تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 20 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن بسيار راستگو و بسيار نيكوكار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799777709




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از ذهنيت شوهرتان هنگام مجادله مطلع شويد؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: آن روز قرار بود ليزا و همسرش تيم، به منزل پدرو مادر شوهرش بروند. يک ساعت قبل از رفتن، ليزا جلوي در ايستاده بود و با خشم، تيم که جلوي درب مشغول فوتبال بازي کردن بود و کودک نوپايشان، الا، که با سر و وضعي کثيف و آشفته در زمين بازي تاتي تاتي مي‌کرد را تماشا مي‌کرد. وضعيت خانه اسفناک بود. قرار بود تا يک ساعت ديگر در مهماني باشند و هنوز شيريني‌هايي که قرار بود با خود ببرند، نپخته در فريزر بود. ليز در حاليکه تلفني با همکارش حرف مي‌زد و يک سري از کارها را به او مي‌سپرد، شيريني‌ها را از فريزر در آورده و با عجله در فر گذاشت. بعد به اتاق خواب رفت تا لباسهايشان را آماده کند. او تقريبا" فرياد مي‌زد و به تيم مي‌گفت: " مي‌توني الا را حاضر کني؟ من لباسها و کفشهايش را آماده کرده‌ام." تيم که جلوي تلويزيون لم داده بود سرش را تکان داد و گفت: " باشه من آماده اش مي‌کنم". وقتي ليزا آمد، ديد که تيم خونسرد و آرام جلوي درب ايستاده. ليزا خم شده بود و لباس‌هاي الا را مرتب مي‌کرد و در همين حال به تيم مي‌گفت: دست و صورت الا را مي‌شويي؟ و تيم با بي‌ميلي جواب داده بود: "بله، حالا ديگه بيا بريم دير شده". چشمتان روز بد نبيند. وقتي جلوي خان? پدر و مادر تيم رسيدند، ليزا خواست الا را بغل کند و از ماشين بيرون بياورد که ديد هنوز صورت و دستهاي الا پوشيده از چرک و دوده است. ليزا زير لب غريد: " اين که هنوز همون طوري کثيفه". تيم با خونسردي شانه‌هايش را بالا انداخت و بي‌گناهي خود را اعلام کرد و گفت، وقتي از در بيرون آمديم، من دست و صورتش را شستم. يک لحظه بعد تيم با عصبانيت فرياد مي‌زد:" مسئله دست و صورت شستن نبود. چطور وقتي داشتي لباس‌هاش را عوض مي‌کردي نديدي که بچه چقدر کثيفه. او بايد حمام مي‌کرد." در مهماني ليزا نمي‌توانست خشم و ناراحتي خود را پنهان کند — حتي نمي‌توانست خودش را راضي کند که با همسرش حرف بزند. تيم بي‌اعتنا به سردي رفتار ليزا مشغول صحبت با عموي خود شد و ناراحتي ليزا را از ذهن خود خارج کرد. از طرفي ديگر خواهر تيم نگاهي به صورت برافروخت? ليزا انداخت و او را به آشپزخانه برد و در آغوش گرفت و از او پرسيد که جريان چيست. ليزا با عصبانيت گفت: " اصلا" از او توقع نداشتم، نمي‌خواهم باور کنم که بلايي سر او آمده باشد. مدتها پيش براي يک سري تحقيقات علمي او به همراه گروهي به طبقات زيرين زمين سفر کرده بود و به عنوان رهبر آن گروه براي انجام يک سري آزمايشات و بازسازي‌ها، کار‌هايي انجام مي‌داده‌اند که خيلي ترسناک بوده، آيا ممکن است به مغز او صدمه‌اي خورده باشد؟ ". ليزا در ادام? آن روز تا شب در خود مي‌جوشيد. صبح روز بعد سر ميز صبحانه تصميم گرفت چاره‌اي براي مشکل خود بيابد. او سعي داشت در مورد اتفاقي که افتاده بود با تيم صحبت کند و به او گوشزد کند که اين دلخوري چه آسيبي به روابط آنها وارد مي‌کند. اما تيم، ليزا را متهم مي‌کرد به اينکه هر چيز بي‌اهميتي را بزرگ مي‌کند و زيادي به آن مي‌پردازد. ليزا معتقد بود تيم به او اهميت نمي‌دهد و عمدا" به او بي‌توجهي مي‌کند در حاليکه تيم نمي‌فهميد چرا ليزا اينقدر نق مي‌زند....چرا؟!! اين سوالي بود که صدها بار از خود پرسيده بود. " آيا واقعا" لازم است هر چيز کوچکي به يک داستان غم‌انگيز بلند تبديل شود؟ چرا انقدر يک موضوع را کش مي‌دهد؟" آناتومي يک مشاجره بالا و پايين رفتن و حرص و جوش خوردن يک طرف? ليزا هيچ چيز نيست مگر کندن گل‌هاي باغ زندگي مشترک او با تيم. اگر از منظري متفاوت اين موضوع را بررسي کنيم متوجه خواهيم شد که ديدگاه‌ها، واکنش‌ها، احساسات و برداشت‌هاي زن و مرد تا چه حد متفاوت از يکديگر است. يک اتفاق براي يک طرف آنقدر ديرپا است که کل روز او و کل مهماني او را خراب مي‌کند و براي طرف ديگر فقط در حد يک عامل جزئي براي دير رسيدن به مهماني....اين همه تفاوت، چرا؟!! دانشمندان به اين نتيجه رسيده‌اند که از دوران جنيني و در تمام طول زندگي، آنچه که بر ذهن و مغز مرد و زن وارد مي‌شود از نظر ساختاري و از نظر ترکيبات شيميايي بسيار متفاوت از يکديگر است. در حقيقت هر سيستمي که ما براي خلق عقايد و باورها، احساسات، محفوظات ذهني، تصورات، درونيات، تجربيات و راهکارهاي حل مشکلات از آن استفاده مي‌کنيم در زنان با مردان کاملا" فرق مي‌کند. براي درک بيشتر اين مطلب اجازه بدهيد به موضوع مورد بحث در مورد ليزا و تيم برگرديم و ببينيم چه کسي حق مي‌گويد و چه کسي ناحق! ليزا در همان دقايق اولي? ورود به خانه کاملا" آماد? يک دعوا و مشاجره شد. هم? شرايط براي عصبي شدن و از کوره در رفتن ليزا فراهم شده بود: نامرتبي خانه، شيريني‌هاي نپخته و آماده نشده، مشکلات کاري و بي‌توجهي‌هاي تيم. مجموع? اين شرايط باعث شد سيگنال‌هاي مغز او فرمان تشنج عصبي را به فشار خون و ضربان قلب بفرستند و شدت هر دو را تا دو برابر حد طبيعي افزايش دهند. اين پروسه امکان تفکر و تصميم‌گيري صحيح و مناسب را از فرد مي‌گيرد و باعث مي‌شود تمام تمرکز و توجه به سوي مشاجره جلب شده و هم? جزييات آن جر و بحث و دعوا تا مدتها در حافظ? او ثبت شود و او را آزار دهد. هم? ما نمود و نمون? چنين حکايتي را در نسل‌هاي قبلي خود ديده‌ايم. به عنوان مثال مادران در ايفاي نقش مادري براي کودکان آسيب‌پذير و وابست? خود و ساير اعضاء خانواده تلاش مي‌کنند و هم? خطراتي را که در گذشته براي خانواده پيش آمده بوده است را تا مدتها در ذهن دارند و مراقب هستند که حتي‌الامکان آن مشکلات تکرار نشوند. عامل اين مسئله در زنان amygdale ( لوزتين يا بخش بادامي) است . Amygdale بخشي از مغز است که مسئول دريافت و پاسخگويي به عوامل استرس‌زا است. اين بخش در ارتباط مستقيم با بخش ديگري در مغز است که فشارخون و ضربان قلب را کنترل مي‌کند. از طرف ديگر در بدن مردان اين بخش ارتباط چنداني با شبک? مغز ندارد. بنابراين در اين بازي تيم گناهي ندارد و خونسردي او امري است طبيعي." تيم با توجه به شرايط طبيعي و ويژگي‌هاي مردانه‌اش از وقتي که براي حرص خوردن در مورد فراموش کردن پخت شيريني‌ها هدر رفته است ناراحت است و فکر مي‌کند بدون آن شيريني‌ها هم مهماني برگزار خواهد شد و آنقدر خوراکي‌هاي متنوع آنجا هست که فقدان آن شيريني‌ها فاجعه‌اي درست نکند. در حاليکه ليزا طبق دستوري که هورمون‌هاي زنانه‌اش صادر مي‌کند، اين مسئله را گناهي نابخشودني قلمداد مي‌کند. در شرايط بحران عصبي، بدن زنان به مقدار زيادي هورموني به نام oxytocin ترشح مي‌کند. اين هورمون يک ماد? شيميايي بسيار قوي و قدرتمند است که زنان را در برقراري ارتباط با سايرين، به خصوص کساني که مي‌توانند به نوعي به آنها کمک کنند (در اينجا والدين تيم و الا)، بسيار حساس و آسيب‌پذير مي‌کند. آن شب اين هورمون قدرتمند ليزا را وادار کرد تا شيريني‌ها را آماده کند و با خود ببرد تا ارتباط او با والدين تيم آسيب نبيند. علاوه بر اين ليزا در بخش جلويي کورتکس مغز خود يعني درست پشت چشمهايش، در مقايسه با تيم ماد? خاکستري بيشتري دارد. اين بخش در حقيقت بخش اجرايي مغز است و رفتارهاي پيچيد? فرد را کنترل مي‌کند. همچنين ارتباط ميان دو قسمت مغز ليزا – که احتمالا" مسئول توانايي او در ادار? چندين جريان اطلاعاتي بطور همزمان است _ بيشتر و وسيعتر است. به همين دليل است که او مي‌تواند همزمان با آماده کردن صبحانه، بي وقفه دعوا‌ها و مشکلات خود با تيم را نيز بررسي و تجزيه و تحليل کند. از طرفي ديگر در غالب مواقع به هنگام بررسي يک مسئله، تنها يک بخش از مغز تيم فعاليت مي‌کند. اين بدان معنا است که او در آن واحد فقط قادر است به يک موضوع بپردازد: او مشکل را تشخيص مي‌دهد ، راه حل را پيدا مي‌کند و اقدام مي‌کند. اين يکي از دلايلي است که تيم به درخواستهاي مختلف و متعدد ليزا توجه نمي‌کند. پاسخ او به "مشکل" _ که همان تنگ شدن وقت براي رفتن به مهماني است _ اين است که هر چه سريعتر لباس بچه را بپوشاند، همين! وقتي پاي ترکيبات شيميايي به ميان مي‌آيد بديهي است که ليزا همزمان به چندين مشکل فکر مي‌کند: دست و صورت کثيف الا، دير شدن، آماده نبودن شيريني‌ها، نامرتبي خانه و... مرکز اجرايي مغز او اين را يک تهديد تلقي مي‌کند. پس پيامي به بخشي از مغز که به ما کمک مي‌کند تجربيات گذشته امان را به خاطر بسپاريم و بخشي که تجربيات احساسي ما را ذخيره سازي مي‌کند، مي‌فرستد _ مثل عصباني شدن از وضعيت الا. تيم هم به خاطر دست و صورت کثيف الا ناراحت شد اما به دليل بيولوژي خاص و زنانه، ليزا بيشتر از تيم عصبي و اذيت شد. ميزان هورمون استروژن در بدن زنان بيشتر از مردان است ؛ و استروژن به هنگاه عصبانيت زنها دو کار انجام مي‌دهد: اول آنکه ترشح هورمون کورتيزول که عامل عصبي شدن است را بيشتر مي‌کند؛ بنابراين در شرايط مشابه و مساوي يک زن بيش از يک مرد عصبي مي‌شود و اين عصبانيت ماندگار تر است. ضمن آنکه استروژن در بدن زنان در مقايسه با مردان، اعصاب بيشتري را در مغز درگير يک موضوع مي‌کند و به همين دليل است که جزييات يک موضوع آزار دهنده در مغز زنان بيشتر مي‌ماند تا مردان. بنابراين ليزا با توجه به ميزان هورمونهاي مترشحه در بدنش، جزييات مسئله اي که هردوي آنها را ناراحت کرده است را هم بيشتر و هم طولاني تر در ذهن خود نگه مي‌دارد. امتياز اين ويژگي در زنان اين است که با به خاطر سپردن جزييات ، مراقبت بيشتري از فرزند و خانواد? خود مي‌کنند و با استفاده از تجربيات گذشته توانايي بيشتري در حفظ فرزند خود در برابر خطرات دارند. اين تفاوتها در نوع مشاجرات زن و مرد نيز ديده مي‌شوند. سمت چپ مغز ليزا، که مسئول يادگيري و به خاطر سپردن زبان نيز هست، بيش از سمت چپ مغر تيم سلولهاي خاکستري دارد؛ و ضمنا" ليزا براي حرف زدن از هر دو قسمت مغز خود استفاده مي‌کند در حالي که تيم فقط از يک قسمت استفاده مي‌کند. اين فاکتورها در سرزنش کردن‌هاي مکرر ليزا و سکوت‌هاي متعدد تيم موثر هستند. اين قابليت‌هاي اضافه تر در مغز زنان در ارتباط برقرار کردن با ديگران ،موجب مي‌شود که خواهر تيم بلافاصله ناراحتي ليزا را درک کند. زنان در درک دقايق و ظرايف زباني قابليت بيشتري از مردان دارند؛ بنابراين مادران نيازهاي نوزاد خود که تنها با اصوات نشان داده مي‌شوند را بهتر از پدران درک مي‌کنند. درک متقابل زنان از يکديگر و همدلي و همراهي آنها در بحرانها با هم ، يکي ديگر از نمونه‌هاي الگوهاي رفتاري زنان است. زنان در دعوا و مشاجره با شوهرانشان بهتر مي‌توانند از خود مراقبت کنند تا مردان که فقط داد و فرياد مي‌کنند و با دعوا جواب دعوا را مي‌دهند. راهکار حل مشکل اما معني هم? آنچه که گفته شد چيست؟ اگر مردان و زنان تا اين حد از نظر بيولوژيکي متفاوت از يکديگر هستند، چگونه مي‌توانند باهم ارتباط داشته باشند و به اصطلاح يک عمر با هم زندگي کنند؟ با اين همه تفاوت درک از موضوع‌هاي مختلف در مورد خود و بچه مي‌توانند به نتيجه‌اي که رضايت هر دو را جلب کند برسند؟ خوشبختانه جواب اين سوالات مثبت است. اگر طرفين تفاوتهاي ماهيتي طبيعي وجود طرف مقابل با خود را درک کنند و سعي کنند با استفاده از تجربيات خود و زندگي والدين خود در گذشته بهره بگيرند، خواهند توانست فاصله‌هاي ميان خود و همسرشان را کم و کمتر کنند. البته نکت? بسيار مهم و در حقيقت معجز? طبيعت اين است که روابط جنسي ميان زن و مرد کمک بسيار بزرگ و بي بديلي در نزديکتر شدن آنها به يکديگر مي‌باشد. اين مسئله ساده تر از آن است که بنظر مي‌رسد. علم جديد نشان داده است که هم? مخلوقات روي زمين داراي سيستم عصبي هستند. آنچه که در دنياي اطراف ما اتفاق مي‌افتد مي‌تواند ساختار مغز و ذهن ما را تغيير دهد. اگر تجربه مي‌تواند مغز ما را از نظر ساختاري و ترکيبات شيميايي تغيير دهد و اگر مغز سرچشم? هم? رفتارهاي انسانها است، پس زن و مرد مي‌توانند خود را با يکديگر تطبيق دهند و مغز خود را به سوي تفاهم با همسرشان راهنمايي کنند. به جاي دست و پا زدن در تفاوتها، مي‌توانيم از اين تفاوتها درس بگيريم. در حقيقت، بسياري از اين تفاوتهايي که باعث نزاع و کشمکش مي‌شوند مي‌توانند زندگي را لدت بخش تر کنند- آيا به غير از اين است که چسباندن يک گون? صاف و لطيف به يک صورت زبر و خشن طعم بوسه را دلپذير تر مي‌کند؟ در تحقيقاتي که اخيرا" انجام شده ثابت شده است که در هر مرحله اي که هستيم، تمرين و تلاش حداقل ما را يک گام جلوتر مي‌برد. در يادگيري نواختن پيانو يا حرکات زيباي ژيمناستيک، تمرين است که مهارت ما را افزايش مي‌دهد؛ چه چيزي باعث مي‌شود فکر کنيد با تمرين دادن مغز و تغيير باورهاي غلط گذشت? خود نمي‌توانيد از معاشقه و آميزش با همسر خود لذت ببريد؟ اگر توانايي‌هاي يک زن شکوفا شود خواهد توانست مفيد و مختصر در ارتباط با سايرين هر آنچه را که مي‌خواهد را شفاف و راحت بگويد. از طرفي ديگر مرد مي‌تواند با بارور ساختن توانايي‌هاي خود به يک شنوند? باريک بيني که قادر است حتي از حرکات و اشارات طرف مقابل پي به موضوع اصلي ببرد تبديل شود. اگر ما همدلي و انتقال افکار را تمرين کنيم، هرگز نخواهيم گذاشت تفاوتها بين ما فاصله بيندازند. چرا از قابليت‌هاي اعجاب آور مغز استفاده نکنيم و سعي نکنيم اين تفاوتها را کمرنگ تر کنيم تا بيشتر و بيشتر به هم نزديک شويم؟ به نوعي مي‌توان گفت، اين دگرگوني‌ها همين حالا هم اتفاق افتاده. همين که زندگي مشترک با مرد يا زني که اين همه متفاوت از ما است را شروع کرده و ادامه مي‌دهيم، يعني انطباق و يعني دگرگوني! پس بياييد از فرصت‌ها استفاده کنيم و اين زندگي مشترک را به سمت تجربه‌اي لذت بخش براي طرفين سوق دهيم. ماداميکه سعي مي‌کنيم از يکديگر درس بگيريم و تلاش مي‌کنيم که بيشتر به هم شبيه و نزديک شويم مطمئن باشيد خواهيم توانست از تمام توانايي‌هايي که خداوند در وجود ما به وديعه گذاشته است، استفاده کنيم. به اين ترتيب از زندگي در کنار هم لذت خواهيم برد، عشق را تجربه خواهيم کرد و از زشتي‌ها و پليدي‌ها و آزار دادن يکديگر فاصله خواهيم گرفت. تک محفل دات کام




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


پزشکی و سلامت

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن