محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798451048
در روز كودك همه كودكان را دريابيم حتي آنهايي كه متفاوتند
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در روز كودك همه كودكان را دريابيم حتي آنهايي كه متفاوتند
داخلي. اجتماعي. مناسبت. روز كودك.
بار ديگر روز جهاني كودك، روز پاسداشت كودك و كودكي، روز پاسداشت نيك سرشتي انسان و ارج نهادن به اين پاكي و مهر فرا رسيد.
روزي كه بايد انديشه‌اي دوباره به آينده كنيم و كودكان را كه مظهر آينده هستند، بيشتر دريابيم اين روز بزرگ و اين رويداد مبارك را به همه كودكان شادباش مي‌گوييم.
علي توي اتاق نشسته بود و به ديوار روبروي خودش زل زده بود ، مامان در را باز كرد و چشمش به علي افتاد خيلي ناراحت شد.
اين چند روز علي مدام توي اتاقش بود و با هيچكس هم حرف نمي‌زد ، مامان با خودش فكر كرد كه علي حق داره، طفلك توي خونه كه هست بايد با عذاب اين طرف و اون طرف بره، خونه كه اونقدر كوچيكه كه با صندلي چرخدار نميشه بره و بياد، عصاهاي بغلي هم كه يه جور ديگه مصيبته، اما كاري نمي‌تونست بكنه.
توي مدرسه كه ديگه وضع از اين هم بدتر بود ، كلاس علي طبقه دوم بود و ناچار بود هر روز كلي پله رو بره بالا تا به كلاسش برسه به همين خاطر علي از صبح كه با كمك بابا به مدرسه مي‌رفت ، تا عصر كه مدرسه تعطيل بشه در كلاس مي‌موند.
تنها دلخوشي علي در زنگ‌هاي تفريح اين بود كه بنشينه و بچه‌ها رو نگاه كنه كه توي حياط مدرسه دنبال هم مي‌دوند و مي‌خندند.
عصر هم كه مدرسه تعطيل مي‌شد بايد توي كلاس صبر مي‌كرد تا مامان بياد و كمكش كنه كه از پله‌ها بياد پايين.
ساده‌ترين قسمت كار فاصله مدرسه تا خونه بود ولي اون هم چندان ساده نبود، توي مسير چند تايي جوي آب بود كه براي اينكه از اونها رد بشن بايد كلي راهشون رو دور مي‌كردند.
وقتي خونه مي‌رسيدند تنها سرگرمي علي رسيدن به درس و مشقهاش بود، آرزو مي كرد مشقهايي كه معلم داده تموم نشه، آخه اگه تموم مي‌شد ديگه كاري نداشت بكنه.
بدترين قسمت روزهاي علي ساعت ۵و ۶عصر بود، وقتي كه بچه‌هاي محله جلوي خونشون فوتبال بازي مي‌كردند.
خيلي دلش مي‌خواست با اونها بازي كنه، حتي حاضر بود دروازه‌بان بشه گرچه عاشق گل زدن بود، بعضي شبها زودتر خوابش مي‌برد و بعضي شبها ديرتر ولي هميشه همون فكرهاي هميشگي تو ذهنش مي‌چرخيد. چرا بايد كلاسش طبقه دوم باشه كه مجبور باشه با كمك بقيه بره بالا؟ چرا نبايد جوي آب جلوي خونشون پل داشته باشه؟ چرا بايد هميشه با بقيه فرق داشته باشه؟ چرا... ك/۴ ۵۵۷/۶۸۶/۷۳۳۷
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]
-
گوناگون
پربازدیدترینها