تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 20 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برتر از هر کار نیکی، کاری هست تا جاییکه مرد در راه خدا کشته شود، پس چون در راه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799784903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. آفتاب يزد «اجماع عليه مردم!؟ (1‌‌)»عنوان سرمقاله ي روزنامه ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛دقيقا 109 روز تا برگزاري انتخاباتي باقي مانده است كه بسياري از تحليلگران سياسي و اكثريتي از مردم، آن را حساس ترين انتخابات رياست جمهوري در ايران مي دانند. مقدمات اوليه اين انتخابات و تلاش جدي بسياري از اصولگرايان و اصلاح طلبان براي شكستن يك سنت 28 ساله – دو دوره‌اي بودن رياست جمهوري– نخستين نشانه‌اي است كه ثابت مي كند انتخاب مردم در 22 خرداد 88 تفاوت‌هاي فراوانبا 9 انتخاب پيشين آنها دارد . از سوي ديگر عده اي تلاش مـي كـنـنـد كه اين انتخابات را به آوردگاه دو گفتمانتـبـديل كنند. نمايش هاي تصنعي براي اثبات اجماع درون جناحي يا كوشش براي رسيدن به اين اجماع را در واقعمي توان در راستاي تبديل انتخابات رياست جمهوري به رفراندوم بين دو گفتمان دانست. البته در يك ماه اخير اتفاقاتي افتاده است كه ظاهراً احتمال اجماع در يك جناح را كاهش داده و بر احتمال اجماع–دلخواه يا اضطراري–در جناح ديگر افزوده است. اما نكته جالب آن است كه هرچه بر تلاش هاي اين جناح براي پررنگ تر نشان دادن احتمال اجماع افزوده مي شود فاصله آنها از ادعاي اوليه خود يعني »اختلاف گفتماني با جناح ديگر« افزايش مي‌يابد. براي روشن تر شدن قضيه، بايد قدري به عقب بازگشت. تقريباً تا اواخر پاييز، روند انتقاد از عملكرد دولت نهم سير صعودي داشت. اصلاح طلبان با اشاره به سابقه انتقادهاي سه ساله خود ‌ ‌براي هر يك از آن انتقادات و هشدارها، مصاديقي را عرضه مي‌نمودند كه اكنون در برابر چشمان مردم قرار دارد. اين جناح سياسي، از عرضه مصاديق، به دنبال اثبات دو نكته بود: نخست آنكه مشخص شود برخلاف ادعاي فراكسيون دولتي اصولگرايان، انتقاداتي كه در اين 3 سال توسط اصلاح‌طلبان مطرح شد به خاطر حسادت آنها نسبت به موفقيت‌هاي مشعشع دولت نهم نبوده است! دومين هدف اصلاح‌طلبان كه اهميت بيشتري داشت اثبات مسئوليت جمعي اصولگرايان در برابر عملكرد دولت نهم بود. زيرا هشدارها و انتقادات اصلاح‌طلبان– كه هم اكنون حقانيت بسياري از آنها به اثبات رسيده است– معمولا با پاسخ‌هاي سياسي و حمايت‌هاي چشم بسته بعضي از اصولگرايان از دولت مواجه مي‌شد كه البته در اين پاسخگويي، بازار اتهام افكني عليه اصلاح‌طلبان نيز بسيار داغ بود. تريبون مجلس هفتم و بعضي برنامه‌هاي رسانه ملي نيز در خدمت اين حمايت كم‌سابقه اصولگرايان از دولت قرار داشت. در سـوي ديگر اين ماجرا، اصولگرايان بودند كه برخلاف 2 سال ابتدايي از فعاليت دولت نهم، اميدي به ناكام ساختن ‌ ‌اصلاح طلبان از راه افزايش رضايتمندي مردم نسبت به عملكرد اين دولت نداشتند. بسياري از آنها نيز به عينه مشاهده مي‌كردند كه عليرغم حمايت‌هاي بي سابقه از دولت، نقش آنها در تصميم‌گيري‌هاي واقعي كشور كه عمدتا توسط شخص رئيس جمهور اتخاذ مي شود روز به روز در حال كم رنگ‌تر شدن است. به عبارت ديگر آنها هزينه نارضايتي مردم از عملكرد دولت را مي پرداختند، بدون آنكه نقشي واقعي از حاكميت اصولگرايان در اختيار آنها باشد. اين وضعيت بسياري از اصولگرايان را قانع كرد تا براي حفظ جايگاه نه چندان محكم خود در ميان بيش از 40 ميليون واجد شرايط راي، پرچم انتقاد از دولت نهم را به دست بگيرند. آنها در اين موضوع دست بالاتري از اصلاح طلبان داشتند. زيرا اولاً با احساس امنيت بيشتر دست به انتقاد مي‌زدند و ثانيا به خاطر جايگاه حكومتي كه در اختيار داشتند انتقادات آنها از دولت، با سهولت بيشتري در جامعه منعكس مي‌شد. اما با روشن تر شدن شرايط در اردوگاه‌انتخاباتياصلاح طلبان و ورود بعضي كانديداهاي اصلاح‌طلب به عرصه انتخابات، ‌ناگهان انتقاد اصولگرايان از دولت،‌سير نزولي پيدا كرد و حتي در روندي معكوس جاي خود را به تعريف و تمجيد داد. اين وضعيت را مي‌توان ناشي از درك عقلاني جناح اصولگرا نسبت به جدي بودن و حتي قطعي بودن پيروزي اصلاح طلبان در صورت پيگيري روند طبيعي انتخابات دانست. اما آيا اين تغيير روند، ‌نسبتي با گفتمان اصولگرايي دارد؟ پاسخگويي به اين سوال، تنها زماني ممكن است كه اصولگرايان به احترام يكي از بزرگترين و با نفوذترين روحانيون جناح خود– آيت‌الله مهدوي كني – به صراحت اعلام كنند‌»‌اصول مورد نظر آنها چيست؟« بعضي از اصولگرايان در روزهاي اخير اعلام كرده‌اند كه خط قرمز آنها، بازگشت اصلاح طلبان به قدرت است. بعضي از ايشان هم قيافه حق به جانب مي‌گيرند كه »برخي اصلاح‌طلبان در دوره مسئوليت خود به مباني اسلام و انقلاب بي‌توجهي كردند و از گفتمان خدمتگذاري غفلت نمودند و لذا ما در دفاع از آن مباني و اين گفتمان، بر تداوم حاكميت اصولگرايان اصرار داريم.« البته آنها با »رندي« از كنار اين سوالات واضح مي‌گذرند كه گفتمان خدمتگذاري در چهار سال اخير، كدام گره را از معيشت مردم گشوده است؟ آيا حتي كم انصاف‌ترين مدعيان اصولگرايي مي توانند ادعا كنند در سه سال اخير – كه بهترين شرايط درآمدي كشور در چند دهه اخير بوده است – زندگي روزمره اكثريت مردم، بهبود يافته است؟ آيا آنها مي توانند انكار كنند كه برخي اقدامات و اظهارات در سه سال اخير، هيچ تناسبي با گفتمان اسلام و انقلاب نداشته است؟ اگر بعضي اصولگرايان دچار فراموشي – عمدي يا سهوي – شده‌اند مي‌توان نمونه‌هايي را به آنها يادآوري كرد: مثلاً اهانت به قرآن مقدس در جلسه رسمي كه مسئول عالي‌رتبه دولتي حضور داشت و موجب اعتراض بي نتيجه مراجع تقليد شد در كدام دولت اتفاق افتاد؟مسئول عالي‌رتبه در كدام دولت، با صراحت از ديدگاه معاون خود در خصوص دوستي با مردم اسرائيل حمايت كرد؟در كدام دولت، يك مقام بلند مرتبه جرئت مي‌كرد اعلام كند كه توصيه مراجع تقليد در خصوص يكي از مسئولان دولتي،‌بر تصميم او تاثيرگذار نخواهد بود؟ در زمان كدام دولت علي‌رغم شعارهاي تعامل، به صراحت به ديدگاه ساير قوا بي اعتنايي شد و نهادهاي وابسته به مجلس و قوه قضائيه به دروغ گويي متهم شدند؟ آيا نشانه حاكميت گفتمان انقلا‌ب و خط امام - كه بهانه حمايت اجماع‌گونه از دولت شده است- آن است كه برخلاف نظر امام، مجلس را از راس امور به پايين بكشند و تريبون اصلي حاكميت را به محلي براي حمله به مجلس تبديل كنند؟ مخدوش جلوه دادن چهره‌نظام و مسئولا‌ن آن از طريق طرح ادعاهاي مكرر پيرامون وجود مافياهاي قدرتمند در كشور، چه نسبتي با گفتمان و گفتار امام <ره> دارد؟ راستي در دوره حاكميت گفتمان مورد ادعاي بعضي از اصولگرايان، با مسببان اهانت به پيامبر اعظم اسلام (ص) در يك آزمون رسمي، چه برخوردي صورت گرفت؟ اما سوال مهم‌تر آن است كه به فرض نزديك به محال، اگر اجماع مصنوعي اصولگرايان بتواند با كسب آرايي نه چندان افتخارآميز - نسبت به مجموع واجدان شرايط راي- تداوم حاكميت دولت نهم را به عنوان تنها شانس پيروزي اصولگرايان تضمين كند، پس از آن چه اتفاقي خواهد افتاد؟ آيا باز هم قرار است مردم شاهد اين اظهارات باشند كه <متاسفانه دولت فاقد راهبرد مشخص است> ، <تصميمات دولت، عجولانه و غيركارشناسي است>، <نزديك است به خاطر بعضي اقدامات دولت، سكته كنيم>، <سياست هاي دولت موجب افزايش نقدينگي و تحميل گراني بر مردم شد>، <بعضي سخنان مسئولان دولتي، مصرف داخلي دارد> ، <بعضي موضع‌گيري‌هاي مسئولان دولتي موجب هزينه مي‌شود>، <بعضي تصميمات دولت مشكل‌ساز است اما به خاطر حفظ وحدت اصولگرايان، سكوت كرديم> و ... همچنين آيا قرار است در چهار سال آينده هم حرف‌ها و ادعاهاي ابتر تكرار شود كه <ترمز دولت را خواهيم كشيد>، <كوتاه نخواهيم آمد فلان مسئول دولتي بايد بركنار شود> و... ؟ آيا اجماعي كه نتيجه آن تداوم شرايط فعلي باشد در خدمت مردم است يا تنها تامين كننده منافع يك جناح و به عبارت بهتر بخش قدرتمند آن جناح خواهد بود؟ نكته جالب آن است كه بعضي از اصولگرايان به دنبال آن هستند تا در اين خطاي بزرگ، براي خود شريك جرم هايي در ميان اصلاح طلبان نيز بيابند. آنها با فضاسازي‌هاي خاص مي‌خواهند فراكسيون‌‌‌‌هاي مختلف اصلا‌ح طلبان را نيز به <اجماع بي برنامه> تشويق كنند تا <اجماع براي حاكميت يك جناح حتي به قيمت ناديده گرفتن منافع حال و آينده مردم>، به امري عادي در كشور تبديل شود. ترديدي وجود ندارد كه مباني اجماع در ميان اصلا‌ح طلبان بسيار قوي تر از مجموعه اي است كه خود را اصولگرا مي نامند. اما اگر اصلا‌ح‌طلبان هم بدون برنامه و تنها با هدف حذفيك نفر يا يك گروه، دور هم جمع شوند اجماع آنها عليه مردم خواهد بود و موجب غضب الهي. در اين مورد در شماره بعد به تفصيل سخن خواهيم گفت. ابتكار «خاتمي کناره گيري مي کند» عنوان يادداشت روزنامه‌ ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛برملا شدن جزئيات ديدارهاي مير حسين موسوي و خاتمي و نيز طرح هاي در دست بررسي اين دو رئيس دولت سابق و اسبق، استراتژي اصلي انتخاباتي در اردوگاه اصلاح طلبان را علني کرد.از چندي پيش برخي منابع خبري از واکنش غير منتظره مير حسين موسوي به طرح هايي چون معاون اولي وي در دولت خاتمي خبر داده و از جانب مهندس موسوي بيان داشتند که وي گفته است; " دست دوم نيستم که ما را معاون اول نام مي گذارند. اگر بحث آمدن باشد خودمان شخصا مي آييم " و همين مطلب سبب شد تا نوع نگاه ها نسبت به چينش خاتمي-ميرحسين در انتخابات آينده تغيير کند. به گزارش جهان نيوز; با بالا گرفتن تب انتخابات در ميان گروه هاي مختلف سياسي به خصوص اوج گرفتن خبرهايي که از آمدن يا نيامدن خاتمي در گذشته و اين روزها از وضعيت مبهم ميرحسين خبر مي دهند با پيگيري هاي به عمل آمده مشخص شد که نوعي توافق غير آشکار ميان خاتمي و مير حسين براي قد علم کردن در برابر احمدي نژاد برقرار شده است.بنا بر اين گزارش; با توجه به شناخت بالاي نسل جوان و ساير مردم از خاتمي و عدم شناخت نسل تازه انقلاب از آخرين نخست وزير کشور و از سوي ديگر با توجه به اينکه مير حسين موسوي ممکن است در صورت حضور در رقابت هاي انتخاباتي، از سوي برخي افراد و مردم اصولگرا نيز حمايت شده و آراي قليلي از مردم - و نه گروه هاي اصولگرا-متمايل به جريان اصولگرا به نام وي سياه شده و در صندوق ها ريخته شود طي جلسات و گروه هاي کارشناسي متعدد قرار بر اين شده است تا با به ميدان  آمدن ظاهري خاتمي و ميرحسين در مقابل هم، رقابت هاي سياسي در بالاترين حد خود دنبال شده و با فاصله اي نه چندان زياد تا پايان رقابت ها خاتمي اعلام کند که به نفع مير حسين موسوي کناره گيري خواهد کرد.اين عمل پس از آن صورت خواهد گرفت که با توجه به حضور مير حسين در صحنه و نهايتا کناره گيري خاتمي به نفع وي، نخست وزير دوران جنگ به نسل امروز نيز شناسانده شده و نيز با توجه به برقراري رقابت اصلي ميان وي و احمدي نژاد، موسوي امکان رقابت ظريف و تنگاتنگ با رئيس دولت نهم و نامزد رياست دولت دهم را پيدا کند.گفتني است که بنا بر اظهارات منابع آگاه و نيز غلظت حضور رسانه اي مير حسين موسوي، وي در روزهايي نه چندان دور نامزدي خود براي شرکت در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري را به طور رسمي اعلام خواهد کرد. اعتماد ملي «در حاشيه تهاجمات اخير به اصلاح‌طلبان؛ حلقه مفقوده اخلا‌ق»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم مهران كرمي است كه در آن مي‌خوانيد؛بنيان‌هاي اخلا‌ق و معنويت در جامعه ما به شدت مخدوش و مغشوش است و هرچه به انتخابات رياست‌جمهوري نزديك مي‌شويم، اين به هم ريختگي به‌ويژه در بين برخي از جريان‌هاي سياسي و رسانه‌ها در قالب دروغ، ناسزا، تهمت و... بيشتر خود را نشان مي‌دهد. اين موضوع تا آنجا كه به موضعگيري افراد و شخصيت‌ها برمي‌گردد ممكن است كمي عادي به نظر برسد ولي وقتي رسانه‌اي كه به‌عنوان امانتدار قرار است آگاهي‌بخشي كند در ميانه راه، امانتداري را به كناري نهاده و خود را در جايگاه كنشگر سياسي مي‌بيند، جنبه بسيار مخرب‌تري به خود مي‌گيرد. بسياري از موضعگيري‌هاي نادرست و مخرب جريان‌هاي سياسي در هر دو اردوگاه اصلا‌ح‌طلب و اصولگرا نسبت به يكديگر و حتي در درون اين جريان‌ها نسبت به هم ناشي از اين امر است كه متاسفانه عناصر اصلي يك خبر از مرحله توليد تا رسيدن به دست مصرف‌كننده چنان به هم مي‌ريزد كه براي كنشگران سياسي راهي جز نقار و دشمني باقي نمي‌گذارد. اگر بر اساس اصول اقتصاد يعني عرضه و تقاضا بخواهيم به اين موضوع بنگريم بايد با هزار افسوس اعتراف كرد كه زمينه‌هاي دروغ، تهمت و افترا، تحريف و تخريب در مصرف‌كنندگان يك خبر تا نباشد اين رذيله‌هاي اخلا‌قي مجالي براي خودنمايي نمي‌يابد. به عبارت ديگر وجود تقاضا در جامعه (جامعه سياسي) در كنار انگيزه‌ها و منفعت‌ها (محروم كردن رقيب از رسيدن به قدرت) چنين پديده‌هاي غيراخلا‌قي را دامن مي‌زنند. بهتان زدن و درشتگويي براي از ميدان به‌در كردن رقيب متاسفانه متاع عامي است كه در اين بازار مكاره طرفداران زيادي دارد ولي مهم‌ترين سرمايه‌اي كه در اين ميان هدر مي‌رود، <اعتماد> به‌عنوان عنصر اصلي مناسبات انساني است. كافي است دو مورد را مثال بزنيم.‌ 1- يكي از خبرگزاري‌هاي اصولگرا گزارشي از سخنان اخير هاشم آقاجري در منزل عبدالله نوري درباره امام خميني(ره) ارائه كرد و موجي را در ميان طرفداران روحانيت و انقلا‌ب به‌ويژه اصولگرايان عليه اين شخصيت سياسي دامن زد كه هدفي جز زمينه‌سازي براي حذف رقيب (كليت اصلا‌ح‌طلبان) ندارد. حال آنكه از رسانه به‌عنوان امانتدار انتظاري جز اين مي‌رود. اين در حالي است كه شخصيت مورد نظر كليت اين اظهارات را به‌گونه‌اي كه خبرگزاري مزبور ذكر كرده است مردود مي‌داند. 2- خانم فاطمه رجبي همسر سخنگوي محترم دولت و وزير دادگستري كه اظهارات تندروانه و خارج از عرف او درباره شخصيت‌هاي نظام مسبوق به سابقه است اخيرا و پس از آنكه مطالبي ميان روزنامه كيهان و برخي از اصلا‌ح‌طلبان درباره طرح ترور يا به عبارتي تهديد به ترور خاتمي به ميان آمد، در مورد سيدمحمد خاتمي اظهاراتي بر زبان جاري كرد كه از مصاديق بارز تخريب شخصيت و نه نقد است.براي روشن كردن موضوع اين دو مثال بايد ميان سه اصطلا‌ح تحريف، تخريب و نقد مرزبندي قائل شد.الف - در قرآن‌كريم در سه مورد عبارت <يحرفون الكلم من مواضعه> براي بيان تحريف به كار رفته كه از قضا در هر سه مورد اشاره به جماعتي از يهوديان داشته و شگفت آنكه در دو مورد با عبارت <من الدين هادوا>(برخي از يهوديان) از تعميم تحريف به همه يهوديان خودداري كرده است.آن چيزي كه امروز از تحريف مصطلح شده واژه اسرائيليات است كه براي بيان دگرگون شده وقايع تاريخي به كار برده مي‌شود. اما متاسفانه اين اسرائيليات امروز در جامعه سياسي ما براي برچسب زدن به رقيب سياسي به سكه رايج تبديل شده است.ب - در جامعه سالم، آزاد و پويا فرد براي عقايد و مطرح كردن ديدگاه‌هاي خود نيازي به تخريب ديگران با ادبيات درشتگونه و ناسزاگويي نمي‌بيند و به كارگيري اين ادبيات جز نهادينه كردن منطق خشونت ثمري به بار نمي‌آورد. به ويژه آنكه اين ناسزاگويي درباره شخصيت‌ها و بزرگاني باشد كه فارغ از هر ديدگاهي و وابستگي به هر اردوگاهي، از استوانه‌ها و پشتوانه‌هاي يك نظام سياسي و سرمايه نظام هستند. وقتي حضرت علي(ع) در جنگ صفين لشكريان خود را از ناسزاگويي و دشنام دادن به معاويه باز مي‌دارد، به اين دليل كه طرف مقابل هم مي‌‌تواند همين شيوه را در برابر شما به كار گيرد، به طريق اولي استفاده از چنين روشي در جامعه‌اي كه رقابت‌ها نه بر معيار حق و باطل كه بر مبناي انتخاب دو شيوه متفاوت براي اداره كشور است معنا و مبنايي ندارد.تفكر ايراني امروز به گفته شرق‌شناسان بزرگي همچون هانري كربن از دو آبشخور حكمت ايراني و دين اسلا‌م سيراب گشته و شگفت‌آنكه به ويژه در بين اهل سلوك و عرفان مهم‌ترين نقطه مشترك اين دو، <آيين جوانمردي> ايراني و <فتوت> اسلا‌مي است و به تصريح حكيم سهروردي كساني چون قصاب آملي، حلا‌ج و بايزيد نمايندگان آيين جوانمردي ايراني هستند و چه از اين بالا‌تر كه پيامبر بزرگ اسلا‌م در قبل از بعثت با جوانان مكه پيمان جوانمردان <حلف الفضول> را براي دفاع از بي‌پناهان و مظلومان منعقد مي‌كند و امام علي(ع) در بين جميع شيعيان و اهل سنت به فتوت شناخته مي‌شود. آيا ما كنشگران سياسي امروز خواه اصلا‌ح‌طلب، خواه اصولگرا به‌عنوان ايراني مسلمان شيعه از اين بن‌مايه‌هاي جوانمردي بهره‌اي نداريم؟ آيا منطق دستيابي به قدرت و حذف رقيب از صحنه در جامعه اسلا‌مي با منطق ماكياوليستي هدف وسيله را توجيه مي‌كند، يكي است؟ براي اينكه اثبات شود ايران از جامعه‌اي آزاد و داراي حق انتخاب سياسي برخوردار است، راهي نيست جز فاصله گرفتن از ابزار تحريف و تخريب براي از ميدان به در كردن رقيب و روي آوردن به منطق <نقد> كه به هر شكل آن حتي گزنده‌اش با تخريب فرسنگ‌ها فاصله دارد و در هر شكل خود چه محتوا، چه عملكرد، سازنده است.بي‌گمان روي آوردن به تخريب ديگران و تحريف مواضع آنها براي اغراض و اهداف سياسي، شمشيري دولبه است كه به كارگيرنده آن را هم از تعرض خود بي‌نصيب نمي‌گذارد اما مهم‌تر از آن بنيان‌هاي اخلا‌قي و ارزش‌هاي ديني جامعه را هدف قرار مي‌دهد و كساني كه مدعي اصولگرايي‌اند بيشتر از بقيه بايد نگران آسيب ديدن اين ارزش‌ها باشند. هر چند اصلا‌ح‌طلبان با هر گرايشي مصمم‌اند در برابر اين كژي‌ها و انحرافات بايستند و از ارزش‌هاي اصيل اسلا‌مي و انقلا‌بي جامعه دفاع كنند. رسالت «شكاف ها وشبهات اردوگاه اصلاحات» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالات به قلم امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛اشاره: در نوشتارهاي گذشته سناريوهاي فراروي اصلاح طلبان در انتخابات آينده  را برشمرديم در اين نوشتار به پاره اي از نكات مهم در صف بندي دروني آن اردوگاه اشاره داريم. 1. نگاهي حتي اجمالي به روند تحولات دروني جبهه اصلاحات نشان دهنده آن است كه در آن اردوگاه نوعي اغتشاش ويا حداقل از ميان رفتن سامان مبتني بر مركزيت پديد آمده است ؛ ريشه اختلافات هم در زمان حاكميت دوم خرداديان قرار دارد و نيزدر انتخابات رياست جمهوري نهم كه هواداران خاتمي ترجيح دادند به جاي حمايت از كروبي به حمايت از معين بپردازند؛ هرچند شايد  مي دانستند كه كروبي توان جذب راي بيشتري دارد. اختلافات مجمع روحانيون با كروبي و خروج او و نيز تاسيس حزب جديد  تلاش مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي براي به حاشيه راندن كروبي همگي نمادهاي بروز اين اختلاف ريشه اي بود. در انتخابات رياست جمهوري دهم شاهد سرباز كردن همين شكاف البته اين بار علاوه بر كروبي ، با مير حسين موسوي هستيم. شايان ذكر است كه درمورد مير حسين موسوي، چند شاخصه است كه او را براي طيفي از دوم خردادي ها مطلوب نمي گرداند؛ نخست ، تكيه او بر گفتمان انقلابي و عدالت گرايانه است كه از جهاتي با شعارهاي احمدي نژاد مشابهت دارد. در حالي كه چپ هاي استحاله شده قديم (حاميان پيشين موسوي)اكنون به سوپر ليبرال هايي مبدل شده اند كه واژگان انقلابيگري يا عدالت گرايي آنها را شديدا مي گريزاند. دوم؛ مير حسين موسوي تمايلي به اداره شدن توسط آنها ندارد و مجاهدين انقلاب و مشاركت علي رغم نوعي احترام ظاهري براي  مير حسين موسوي هيچ گاه قصد ندارند براي خود رئيس انتخاب كنند! سوم اينكه مير حسين موسوي هم تمايل ندارد براي رئيس جمهور شدن به ديدگاهها، شعارها و حتي تشكيلات مشاركت و مجاهدين انقلاب تكيه دهد، زيرا ميرحسين موسوي تجربه معين را پيش رو دارد. معين خط امامي و ساده زيست در انتخابات گذشته به ناگهان همه اين صفات ارزشمند را كنار نهاد و در بازي جبهه دموكراسي خواهي مشاركتي ها خود را به مرزهايي پرتاب كرد كه گاهي نهضت آزادي در مقايسه با آنها انقلابي تر يا حداقل كمتر اپوزيسيون ديده مي شود. بنا براين مير حسين موسوي اساسا كانديداي مطلوب جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب نيست . از سوي ديگر ؛ جريان كارگزاران هم مير حسين موسوي را مطلوب نمي داند. كشف دلايل مخالفت كارگزاران با ميرحسين دشوار نيست زيرا او را فردي غير ليبرال وايدئولوژيك مي دانند كه بيشترين شكاف گفتماني را با آنان دارد. از اين رو نه مير حسين كانديداي طيف ليبرال  ونيز تند رو دوم خرداد است و  نه خود مير حسين موسوي مايل است به آنها اتكاء كند پس مير حسين موسوي در انتخابي نهايي تمايل دارد كه به صورت مستقل و فراجناحي به ميدان وارد شود هر چند بي ميل نيست كه آراء بدنه اصلاح طلبان را نيز به همراه آراي طيفي از اصولگرايان با خود داشته باشد. 2.شعار “يا من يا مير حسين از سوي خاتمي چرا سرداده شد؟ در اين مورد دو ديدگاه وجود دارد. 1.خاتمي واقعا به اين شعار اعتقاد داشته است و مي كوشد با حضور خود در انتخابات مانع از تهاجم رقبا به مير حسين موسوي شده و از تخريب او بكاهد و در زمان مناسب به گونه اي كنار رود كه همراه با خود كروبي را نيز به نفع مير حسين موسوي كنار كشد. 2.خاتمي عمليات پيچيده ولو غير منصفانه اي را طراحي كرده است. وي در گام نخست كوشيد در ظاهر با پيوند زدن مير حسين به خود و ذكر عقب نشيني خود در صورت حضور او ؛ مير حسين را مطرح سازد ولي بعد از مطمئن شدن از احتمال كانديداتوري مير حسين موسوي با معكوس كردن بازي از طريق اعلام زودهنگام حضور خود ،  مير حسين را مات نمايد.واقعيت آنست كه گزينه دوم بر پايه نگرشي بسيار بدبينانه نسبت به خاتمي طراحي شده است ؛ هرچند كه عدم عقب نشيني خاتمي پس از اعلام كانديداتوري مير حسين آن را تقويت كند. نگارنده بر اين باور است كه اين روش با منش و خصلت نجيبانه خاتمي همخوان نيست.اين بازي ها از سوي سياست بازان كوته انديش فاقد پرنسيپ قابل طراحي است ولي خاتمي نشان داده است كه به پرنسيپ هاي سياسي معتقد است ولو در مقاطعي از اين بابت سخت زير فشار تندروها قرار گرفته است. خاتمي مي داند عليرغم انتقاداتي كه از او در صحنه سياسي مي شود هيچكس هنوز او را سياست بازي فاقد پرنسيپ ندانسته است ؛ لذا گمان نمي رود كه خود را اسير بازي هايي كه توسط افراد كوچك طراحي شده نمايد. 3.  بازي كارگزاران هم در اين انتخابات پيچيده و به عبارت بهتر درهم پيچيده است.كارگزاران از آنجايي كه فاقد پيكره مردمي روشني است بيشتر تمايل دارد كه در معاملات سياسي امتيازي بدست آورد در حالي كه اگر نيك بينديشند شايد بهتر باشد با توجه به چهره هاي موثري كه دارند زماني ازايفاي نقش دومي دست برداشته و صراحتا ازديدگاهها و كانديداي خاص خود دفاع كنند. واقعيت آنست كه كارگزاران در زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي ايدئولوژي روشن تري به نسبت مشاركت دارند لذا بايد روزي از زيستن در خيمه ديگران دست برداشته و خود را اصالتا در مقام انتخاب مردم قرار دهند. شايد كارگزاران براي گريز از وجهه نه چندان خوبي كه از آنان به عنوان “كاسبكاران صحنه سياست درست يا غلط ترسيم شده است؛ لازم باشد از كانديداي خاص خود حمايت كنند. ترديدي نيست كه كانديداي خاص آنها نه كروبي است ، نه مير حسين و نه خاتمي. اگر كارگزاران بخواهند شجاعانه از يك چهره سياسي كه داراي هويت روشن وقابل دفاع و نزديك به آنها باشد؛ حمايت كنند شايد كسي را بهتر از حسن روحاني نخواهند يافت.از اينرو ؛ اكنون كه شكاف هاي درون جريان اصلاحات در چهره كانديداهاي مختلف نمايان شده است؛ بهترين زمان براي تحليلگران است كه شاخصه هاي هر جريان فرعي اصلاحات را از طريق كاويدن شعارها و بيانات نمايندگانشان كشف نمايند. كيهان «حاضرتر از هميشه» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛در حاليکه امت در سوگ پيامبر(ص) به ماتم نشسته و داغدارند و از در و ديوار مدينه حزن و اندوه مي بارد؛ منافقين در دل لبخند مي زنند و خيال خام برپايي دوباره «جهالت» را در سر مي پرورند، اگر دشمني ها و کارشکني ها در سراسر دوران هدايت و رسالت پيامبر(ص)  ابتر ماند، اگر از تمسخر، تهمت، استهزاء و نسبت شاعري و جنون (العياذ بالله) به او دادن،- نتيجه اي نگرفتند، اگر از آزاد و اذيت آن هميشه مهربان ترين و پيامبر خوبي ها طرفي نبستند، اگر از شعب ابي طالب و محاصره و تحريم اقتصادي بهره اي نبردند،  اگر توطئه دارالندوه و ترور محمدي(ص) ناکام ماند و اگر... اکنون در 28 صفر 11 هجري آنانکه مصداق «استسلموا ولايسلموا» (ظاهر اسلام را پذيرفتند ولي به دل اسلام نياوردند) هستند همه عزم خود را جزم نموده اند تا با فرو بستن چشمان رسول خدا(ص) دين و آيين او را در سيطره خودخواهي ها و زياده خواهي هاي خود مات نمايند، کوري و بي خبري را آنسان شايع و همه گير سازند تا آوازه اي  از پيام محمد(ص) به گوش هيچ جنبنده اي نرسد... و اينچنين سبيل سفاهت و جهالت را ميان جماعت هموار نمايند و از آبشخور آن توشه خود به کام گيرند. اين اما پايان ماجرا نبود؛  در افق کم دامنه و تنگ و تاريک آنها نمي گنجيد که هر چند «پيامبر» مي رود اما «پيام»   او ماندني است، رسول از ميان امت رخت برمي بندد اما «رسالت» باقي مي ماند نبي(ص) رفتني است و «نباء» ماندني. و امروز سال ها و قرنهاست که از رحلت نبي اکرم(ص) مي گذرد  مترفان و متکاثران، چپاولگران  و زورگويان، استعمارگران و استثمارگران همواره به لطايف الحيل کوشيدند تا «اسلام»  را به حاشيه برانند يک روز جنگ هاي صليبي را تدارک و به راه انداختند، يک روز به انزواي اسلام  از صحنه  زندگي و اجتماع حکم راندند، در دوره اي خرافه به اين آئين تزريق کردند و در دهه هاي اخير شگردها  و دسيسه هايي به اصطلاح نوين را به خدمت گرفتند و براي مقابله با «اسلام ناب محمدي»(ص) جريان موازي اسلام آمريکايي و طالباني را به صحنه آوردند و... اين چرخه، چرخيد و چرخيد تا هزار و چهارصدوچند سال بعد به «عصرخميني»  رسيد. مردي از سلاله پاک رسول خدا(ص)، وقتي ندا به انقلاب برداشت،  مردم صدايش را آشنا يافتند، از گمشده امت سخن مي گفت،  کلام خدا بر زبان و زبان رسول الله(ص) به کام داشت. ندايش را که شنيدند با پاي جان به سويش شتافتند، دل دادند، بر طاغوت زمان تاختند و سرانجام سقف تاريک نظام سلطه جهاني را شکافتند و طرحي نو در انداختند. پيش از اين هم، درصدر اسلام، خداي مهربان، توهم مشرکان را که اشرافيت از دست رفته جاهليت را در پايان عمر رسول خدا(ص) مي دانستند، درهم ريخته و فرموده بود که نه فقط پيامبر اعظم(ص) ابتر و بي عقبه نيست، بلکه دشمنانش بي دنباله اند و آن روز، 30 سال پيش وقتي انقلاب اسلامي که احياي اسلام ناب محمدي(ص) بود به پيروزي رسيد، همگان به وضوح ديدند وعده خدا تحقق يافته است و اين همه «نتيجه سحر» بود و «صبح دولت» در پيش. انقلاب اسلامي ترجمان اسلام ناب بود که سالها پس از رحلت رسول خدا(ص) بار ديگر در بعثتي ديگر به ميدان آمده بود، تا آدميان گم کرده راه و در بند سلطه سياه را از يوغ استبداد و استعمار نجات بخشد. و تنها به بندگي خدا که رهايي از همه بندهاست، بخواند. و چنين بود که نظام جمهوري اسلامي ايران با تکيه بر آموزه هاي اسلام ناب محمدي(ص) شکل گرفت. نا معادله سياسي حاکم بر منطقه و جهان ترک برداشت و معادلات سياسي منطقه اي و جهاني قدرت هاي غرب و شرق عالم به چالش کشيده شدند.الگوي جديدي به عرصه آمده بود و شيوه اي از حکومت در بستر آموزه هاي اسلامي را به نمايش گذارده بود که ظلم ستيز و عدالت خواه بود. بيداري اسلامي در عصر حاضر نه فقط نشانه که ثمره آن است. امروز اين بيداري در مقابل چشمان حيرت زده دشمنان و ديدگان به اشک شوق نشسته محرومان از مرزهاي جغرافيايي عبور کرده و هر روز سنگر جديدي را فتح مي کند. اگر در ابتداي رسالت پيامبر عظيم الشان اسلام، به تعبير رساي حضرت امير(ع) جهان به باغي مي مانست که برگ درختانش به زردي گراييده بود و کسي از آن اميد ثمره اي نداشت، پرچم هاي هدايت کهنه و فرسوده گشته بودند و رايات ضلالت پديدار شده بودند و دنيا در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و بر خواستاران خود ترشروي گشته بود و ترس دل هاي مردمان را فرا گرفته بود؛ امروز «اسلام» و «پيام محمد(ص)» با نيروي معنوي و باطني خود و بدون هيچگونه تجهيزات و سلاح هاي مدرن و فوق مدرن، و به رغم همه نقشه ها و کارشکني هاي دشمنان، جان ها و فطرت هاي پاک را به تسخير درآورده است. و نام و ياد خاتم النبيين(ص) بيش از تمام دوران هاي گذشته بر سر زبانها و در ژرفاي جانهاست و تحرکات دشمنان اسلام عليه پيامبر(ص) از اين زاويه قابل ارزيابي است. امروز شعاع جانبخش اسلام و خط مقاومت در برابر زورگويان وحشي و زياده خواهان پليد چهره که نقاب حقوق بشر، آزادي و دموکراسي آنها به زير کشيده شده در اعماق جان بشريت ريشه دوانده است و بشر ديگر نمي تواند روزگار درازي خود را از اسلام بي نياز بداند و نسبت به آن بي اعتنا بماند.اين حقيقت روشن و غيرقابل انکار است و با تاملي بر حوادث و رخدادهايي که طي همين چند سال اخير به وقوع پيوسته قابل درک و فهم است و حاجتي به برهان و استدلال ندارد. چه شده است که در حوزه سياسي امروز جهان اسلام از پتانسيل و ظرفيت قابل توجه در تصميم گيري ها و معادلات جهاني برخوردار است؟ - هر چند که خيانت منافقين امت هنوز هم هست- چه عاملي سبب پيروزي حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه و همچنين حماس در جنگ 22 روزه عليه رژيم صهيونيستي و مدعيان قدرت بوده است؟ چرا امروز در حالي که بحران مالي و اقتصادي دنياي غرب از پرده برون افتاده و به نارسايي کاپيتاليسم و سرمايه داري اعتراف دارند کارشناسان و تحليلگران برجسته و زبده غربي اجراي شريعت اسلامي در حوزه اقتصاد را نسخه درمان مي دانند؟مکتب ها و مسلک هايي که روزگاري داعيه اداره جهان را داشتند و با شعارهاي پرطمطراق و فريبنده براي بشريت مدينه به اصطلاح فاضله را وعده و وعيد مي دادند اينک در بن بست پيشرفت و توسعه مادي گرايانه خود گرفتار شده اند. نماي تمدن نوين اسلامي که جمهوري اسلامي ايران افتخار پرچمداري آن را دارد در افقي نزديک چشم ها را مي نوازد.اين روزها، اگرچه در سوگ رسول خدا(ص) اشک ماتم مي ريزيم و حق داريم. اما، موهبت بزرگ احياي دوباره بينش و منش او را نيز شاکريم و پاس مي داريم. پيامبر اعظم(ص) امروز بي پرده تر و بيشتر از همه دوران ها در ميان ماست. جمهوري اسلامي «كسب قدرت با پايمال كردن اخلاق !»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ما پيروان پيامبري هستيم كه در بيان الهي قرآن كريم « رحمه للعالمين » (سوره انبيا آيه 107 ) نام گرفته و خداي متعال در مدح او فرموده است « وانك لعلي خلق عظيم » وجود تو اي پيامبر به اخلاق نيك و با عظمتي آراسته است (سوره قلم آيه 4 ) . انقلاب اسلامي به نام اسلام و به پيروي از پيامبري كه با اخلاق پسنديده خود توانست سخت دل ترين مردم دوران خود را كه دوران جاهليت بود به دين خدا جذب كند و از آنها امت واحده اي با همبستگي و اتحادي ناگسستني بسازد و قدرتمندترين دشمنان بشريت را وادار به عقب نشيني و تسليم نمايد شكل گرفت و به پيروزي رسيد. نظام جمهوري اسلامي كه محصول اين انقلاب است نيز برپايه تعاليم اسلام و سيره پيامبر اكرم و مكتب پرافتخار اهل البيت بنا شده و بر مباني اخلاقي ماخوذ از معصومين صلوات الله عليهم اجمعين استوار است . درباره انقلاب اسلامي بزرگان اين انقلاب و نظام گفته اند : « اين انقلاب انقلاب ارزش هاست » و شخص امام خميني فرموده است : « انقلاب ما انفجار نور بود » . دو مقوله « نور » و « ارزش » از جنس اخلاقند و هدف آنها حفظ تحكيم كرامت انساني است . انقلاب و نظام جمهوري اسلامي اگر در بطن خود از اخلاق و كرامت انساني تهي بود دليلي براي پديد آمدن نداشت زيرا صرف رسيدن به قدرت منهاي اخلاق هيچ تمايزي ميان اين انقلاب و ساير انقلاب ها و ميان نظام اسلامي و نظام هاي حكومتي غيرديني پديد نمي آورد و در آنصورت دليلي براي چنين انقلاب و تاسيس چنين نظام حكومتي توسط علما و اقشار مذهبي جامعه وجود نداشت . اين درست است كه براي تحكيم و حفظ قدرت حتي پيامبر اكرم نيز مامور به نشان دادن شدت عمل عليه دشمنان بودند همانگونه كه خداي متعال خطاب به آنحضرت مي فرمايد : « يا ايهاالنبي جاهدالكفار والمنافقين واغلظ عليهم » (سوره توبه آيه 73 ) ولي درعين حال خداي متعال در كنار فرمان شدت عمل نسبت به كفار و مشركين و معاندين صفت برجسته و ممتاز پيامبر اكرم و پيروان آنحضرت را مهرباني و احترام متقابل نسبت به همديگر ميداند و ميفرمايد : « محمد رسول الله والذين معه اشدا علي الكفار رحما بينهم ... » (سوره فتح آيه 29 ) . اكنون كه در آستانه سالروز رحلت پيامبر اكرم و شهادت دو امام معصوم حضرت امام حسن مجتبي و حضرت امام رضا عليهم السلام قرار داريم مناسب است كه با استفاده از اين فرصت گرانبها و با توجه به بداخلاقي هائي كه در عرصه سياست و مطبوعات توسط بعضي طرفداران نامزدهاي رياست جمهوري مشاهده مي شود به اين واقعيت توجه نمائيم كه رسيدن به قدرت اگر از مجراي اخلاق نباشد و حفظ قدرت نيز اگر به بهاي پايمال كردن اخلاق باشد نه براي دنيا ارزشي دارد و نه براي آخرت . توسل به شيوه هائي كه بر تخريب و حذف و برچسب زدن مبتني هستند در جهت خلاف مسير اسلام و پيامبر اكرم و ائمه معصومين حركت كردن است و نه تنها سعادت دنيا و آخرت راحتي براي عاملان آن تامين نمي كند بلكه براي آنها شقاوت آور و براي جامعه بشدت زيانبار است . قدرت فقط درصورتي ارزش دارد كه با پيمودن مجاري مشروع به دست بيايد و قدرتي كه با توسل به شيوه هاي نامشروع و ضد اخلاقي كسب شود بي ارزش فسادآور و ناپايدار است . اين شيوه همانست كه در عرف سياسي به شيوه « ماكياولي » معروف است و براساس نظريه فاسد و منحط « هدف وسيله را توجيه مي كند » پايه ريزي شده و با معارف اسلامي كاملا بيگانه است . نكته مهمي كه در اين ميان قابل توجه و دقت است تشخيص مصاديق است . به احتمال زياد بعضي از كساني كه به شيوه هاي تخريب و حذف و برچسب زدن متوسل مي شوند در تشخيص ميان دوست و دشمن دچار اشتباه مي شوند. اين افراد مجرد اختلاف سليقه يا حتي اختلاف نظر در مسائل مختلف را پايه و اساس دشمني با دين و انقلاب و نظام مي پندارند و چه بسا خودشان را جاي دين و انقلاب و نظام قرار مي دهند و چنين تصور مي كنند كه هركس آنها را قبول نداشته باشد اسلام و نظام جمهوري اسلامي را قبول ندارد! اين مشكل به برداشت نادرست از دين و انقلاب و نظام و يا به خودمحوري هائي بر مي گردد كه بعضي افراد دچار آن هستند. راه صحيح خلاصي از اين مشكل اينست كه اين افراد به بزرگان دين اقتدا كنند و سيره آنها را در بحث با ديگران سرمشق خود نمايند و فرموده خداي متعال كه خطاب به پيامبر اكرم مي فرمايد : « ادع الي سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن » (سوره نحل آيه 125 ) را نصب العين و راهنماي عمل خود قرار دهند . علماي ديني در اين عرصه وظيفه سنگيني دارند كه بايد به آن عمل كنند و سكوت در برابر بداخلاقي ها را نه براي خود و نه براي ديگران جايز ندانند. آيت الله مهدوي كني كه يك روحاني مبارز و با سابقه و يك معلم اخلاق هستند چند روز قبل نسبت به اين قبيل بداخلاقي ها عكس العمل نشان داده و گفتند : « بعضي ها گرم كردن رقابت هاي انتخاباتي را با فحاشي و تخريب اشتباه مي گيرند و خيال مي كنند گرم كردن رقابت ها به اينست كه ما گلوي همديگر را بگيريم و فشار دهيم و مردم هم تماشا كنند و هورا بكشند » . ايشان ضمن انتقاد شديد از بدگوئي و تخريب ديگران در جريان مبارزات انتخاباتي تصريح كردند : « من كه يك روحاني هستم و سالها در انقلاب بوده ام و هستم و تجربه دارم و درعين حال در جناح خاصي هم هستم مجوزي براي تخريب ديگران ندارم » . به نظر مي رسد نصيحت اين روحاني انقلابي و اخلاقي كه مورد احترام همه است براي روشن شدن اين نكته كه روش هاي تخريبي چقدر با معيارهاي شرعي منطبق است كفايت مي كند. البته همه بزرگان بايد در برابر بداخلاقي ها احساس وظيفه كنند و تذكرهاي آشكار بدهند تا جلوي سقوط اخلاقي جامعه گرفته شود و صحنه انتخابات بجاي آنكه صحنه زشت زد و خوردهاي سياسي شود به عرصه اي زيبا براي رقابت هاي سالم و ارزشي تبديل گردد. ايام آخر صفر و همچنين ربيع المولود فرصت هاي مناسبي براي يادآوري ارزشهاي اخلاقي سازنده اي هستند كه اسلام عزيز به بشريت هديه كرده است . نگذاريم اين ارزش هاي اخلاقي فراموش شوند زيرا نظام جمهوري اسلامي فقط برپايه اخلاق مي تواند دوام بياورد. كساني كه حفظ اين نظام را واجب مي دانند بايد جلوگيري از روش هاي ضداخلاقي را نيز برخود واجب بدانند. مردم سالاري «انسان کامل و اسوه بشريت» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم سيدرضا اکرمي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بيست و هشتم صفر است و سالروز رحلت جامع ترين انسان برگزيده الهي و آورنده جامع ترين دين آسماني «ان الذين عند الله الاسلام و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخره من الخاسرين» و آورنده جامع ترين قانون «و نزلنا عليک الکتاب تبيانا لکل شي و هدي و رحمه و بشري للمسلمين، نحل 89»، شخصيتي که در آخرين آيه سوره توبه اين گونه معرفي شده که: پيامبر از متن مردم و براي مردم و همراه با مردم بود، نسبت به مردم تلاش حريصانه داشت و بر مومنان، مهربان و صميمي بود و در توکل به خداوند ويژه بود و به خدا اتکاي خاص «لقد جائکم رسول من انفسکم، عزيز عليه ما عنتم، حريص عليکم، بالمومنين روف رحيم، فان تولوا فقل حسبي الله، عليه توکلت و هورب العرش العظيم، توبه 129» داشت. اين انسان برگزيده و جامع، رسول خاتم و پيامبر اعظم حضرت محمد بن عبد الله صلي الله عليه و آله، عنوان داشت، با گراميداشت رحلت وي نکاتي چند تقديم مي نمايم. 1- شناسنامه حضرت، محمد نام دارد و مصطفي لقب، در مکه به دنيا آمد که محل ولادت وي اکنون مکتب است، مادرش آمنه بود. در چهل سالگي به پيامبري رسيد و 13 سال در مکه دوران بعثت را گذراند و سپس به مدينه هجرت نمود و 10 سال در آنجا اقامت کرد و در سن 63 سالگي در مدينه بدرود حيات گفت. قرآن و سخنان وي ميراث است و فاطمه يادگار و مرقدش مزار ارادتمندان. 2- برنامه وي در 23 سال دوران بعثت از جامع ترين برنامه هاي پيامبران الهي مي باشد و موفق ترين پيامبر است، که در طول اين زمان کوتاه توانست نظام نوين تاسيس نمايد و جامع ترين قانون الهي را در دسترس مردم قرار دهد، نامه هاي بسيار براي حاکمان و عالمان و روساي قبائل و رهبران ديني ارسال نمود و آنان را به اسلام دعوت کرد که اين موضوع يکي از ده ها شاهد و گواه بر مسووليت پذيري، جهت هدايت همگان و اعتماد به نفس و باورمندي به اسلام عزيز مي باشد. سيره 23 سال وي نمونه عملي و عيني وحي الهي است و حتي در 40 سال قبل از بعثت، کوچک ترين لغزش نداشت و بلکه در هر کار مفيد و مثبت پيش قدم بود و حضور داشت، همانند جريان حلف الفضول براي حمايت از مظلوم و نصب حجر الاسود در جايگاه خود و سفر تجاري براي خديجه و همراهي عموي گرانقدرش ابوطالب در سفر تجاري به شام. بايد همه پيروان و حتي ارادتمندان و پژوهشگران تاريخ، به زندگي نامه صحيح و جامع حضرت توجه شايسته مبذول دارند، زيرا حضرت الگوي نيکو «لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذکر الله کثيرا، احزاب» معرفي شده است. 3- کارنامه حضرت بخش ديگري از زندگي پرثمر و با برکت وي مي باشد، ابلاغ پيام الهي با شور و شوق، حرص و ولع، کوشش و خستگي ناپذيري «لعلک باخع نفسک علي آثارهم ان لم يومنوا بهذا الحديث اسفا، طه ما انزلنا عليک القرآن لتشفي» که حضرت در مبحث هدايت و ابلاغ پيام بسيار کوشا بود، تا آنجا که خداوند مي فرمايد «ولا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضي اليک و حيه» شتاب نکن، بگذار سخن تمام شود. براي جهالت و ضلالت و حيرت و غفلت مردم بسيار نگران بود و مي خواست به سرعت حکمت و کتاب را آموزش«و يعلمهم الکتاب و الحکمه» دهد و انسان سازي را که دشوار ترين کار در اين جهان مي باشد عملي سازد، تاريخ مي گويد حضرت رسول در دعوت مردم به توحيد و آگاهي و توانائي و محبت، عدالت و امانت اهتمام داشت و زمان و مکان، نژاد و اقوام براي حضرت جايگاهي نداشت. حضرت به تعليم و تربيت و تزکيه «يزکيهم  و يعلمهم الکتاب و الحکمه» بهاي تام مي داد و مي خواست انسان ها به کمال برسند و به قله فلا ح«قد افلح من زکيها» دست يابند. اخلا ق در کارنامه حضرت رتبه والا  دارد تا آن جا که خداوند مي فرمايد«و انک لعلي خلق عظيم» بي شک تو داراي خلق بزرگ مي باشي، عظيم از«عظم» به معناي استخوان است. يعني خلق حضرت استخوان دار است و محکم و مستحکم مي باشد و لحظه اي و مقطعي و تاکتيکي نمي باشد و با اين اخلا ق محکم توانست عرب جاهلي خشن و بياباني را متمدن سازد و مدنيت و اجتماعي بودن را آموزش دهد و به پيروان خود صلا ي وحي آسماني«و قولو اللناس حسنا،بقره 83»را اعلا م دارد و در بيان ديگري اعلا م مي دارد«و قل لعبادي يقولوا التي هي احسن» بندگان خداوند در همه حال بايد برخورد شايسته و بايسته و آراسته داشته باشند. 4- رسول اکرم در آخرين سال حيات خود، آن گاه که بين بقا در اين جهان و لقا» الله مخير شد لقا» الله را پذيرفت و به ديدار خداوند رفت، ولي امت اسلا مي را در فقدان خود داغدار ساخت و مصيبت زده نمود، تامل در دوران زيست پيامبر در اين جهان و رفتن به جهان ديگر، درس هاي آموزنده و سازنده دارد که بايد به آن توجه نمود. بررسي روزهاي آخرين زندگي حضرت که از مردم خواست مطالبات خود را مطرح نمايند که سرگذشت«سواده بن قيس» موردي از اين مقوله مي باشد و توصيه در مورد تکريم زنان و ايتام را طرح نمود که موضوع زنان در سلا مت و سعادت و صلا بت فرد و جامعه و نظام امري ساختاري«السعيد سعيد في بطن امه و الشقي شقي في بطن امه» مي باشد و توجه به ايتام يعني مراقبت از قشر آسيب پذير «و وجدک يتيما فاوري، فاما اليتيم فلا  تقهر» موضوعي مهم مي باشد. رسول اکرم در روزهاي آخرين حيات، مکرر به زيارت بدرود حيات گفتگان رفت و«جنه البقيع» را مورد محبت خاص خود قرار داد ديدارهاي مکرر با مردم در مسجد امري بديع مي باشد، يعني مسجد محوري در کارنامه 23 ساله حضرت، موضوعي اساسي است، وقتي وارد مدينه شد، ابتدا مسجد ساخت و اقامه نماز جمعه و جماعت نمود و حقايق و مطالب لا زم را در آن کانون مطهر و مقدس و وارسته«لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم احق ان توقم فيه، فيه رجال يحبون ان يتطهروا» براي مردم بي واسطه بازگو مي نمود، خانه حضرت در جوار مسجد بود و در همان جا آرميد«و سلا م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا» وبه لقا» الله شتافت و اکنون آن مکان مزار است. دنياي اقتصاد «بسته‌هاي حمايتي و سرنوشت توليد داخلي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم فرخ قبادي است كه درآن مي‌خوانيد؛هنگامي‌که آقاي اوباما، رييس جمهور جديد آمريكا، از آمريكاييان خواست که «جنس آمريكايي بخرند»، صداي اعتراض از گوشه و کنار جهان در محکوميت‌اين موضع‌گيري بلند شد. وقتي که لايحه «بسته حمايتي» دولت از تصويب کنگره آمريكا گذشت، اعتراضات هم شديدتر شدند و هم لحني خصمانه‌تري يافتند. گرچه مجلس سناي آمريكا (تحت فشار اتاق بازرگاني، صادر کنندگان، و شرکت‌هاي بزرگ و «جهاني»‌ اين کشور) مصوبه مجلس نمايندگان را‌ اندکي تعديل کرد، اما به هرحال نسخه‌اي که نهايتا به عنوان «بسته حمايتي» 787‌ميليارد دلاري از تصويب سنا گذشت، شامل بندهايي بود که از جمله پيمانکاران بهره‌مند از بودجه ‌اين بسته را موظف مي‌کرد که حتي الامکان از نهاده‌ها (به ويژه آهن و فولاد) توليد داخل استفاده کنند و کارگران و متخصصان آمريكايي را در‌اين پروژه‌ها به کار گيرند. مخالفت‌ها با بندهاي مربوط به استفاده از کالاها و پرسنل آمريكايي در اجراي پروژه‌هاي‌اين «بسته حمايتي»، در همان روزهايي که مجلس سنا مشغول بررسي آن بود، آغاز گشت. سخن‌گوي اتحاديه اروپا تصويب‌ اين مواد را «بدترين علامت ممکن» ناميد. سفراي کانادا و اتحاديه اروپا هشدار دادند که تصويب مواد مذکور مي‌تواند «حمايت گرايي را تشويق کند و موجي از اقدامات تلافي جويانه پديد آورد». رييس بانک جهاني گنجانده شدن ‌اين بندها �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 634]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن