تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 30 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه امساك از خوردن وآشاميدن نيست بلكه روزه،خوددارى ازتمامى چيزهايى است كه خداوندسبحان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796672758




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یک سر و چند سودا‍!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:  یك سر و چند سودا                             بررسی نقش‌های چندگانه زنان در جامعه‌
نقش های متفاوت زنان
  صبح می‌شود، قبل از همه بیدار می‌شوی، چشم‌هایت هنوز پف دارد، خمیازه می‌كشی، تا توی آشپزخانه گیج می‌خوری، شیر آب را باز می‌كنی توی كتری، ظرف ناهار مرد را پر از پلوی دیشب می‌كنی، عطر چای تازه‌دم، توی خانه می‌پیچید، حالا می‌توانی بروی بچه‌ها و بابای‌شان را بیدار كنی! ساعت از 6 كه بگذرد آنها بیدار می‌شوند، یكی‌یكی می‌آیند، می‌نشینند سر سفره صبحانه، لیوان‌ها را پر از چای می‌كنی، چند لقمه كوچك هم می‌گیری و می‌گذاری دم دست دختربچه 5 ساله‌ای كه مدام نق می‌زند و بین گریه خمیازه می‌كشد.  لازم نیست تا لقمه آخر كنار دختربچه و باقی اعضای خانواده بمانی، مدت‌هاست كه دیگر كسی بهانه بودنت را تا وقت جمع شدن بساط صبحانه نمی‌گیرد. یك لقمه بزرگ نان و پنیر بر‌می‌داری و می‌روی، باید پیراهن بابای بچه‌ها را اتو كنی، دیكته پسر بزرگترت را هم تصیح نكرده‌ای، حالا بعد از تمام این سال‌ها آنها فهمیده‌اند كه تو باید به باقی كارهایت هم برسی.ناهار پسرت را آماده می‌كنی، حتی كاسه كوچكی را ماست می‌كنی و می‌گذاری توی یخچال، بعد از آشپزخانه می‌دوی توی اتاق، به 4 كنج خانه سر می‌زنی، یا همان‌طور كه سرت توی كمد لباس‌هاست، كلی جمله تكراری مثل هر روز هوار می‌كنی روی سر بچه‌ها یا بابای آنها، «پسرم ظهر كه از راه رسیدی دست‌هایت را بشور، با احتیاط غذا را داغ كن، مشق‌هایت را هم بنویس تا من برگردم» اما دخترت هم می‌داند كه نباید چیزی از دست بچه‌ها توی مهد بگیرد، همه ناهارش را هم باید تا ته بخورتا زودتر بزرگ شود، حالا پسرك و بقیه می‌دانند تا قبل از عصر كه برگردی، تمام این حرف‌ها را دستكم 32 بار دیگر پشت تلفن تكرار می‌كنی. دختر 5 ساله‌ات را خودت می‌بری مهد و عصرها با خودت برمی‌گردانی. بعد از همه این كارها می‌روی سمت محل كارت، البته نمی‌دانم چه كاره‌ای، می‌توانی پرستار، معلم، خبرنگار، آرایشگر و... باشی یا حتی اگر دلت خواست می‌توانی بروی و راننده تاكسی شوی! مهم نیست چه كاره‌ای! مساله مهم اینجاست كه وقتی می‌رسی به محل كار باید بشوی یك آدم دیگر كه تا همین چند دقیقه قبل نبوده‌‌ای، دیگر مثل یك مادر مهربان نیستی، اما حواست مدام پی بچه‌هاست.وقتی رسیده‌ای سر كار  باید رل تمام عیار یك آدم وظیفه‌شناس را بازی كنی، نمی‌توانی فرصت‌ها را از دست بدهی، فكر كنی به این كه زنگ تفریح  نكند پسرت آنقدر تند بدود كه بخورد زمین، تكلیف خودت را با وظایف همسری هم نمی‌دانی، وقتی مقابل رئیس ایستاده‌ای و از بد روزگار بابای بچه‌ها مرتب به گوشی موبایلت زنگ می‌زند.خب فكر كنم روایت ماجرا تا همین جا كافی است. حالا آنقدر آشفته و مضطرب شده‌ای و بین نقش‌های سه‌گانه (همسری، مادری و شغلی) سردرگم مانده‌ای كه بشود دورتر ایستاد و گفت: «حواست هست كه دچار تعارض در نقش‌هایت شده‌ای؟ كمی مواظب باش، این تعارض می‌تواند تو را دچار بیماری‌های روحی و روانی كند!» البته جای نگرانی نیست، می‌شود با آن كنار آمد، دكتر امان‌الله قرایی‌مقدم (جامعه‌شناس و استاد دانشگاه) تعارض در نقش‌ها را جزو میراثی می‌داند كه از زندگی مدرن صنعتی گرفته‌ایم و این تعارض در جامعه روستایی یا همین جامعه ساده شهرنشین چند دهه پیش دیده نمی‌شد. البته تعارض نقش‌ها یك پدیده اجتناب‌پذیر زندگی صنعتی مدرن است كه خب چیز ترسناكی هم نیست، اصلا هم شبیه بیماری‌های جدیدی كه دامن بشر را گرفته نمی‌شود هرچند كه زن و مرد سرش نمی‌شود. تعارض نقش‌ها با مدرنیته می‌آید و دامنگیر همه می‌شود، البته تركش آن  به زن‌ها بیشتر از مردها می‌گیرد، برای آن كه تكلیف مردها با خودشان و شرح وظایف‌شان روشن‌تر است.همه ما مردهایی را دیده‌ایم كه روبه‌روی تلویزیون یك استكان چای داغ نوشیده‌اند، حتی توی ذهن‌شان تصویر پدران خود را دیده‌اند كه دم غروب از مزرعه برگشته‌اند بعد مادرها یك لگن آب نیمه گرم آورده‌اند و آنها را پاشویه هم كرده‌اند تا گرد كار را از تنشان بزدایند. البته بعید می‌دانیم مردهایی كه روبه‌روی تلویزیون نشسته‌اند آه حسرت بكشند. آنها حالا بهتر از هركس دیگری می‌دانند كه همسرشان بیشتر از آن كه بشود تصور كرد دچار تنش و تعارض در نقش‌هایی هستند كه جامعه صنعتی مدرن به آنها تحمیل كرده است.البته این تعارض چندان ترسناك نیست، تنها كمی زن‌ها را سردرگم می‌كند وقتی قرار باشد یك دنیا نغمه مختلف و گاهی متضاد داشته باشند و بخواهند همه آن را روی صحنه زندگی بخوانند و بروند. نقش‌ها را از كجا آورده‌ایم؟صحنه پیوسته به جاست هر كسی نغمه خود خواند و از صحنه رود.همه ما بازیگران قدری هستیم؛ آنقدر كه می‌توان تعداد جمعیت 70 میلیونی را ضرب در دست‌كم 4 تا 5 نقش هركدام از ما كرد و به رقم میلیاردی بازیگر‌ها رسید. كسی را نمی‌توان در دنیا پیدا كرد كه هیچ نقشی نداشته باشد، حتی همان كودك خردسالی كه فكر می‌كنیم چقدر الكی خوش است، می‌تواند یك روسری بیندازد سرش و فكر كند شكل چادر مادرشده است یا آن پسركی كه با یك تفنگ آبپاش می‌تواند ساعت‌ها سرگرم شود. آنها در حال تمرین  نقش مادر و یك سرباز جسور از همین حالا هستند.جورج هربرت مید، جامعه‌شناس، اولین كسی بود كه تئوری نقش را تعریف كرد، همه ما براساس نقش‌هایی كه از همان روزهای كودكی آموزش دیده‌ایم نقش‌های دوره بزرگسالی را گرفته‌ایم. اگر نقش‌ها را پدر و مادر و خانواده به ما بدهند، آن وقت این نقش‌ها را به اصطلاح جامعه‌شناسی از اطرافیان (دیگران) گرفته‌ایم و اگر جامعه نقشی را به ما محول كند، آن را از گروه (دگر عام) گرفته‌ایم. ما نقش‌های‌مان را از اطرافیان و جامعه می‌گیریم و ایفای نقش‌های ما یادآور همان شعر معروف می‌شود كه «دستم بگرفت و پا به پا برد...»  البته كمی هم جبر و اختیار در گرفتن این رل‌ها تاثیرگذار بوده است، اصلا همان روز كه یكی آمد و گفت: «چشم‌تان روشن، دختر است، شیرینی ما هم یادتان نرود» از همان لحظه اولین نقش را بازی كردیم و شدیم دختر بابا! در جامعه‌شناسی نقش‌ها به 2 دسته محول و محقق تقسیم می‌شوند، ما خیلی از نقش‌ها را با خود از همان عالم بالا می‌آوریم. وقتی شدیم دختر بابا، بعد باید نقش خواهری و نقش همسری را هم بپذیریم و 2 روز دیگر از عهده نقش مادری خوب برآییم. همه این‌ها نقش‌های غیراكتسابی است كه به ما محول شده‌اند بدون آن كه كسی نظر ما را بخواهد. اما در نقش‌های دیگر زندگی دست ما به قدر كافی باز است. ما می‌توانیم شغل، طبقه اقتصادی و جایگاه اجتماعی خود را انتخاب كنیم، متناسب با آنها نقش‌های تازه بگیریم البته به شرط آن كه شرایط اقتصادی و اجتماعی مناسبی داشته باشیم و از سر ناچاری شغل‌مان را انتخاب نكرده باشیم یا این كه وضعیت اقتصادی كشور ما را برخلاف میل‌مان پرت نكرده باشد، زیر خط فقر. نقش‌های زندگی شهری‌شهرنشینی آنقدر به ما نقش‌های متعدد داده است كه گاهی در آنها گم می‌شویم بدون آن كه بفهمیم تا چه اندازه سردرگم مانده‌ایم. كافی است همین حالا نقش‌های خودمان را مرور كنیم! با یك حساب سرانگشتی می‌توان تمام این نقش‌ها را در خود دید. (دختر پدر مادر هستیم، همسریم، مادر این بچه، خواهر آن یكی و دست آخر كارمند، منشی و... هم هستیم،) لباس هر كدام از این نقش‌ها را كه بپوشیم یك آدم خاص می‌شویم با یك نقاب تازه، آن وقت از واژه‌های گفتاری گرفته تا تن صدا و تیپ رفتاری ما متفاوت می‌شود. اما این تغییر و تحول آنقدر با سرعت و ناخودآگاه اتفاق می‌افتد كه كمتر متوجه فشار روانی ناشی از این سازگاری با موقعیت تازه می‌شویم اما این تعدد نقش‌ها و به دنبال آن تعارض را درمیان جامعه روستایی یا جامعه شهری كه هنوز مدرن نشده، كمتر می‌بینیم. حالا آنقدر به این تعارض نقش‌ها در جامعه صنعتی خو كرده‌ایم كه كمتر متوجه فریاد‌های‌مان میان برقراری تعادل در نقش‌ها می‌شویم. به خانه می‌رسیم، می‌خواهیم نقش مادری بگیریم. هنوز سر در گم هستیم كه سر بچه‌ها هوار می‌كشیم تا آرام‌تر بازی كنند. حتما شما هم مادربزرگی دارید كه بیشتر از شما حوصله قصه گفتن برای بچه‌ها را دارد، وقتی شما داد می‌زنید و صدایتان توی چهار كنج خانه می‌پیچد، اخم می‌كند و می‌گوید « اعصاب نداری ها،مادر جان!».اما یكی از عمیق‌ترین پدیده‌های اجتماعی لیبرالیسم بعد از دهه60 تغییر در نقش زنان بوده است. هر چند تركش این مدرنیته و پدیده‌ اجتماعی لیبرالیسم، مردان را هم از این تغییرات در امان نگذاشته، اما مطالعات چالش‌های عمیق‌تری را در نقش‌های همسری و ترتیبات تقسیم كار در منزل و... در زنان نشان داده است. دكتر قرایی‌مقدم تعارض در نقش‌های یك زن روستایی را كمتر از همنوع شهری‌اش می‌داند، زن كشاورز روستایی از همان بچگی تكلیف خودش را با نقش‌ها مشخص كرده است، دختربچه روستایی قد می‌كشد و نگاهش گره می‌خورد به چله قالی، می‌داند وقتی بزرگ شد، به قد مادر رسید او هم می‌آید، می‌نشیند پای همین دار و یك روز زمزمه می‌كند «یك گره آبی، سه گره سفید، یك گره آبی...».اما زن شهرنشین تعارض‌های بیشتری در 3 نقش زنانه خود می‌یابد. خیلی وقت‌ها، زن شهرنشین شغل و حرفه‌ای را انتخاب می‌كند كه با میل و علاقه‌اش سازگار نیست. همین حالا چند نفر از ما همان جایی ایستاده‌ایم كه دلمان می‌خواهد باشیم؟هزینه هنگفت زندگی شهری و رقابت بالا برای در اختیار گرفتن شغل این فرصت را از ما زن‌های شهرنشین می‌گیرد كه سر صبر برویم، برای خودمان یك شغل، مناسب با علاقه و توان انتخاب كنیم، هر شغلی كه حقوق و مزایای بیشتری داشته باشد، به محل زندگی ما نزدیك‌تر باشد و خیلی از فاكتورهای دیگر را داشته باشد ما را جذب خود می‌كند، یا بگذارید صادقانه‌تر بگویم هر جا كه به ما كار بدهند جذب همان‌جا می‌شویم، یا در هر رشته دانشگاهی كه قبول شویم همان را می‌خوانیم! حالا این كه این كار تازه ما و رشته تحصیلی می‌تواند ما را سر شوق آورد یا نه؟ آیا می‌توانیم در بعضی موارد شغل مردانه‌مان را با ظرافت‌های زنانه سازگار كنیم یا نه، بماند!همه این پرسش‌ها و خیلی سوال‌های دیگر جامعه‌شناسان را مجبور كرده تا بگویند: «زنان شهرنشین بیشتر از مردان و حتی زنان روستایی دچار تعارض و تداخل در نقش می‌شوند.» هر چند كه زن روستایی هم دچار تعدد در نقش است، با این تفاوت كه او می‌داند وقتی بزرگ شد قرار است مثل مادر و مادربزرگش یك كشاورز شود یا این كه بنشیند پای دار قالی، آن وقت دست‌كم او در این تعارض نقش دچار تداخل نقش‌ها نمی‌شود.هزینه هنگفت زندگی شهری و رقابت بالا برای در اختیار گرفتن شغل این فرصت را از ما زن‌های شهرنشین می‌گیرد كه سر صبر برویم، برای خودمان یك شغل، مناسب با علاقه و توان انتخاب كنیم، هر شغلی كه حقوق و مزایای بیشتری داشته باشد، به محل زندگی ما نزدیك‌تر باشد و خیلی از فاكتورهای دیگر را داشته باشد ما را جذب خود می‌كند، یا بگذارید صادقانه‌تر بگویم هر جا كه به ما كار بدهند جذب همان‌جا می‌شویم، اما زندگی مدرن شهری وقتی زن‌ها را دچار تعارض می‌كند آن وقت آنها خسته و كلافه از روزمرگی می‌شوند، بچه‌ها سرشان می‌رود تو لاك خودشان و روابط خانوادگی موزاییكی می‌شود، بعد هر كس خودش را با یك شبكه تلویزیونی، روزنامه یا آشپزی سرگرم می‌كند، آن وقت یك عدد 12 تا 14 میلیون را نشان ما می‌دهند و ما نگران می‌شویم كه نكند روزی ما هم بین این جمعیتی كه بیماری روانی دارند راه پیدا كنیم. نگرانی ما بیشتر می‌شود وقتی بدانیم درصد قابل توجهی از این افراد زن‌ها هستند، اما ما زن‌ها بیشتر از آن كه نگران افتادن خودمان بین این جمعیت میلیونی باشیم دلواپس بچه‌هایی می‌شویم كه حدود 57 درصد از مادران آنها در سال 2000 شاغل بوده‌اند و خطر افتادن آنها میان این جمعیت میلیونی بیشتر از زنان خانه‌دار و روستایی است.اما شما همسران و آقایان رئیس بهتر است چندان نگران این تضاد در نقش‌های مختلف خانم‌ها نباشید، قبل از این كه بخواهید با این دستاویز مسوولیت‌های اجتماعی آنها را كمرنگ كنید، این جماعت زنانه خودش فكری به حال این تعارض‌ها می‌كند! هر چند كه به اعتقاد دكتر قرایی‌مقدم ظاهر شدن نقش‌های سه‌گانه (همسری، مادری و شغلی) و برقراری تعادل میان تعارض در نقش‌های مختلف می‌تواند فشارهای روحی و روانی بسیاری بر زنان تحمیل كند.اما یكی از عمیق‌ترین پدیده‌های اجتماعی لیبرالیسم بعد از دهه60 تغییر در نقش زنان بوده است. هر چند تركش این مدرنیته و پدیده‌ اجتماعی لیبرالیسم، مردان را هم از این تغییرات در امان نگذاشته، اما مطالعات چالش‌های عمیق‌تری را در نقش‌های همسری و ترتیبات تقسیم كار در منزل و... در زنان نشان داده است. جامعه صنعتی زن‌ها را می‌برد و از آنها دبیر، كارمند یا كارگر كارخانه می‌سازد. حتی گاهی آنقدر آنها را جسور می‌كند كه می‌شوند راننده اتوبوس و مسافران مسیر تهران   مشهد را جابه‌جا می‌كنند. همه این سوغات‌های زندگی مدرن در زن‌ها نقش‌های متفاوتی مانند مادر كارگر، مادر مجری، یا ابر مادر ایجاد می‌كند.
شهر نشینی
در حالی كه جامعه صنعتی تغییرات بسیار كمتری در نقش‌های پدرها ایجاد می‌كند. وقتی جامعه صنعتی، مرد‌ها را به درآمد همسران وابسته می‌كند و نیازهای خانواده را تا آنجا گسترش می‌دهد كه دیگر تنها مرد خانه نمی‌تواند نان‌آور باشد آن‌وقت زن‌های شاعل مجبور می‌شوند حدود 82 ساعت در هفته كار كنند در حالی كه اگر قرار باشد تنها زن خانه باشند، حتی اگر تمام صبح تا شب با یك تكه دستمال افتاده باشند به جان در و دیوار خانه آن وقت تنها حدود 60 ساعت در هفته كار كرده‌اند كه البته باز هم در مقایسه با آقایان حدود 20 ساعت بیشتر كار كرده‌اند، ما قول داده‌ایم نگاهمان فمینیستی نباشد كه البته نیست، اما مجبوریم این آمار را بدهیم كه شما آقایان تنها حدود 40 تا 50 ساعت در هفته كار می‌كنید. اما زن‌های جامعه شهری برای آن كه بتوانند با این تعارض‌ها كنار بیایند، برای خودشان راهكارهایی خلق كرده‌اند، آنها به این نتیجه رسیده‌اند كه می‌شود نقش‌های مادری و خانه‌داری را به صورت تمام وقت انجام نداد، كمی صبور باشید! ما اصلا نمی‌خواهیم بگوییم مشكلی نیست. بگذارید روی اسباب خانه یك وجب غبار بنشیند، حالا كه شهر‌نشین شده‌اید و ادعای مدرن بودن می‌كنید، بی‌خیال قورمه‌سبزی و كوفته تبریزی شوید و پاتوق‌تان بشود مغازه فست‌فود سر خیابان. نگران نباشید! زنانگی زن‌ها سر جایش است! اما حالا به تجربه آموخته‌اند كه می‌توان وظایف و مسوولیت‌های خود را به نگاه سنتی ندید، می‌شود بعضی از مسوولیت‌های خانه را به عهده همسران یا فرزندان انداخت. می‌توان مادر كاملی بود اما تمام امور منزل را یك تنه انجام نداد.هر چند دكتر قرایی‌مقدم خودش هیچ‌وقت دست به سیاه و سفید خانه نزده، اما معتقد است در شهر‌های بزرگ صنعتی ایران این تغییر نگرش و همراهی مردها با زن‌ها موجب شده است بخش قابل توجهی از فشار روانی كه بر دوش زنان است كاهش پیدا كند آ‌نها بتوانند تعادل بیشتری در میان نقش‌های متضاد خود ایجاد كنند، كمتر كلافه شوند و فشار روحی و روانی ناشی از این تعارض نقش‌های سه‌گانه را كنترل كنند. سر و سامانی نقش‌هاشما هم فكر می‌كنید چه اصراری است كه زن‌ها بروند سر كار وقتی این همه دچار مشكل می‌شوند؟شما آزاد هستید، می‌توانید بروید در جرگه مخالفان اشتغال زنان بایستید، فكر كنید كه ایفای چند نقش عمده آن هم به صورت همزمان موجب زایل شدن انرژی زنان می‌شود و توانایی آنها را برای پاسخگویی به نیاز‌های فردی خود و دیگر اعضای خانواده كاهش می‌دهد. می‌توانید این‌طور فكر كنید، به شرط آن كه به درآمد زن‌ها وابسته نباشید و آمارهای حوزه سلامت را نادیده بگیرید كه می‌گوید: «مشاركت در فعالیت‌های ارزشمند اجتماعی، موجب ارتقای وضع سلامت زنان می‌شود.»باید واقعیت اشتغال زنان را با تمام زوایای تاریك و روشن ماجرا پذیرفت، بخشی از این اشتغال در خدمت توسعه كشور و بخشی دیگر در خدمت رشد و تعالی فردی و جمعی آنهاست. باور كنید به نفع شما مردها، خانواده و جامعه خواهد بود كه پا روی دم شغل زن‌ها نگذارید و به بهانه این همه تعارض در نقش آنها را خانه‌نشین نكنید! دلواپسی شما تا همین جا كافی است، همین قدر كه بتوانید بخشی از وظایف زنان را در خانه به عهده بگیرید به آنها فرصتی داده‌اید تا سر و سامانی به نقش‌های متضاد خود بدهند و اگر شرایط اشتغال بسامان شود، آن وقت آنها می‌توانند شغلی را انتخاب كنند كه با ویژگی‌های روحی و توان بدنی‌شان سازگارتر باشد و به دنبال آن اثرات ناشی از تعارض در نقش‌های سه‌گانه آنها كمرنگ‌تر هم می‌شود.   اگر درخصوص اشتغال زن‌ها و همراهی آنها در فضای خانه به توافق برسیم، آن وقت امتیازهایی كه زنان از شغل خود برداشت می‌كنند، ازحوزه فردی خارج می‌شود و می‌تواند خانواده و در نهایت جامعه را دربر گیرد. مرضیه سبزعلیان‌- جام جم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 396]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن