تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت كننده اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798154493




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطرات خواندني معلم رقص تركيه اي از سفر ايران


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: خاطرات خواندني معلم رقص تركيه اي از سفر ايران : اگر تمدن می خواهيد، بفرماييد اين هم تمدن! روز بعد حسين به همراه دوست خود و دخترانش ما را برای گردش به شهر برد. دختران وی دانشجو بودند و بسيار ظريف آرايش کرده و انگليسی را خوب صحبت می کردند. به همراه آنها به يک رستوران واقع در يک تپه سبز که منظره شهر از آنجا ديده می شد رفتيم. عصرايران - رجب علی يوجه معلم فن و رقص های محلی ترکيه ای که گروه دانش آموزان تحت تعليم وی تا کنون چندين بار رتبه اول جهان و اروپا را کسب کرده اند، در مدت سی سال گذشته به دهها کشور دنيا سفر کرده است. وی اخيرا به همراه 5 نفر از دوستان خود به ايران سفركرده و مشاهدات خود را در روزنامه حريت تركيه به چاپ رسانده است. وی در ابتدای سخنان خود می گويد: اين سفر تمام پيشداوري های من در خصوص ايران را بکلی از بين برد و متوجه شدم که ايران را تا چه اندازه نادرست و اشتباه می شناختم. گزارش سفر وی نشان می دهد که رسانه های گروهی غرب چگونه روی ذهنيت افکار عمومی مردم دنيا نسبت به ايران کار کرده و ان را به صورت جهنم برای آنان تصوير می نمايند: سال گذشته بود که دو نفر آلمانی ، سه نفر اتريشی و من (جمعاً سه زن و سه مرد ) سفر به ايران را برنامه ريزی کرديم. يک دوست آلمانی که دو سال پيش سفری به ايران داشت شيفته ايران شده بود . اظهارات او و عکس هائی که از ايران گرفته بود ما را بشدت تحت تاثير قرار داد. روز 23 ژانويه با هواپيما به تبريز سفر کرديم. راستش را بگويم، بسيار نگران بودم. زيرا سال ها در ذهنمان در مورد ايران اطلاعات منفی از سوی رسانه های آمريکائی تزريق شده بود. تعجب آور بود که دوستان آلمانی و اتريشی من بسيار راحت بودند و در قبال ايران انديشه مثبت داشتند. آنها سال ها است که در حال رفت و آمد به ايران هستند، اما ما هنوز هم با شک و ترديد به همسايه شرقی خود نگاه می کنيم. برای ورود به ايران از اتباع ترکيه ويزا درخواست نمی شود. حسين همکار ايرانی ما در فرودگاه تبريز از ما استقبال نمود و ما را به هتل برد. دو روز اول به بازديد و گشت و گذار در شهر گذشت. در قهوه خانه ها چائی را که در قوری های چينی دم می شد، در استکان های کمر باريک همراه با قند طبيعی می نوشيديم. روز بعد حسين به همراه دوست خود و دخترانش ما را برای گردش به شهر برد. دختران وی دانشجو بودند و بسيار ظريف آرايش کرده و انگليسی را خوب صحبت می کردند. به همراه آنها به يک رستوران واقع در يک تپه سبز که منظره شهر از آنجا ديده می شد رفتيم. رستورانی که جای ايرانيان ثروتمند بود. راحتی و آرامش ايرانيان باور کردنی نيست. در بازار ها و رستوران ها اولين چيزی که توجه من را به خود جلب می کرد، بوی خوش سبزيجات بود. بوی خيار را از سه متری می شد، احساس کرد. هزاران نوع ادويه در بازارموجود است. من تصور می کردم غذا های ايرانی مانند غذاهای شهر آدنا و اورفای ما پر از روغن باشد، اما اينگونه نبود. از ليلی دختر حسين پرسيدم : شب ها می توانيد به خيابان بيائيد؟ گفت : بله ، حتی ساعت 3 نصف شب هم شما می توانيد در خيابان ها راحت حرکت کنيد. من خود روز های بعد گروه های دختران و پسران را در منظره چراغ های شهر ديدم که به راحتی قدم می زدند. با خود گفتم چقدر در قبال ايران ناحقی کرده ايم ؟ تمام اطلاعات و پيشداوری های ما در خصوص ايران بر عکس بوده است! برای سفر به تهران شب سوار قطار شديم. کوپه تخت خواب دار بسيار تميز و ملحفه های آن مانند برف سفيد بود. در طی سفر چای و شيرينی و دوغ پخش کردند. پس از 8 ساعت به تهران رسيديم. در ايستگاه راه آهن تهران سوار تاکسی شديم و جمعاً مبلغ 8 دلار به پول ايرانی بعنوان کرايه پرداخت کرده به هتل رفتيم. قيمت اطاق دو نفره همراه با صبحانه در لوکس ترين هتل 5 ستاره تهران يعنی هتل لاله روزانه 70 دلار بود. تهران گرم تر از تبريز است درجه هوا در روز به 15 درجه می رسيد. در مدت دو روزی که در پايتخت بوديم، ابتدا به موزه ملی رفتيم. تمامی تاريخ ايران را از هزاران سال پيش تا قرن 19 در اين موزه می توان ديد. در آن روزها جشنواره بين المللی تئاتر در تهران برپا بود در ده ها سالن گروه هائی تئاتر آلمانی، فرانسوی، انگليسی، ارمنی، ازبکستانی، مصری، نروژی و چينی نمايش اجرا می کردند و هزاران علاقمند برای تماشای اين نمايش ها برای خريد بليط در صف ايستاده بودند. نمی دانم چرا گروهی از ترکيه در اين جمع نبود؟ بازار های رو بسته تهران غير قابل شمارش هستند. فرش فروشی ها بسيار محتشم بودند. فرش ها با رنگ های طبيعی جلب توجه می کرد. دوستانم با ديدن فرش هائی که در استانبول به قيمت 3000 دلار خريده بودند و ارزش آنها در ايران 200 دلار بود ، متاسف شدند. خريد فرش را به آخرين ايستگاه مسافرت يعنی شهر شيراز موکول كرديم و به سوی قم راه افتاديم. سفر به قم يک مينی بوس را به 60 دلار کرايه کرده و پس از دو ساعت به شهر مذهبی قم می رسيم. پس از ورود به محوطه مسجد حضرت فاطمه ( س) که حرم حضرت معصومه ( س) در آن قرار دارد شاهد مراسم ويژه ای که همه ساله در اين مکان برگزار می شود، شديم. شيعيان با پرچم های رنگارنگ و ساز و دهل و لباس های محلی مشغول عبادت بودند. آنها ما را غير مسلمان تصور و اجازه ورود به محوطه مسجد را به ما ندادند. من بدون توجه به راهم ادامه دادم . يک مامور به طرزی خشن به من تذکر داد و خواست تا با او بروم. پس از عبور از راهرو ها و دالان های تنگ، درون يک غرفه در مقابل يک روحانی ريش سفيد ايستاديم. به وی گفتم من ترک هستم. خوشحال شد و به مامور دستور داد که با احترام من را به داخل مسجد راهنمائی نمايد. مسجد دارای زيبائی شگفت انگيزی بود. دوستانم در بيرون مسجد با نگرانی منتظر من بودند. پس از بازگشت آنچه را که ديده بودم برای آنها تعريف کردم. اصفهان شهر معجزه ها پس از رسيدن به شهر معجزه ها يعنی اصفهان در هتل عباسی مستقر شديم. اين هتل آنقدر لوکس و زيبا است که 5 ستاره برای آن بسيار کم است. مينياتور های ساخته شده با موزائيک برق می زدند. من در طول عمرم به کشورها و شهر های زيادی سفر کرده ام، اما چنين شهر و هتل زيبائی را تا کنون نديده بودم. مسجد، حرم، فارس، افغان، ارمنی،گرجی،يهودی، عرب، آذری و ..... کنيسه، کليسا و اماکن دينی متعلق به تمامی اديان ترميم و بازسازی شده و در کليسا ها و کنيسه ها تا آخر باز است. صدای اذان و سرود های دينی در اين شهر با هم مخلوط شده، بخور ها و عود ها ، افراد دينی متعلق به اديان مختلف با لباس های مخصوص خود در شهر قدم می زنند. از قبل می دانستم که در مجلس ايران نمايندگان يهودی و ارمنی حضور دارند، اما باور نمی کردم که زندگی دينی در ايران تا اين حد آزاد و راحت باشد. در اين کشور منسوبين اديان ديگر را نه تنها اذيت کردن بلکه کوچکترين حرف نا مربوط زدن به آنها نيز جرم محسوب می شود. اينک اگر شما تمدن می طلبيد، بفرمائيد اين هم تمدن. در آن لحظه به ياد ترکيه افتادم و گويا در درونم چيزی خرد شد. برای يهوديان و مسيحيان کشور خودم ناراحت شدم. ميدان ها و پارک ها توجه من را به سوی خود جلب می کنند. با رفتن به ميدان امام، متوجه شدم که در ترکيه ميدان به معنی واقعی آن وجود ندارد. ميدان بايزيد، تقسيم و سلطان احمد در مقايسه به اين ميدان به اندازه گوش يک شتر می ماند. در ترکيه به فکر هيچکس ساخت چنين ميادين عظيمی نرسيده است. اين ميدان ها مانند صد ها سال پيش باقی مانده، حتی يک سانتيمتر از آن ها عوض نشده است. با ديدن کاخ های عظيم و پارک های متعلق به آنها زبان تان بند می آيد. دلم برای پارک های خودمان می سوزد. به کاخ چهل ستون می رويم در اصل اينجا 20 ستون چوبی دارد اما انعکاس تصوير آنها در استخر مقابل کاخ چهل ستون را تداعی می کند. مينياتور ها با ضميمه عشق، رقص، آکروباسی نقاشی شده اند. اين مينياتور ها موجب غرور ايرانيان است و اين هنر خويش را مانند چشمان خود نگه می دارند. در بازار های رو بسته مشاغل متعدد هر کدام محوطه خاص خود را دارند. قهوه خانه ها هر کدام با چند قليان در بازار جای خود را دارند. در اين بازارها صنايع دستی ، شيشه ای، مينياتور و نقاشی ها وجود دارند. قهوه خانه های بازار جاي گردهمائی جوانان است. دختران و پسران در اين مکان ها ديدار کرده و در مورد ادبيات و فلسفه صحبت می کنند و با يکديگر دوست می شوند. هر کس حافظ و سعدی را از حفظ می خواند . ديوان حافظ را در يک رحل گذاشته و يک صفحه آن را تصادفی باز می کند و فال می گيرند و بدين طريق تقدير و قسمت هر کس ديده می شود. سی و سه پل در اصفهان با چراغانی خاص خود در شب شهر را به شهر پريان تبديل می کند. از اصفهان با يک اتوبوس و در طی 6 ساعت به شهر يزد سفر می کنيم. اين شهر به شهر ماردين شباهت دارد. سپس به شيراز می رويم. شهر حافظ و سعدی . اگر مقبره های اين دو عالم را زيارت نکنيد گويا شيراز را نگشته ايد. در آنجا شعــر « مرگ رندان » يحيی کمال را به ياد می آورم. شهر روشنفکران . دلم می خواهد که چند بار ديگر به ايران سفر کنم... .




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن