. شعر نو و انقلاب شعري نيما يوشيج هم تحت تاثير همين ترجمهها بود. همچنين اين تاثير را در شعر شاملو و فروغ فرخزاد ميتوان ديد.
در ادامهي اين نشست، احمد پوري در پاسخ به اين پرسش كه براي انتخاب آثاري كه ترجمه ميكند، چه معياري دارد؟ گفت: اول علاقهي خودم مطرح است و چيزي بهجز اين نيست. من ناظم حكمت را بسيار دوست دارم. آرزو داشتهام لذتي را كه از خواندن اشعار او ميبرم، ديگران هم ببرند. پابلو نرودا و ديگر شاعراني هم كه از آنها ترجمه كردهام، به همين صورت هستند. پس نخستين معيار من براي ترجمهي شعرها، علاقه شخصيام بوده است. بعد كه ديدم اين انتخابها بد هم نبوده است و از اين ترجمهها استقبال ميشود، دست به ترجمهي كتاب ديگري از شاعر آن ميزنم. همانطور كه كتاب ديگري را از حكمت و نرودا ترجمه كردم.
بيدج هم دربارهي معيار انتخاب خود براي ترجمهي شعر از عربي به فارسي بيان كرد: براي من علاقه به خود اثر در اولويت اول نبوده است، بلكه ميخواستم چشماندازي از شعر امروز جهان عرب را به ايران نشان دهم و تلاش كنم تا حق كسي ضايع نشود. مثلا من شعر آدونيس را كه از او ترجمه كردم، اصلا دوست ندارم، اما براي اينكه حقش در ايران ضايع نشود، از او مجموعهاي را ترجمه كردم. بنابراين در مجموع، از 200 شاعر عرب ترجمه و برخيها را با مجموعهي شعر و برخي را با چند شعر به فارسيزبانان معرفي كردم.
او افزود: عربي زبان سختي است و اگر انگليسي را بتوان در دو سال به خوبي ياد گرفت، عربي را در مدتي سه برابر، يعني شش سال ميتوان آموخت. براي همين كسي كه زبان اصلياش عربي نباشد، بهسختي خواهد توانست بر ترجمهي شعر عربي مسلط شود.
در ادامه، پوري دربارهي اهميت امانتداري در ترجمهي شعر گفت: امانت داري چيز خوبي است، اما اگر درست تعريف شود. قرار نيست هر چيزي را كه شاعر ميگويد ما عينا بگوييم. نميتوان به تمام واژهها امانتدار ماند.
وي بيان كرد: در شعر قرار نيست چيزي گفته شود. تا به حال چندصد هزار شعر عاشقانه در جهان سروده شده است؟ همهي آنها هم ميخواهند بگويند من دوستت دارم و عاشقت هستم و چيزي بهجز اين ندارند؛ اما من بايد ببينم شعر چه فضايي دارد و اگر بتوانم آن فضا را منتقل كنم، امانتدارم.
پوري در ادامه مثالهايي از واژههايي زد كه ترجمهي دقيق آنها در فارسي درك نكردن مفهوم را براي خواننده درپي دارد و اظهار كرد: در آثار شاعران انگليسي، محبوبشان را ملكه ميخوانند. اين كلمه در بازگرداني به فارسي اصلا زيبا نيست كه من بنويسم فلان زن، ملكه است چون آن معنايي را كه در ذهن شاعر بوده است، به مخاطب فارسيزبان نميرساند. بلكه لغتي كه در فارسي نشاندهندهي وقار، متانت و در كل، صفات حسنه در يك زن است، «خانم» است. البته من در ترجمهها از لفظ «بانو» استفاده كردم. نرودا در شعرهايش براساس فرهنگي كه دارد و از روي محبت، محبوبش را «سگ من» ميخواند. خب طبيعتا و اصلا به هيچوجه من مترجم نميتوانم در ترجمهام از اين لغت تحتالفظي استفاده كنم و بايد برايش معادلي پيدا كنم. بنابراين امانتداري حتما اين نيست كه من اين تعبير «سگ من» را در ترجمهام به كار ببرم. من از واژهاي مانند «پرستو» در برگردان استفاده كردهام. نميتوانم تمام متن را هم به زيرنويس ارجاع دهم كه مخاطب گيج شود. تنها مخاطبي كه به زبان اصلي آشناست، متوجه اختلاف ميشود كه ما هم براي او ترجمه نميكنيم. هدف اين است كه مخاطب از خواندن آن شعر به زبان خودمان لذت ببرد.
بيدج نيز دربارهي ترجمههايي كه از عربي به فارسي انجام شده است، توضيح داد: حرفي كه من پيش از اين گفتهام اين بوده كه ترجمهي ما از اشعار عربي و متقابلا ترجمهي آنها از شعر ما، آنگونه كه بايد، نبوده است. با توجه به مشتركاتي كه در دين، فرهنگ، آداب و رسوم و ... داريم، اين ميزان ترجمه بسيار كم است. هم ما آنها را نميشناسيم و هم آنها ما را نميشناسند. البته آنها بيشتر ما را نميشناسند. ترجمهي فارسي به عربي در 20 سال اخير شروع شده است و متاسفانه بعضا افرادي كه به خوبي فارسي نميدانستند، ترجمهي شعر انجام دادهاند. من هم حدود 10 نقد مختلف بر ترجمههاي شعر نوشتم و قصد بدي هم نداشتم، ولي ظاهرا با اين كار براي خودم دشمنتراشي كردم.
اين مترجم زبان عربي دربارهي آشنايي كشورهاي همسايهي ايران با ادبيات ما گفت: كشورهاي عربي با اينكه همسايههاي نزديك ما هستند، حافظ، سعدي و خيام را ميشناسند كه بايد كلاهمان را بالا بياندازيم. آنها شاعران امروز ما را نميشناسند و تازه به ما ميگويند شما امروز ادبيات مدرن هم داريد؟
در ادامه، عبداللهي هم دربارهي امانتداري در شعر اظهار كرد: ميان كسي كه گواهينامه دارد و كسي كه رانندگي ميكند، تفاوت وجود دارد. ميان آن كسي كه زباني را ميداند و كسي كه از آن زبان ترجمه ميكند هم تفاوت زيادي وجود دارد. تجربه در ترجمه بسيار اهميت دارد.
او تاكيد كرد: در تمام تاريخ ترجمه، ترجمههايي تاريخساز بودهاند كه مقداري در زبان مورد نظر خودي شدهاند، همانطور كه به زبان اصليشان پايبند بودهاند. در اين زمينه ميتوان به ترجمههايي مانند ترجمهي فيتز جرالد اشاره كرد. ترجمههاي تاريخساز، ترجمههاي آكادميك نبودند. در ايران هم اين بحث زياد مطرح ميشود؛ اما مطرحكنندگان خودشان با ديدگاه بنياميني و از زباني بهجز زبان مبدا به ترجمه ميپردازند. سوال من از اين افراد اين است كه شما از كجا ميدانيد ترجمهي تحتالفظياش چه بوده است؟ يا از كجا ميدانيد مترجم قبلي عبارت را چگونه از آن زبان ترجمه كرده است؟
اين مترجم همچنين اضافه كرد: واقعيت اين است كه در تاريخ، ترجمهي تحتالفظي وجود ندارد و اگر بخواهيم اينگونه ترجمه كنيم، پيشاپيش باعث شكست خودمان شدهايم. در شعر با ابلاغ پيام روبهرو نيستيم، بلكه ميخواهيم ارزش زيباييشناختي بهوجود آوريم. اگر بخواهيم تحتالفظي شعر را ترجمه كنيم، متن ما تبديل به يك متن مكانيكي بيروح ميشود. در كل در بحث ترجمه، دو گونه ترجمه وجود دارد كه يكي ترجمهي آزاد است و ديگري ترجمهي بنياميني.
در ادامهي اين نشست، هر سه مترجم شعرهايي را به زبان اصلي و سپس با ترجمهي خودشان خواندند.
انتهاي پيام
جمعه|ا|17|ا|شهريور|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]