محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798871645
رودرو با دكتر ابراهيم محمودزاده; مديرعامل صاايران
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری ورزش ایران: رودرو با دكتر ابراهيم محمودزاده; مديرعامل صاايران
ما رقباي خارجي را حذف ميكنيم!
(بخش اول)
ابراهيم محمودزاده يك مدير بسيار باهوش است كه هيچقت مصاحبه نميكند. باهوش است؛چون با وجود آنكه به مانند اغلب گفتوگوهاي سال اخيرمان به صورت تيمي به دفترش رفتيم و سعي كرديم با سوالات و اسناد گوناگون به اصطلاح خودمان گوشه رينگ گيرش بياندازيم ولي او همزمان از سه كاراكتر كاملا متفاوتش بهره گرفت تا هر دوي ما را ناكاوت كند. به عنوان يك استاد مديريت استراتژيك جوابهاي كلان ميداد، به عنوان يك مدير دولتي مصاديق عملي براي آنها ميآورد و به عنوان يك كارشناس به جوابهايش حقايق علمي اضافي ميكرد. مصاحبه نميكند؛ چون بيهيچ ترديدي در سمت جديدش هيچ گفتوگوي پرتيراژي از وي در دسترس نيست و به قول خودش آخرين باري كه گفتوگو كرده به سبب آن بوده كه اشتباهي رخ داده بود. همين گفتوگوي حاضر هم پس از 2 سال پيگيري چيزي شبيه الهام غيبي جور شد.سوژههاي اين گفتوگو از مضامين گوناگوني مثل ايرانسل و ذات انحصاري صاايران گرفته تا برخي از مهمترين پروژههاي اين بزرگترين غول دولتي متفاوت است ولي اگر حتي جزو طرفداران صاايران نيستيد از اين نكته غافل نمانيد كه محمودزاده به عنوان معمار چهره هزار چهره جديد صاايران جوابهايي به شدت دشوار به انتقادات دو سال اخير داد كه ميتوانيد آنها را در اين گفتوگوكه دردوبخش چاپ ميشود بخوانيد.شايد شما هم مثل ما از روايت جديدي كه او از بازوي فناوري دولت ايران ارائه ميدهد شگفتزده بشويد.
گفتگو: مجتبي محمودي - آرش برهمند
منبع: عصر ارتباط
براي اينكه گفتوگويمان را با يك سوال نرم شروع كنيم. درهمين ابتدا توضيح بدهيد كه ساختار شركت صاايران چگونه است؟ ما قبل از اينكه وارد اتاق شما بشويم از اميني مدير روابط عموميتان در خصوص ساختار شركت پرسيديم؛ ايشان به طور قطع اعلام كردند كه اين شركت كاملا دولتي است.
صاايران يك شركت كاملا دولتي است و سهام آن صددرصد متعلق به دولت است. منتهي صاايران با توجه به استراتژي كه 3 يا 4 سال پيش به عنوان يك طرحريزي 5 ساله انجام داد اعتقادش بر اين بود كه در سيستم دولتي ممكن است امكان رشد و توسعه پويايي همزمان سختتر فراهم شود؛ به همين خاطر توجه خودش را معطوف به داشتن يك سيستم كرد تا هم در اندازه بزرگ به عنوان بزرگترين شركت مخابراتي و كامپيوتري، تحقيقاتي و توليدي كه تاكنون مطرح بوده است بتواند فعاليت كند و هم بتواند فعاليتهاي اجرايي و خاصي كه در يك شبكه دولتي ممكن است به خوبي اتفاق بيفتد را برونسپاري كند.
اين ديدگاه شخص شما بود؟
بله؛ با توجه به اين نگاه اكنون به اين اينجا رسيدهايم كه صاايران توانسته درآمد خودش را در موضوعات اصلي تا هفت برابر افزايش دهد و نهايتا در عرض همين 3 سال گذشته توانسته است با توجه به اينكه بايد محصول در بخش هايتك توليد كند. براي تحقيقات هم درهر سال 2 برابر افزايش منابع و بودجه داشته است.
آيا تصميمگيري براي تغيير رويه در فعاليت صاايران يا به نوعي تغيير استراتژي فعاليت به اين دليل اتخاذ شد كه صاايران در دهه گذشته در بازار مصرفكننده نهايي شكست سنگيني خورد يا اينكه يك تصميم حاكميتي و اجباري از سوي تصميمگيران بالا دستي بود؟
اجازه بدهيد، من بگويم به هر صورت شركتها در هر دوره و عصري يك سري تغييرات و تحولاتي را بايد ايجاد كنند. اين تغيير و تحولات ممكن است در استراتژي باشد يا در ساختار و فرآيندهاي كاري، ما به صورت راديكال فكر ميكرديم كه بايد يك تغيير اساسي در صاايران ايجاد كنيم. آن تغيير راديكال در واقع همين تغيير استراتژي در سطح صاايران بود. شايد عمدهترين بخش تغيير استراتژي صاايران استفاده از فضا و توانمنديهاي موجود در خارج از صاايران است. يعني ما خودمان را محدود به تمامي توانمنديهاي داخل صاايران نكنيم از توانمنديهاي بيرون صاايران به نحو مطلوبي استفاده كنيم. اين موضوع هم چيزي نبود كه ما به تنهايي يك شبه به آن دست پيدا كرده باشيم بلكه عموما تمامي شركتهاي دولتي و نيمهدولتي در سراسر دنيا اين اتفاق برايشان افتاده بود. اين تفكر كه همه كارها را براي دولت از طريق شركتهاي دولتي انجام دهند منسوخ شد، و به جاي آن اين تفكر شكل گرفت كه يك شركت دولتي به عنوان كاتاليزور يا پشتيبان در نقش حاكميتي براي دولت عمل كند و در كنارش از امكانات و پويايي شركتهاي ارزانتر و سريعتر استفاده كند. از همينرو به لحاظ بستر اين موضوع بستر اصلي استراتژي صاايران براي برونسپاري شد.
وقتي كه ما تاريخچه تشكيل صاايران را نگاه مياندازيم ميبينيم كه در اوايل سال 50 يكي از اهداف بزرگ صاايران اين بوده است كه لوازم خانگي و تجهيزات الكترونيكي مورد استفاده مصرفكننده نهايي توليد كند. در مقاطع مختلف تاريخي پس از انقلاب اسلامي هم صاايران همچنان براساس همين هدفگذاري عمل كرده است از جمله توليد تجهيزات الكترونيكي مصرفي كه خودتان در جريان هستيد. اما واقعيت اين است طي آن سالها صاايران هيچگاه نتوانست عليرغم اينكه به توانمنديهاي خاصي دست پيدا كرد وضعيت مناسبي در نزد مصرفكنندگان پيدا كند هرچند كه از رانتها و حمايتهاي مختلفي استفاده كرد. سوال قبلي ما مبتني بر اين بود كه آيا بازخوردهايي كه از بازار به دست آوريد شما را از توليد تجهيزات براي مصرفكننده نهايي به سمت توليد تجهيزات زيرساختي هدايت كرد يا اينكه دولت يا حاكميت جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه رسيد كه صاايران بايد بازوي اجرايياش درحوزههاي هايتك و تجهيزات زيرساختي باشد؟
مطالعات ما درباره نياز مشتريان اصلي اين موضوع را به ما ديكته كرد كه ما بايد از مصرفكننده نهايي كه در آن فعال بوديم به سمتي برويم؛ كه تنها يك شركت بزرگ با داشتن تكنولوژي پايه، با داشتن ارتباطات قوي با بيرون، با داشتن ضمانتهاي بزرگ مالي و تضمينهاي رقابتي ميتواند كار كند.
از اين منظر چارهاي نداشتيم كه دست و بال خودمان را از رودرويي با مصرفكنندگان نهايي آزاد كنيم .چرا كه شركت ما توان مديريت كردن اين فضا را نداشت. در حقيقت من بايد سوال شما را تائيد كنم كه ما چارهاي از نظر مطالعاتي و اجبار نياز مشتريان اصلي نداشتيم. هر دو با هم هماهنگ شدند. به همين دليل من ميخواهم بگويم كه ما اول طرحريزي كرديم بعد متوجه شديم كه مشتريان نيز به ما همين موضوع را تحميل ميكنند. عملا اين دو پيشرانهاي استراتژي ما براي توفيق شد.
قبول داريد كه طي آن سالها صاايران زيان اقتصادي بسياري را متحمل شد كه اگر حمايتهاي دولتي با همان ساختار دولتياش نبود عملا يك شركت ورشكسته به شمار ميرفت؟
من الان برآورد مالي يا زيان سنگين زيادي از آن دوره ندارم يا اطلاعاتي ندارم كه نشان بدهد ما در آن دوره زيان سنگيني را متحمل شدهايم. اما ميتوانم بگويم انرژي كه در آن دوره براي آن كارهايي كه انجام ميداديم تا مشتري نهايي ما مردم عادي باشند نه تنها بسيار زياد بود بلكه خيلي هم توفيق نداشتيم. اما همان انرژي را با توجه به تغيير استراتژي كه امروز شاهد آن هستيم به كار گرفتهايم و رشد و توسعه را با ارائه ارقام ميتوانيم ثابت كنيم كه چقدر و رشد پيدا كرده است.
شما اعلام كرديد كه هفت برابر طي اين سالها رشد درآمد داشتهايد لطفا اين هفت برابر شدن را در قالب اعداد ارقام اعلام كنيد در واقع ميخواهيم اين موضوع را شفافتر توضيح بدهيد؟
ما در مجموع درآمد اصلي خودمان از طريق پروژههاي اصلي كه جزو ماموريت اصلي صاايران بوده است(اينجا يك پرانتز باز ميكنم شايد شما بگوييد كه آيا ماموريت اصلي صاايران توليد تلويزيون است و من خواهم گفت تلويزيون ماموريت اصلي صاايران نبوده است. اما اگر شما بگوييد توسعه شبكه مخابراتي جزو ماموريت اصلي صاايران بوده است كه من ميگوييم جزو ماموريتهاي اصلي ما است حالا ميخواهد در هر حوزهاي استفاده شود چه امنيتي چه نظامي چه عمومي اين ماموريت اصلي ما بوده است.)
ماموريت از كجا؟
ماموريتي كه سهامداران و قانون براي صاايران مشخص كرده است در حقيقت براي پاسخ به سوال قبلي بايد بگويم گردش مالي صاايران(ترنوور) از طريق محصولات اصلي كه جز ماموريتاش باشد و امروز انجام ميدهيم (و آنهايي كه حذف كرديم جزو ماموريت ما نبوده است) اين نسبت به سوال مبنا (3 سال پيش) در زمان طرحريزي استراتژي اكنون 7 برابر افزايش پيدا كرده است در سال آتي كه ما مجمع را برگزار كرديم و قرار شد بودجهاي براي درآمد جديد ببنديم. اين درآمد به 9 برابر نسبت به سال مبنا درباره موضوعات اصلي فعاليت صاايران خواهد رسيد...
رقمها را نميخواهيد اعلام كنيد...
اما... اما نسبت به كل درآمدهايي كه ما داشتهايم اعم از ماموريتهاي اصلي و غيراصلي در سال آتي (ورود به سال بعد) 3 برابر نسبت به سال مبنا رشد درآمد داشتهايم.
در حقيقت ميخواهم اين را بگويم انجام ماموريتهاي اصلي كه قانون بر عهده ما گذارده و حذف ماموريتهاي غيراصلي با توجه به رشد درآمد كه داشتهايم كار سختي است. يعني اجبار به اينكه ما در يك بستر محدود كار بكنيم و مابقي بسترها را كنار بگذاريم بسيار سخت بوده است. در واقع 3 برابر شدن درآمد مهم است اما مهمتر از 7 برابر شدن درآمدي است كه با ماموريتمان تطابق ميكند. اكنون خيلي شسته و رفته و بيدغدغه ميگويم: اگر ما تعمير تكنولوژي ميكنيم جزو ماموريتهايي است كه 3 سال ديگر به آن نياز داريم. اگر ما داريم ظرفيتسازي ميكنيم، ظرفيتسازي است كه مشتريان اصلي ما نياز به ظرفيتسازي دارند و عملا ميتوانيم تداوم خدمات و محصولات در داخل و خارج كشور ايجاد كنيم. اين جهتگيري به همراه پايداري زماني است به هر صورت اين توفيق بزرگي است. در كنار اين موضوع در همان ابتدا در پاسخ به سوال اول شما ميخواستم بگويم كه اگر ما اعتقاد به بستر برونسپاري براي اين استراتژي نداشتيم باعث ميشد امروز صاايران از نظر ساختار نيروي انساني حجيمتر شود. اما اين اتفاق نيفتاده چرا كه نيروي انساني ما قريب به 4 هزار نفر هستند كه قبل از طرحريزي استراتژي جديد نيز همان تعداد بودند. پس در نسبت نيروي انساني عليرغم اينكه تعميق تكنولوژي با سالي دو برابر منابع تحقيقات افزايش پيدا كرده و درآمدها 7 برابر شده اما نيروي انساني ثابت مانده است. اين نيروي انساني كه از 40 تا 45 درصد ماكزيمم ظرفيت دانشگاهي استفاده ميكرد امروز به 70 درصد رسيده است و سال آتي ظرفيت دانشگاهياش بنا داريم به 75 درصد كه سقف برنامه 5 سالهمان است در سال چهارم برسيم.
شما تا الان بدون اشاره به ارقام همواره درصدها را به رخ كشيدهايد يك پايه رقمي اعلام كنيد تا اين درصدها براي خوانندگان و خود ما مفهوم پيدا كند؟
در همين سالي كه در آن قرار داريم در بخش بهينهسازي منابع انساني، قرار است 750 نفر نيروي انساني جديد وارد كنيم؛ ضمن آنكه سقف نيروي انسانيمان 6 الي 7 درصد افزايش را نشان خواهد داد.
در واقع جايگزيني انجام ميگيرد!
جايگزيني كه به صورت نرم انجام ميگيرد. اصلا اينگونه نيست كه به صورت راديكال نيروي انسانيمان را اخراج كنيم. پارسال ريزش نيروي انساني بيشتري داشتيم امسال كمتر بوده است جمع جبري اينها باعث ميشود امسال به 750 نفر برسيم كه تاكنون 600 نفر نيروي دانشگاهي جذب كردهايم. اين نشان ميدهد كه ما در حال طي كردن جريان فعال بهينهسازي نيروي انساني هستيم. اينجاست كه يكي از كنترلهايتان را ميتوانيد نسبت به اين داشته باشيد كه سال آتي درآمد ما قرار است 550 ميليارد تومان بشود، ملاحظه ميكنيد. اما نيروي انسانيتان ثابت است فقط كيفيت نيروي انسانيمان در حال افزايش است. حالا شما ممكن است بپرسيد كه آيا افزايش كيفيت نيروي انساني سبب ميشود كه با افزايش كيفيت بتوانيد پاسخ 7 برابر در محصول اصلي يا 3 برابر در كل درآمد با محور كردن ماموريت اصلي بدهيم؟ من عرض ميكنم در حال حاضر كه من در خدمت شما هستم ظرفيت تحقيقاتي، توسعهاي و توليدي ما 49 درصد برونسپاري است. شما ممكن است بگوييد اپن سورسهاي شما كجا هستند؟ آيا در بخش خريد و فروش است؟ من ميگويم: ما از خريد و فروش خارج شدهايم. ممكن بود كه شما بپرسيد سال پايهتان (3 سال پيش) چقدر خريد و فروش داشتيد؟ من ميگويم: قطعا هم رقم سال پايه ما و هم نسبت سال پايه ما در خريد و فروش خيلي بالاتر بوده است. امروز خريد و فروش ما بسيار كم شده و قريب به 10 درصد كل در آمد ما است. پس از اين منظر ميتوانيم نتيجه بگيريم كه فعاليت ما در بخش همش توليد، خدماتي و تحقيق و توسعه بوده است.
فكر ميكنم با پاسخي كه به سوال ما داديد و همچنين پاسخهايي كه به سوالات خودتان داديد به نقطه خوبي رسيديم. شما مدعي شدهايد كه ساختارشكني كردهايد رفتارهايتان را مدرنتر كردهايد و استراتژيتان را تغييردادهايد؛ اين در حالي است كه شما يك شركت كاملا دولتي هستيد و كاملا بايد تحت قوانين و آئيننامههاي دولت فعاليت كنيد. در واقع دخل و خرجتان اينقدر كار سادهاي نيست كما اينكه ما در خيلي از شركتهاي دولتي ديگر كه حتي درآمدها و هزينههاي زيادي دارند نيز با اين بحث يا چالش مواجهايم كه مدعي هستند دولتي بودن آنها دست و پايشان را براي تحرك، توسعه و فعاليت و بهينهسازي بسته است. چگونه است دولتي بودن شما برخلاف ديگران اين همه برايتان مزيت داشته و آزادي عمل برايتان فراهم كرده است؟
ميخواهم بگويم كه به نظر من فضاي عمومي كشور در بحث خصوصي و دولتي يك فضاي كارشناسي نيست. اين فضا در بين كساني كه فعاليت راهبردي دارند شايد اينگونه نباشد اما در ميان كساني كه در سطح بنگاهها يا سازمانهاي دولتي و خصوصي كه بايد حرفهايي با عقلانيت مناسب اين حوزه بزنند به نظر من يك مقدار نياز به بررسي و مطالعه بيشتر دارد.
لطفا شفافتر توضيح بدهيد؟
مثال ميزنم. نوكيا يك شركت عمومي (Public) است. يك شركت عمومي مديرعاملش را از يك جايي اجاره يا منصوب ميكند. هيئت مديرهاش را اجاره ميكند. اين مالكان نيستند كه شركت را اداره ميكنند بلكه يك سهامداري عمومي است.
خاطرم ميآيد زماني يك بخش از اين سهام اگر اشتباه نكنم. 60 درصد آن دولتي بود وفكر ميكنم در سال 2000 تا 2002 مجله بيزينسويك آمريكايي اين شركت را از لحاظ كارآيي اول اعلام كرد. بسياري از شركتهاي اروپاي شمالي و چه بسا در بعضي از كشورهاي اروپايي غربي يك چنين وضعيتي دارند. يا اصولا شركت خصوصي در دنيا مالكان آنها نيستند كه ادارهاش ميكنند. در واقع مديريت انتقال پيدا كرد و به مديران بروكراتيكي سپرده شد كه آنها تجربههاي اداره شركتهاي بزرگ را داشتند منتهي با يك رويكرد ديگر، چرا اينها موفق بودند؟ آيا ما اگر يك شركت دولتي داشته باشيم و عمومي (Public) باشد يا خصوصيهاي بزرگ كه اينگونه اداره ميشوند آنها نميتوانند موفق شوند. به نظر من بايد نگاهمان را اصلاح كنيم ما بايد بپذيريم كه اين فرآيند طي 25 سال گذشته در مديريت پديد آمده است كه ما در شركتهاي خصوصي و شبه دولتي يك سري سازوكارهايي را تعبيه كردهايم كه در شركتهاي دولتي خوب پيادهسازي نشده است. اين مديريت عمومي قبلي و مديريت مدرن بعدي يك جوري در سيستمهاي خصوصي الگوسازي يا فورمولايز شد. بعدها متوجه شدند اين الگوسازي در شركتهاي بزرگ هم قابل فورمولايز كردن است.
وقتي ديدند فقط كوچك زيبا نيست (چرا كه شعار كوچك زيباست مطرح شده بود) متوجه شدند اين شعار شعار كافي نيست پس آمدند در سطح شركتهاي بزرگتر خصوصي كه شركتهاي جهاني بودند اين الگو را از آنجا متوجه شدند. اين سازوكارها و اين رفتارها كه توفيق داشته است قابليت توسعه در سطح شركتهاي عمومي و حتي دولتي دارد و امروز صحبت از اين ميشود كه چگونه ما دولتها را در قواره يك بنگاه آن هم بنگاهي كه با سازوكارهاي مدرن اداره ميشود اداره كنيم. پس اين موضوع مطرح شد اهداف كيفي را چگونه كمي كنيم. اين نگاهي است كه در مسير توسعه و استراتژي ميگذرد چرا ما نبايد اين استراتژي را در همه ابعاد نظام خودمان (خصوصي و دولتي) پيادهسازي كنيم. اين نگاهي است كه دوستان ما بايد همه درگير شوند. اگر يك مدير شركت دولتي از ناتوانياش نميتواند شركت را به خوبي اداره كند فوري دستگيره "آقا محدوديت قانوني وجود دارد" را نكشد. اگر تغييرات در شركتهاي دولتي ما خيلي اتفاق ميافتد فوري همين موضوع را بهانه نكنند كه نميشود كاركرد. در هر شركتي چه خصوصي و چه دولتي همانطور كه در ديگر جاهاي دنيا مرسوم است به مديرعامل ميگويند شما يك يا دو سال فرصت داري اين كار را انجام دهيد اگر انجام دادي اين حقوق و مزايا و پاداش را دريافت ميكني. ما هم همين موضوع را داريم تجربه ميكنيم چرا نبايد آن را در دولتي و خصوصي انجام دهيم. ما در شركت صاايران احساس كرديم عليرغم اينكه در دولت هستيم، در وزارت دفاع هستيم اما در قالب يك شركت پويا و ديناميك ميتوانيم سازكار مناسب و رفتار مناسب با مشتريان خود را داشته باشيم. شركت صنايع الكترونيك ايران يك شركتي است كه مجمع دارد و هفت وزير عضو آن مجمع هستند. شركتي است كه سهامش صددرصد دولتي است اما تابع مجمع، شوراي عالي (حتي نه هيئت مديره) و بعد مديرعامل است. در آئيننامه و قوانين شركت صاايران آمده است دستور پرداخت مديرعامل صاايران به منزله آئيننامه پرداخت است. شما اين مقدار اختيار حتي در شركتهاي خصوصي پيدا نميكنيد.
سوال ما هم همين است اين فرمول جهاني كه قطعا خوب است چرا فقط صاايران ميتواند اجرا كند اما هيچ شركت دولتي ديگر نميتواند يك چنين رفتاري داشته باشد؟
آفرين. چرا اين اتفاق افتاده است كه مديرعامل در اين شركت مسئول تصفيه مالي و مسئول امور اجرايي است، اما در هيچ شركت دولتي و تقريبا شركتهاي خصوصي وجود ندارد؟ براي اينكه در قانوني كه براي صاايران تصويب شده، صاايران به عنوان شركتي تشكيل شده است كه تصريح ذكر نام آن روي بخشنامههاي دولت و قانون مطرح شده يعني اگر براي شركتهاي دولتي موانع يا محدوديتي ممكن است قانون طرحريزي كند اگر اسم صاايران را نياورند مشمول صاايران نميشود چون كه در قانون آمده است مستلزم ذكر صريح نام است. اين موضوع، تقريبا در اساسنامه كمتر شركت دولتي وجود دارد اگر 100 شركت دولتي وجود داشته باشد احتمالا در 4 يا 5 شركت يك چنين چيزي وجود دارد. شركت ملي فولاد يكي از آنها است صدا و سيما در بخش مالي يكي از آنها است. حتي در اساسنامه و قانون آمده است كه صاايران ميتواند نمايندگي در داخل و خارج كشور ايجاد كند.
پس زيرساخت قانوني پتانسيل اين تغييرات را براي شما به وجود آورده است؟
بله، دقيقا اينگونه است. در حقيقت با توجه به اين انعطاف شما از بعد نظارتي و بازرسي در گارد امنيتي قرار ميگيرد. همه محدوديتهاي زماني به وجود ميآيد كه سازمانهاي نظارتي و بازرسي با شما مواجه ميشوند و مطابق قانون اعلام ميكنند كه شما چه محدوديتهايي داريد. نكته بعدي اين است كه صاايران از امكان تكنولوژي و نيروي انساني مناسب در طول ساليان مختلف برخوردار بوده است و بيشترين حجم نيروي متخصص را داشتهاست. اين يك پتانسيل خوب مستمر و رفتار نهادينه براي كار تخصصي در صاايران بوده است كه در كمتر جايي پيدا ميكنيد. هميشه شركتهاي زير مجموعه صاايران در حوزه كاريشان مطرح بودهاند. براي مثال اولين گوشي موبايل در ايران را صاايران ساخته است، اولين هواپيماي بدون سرنشين در صاايران ساخته شده و اولين سوئيچ در صايران طراحي شد و ... همه اينها را كه نگاه ميكنيد ميبينيد كه اين ردپا را صاايران به وجود آورده آن وقت اين ردپا ما را شبيه به صنعت سنتي ذوبآهن ميكند. شما هر كجا كه صنعت وجود دارد نگاه ميكنيد ميبينيد كه آدمهايي از ذوبآهن در آنجاها هستند.
به جاي خوبي رسيديم و تقريبا شما توانمنديهايتان را به خوبي تشريح كرديد هرچند كه در موفقيت يا ناموفقيت آن بحثهاي مختلفي وجود دارد كه به آن خواهيم پرداخت اما اينجا اين موضوع مطرح ميشود كه گروهي معتقدند با توجه به شرايطي كه براي صاايران به وجود آمده است صاايران در قامت يك غول غيررقابتي در بازار حضور پيدا ميكند و گوي رقابت را از ديگر رقيبان خود ميربايد. چنانكه عرصه فعاليت را براي ديگران تنگ كرده است. بخشي از آن هم تواناييهاي مالي اين شركت و بخش عمده آن حمايتهاي آشكار قانوني و پنهاني است كه ازطرف دولت وجود دارد؟
اجازه بدهيد من جواب بدهم...
يك اعتراضي كه نمايندگان مجلس مطرح كرده بودند اين بود كه 6 پروژه بزرگ را در زمينه ارتباطات نام برده بودند كه كانتراكتور آن صاايران بوده است؟ به نظر شما معني اعتراض چيست؟
اجازه بدهيد من جواب بدهم يك دقيقه صبر كنيد.
آخر شما ماشاا.. نه تنها پاسخهاي تفصلي ميدهيد بلكه از خودتان هم سوال ميپرسيد به همين دليل ما مجبوريم چند تا سوال مطرح كنيم كه شما از خودتان سوال نكنيد؟ (خنده)
قبول. اجازه بدهيد من سوال شما را جدا جدا جواب بدهم چون ممكن است يادم برود و سوال باقي بماند. شما الان 3 سوال مطرح كرديد. در واقع استنباط من اين است كه شما معتقديد اگر اينهمه انعطافي كه صاايران دارد اگر يك وجه خوب براي يك شركت دولتي باشد يك وجه ديگري هم دارد كه احتمالا رقابت را در بين شركتهاي اينگونه در كشور از بين ميبرد؟
دقيقا همينطور است چون ما كه در ايران قوانين آنتيتراست نداريم؟
به نظر شما ممكن است اين شرايط باعث تضعيف ديگر شركتها بشود.
نگوييد ممكن است، بلكه باعث تضعيف شده است!
من نميدانم اين چيزي كه شما ميگوييد درست است اما معتقدم اينگونه نيست ما همين الان با شركتهاي بزرگ خصوصي همكاري نزديك و صميمي داريم.
به عنوان يك پيمانكار عمومي (GC) اين حرف را قبول داريم.
با شركتهاي دولتي هم همكاري داريم. ممكن است با خيلي از شركتها هم همكاري نداشته باشيم. نه به اين دليل به عنوان GC مجبوريم با آنها هم گروه شويم. نه بلكه به اين معنا است كه صاايران به دليل بزرگ بودن كار پروژهها را قبول ميكند و تضمينهاي لازمه را ميدهد. بعد از آن با شركتهاي خصوصي داخلي مثل پتسا، پرورش دادهها يا شركتهاي دانشگاهي دانش محور كار را شروع ميكنيم. الان بيش از 500 شركت خصوصي پيمانكار ما هستند نه اينكه ما با اين شركتها براي كار بزرگ جوينت هستيم.
اينكه هدف شما اين بوده كه صاايران كار را قبول كند و بعد ميان ديگران تقسيم كند در آن شكي نيست؛ بحث ما چيز ديگري است...
احسنت. من الان ابهام شما را هم توضيح ميدهم به يك عبارتي شركتهاي خصوصي در ايران يك ضعف مزمن دارند و چه بسا شركتهاي دولتي كوچك هم داشته باشند. آن ضعف چيست؟ آن ضعف اين است كه هميشه ياد گرفته بودند پيمانكار شركتهاي خارجي باشند. هميشه كار بزرگ يا پروژه بزرگ در ايران مطرح ميشد متوجه بودند كه خودشان از عهده آن برنميآيند چون اندازهشان خيلي كوچك است شما به من بگوييد يك شركتي كه همه سرمايهاش 50 ميليون تومان، 100 ميليون تومان يا بگوييد 500 ميليون تومان است چگونه ميتواند براي يك پروژه 150 ميليارد توماني بتواند از بانك تضمين بگيريد. چگونه ميتواند از يك شركتها خارجي كه ممكن است به عنوان ساب كانتراكتور بيايد توي ايران و چهل ميليارد تومان جنس پاي كار فاينس كند. به شركت كوچك اعتماد كند. همچنان كه ما به يك شركت كوچك خارجي اعتماد نميكنيم. ببينيد شما نبايد ضعف شركتهاي كوچك يا كساني كه كوچك هستند و نتوانستهاند بزرگ شوند و ديگران بايد كمك كنند تا بزرگ شوند را از من سوال كنيد چرا شما اينقدر بزرگ هستيد كه كوچكها نميتوانند پروژههايي كه تا قبل از اين خارجيها ميگرفتند را بگيرند. من رقيب شركتهاي خصوصي كوچك نيستم، شركت خصوصي كوچك نميتواند پروژه بزرگ را براساس شرايط مناقصههايي كه در كشور برگزار ميشود بگيرد. قطعا اگر اين اتفاق نيافتد شركتهاي خارجي وارد ميشوند و مدير پروژه مدير طراحي و شبكه را ميگيرند و در نهايت كارهاي ضعف و كارهاي گل را به شركتهاي خصوصي داخلي ميسپارند.
به همين دليل من وارد ميشوم، كار بزرگ را ميگيرم شركت خارجي نميآيد در حقيقت من رقباي خارجي را با ورودم حذف ميكنم اما ميدان را براي شكستن كار و دادن كار به شركتهاي داخلي باز ميكنم. در حال حاضر خيلي از شركتهاي خصوصي داخلي از من حمايت ميكنند. اين در حالي است كه من تمايلي ندارم به خيلي از پروژهها وارد شوم. شركتهايي كه با من همكار هستند اصرار ميكنند كه ما برويم پروژه را بگيريم.
كه يك قسمتي از پروژه به آنها برسد...
كه آنها بتوانند در پروژه با ما سهيم شوند. اين موضوع خيلي مهم است. اين تفكر را كه صاايران رقابت ايجاد نميكند يا كارها را قبضه ميكند توسط كساني يا شركتهايي به وجود آمده است كه درگير كار اجرايي و عملياتي شركتها نيستند و در فضاي حاشيه و كناري هستند. اتفاقا بايد به من كمك كنند به عنوان يك شركت بزرگ دولتي بتوانم در مقابل شركتهاي خارجي كه به اشكال مختلف كار را با مناقصه يا بدون مناقصه بگيرند و حتي كليد در دست بگيرند. عرضاندام كنم و كار را بگيريم و در داخل كشور توزيع كنم و شركتهاي كوچك امروز بزرگتر شوند. چنانكه شركتهايي كه تنها چند نفر دانشگاهي بودند ميتوانند قواره 40 يا 50 ميليارد توماني براي خودشان داشته باشند. براي اين حرفم مستند دارم. من با شركتي شروع به كار كردم كه روز اول قرارداد يك ميليارد توماني با او بسته نميشد اما امروز قراردادهاي 50 ميليارد توماني ميبندد. آيا اين ارزش نيست. چرا ما بايد به صحبتهاي حاشيهاي كساني كه با من كار نميكنند يا همكار شركت ديگري هستند گوش بدهم.
پس شما معتقديد ...
من دارم به بزرگ شدن شركتهاي خصوصي و تكنولوژي محور داخلي كمك ميكنم.
اين سخنان شما يك معني ديگري هم ميتواند داشته باشد اينكه در حال حاضر هيچ شركتي در قد و قواره صاايران وجود ندارد تا بتواند پروژهها را اجرا كند؟
من فكر ميكنم شركتي در قدوقواره صاايران از نظر ساختار، منابع مالي، اعتبار فايناس، خيلي زياد وجود دارد اما در قواره تخصصي وجود ندارد.
قواره تخصصي در حوزه ICT منظورتان است؟
در حوزه ICT هم وجود ندارد و خيليها هم دوست دارند وارد شوند. حتي اين كار را ميكنند چند تا پروژه را هم ميگيرند. اما توفيق تخصصي نداشتهاند چرا كه تنها قواره آن مديريت جنرال نيست بلكه تخصص عمليات اجرايي را هم لازم دارد. من نميخواهم نام ناموفقها را ببرم. بعضي حتي در قالبهاي دولتي و نيمهدولتي وارد شدهاند. اما عليرغم اينكه قواره بزرگ داشتند و پول زياد و اعتبار زياد داشتند و در پروژههاي رقابتي با ما رقابت كردند اگر حتي در يك مناقصه موفق شدند اما در اجرا موفق نشدهاند.
البته ما روي اين موضوع موفقيتي كه شما دائما به آن ميباليد بحث داريم كه قطعا سرفرصت نمونههاي ناموفق عملكرد صاايران را مطرح ميكنيم. اما حتي اگر سخنان شما را كاملا بپذيريم سوال اين است چه ميزان دلايل موفقيت يا پيروزيتان به اين موضوع ربط دارد كه چه بخواهيم چه نخواهيم شما زيرمجموعه يك ارگان نظامي هستيد؟ آيا اين سرعت عمل صاايران در اين عرصه به اين معنا است كه برخي حوزهها قرار است تحت نظر بخش نظامي باشند؟
اگر ماموريت ما اين است كه در حوزه مخابرات كار كنيم به اين معنا نيست كه وزارت ICT مجبور باشد با ما قرارداد ببندد اصلا اينگونه نيست.
بلكه ما هم ميدانيم مناقصه برگزار ميشود...
پس من با ديگران رقابت ميكنم. نكته دوم اينكه ما به عنوان شركت صاايران آيا در مجموعه كشور بايد كار نظامي بكنيم يا كار غيرنظامي؟
اجازه بدهيد من يك مثال بزنم تا سوالم روشنتر شود؟
نه شما اجازه بدهيد من جواب دهم. بعد شما مثال خودتان را مطرح كنيد. قطعا پاسخ من ابهامات را برطرف ميكند. ببينيد اگر من ميگويم دارم روي ماموريتم كار ميكنم به اين معنا است كه در مناقصههايي حضور داريم كه يا خيلي از نظر ماموريتي با كار ما تطبيق دارد يا اينكه اگر تطبيق ندارد ما تمايل نداريم در آن فعال شويم، ديگران هستند كه از ما كمك ميخواهند تا در داخل اين كار انجام شود. مثلا در ساخت 6 ميليون سوئيچ براي اپراتور اول ما علاقهمند به حضور در كنسرسيوم نبوديم به ما گفته شد: "ظرفيتهاي شما و تخصص شما ميتواند كمك به ساخت داخل بكند" در اين صورت بود كه ما وارد آن كنسرسيوم شديم و همچنان كه در خصوص توليد گوشي هم گفته شد كه صاايران شركت كند اما نپذيرفتيم و حضور نيافتيم.
خاطرمان هست كه دلايل شفافي را در اين مورد مطرح كرديد.
بلكه امروز ديگر نميخواهيم همان دلايل را مطرح كنيم چون هنوز به قوت خود باقي است. اما در پاسخ سوال شما بايد بگويم ما فكر ميكنيم كار اصلي ما در صاايران نظامي است. كار اصلي و اولويتدار ما نظامي است.
من وقتي كه طرحريزي استراتژي صاايران را شروع كردم در سال مبنا (3 سال قبل) صاايران 26 درصد كار نظامي و 70 درصد كار غيرنظامي ميكرد. اما امروز كه در خدمت شما هستم 7 درصد محصولات و زمينه كاري ما نظامي و تنها 30 درصد غيرنظامي است سال آتي 25 درصد غيرنظامي و 75 درصد نظامي ميشود.
پس يك جهتگيري ديگري كه من اتخاذ كردم اين بود كه در بازار غير نظامي كمتر حضور داشته باشيم. در بازار غيرنظامي جايي حضور پيدا ميكنم كه شرايط را از نظر رسوب تكنولوژي، از نظر اندازه بزرگي كار در قواره صاايران و 500 شركتي كه كاربر برونسپاري را انجام ميدهند، باشند. پس من در اين حوزه رقابتي نديدم كه رقابتشكن باشم. من الان صادرات ميكنم اما اگر بتوانم از ظرفيتهاي نظامي را كه خوب هم پاسخ ميدهم يك مقدار خلاص بشوم ميتوانم ظرفيت يكسوم و با يك مقدار توسعه تا يك دوم از كل درآمدم صادرات داشته باشم. من در پروژه بزرگ 40 ميليون يورويي در خارج از كشور برنده شدم، چرا اين اتفاق ميافتد. اينكه داخل ايران نيست كه شما بگوييد من از حمايت و رانت استفاده ميكنم؟ چرا من در مناقصه سريلانكا با حضور شركتهاي آمريكايي، كانادايي و استراليايي برنده ميشوم؟
خوب؛ قيمتشكن هستيد.
آفرين الان براي شما توضيح ميدهم. اول اينكه من سطحي از كيفيت قابل رقابت را ميت ميكنم. نه اينكه بالاترين كيفيت را ميدهم (به هر صورت ما نبايد ادعاي بيخودي بكنيم). من استانداردهاي مناقصه را ميت ميكنم و داخل ميشوم. كانادايي، آمريكايي و استراليايي هم ميآيد. ممكن است شركتهاي كانادايي، انگليسي و ... كيفيت بالاتر را هم بدهند اما كسي از آنها آن كيفيت را نخواسته است.
دوم اينكه من آن كيفيت را ارائه ميدهم اما در قيمت تمام شده و هزينه ميتوانم وضع بهتري داشته باشم به نحوي كه قيمت خارجي من شايد تا 5/1 برابر بيشتر از قيمت توزيع در داخل بوده است و گاهي اين موفقيت به 2 برابر ميرسد. آيا اين موفقيتها به دليل رقابت با شركتهاي كوچك داخلي يا رانت دولتي يا حرفهاي بيربط ديگر به دست آمده است و با آنها رقابت كردهايم. ملاحظه كرديد چي شد؟
بله جواب شما بسيار شفاف بود. اما يك سوال...
من اگر دارم مانيتور قلب ايراني توليد داخل را با تكنولوژي پرمايه نظامي و نيمه نظامي براي سيستمهاي بهداشتي كشور توليد ميكنم و استاندارد اروپا را ميگيريم و حتي CE شمارهدار ميگيرم چرا كشور آلمان با من قرارداد ميبندد تا بتواند اين مانيتور را با برند خودش توليد كند.
به صورت OEM با آنها كار ميكنيد؟
در واقع به اين معني است كه كار به صورت OEM با صاايران روي قيمت و كيفيت كاملا اقتصادي و رقابتي است. پس شما به تبليغات منفي داخلي توجه نكنيد. بلكه من ميگويم در سطح جهاني دارم اين كار را انجام ميدهم.
حالا اگر اجازه بدهيد من مثالم را كه ميخواستم براي روشنتر شدن بحث مطرح كنم را بگويم. شما ميدانيد يك فرد نظامي اجازه ندارد با لباس نظامي وارد يك رستوران شود و غذا بخورد.
من شركت نظامي نيستم. من حتي آدم نظامي ندارم. صاايران يك شركت است و كاملا عين قوانين شركتها كه براي خصوصي و دولتي عمل ميشود با ما رفتار مي كنند. چرا؟ يك- براي كل محصول صادراتي و فروشي به وزارت دفاع، وزارت ICT و مردم ماليات ميپردازم عين مابقي شركتها، اصلا هيچگونه معافيتي ندارم. دوم- همه كاركنان من عين شركت خصوصي بيمه و همان شرايط قانون كار را دارند و حتي ماليات حقوق پرسنل ميدهم. در صورتي كه يك شركت نظامي براي پرسنل نظامياش است نه ماليات بردرآمد ميدهد و نه ماليات بر حقوق پرسنل.
سوم- من هيچگونه كمك دولتي دريافت نميكنم بلكه از دخل و خرج، سود و زيان شركت خود توسعه، توليد و تحقيق ميكنم.
يعني بودجه دولتي ندارد؟
بودجه به معني اينكه چيزي به من بدهند وجود ندارد. من در مقابل كالا و خدمات كه به دفاع ميدهم و به مردم ايران و دستگاههاي عمومي و صادرات ميدهم منابع مالي من را تشكيل ميدهند از اين صنايع براي سرمايهگذاري و توسعه شركتم خرج ميكنم. از اين منظر است كه ميگويم استراتژي دارم. يك شركت دولتي تا زماني كه تابع يك بودجه عموي است نميتواند استراتژي داشته باشد بلكه تنها يك برنامهريزي دارد، به معناي واقع من استراتژي دارم. استراتژي مال كساني است كه براي منابع و درآمد به عنوان مركز هزينه عمل نميكنند بلكه به عنوان مركز درآمد و هزينه عمل ميكنند. البته من خيلي خوشحال هستم كه امروز با سوالات دايناميك و پوياي تند و تند شما دارم بعضي از مكنونات و ذهنيات علمي و عملياتي خودم را به شما منتقل ميكنم. شايد خيلي وقتها نميتوانم اينها را به كسي منتقل كنم. اين مصاحبه از اين منظر يك نقطه عطف است. من خواهشم اين است كه مطالب من را كامل چاپ كنيد.
شما در صحبتهايتان اشاره كرديد كه "به ما ميگويند در اين پروژه باش" "به ما ميگويند كه ... " اين جملات يعني چه؟
سوال قشنگي كرديد. راجع به دو پروژه من مثال ميزنم. آن دو پروژهاي كه به من گفتند باش من فقط هزينهاش را پرداخت كردم. نه سود داشتم، نه درآمد و نه رانتي داشتم. هيچي نبود. ميگويند رقبت براي حضور كم است شما در آن حضور داشته باشيد.
مگر ميشود پروژهاي بخواهد انجام شود اما پولي توش وجود نداشته باشد؟
الان عرض ميكنم. يكي پروژه گوشي موبايل بود كه يك سال و نيم مطرح شد. ما آن موقع اعلام كرديم كه آمادگي حضور در آن پروژه را نداريم. امروز من روزنامهها را نگاه ميكردم ديدم همه هدفهايي كه درباره چرايي انجام نشدن پروژه توليد گوشي موبايل مطرح ميشود گويي بخشي از آن همان حرفهاي يكسال و نيم پيش من است. آن موقع به ما ديكته نكردند به همين دليل وارد نشديم اما اگر ديكته بكنند براي نظام بدون توجه به دخل و خرج كار را انجام ميدهيم؛ به عنوان يك تلكيف وارد ميشويم تا هم اقتصادياش كنيم و هم هزينهاش را پايين بياوريم در آن صورت ديگر بحث اقتصادي بودن مطرح نيست مطمئن باشيد اگر اقتصادي باشد اصلا به ما نميگويند. شركت دولتي براي اين است كه اگر رقابت نباشد وارد ميدان شود. شركتهاي دولتي كاتاليزور براي اعمال نظريات حاكميت است و اين كاملا درست است. دومين پروژه توليد 6 ميليون سوئيچ براي شبكه موبايل بود، ما با توجه به جهتگيري كه در استراتژي صاايران براي كار نظامي بود رقبتي براي كار سوئيچ نداشتيم. به اين خاطر كه ما آمادگي نداشتيم اما وزارت صنايع احساس ميكرد اگر شركتهاي بزرگ مثل صاايران نيايند اعتبار ساخت سوئيچ و سوئيچسازي به اين است كه صاايران وارد شود همچنان كه در اپراتور دوم ما در تندر شركت كرديم اما بعد فهميديم كه معتمدي –وزير وقت ICT- گفته بودند: اگر صاايران وارد پروژه شود يعني 90 درصد اعتبار پروژه اپراتور دوم را پشتيباني كرده است. آن موقع متوجه شديم كه ارزش و كار ما چه ميزان مهم است. در 6 ميليون سوئيچ هم در واقع همين اتفاق افتاد. اگر ما وارد نميشديم اعتبار شركتهاي ديگر درحدي نبود كه در كل مجموعه دولت و بخش غيردولتي به اين اعتقاد برسند كه امكان ساخت در داخل وجود دارد. چون شركتهايي كه مدعي بودند اين كار را انجام دهند هنوز تجربه عملياتي براي پروژههاي بزرگتر نداشتند.
حتي كارخانجات مخابراتي ايران و صنايع مخابراتي راه دور هم اين توان را نداشتند؟
آنها سبب شدند كه ما مشاركت كنيم. يعني آنها از ما خواستند تا مشاركت كنيم تا بتوانيم در وزارت ICT راي بياوريم. اگر ما نميرفتيم معلوم نبود وزارت ICT بتواند به اين مجموعه اعتماد بكند تا اين كار انجام شود. وقتي كه ما وارد شديم و قرارداد را امضا كرديم و ريش را گرو گذاشتيم بپرسيد چقدر كار را در صاايران انجام داديد؟ من ميگويم صاايران فقط در مديريت پروژه كمك ميكند همه كار را به همين شركتهاي دولتي، خصوصي و نيمه دولتي دادهايم. پس چرا يكي به ما نميگويد چرا ما ريسككاري را پذيرفتهايم كه اگر انجام نشود بايد پاسخگو باشيم اما اگر انجام شود سودش را ديگران ميبرند؟ چرا يكي به ما اين را نميگويد.
براي خواندن قسمت دوم مصاحبه اينجا را كليك كنيد
لينك ثابت || اضافه شده توسط آرش كريم بيگي|| نسخه قابل چاپ || بازگشت به صفحه اصلي || آرش كريم بيگي
| More
براي عضويت در خبرنامه روزانه ايستنا؛ نشاني پست الكترونيكي خود را در فرم زير وارد نماييد. پس از آن به صورت خودكار ايميلي به نشاني شما ارسال ميشود، براي تكميل عضويت خود و تاييد صحت نشاني پست الكترونيك وارد شده، مي بايست بر روي لينكي كه در اين ايميل برايتان ارسال شده كليك نماييد. پس از آن پيامي مبني بر تكميل عضويت شما در خبرنامه روزانه ايستنا نمايش داده ميشود.
ictna/BHwZen_US
ثبت نام
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری ورزش ایران]
[مشاهده در: www.peonews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]
-
گوناگون
پربازدیدترینها