تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):نشانه‏هاى مؤمن پنج چيز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799475692




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مرگ یا زندگی کدام مهم است


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: در سریال «اشک ها و لبخندها» به زبان طنز شاهد به نقد کشیدن جامعه ، زندگی و فرهنگی هستیم که در حال ازبین رفتن است.«حسن فتحی» سالها قبل با ساخت سریال «پهلوانان نمی میرند» توانست اقشار مختلف مردم را پای تلویزیون بکشاند. سریالی که به لوطی گری ،مردانگی و جوانمردی عیاران وپهلوانان می پرداخت. «فتحی» در ادامه فعالیت خود در تلویزیون سریال تاریخی «روشنتر از خاموشی» را ساخت که به دلیل دوبله آن و یک سری فضای به شدت تئاتری ونوع دیالوگ آن نتوانست موفقیت زیادی برای «فتحی» به ارمغان بیاورد. اما او در ادامه سریال پرطرفدار «شب دهم» را ساخت. سریالی که در ایام ماه محرم و نوروز پخش شد و توانست بار دیگر مورد توجه مخاطبان خاص و عام تلویزیون قرار گیرد. «شب دهم» آنقدر برای مردم جذاب شد که هنوز بعد از گذشت چند سال مردم به نیکی از آن یاد می کنند. ادبیاتی که «فتحی» در این سریال به کاربرد شبیه به ادبیات سریال «پهلوانان نمی میرند» بود. تا این که نوبت به سریال «مدار صفر درجه» رسید. «فتحی|» با تسلط برتاریخ معاصر،توانست سریال خود رابه گونه ای نشان دهد که قابل فهم برای اقشار مختلف مردم باشد. «مدار صفر درجه» یک گام به جلو برای کارگردان عوامل سریال بود. تا این که نوبت به سریال «میوه ممنوعه» رسید که سال قبل در ماه رمضان از شبکه دو پخش شد. موفقیت این سریال به گونه ای بود که مردم، قشر خاص و حتی فرهیختگان جامعه را راضی ساخت .«میوه ممنوعه» اثری بود درباره کالبد شکافی جامعه و آدمهای آن وقتی که در برابرمشکلات وآزمون قرار می گیرند. دراین سریال افراد بنا به تمایلات دنیوی مورد نقد قرارگرفته ومشخص می شود که هرکس در برابرلغزشهای زندگی چگونه دوام می آورد. «میوه ممنوعه» بدونه این که در بیان این تمایلات اغراق و یا زیاده روی کند پرده از ذات و درون آدم ها بر می داشت. تا این که نوبت به سریال «اشک ها و لبخندها» رسید. سریالی که قرار بود درنوروز 88 به صورت شبانه پخش شود. اما زمزمه هایی مبنی بر توقیف یا آماده نبودن سریال باعث شد که «اشک ها و لبخندها» به امسال وبعد از نوروز موکول شود. داستان این سریال در مورد «حشمت شالفروش» با بازی «مهدی هاشمی» است . او سینما داری است که در سینمایش سوت و کورشده و مشتری ندارد. با دخترش زندگی میکند. خواهر او «شمسی شالفروش» معروف به «شمسی پلنگ» با پسرش «خسرو» با بازی «هومن برق نورد» زندگی می کنند به دلیل یک سری اتفاقات «شمسی پلنگ» به زندان افتاده ،وبرای این که بتواند برای پسرش زن بگیرد مرخصی 15 روزه ای می گیرد. و از قضا می خواهد دختر برادرش «حشمت شالفروش» را برای پسرش خواستگارای کند. اما «حشمت شالفروش» به دلیل این که می داند هیچ گونه ویژگیهای مشترکی بین دخترش به عنوان یک تحصیل کرده و روشنفکر با «خسرو» به عنوان آدمی دزد و لمپن وجود ندارد. به «زمردخدنگ» بابازی «شهره لرستانی» که باخانواده اش به شغل هنروری سینما وتلوزیون مشغولند متوسل می شود. اولین نکته ای که درسریال «اشک ها و لبخندها» خودنمایی می کند. پرداخت «حسن فتحی» به مسائل روز جامعه با زبان طنز است. «حشمت شالفروش» سینما داری است که همیشه سینمایش خالی ،ساکت وبدونه مشتری است. مسوول پخش فیلم سینمای «شال فروش»آپاراتچی پیری است که چند ماه حقوق نگرفته ،چون سینما مشتری ندارد. «اشک ها و لبخندها» حکایت سینمای معاصر ماست. سینمایی که درآن برخی از فیلمها درفیلم فارسی سطحی غرق شده و آنقدر در تکرار برخی سوژه های نخ نما زیاده روی کرده که روز به روز ازتعداد تماشاگرانش کاسته شده ،که سالن های سینما محلی برای خواب سیاهی لشگرها و آدم های بی خانمان می شود. یه سالنها در کمبود تماشاگر بسته شده و صاحبان سینما معتقدند به جای وقت تلف کردن ، هدردادن وراکت ماندن سرمایه زندگیشان ترجیح می دهند سینمای خود راتبدیل به پاساژ کرده و یا دراثر بی پولی سینما خود رابسته می بندند، وهمین سینما به مرور زمان تبدیل به زباله دانی می شود.نمونه عینی این گونه سینماها را در خیابان لاله زار قدیم واطراف آن به وفور شاهدیم. در سریال «اشک ها و لبخندها» «خسرو» آدم لمپن و خشن است که به دختر دایی خود که از طبقه روشنفکر و تحصیل کرده جامعه است، علاقمند میشود. «خسرو» به دلیل تعلق داشتن به طبقه پایین دست جامعه ، فقر،کمبودهای عاطفی ونداشتن پدربه شغل دزدی مشغول است . به همین دلیل نمی تواند با دختر دایی خود ازدواج کند. همین عامل باعث به وجود آمدن درگیری در بین دو خانواده می شود. درسریال «اشک ها و لبخندها» شخصیت «بهروز» با بازی «برزو ارجمند» آدمی تحصیل کرده است که به هر دری می زند تا بتواند فیلم نامه خود را بسازد اما دریغ از یک تهیه کننده ای که حاضرباشد روی فیلم نامه او سرمایه گذاری کند. آشفته بازای فیلم سازی در ایران، این که هرجوانی که می خواهد فیلم اول خود را بسازد باید چند سالی رادر پشت درهای بسته ارشاد برای گرفتن مجوزبماند ومصیبت اصلی تازه بعد ازگرفتن مجوزاتفاق می افتد.فیلمساز باید زندگی خود را تعطیل کند تا بتواند تهیه کننده ای علاقه مند به سینما پیدا کند که احیانا اگر فیلم دچار ضرر مالی شد هم چنان انگیزه ساخت داشته باشد. در «اشک ها و لبخندها»، «بهروز» به عنوان نماینده و قشری از فیلم سازان وعلاقمندان سینما و آدمی که متعلق به طبقه پایین دست جامعه دارد و به دلیل نداری و فقیری که به همراه خواهر و مادرش تحمل می کند. کرایه خانه خود را نمی تواند پرداخت کند. در این شرایط فیلم ساختن برای این آدم تبدیل به رویای خیال انگیزودست نیافتنی می شود. مادر«بهروز»،«زمردخدنگ»کارش جورکردن سیاهی لشگروهنرور برای فیلم های تلویزیونی و سینمایی است. به دلیل درآمد کم نمی تواند زندگی آنچنانی برای پسر و دخترش درست کند. به همین دلیل همیشه شرمنده آن هاست و سعی می کند با چنگ و دندان آن ها را تر و خشک کند. «زمرد» ازفرصت پیش آمده توسط «حشمت شالفروش» نهایت استفاده برده واو رااستثمار کرده ،تا می تواند از اوبرای کلاه گذاشتن بر سر «شمسی پلنگ» پول می گیرد ودراین راه خود گرفتارو علاقمند به «شال فروش» می شود.ازطرفی پسرش هم به دختر «شال فروش» علاقمند می شود.در جوامع شهری به دلیل گسست روابط عاطفی وکمبودهای روحی وروانی اعضای آن ،افراد سعی می کنند این کمبودهارابا علاقمند شدن به کسی غیر از افراد خانواده جبران کنند. در سریال «اشکها ولبخندها» همه عاشق می شوند . همه ازدواج می کنند وبه راحتی در کار همدیگر دخالت می کنند وراحت به دیگر ضربه روحی وجسمی وارد می کنند.اعمال ورفتار شخصیتها بر هیچ منطقی حاکم نیست.منش فردی وجود نداردوصرفا برای بر انگیختن حس عاطفه وتوجه در بیننده دست به حادثه پردازی می زنند. درست عین فیلم فارسی که تمام این ویژگیها را دارد.اما «حسن فتحی» درسریال خود این گونه فیلم سازی را به نقد می کشد.در سریال «اشکها ولبخندها» داستان«زمرد» به عنوان قشری از جامعه سینمایی معاصر که در بدترین شرایط مالی و روحی به سر می برند ،نشان داده می شود. این که هنرورشدن وماندن برای سینمایی که عوامل حرفه ای آن مدام دم ازعدم امنیت شغلی، بیمه و غیر می زند. آیا برای هنروری که دست مزد خیلی کمی می گیرد انگیزه ای برای ادامه کاروزندگی می ماند؟ شاید بتوان به جرات گفت: مظلومترین قشر سینما و تلویزیون سیاهی لشگران و هنرورانی هستند که با درآمد کم و زحمت زیاد ، وعموما از طبقه پایین دست جامعه و تنها به دلیل عشق داشتن به این حرفه حاضرند صبح تا شب در برابر دوربین بدون دیالوگ و تنها برای دیده شدن هنر پیشه های اصلی حضور یابند.«زمردخدنگ » نیزبه همین قشر تعلق دارد وبه ناچار وبرای دادن کرایه خانه اش دست به این کارها می زند. شرایط سردرگم و زندگی فقیرانه «زمرد» و دو فرزندش به عنوان نمادی از این قشر نشان می شود. «اشک ها و لبخند ها » دو پایان متفاوت دارد، پایان اول تلخ و تکان دهنده است این که پدری درست در شب ازدواج دخترش فوت می کند و اطرافیان به جای عمل کردن به وصیت او در صدد به هم زدن زندگی دختر هستند. پدری که می میرد و دختری که با مرگ او توسری خور عمه اش می شود و باید بسوزد و بسازد و«شمسی پلنگ» به دلیل روحیه لمپنی که دارد.دوست ندارد کسی در مقابل خواسته های او جواب نه بگوید و چون برادرش، دخترخود را به پسر او «خسرو» نداده با «شال فروش» رابطه تیره وتاری پیدا می کند. حتی حاضر است مراسم عروسی دختر او را به هم زده و سبب آبروریزی شود. «شمی پلنگ» آدمی است خشن و غیر قابل انعطاف به لحاظ شخصیتی و روانی که در برابر همه چیز دوست دارد دستور بدهد. تا جایی که بارها پسرش را تحقیر کرده و از او اطاعت بی چون وچرامی خواهد. در حالی که پسرش دارای نوچه و چند زیردست است. کمدی موقعیتی که در «اشک ها و لبخندها» وجود دارد. درگیری آخر فیلم و ارجاع به فیلم های سطحی و کلیشه ای کلاه مخملی ها و منسوخ شدن این نوع سینما و بیان کردن جمله ای کلیدی در سریال «اشک ها و لبخندها» این که چرا در فرهنگ جامعه ما همیشه عزاداری را به شادی ترجیح می دهند. تا جایی که در سریال شاهد دو نوع پایان هستیم. پایان اول : «شمسی پلنگ» با فهمیدن مرگ «حشمت شالفروش» دوست دارد برای او عزاداری کرده ، شادی و عروسی را به هم ریخته و در برابر جواب نه برادرش شورش کند و پایان دوم : «شال فروش» مرده اما زنده می شود و عزاداری را به شادی تبدیل می کند. آدم ها تا وقتی که کسی زنده اند قدرشناس یکدیگر نیستند و قدر یکدیگر را نمی دانند. ولی وقتی که کسی مرد ،در چشم و دل همه عزیز می شود و چه مراسمی که برای بزرگداشت و شادی روح او گرفته نمی شود. درسریال «اشک ها و لبخندها» با میزانسن ها و صحنه های مربوط به شهرک سینمایی و استفاده از دیالوگهای فیلم هایی مثل «هامون» و کارهای مرحوم «علی حاتمی» و با یادآوری هنرمندان در گذشته سال 87 به نوعی به سینمای ملی و فاخری اشاره می کند که دیگر کسی مثل «علی حاتمی» را ندارد تا آثار ارزشمند اویادآور سینمای فاخر باشد و یا هنرمندی چون «خسرو شکیبایی» با تمام ویژگی های بازیگری رااز دست داده و به جای آنها بازیگرانی سطحی و چهره جایشان را گرفته است . بازیگرانی که فقط و فقط به خاطر چهره زیبا مورد استفاده قرار می گیرند. صحنه کتک خوردن «بهروز» توسط «خسرو» و نوچه هایش یادآور فیلم فارسی است که در آن هدف فقط خنداندن تماشاگر و سرگم سازی است. خشونت ،چاقو، دستمال ، کلاه مخملی و کت و شلوار اتو کشیده از ویژگی های این نوع آدمهای فیلم فاسی است. تنها چیزی که ارزش دارد بحث عشق و خواستگاری و لوطی گری و مردانگی است. «حسن فتحی» در سریال «اشک ها و لبخندها» به یکی از مشکلات انسانی می پردازد. دروغ گفتن «شال فروش» واتفاقات بعد از آن که باعث گرفتاری خود شال فروش شد.نشان دهنده آثار وعواقب دروغ گویی وبی اعتماد ساختن افراد نسبت به یکدیگر است. در«اشکها ولبخندها» شاهد بازی های خوبی هستیم، «مهدی هاشمی» توانسته نقش «حشمت شالفروش» را به خوبی ارائه دهد و ما را به یاد نقش های ماندگار قبلی خود آسیابان درفیلم «مرگ یزدگرد»، دکتر غریب در سریال «روزگار غریب»، کارمند دون پایه درفیلم «خارج از محدوده»، ابراهیم خان عکاس باشی درفیلم «ناصر الدین شاه آکتور سینما»، رییس اداره درفیلم «همسر» و دو نقش تاریخی و متضاد پادشاه و رعیت در سریال زیبا و خاطره انگیز «افسانه سلطان و شبان» می اندازد. از طرفی بازی «گوهر خیر اندیش» در نقش «شمسی پلنگ» نیز از دیگر نقاط ممتازسریال «اشک ها و لبخندها» است.نقشی که تا به حال در تلویزیون و سینما شاهد آن نبودیم. بازی «هومن برق نورد» هم در نقش «خسرو» جذاب و جا افتاده است دیگر بازیگران هم در حد توان خود خوب ظاهر شدند. «حسن فتحی» در آثار خود نشان داده که به زبان اصیل ایرانی و قصه های بومی و میهنی علاقه وافری دارد و در آثارش تاریخ را به زبان امروزی تعریف می کند.در «اشک ها و لبخندها» شاهد پرداختن به تاریخ سینما به خصوص فیلم فارسی، کلاه مخملی ها، و وضعیت سینمای سطحی گذشته و جدید، و شرایط اجتماعی که آدم ها که ناخواسته اسیر شرایط تیره و تار خودندهستیم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن