تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 10 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى‏شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798811520




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شمس آل احمد در آخرین دیدار چه گفت؟


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه  - محمد رضا اسدزاده - این آخرین جملاتی بود که در آخرین دیدارم با او شنیدم.  "زندگی ما گفتن شد و نوشتن و ساختن برای فرهنگ و هنر این سرزمین. جلال می گفت آدمی که می‌سازد، ناچار گاهی کج هم می‌سازد، آدمی که نمی‌سازد، عیبی ندارد، اما آدمی که سازنده است عیب زیاد پیدا می‌کند. او که صامت است و ساکت می میرد. اما کسی که می سازد حتی اگر پر عیب باشد، زنده است. " برای گفت وگو با استاد شمس آل احمد در بهار سال 88 به دیدارش در منزل رفته بودم . اگرچه حال خوشی نداشت و سخت سخن می گفت. با زحمت توانستم 2 ساعتی از هر دری سخن بگویم. به آن گپ و گفت سوال و جواب های قدیمی ام را نیز افزودم و شهریور 89 بود که گفت وگو در خبر آنلاین منتشر شد. در حالی که حال او وخیم شده بود و دیگر سخن نمی گفت. بسیاری تصور کردند گفت وگو ساختگی است، بی انکه از شکل مراوداتم با جناب شمس بدانند. آغاز دوستی و مراوده ام با استاد شمس در این دو دهه گذشته دقیقا 6 گفت و گو با استاد داشته ام که همگی در مطبوعات مختلف به چاپ رسیده اند. آغاز دوستی و مراوده ام با ایشان به سالیان نو جوانی باز می گردد. یکی به واسطه پدرم که از همکاران نزدیکش در روزنامه اطلاعات بود و دیگری علاقه ام به جلال بود که مرا به سوی او می کشاند. یادش به خیر یک بار که به دیدارش رفته بودم تا برایش وبلاگی در خبرآنلاین ایجاد کنم و نمی پذیرفت پس تلاش های فراوان و وساطت پدرم گفت: تو مرا یاد جوانی خودم می اندازی و برایم نوشت : " این چند خط را به واسطه پیگیری‌های این جوان خوش ذوق پی‌گیر نوشته‌ام. مرا یاد جوانی خودم می‌اندازد. می‌گوید برایم وبلاگ درست کرده‌اند. برای من توی این سن و سال، وبلاگ چه صیغه ای است دیگر، خدا می داند. می گوید در آن واحد چند هزار نفر نوشته ام را می بینند. خب که چه شود حالا؟" مغضوب و ناشناخته و گمشده سید شمس الدین، درآستانه شب اول محرم رفت. او ناشناخته ماند. انچنانکه مغضوب برخی از جریانات نسل اول انقلاب بود. نسل دوم انقلاب، او را تنها به بهانه و در هنگامه سالمرگ جلال شناخت و برای نسل سوم انقلاب، ناشناخته و گمشده بود. در آخرین دیدارش می گفت: " تهمت ها و دروغ ها خسته ام کرده اند." می گفت:" با هر دروغ و تهمت می میرم و آرزو می کنم به جای جلال مرده بودم و اینها را نمی دیدم و نمی شنیدم. " نظر امام خمینی درباره شمس او به اعتراض تسویه شدن استادان دانشگاه، از شورای انقلاب فرهنگی استعفا کرد. وقتی برای سردبیری روزنامه اطلاعات انتخاب شد، عده ای پیش امام رفتند و گفتند مگر آدم قحطی بوده است که یک فرد بی تقوایی را سردبیر یک روزنامه کرده اند. حاج احمد آقا در خاطراتش می گوید امام اوقاتش تلخ شده بود و به حاج احمد آقا گفته بود: "شما نمی دانید این آقای شمس و برادرش چه زحماتی برای انقلاب کشیده اند." باری دیگر به امام گفته بودند این مرد، مارکسیت است. توده ای است. امام عصبانی شده بود و گوینده را از اتاق بیرون کرده بود و گفته بود: " چرا تهمت می زنید. من این آقا را از قدیم می شناسم. پدرش را هم می شناسم، برادرش را هم می شناسم." خودش می گفت نه جلال و نه من هیچ وقت مارکسیست نبودیم. مسلمان بودیم. جلال در جستجوی خودش بود و گرایش های فکری او به چپ رویکرد سیاسی داشت نه اندیشه ای. " ما توی این مملکت چوب دو سر نجس شده ایم روزی با او به مزار جلال می رفتیم که حرف شد از دوستان و دشمنان جلال و خودش که گفت :" ما توی این مملکت چوب دو سر نجس شده ایم. هم مغبوض این انقلابی های مسلمان شدیم و هم بد نام روشنفکران. می دانید روشنفکران همیشه با من بد بودند. خیلی از کسانی که کتاب هایشان را در کتاب فروشی های خیابان انقلاب می بینید، سایه ما را با تیر می زنند. اینها از اول هم سایه ما را با تیر می زدند. قصه این جماعت برای من روشن است. چه خون دل ها خورده ایم از این جماعت اهل باد. سال هاست که زبان بسته ام و چیزی نمی گویم و نمی نویسم.... حالا دیگر چه بنویسم؟ امروز آرزو می کنم ای کاش جلال نمرده بود و من به جای او رفته بودم. چون جلال جسارت و صداقتی داشت که من آن را ندارم. اگر او می ماند بیش تر مفید بود تا من بی قواره بی اثر. " حضور شفاهی پر رنگ پیرمرد 82 ساله بیش از نیم قرن عمر خود را، فعالانه در عرصه فرهنگ و ادبیات گذراند. تیزی سخنش از همه مصاحبه های این نیم قرن پیداست. چه آن دوران که در دانشگاه تهران بود. چه وقتی در دانشگاه سیراکیوز آمریکا بود. چه پس از انقلاب که عضو شورای سرپرستی صدا و سیما و نیز عضو شورای انقلاب فرهنگی شد. همواره حضور او در فرهنگ بیش از آنکه کتبی بوده باشد شفاهی بوده است. مردی که خاطرات فراوانی از تهران دارد. مردی که از پشت صحنه انقلاب فرهنگی می دانست و بالاخره مردی که همیشه و همه جا باتاب خاطرات گفته و ناگفته جلال آل احمد بوده است. طنین صدای او آنچنانکه بی پروا به نقد فرهنگ و سیاست می نشست، خاموش شده است. مردی که تیزی سخنش از همه مصاحبه های این نیم قرن پیداست. چه آن دوران که در دانشگاه تهران بود. چه وقتی در دانشگاه سیراکیوز آمریکا بود. چه پس از انقلاب که عضو شورای سرپرستی صدا و سیما و نیز عضو شورای انقلاب فرهنگی شد. همواره حضور او در فرهنگ بیش از آنکه کتبی بوده باشد، شفاهی بوده است. مردی که خاطرات فراوانی از تهران داشت. مردی که پشت صحنه انقلاب فرهنگی را می دانست و بالاخره مردی که همیشه و همه جا باتاب خاطرات گفته و ناگفته جلال آل احمد بوده است. ناشناخته ای که آرام گرفت نگارنده «گاهواره»و «عتیقه»، نویسنده « قصه قدمایی» و «سیر و سلوک»، مولف «از چشم برادر» و «حدیث انقلاب» و بالاخره مصحح کتاب خواندنی " طوطی نامه " یا "جواهر الاسمار " مردی بوده است به نام شمس‌الدین سادات آل‌احمد، فرزند آیت‌الله سید احمد طالقانی و برادر مرحوم جلال آل‌احمد که امروز پس از 82 سال زیستن در هیاهوی فرهنگ و سیاست و اجتماع آرام گرفته است. روحش شاد و خدایش بیامرزاد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 716]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن