واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: جهان - ارثيه شوم بوش براي دموكرات جوان
جهان - ارثيه شوم بوش براي دموكرات جوان
اردشير زارعي قنواتي :روز 20 ژانويه زماني كه «باراك اوباما» رئيسجمهوري منتخب ايالات متحده آمريكا از حزب دموكرات در مقابل كنگره اين كشور سوگند خواهد خورد، همچون ميراثداري ميبايست ماترك سلف خود را نيز تصاحب كند. تصاحب اين «ارثيه شوم» اگر چه نه به ميل است ولي لاجرم اجتنابناپذير خواهد بود و از آن پس پسرك سيهچرده دموكرات فرياد تاريخي «مارتين لوتركينگ» رهبر جنبش مدني آمريكا را وقتي فرياد زد «من رويايي دارم» ميبايست با اين ارثيه پيوند بزند. شيدايي مردم اين كشور و بيشتر مردم جهان از پيروزي اوباما و شكست جنگطلبان جمهوريخواه به خاطر شعار تغيير و همچنين شخصيت جذاب وي هر چند كه شايد در اهداف و موقعيت كاري او موجب تسهيل امور باشد ولي ويزاي عبور از مرزهاي ممنوعه و همچنين انكار اين ارثيه نخواهد بود. در عرصه داخلي آمريكا هم اينك اين كشور با بزرگترين بحران اقتصادي بعد از ركود بزرگ سالهاي بين 1929 تا 1932 روبهرو بوده و طبق آخرين اسناد انتشار يافته دولتي ميزان بيكاري به مرز حدود 7/6 درصد رسيده است. با توجه به وضعيت بحراني صنايع خودروسازي آمريكا كه چند هفتهاي است مديران ارشد (جنرال موتورز، فورد و كرايسلر) را براي گدايي كمكهاي مالي به مقابل ميز «كريستوفر داد» رئيس دموكرات كميته امور بانكي كنگره كشيده است، به گفته اكثر تحليلگران اقتصادي حتي كمكهاي 35 ميليارد دلاري مورد انتظار نيز تنها ميتواند موجب بقا و عدمورشكستگي اين صنايع در سه ماه آتي باشد و راهحل نهايي براي خروج از بحران تلقي نميشود.
پيشبيني ميشود كه كمكهايي به مبلغ تقريبي 125 ميليارد دلار شايد بتواند صنايع خودروسازي آمريكا را از ورشكستگي نجات دهد كه با توجه به اشتغال 5 ميليوني و احتمال بيكاري اين تعداد كارگر و كارمند كه چيزي حدود 4 درصد از شاغلين كشور ميباشند، عمق فاجعه و گودال ژرفي كه در مقابل اوباما دهان باز كرده است بيش از پيش خود را نمايان ميكند. وضعيت صنايع خودروسازي تنها نوك كوه يخي است كه از زير آب بيرون آمده است چرا كه قبل از آن ورشكستگي موسسات رهني و اعتباري حبابهاي مالي در «وال استريت» را تركانده و موجب سقوط شاخص «داوجونز» شده بود. برخلاف تصور بسياري از كارشناسان اقتصادي كه به لحاظ درهمتنيدگي اقتصاد بينالمللي و «جهاني شدن» اقتصاد، ابعاد اين بحران را از بحران بزرگ دهه 30 ميلادي پايينتر فرض كرده و بهبود اوضاع را سهلتر به انتظار نشستهاند بايد به اين نكته مهم اشاره كرد كه بحران قبلي چون بيشتر مبتني بر يك بستر واقعي در حيطه اقتصاد توليدي بود و اين بار بحران ناشي از حبابهاي مالي در يك اقتصاد مجازي است، برونرفت از آن نيز مشكلتر خواهد بود. باراك اوباما در شرايطي رهبري بزرگترين قدرت بينالمللي را در دست ميگيرد كه بحرانهاي بزرگ خارجي در اروپا، خاورميانه و جنوب آسيا به جهت حضور فعال و مستقيم واشنگتن در آن، وي را با پروندههاي باز و درگيريهاي ميداني مواجهه خواهد كرد. تنها شمردن بحران عراق، افغانستان، پاكستان، گرجستان، لبنان، فلسطين، روابط با روسيه و چين، سپر دفاع موشكي و گسترش ناتو گوياي عمق گرفتاريهاي پرزيدنت جديد آمريكا نميتواند به حساب آيد. بحران عراق بدون حل بحران هستهاي ايران، سوريه و مهمتر از همه فلسطين كه در همه آنان واشنگتن يك پاي ثابت دعوا تلقي ميشود و همچنين شكنندگي دروني گروههاي قومي – مذهبي در ساخت سياسي – اجتماعي اين كشور قابل حل نبوده و بالا – پايين شدن شدت آن تنها به عوامل ميداني و زماني بستگي دارد كه بدون درمان ريشهاي و همهجانبه ابعاد ملي و منطقهاي آن هر لحظه امكان از كنترل خارج شدن آن وجود دارد.
توافقات كنوني در عراق از جمله توافقنامه امنيتي اين كشور با واشنگتن بيش از آنچه كه مربوط به يك تعامل و توافق ملي در چارچوب وحدت عنصر دولت – ملت باشد ناشي از معاملات پشت پرده گروههاي رقيب قومي – مذهبي جهت كسب امتياز در وضعيت رقابتهاي سلبي است. كينههاي قومي – مذهبي شكل گرفته در عراق كه در جريان اشغال اين كشور توسط آمريكا و متحدانش ايجاد شده است در مدت زماني 16 ماهه اوباما يا 3 ساله توافقنامه مالكي – بوش براي خروج نيروهاي آمريكايي از اين كشور راهحل محسوب نميشود و تنها يك آنتراكت در وضعيت زماني و مكاني بحران خواهد بود كه هر زمان ميتواند ژرفناي خشونتبار آن بر رويه به ظاهر آرام آن غلبه كند. اوباما با توجه به شعارهاي انتخاباتي خود در مورد تمركز بر بحران افغانستان، همچنان در چنبره گرفتاريهاي باقي مانده از دوران بوش دور خواهد زد چرا كه وضعيت در آنجا حتي از وضعيت در عراق نيز پيچيدهتر ميباشد. هيچ داروي شفابخشي براي «بيمار كابلي» وجود ندارد. در افغانستان از دهه 70 كه مذهب به ملعبهاي جهت مبارزات سياسي تبديل شده و مجاهدسازي جهت جنگ با كفار روسي در دستور كار محور ارتجاعي ( عربستان- پاكستان- غرب ) قرار گرفت به جهت وجود زمينههاي واقعي گسست قومي در اين كشور بستري فراهم گرديد كه ديگر گريزي از آن حداقل در كوتاه مدت وجود ندارد.
مشكل افغانستان بدون حل مشكل پاكستان هرگز امكانپذير نيست و مشكل پاكستان بدون حل مشكل كشمير و مسجد بابري يا به طوركلي وضعيت مسلمانان در رقابت با هندوها در كشور هند قابل تصور نخواهد بود. حوادث تروريستي بمبئي در هفته گذشته و نقش متني و حاشيهاي عناصر پاكستاني (لشكر طيبه) در آن، دقيقا همان داستان كهنه پيوند پشتونيسم طالبان افغاني با طالبان پاكستاني است كه به نوعي ديگر در مورد شبه قاره نيز تكرار شده است. در اروپا گسترش ناتو به سمت شرق، دستاندازي به حوزه نفوذ روسيه، استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در جمهوري چك و لهستان، دخالت در جنگ قفقاز و وضعيت اوكراين، از مدتها قبل واشنگتن را در مقابل مسكو قرار داده است. با توجه به ظهور مليگرايي روسي و نقض منافع اين كشور در محيط پيراموني رقابت و كاهش همكاري در روابط روسيه – آمريكا اجتنابناپذير مينمايد. اوباما در شرايطي ميتواند از اين ارثيه شوم بوش خود را خلاص كند كه چون «فرانكلين روزولت» دست به يك جراحي اساسي در ساختار واشنگتن زده و درد زايمان مولود جديدي را تحمل كند كه اين نيز با مقاومت سرسختانه بافت سنتي قدرت در واشنگتن روبهرو ميشود. «اوباماي مدني» براي ساخت قدرت قابل قبول نبوده و «اوباماي قدرت» تنها ميتواند يك تعديلكننده تلقي شود فارغ از اين واقعيت و توجه زيادي به افراد كابينه وي در ماهيت دولت چندان تاثير تعيينكنندهاي ندارد.
پنجشنبه 21 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]