محبوبترینها
از کجا بفهمیم قاشق چنگال اصل است | قاشق چنگال تقلبی نخرید!
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1799558314
خرمشهر، استوار همچون نخل ها ...
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: آري آنروزها خونين شهر در غروب آتشيني، داغ چكمه هاي سياه سربازان عراقي را بر جان خسته اما مقاوم خود به نظاره نشست و گوش به لبيك مدافعيني سپرده بود كه با دلي خونين و تني خسته پس از 35 روز مقاومت در جايي دورتر از خرمشهر بانگ برآورده بودند كه خرمشهر، صداي مرا مي شنوي؟ خرمشهر به بعثي ها بگو ما بر مي گرديم ! آزادت خواهيم كرد... در روز هاي مقاومت، مسجد جامع قلب تپيده خونين شهر بود كه تمام راه ها به آنجا ختم مي شد، هر كس سلاح، مهمات، آب و غذا مي خواست و يا هر جا نياز به نيرو داشت از مسجد جامع كمك مي طلبيد، هماهنگي بين نيروها از طريق مسجد جامع انجام مي شد و دشمن كه خوب مي دانست مسجد جامع قلب مقاومت است روز 12 مهرماه 59 با يك گلوله تانك گنبد مسجد را شكافت، اما مسجد جامع هميشه نماد استقامت بوده و خواهد بود. ايستادگي در برابر دشمن با سلاح ايمان و علاقه به ميهن اسلامي، فصلي نوين و گويا از پايداري، جهاد آگاهانه و شجاعت مظلومانه را در كتيبه تاريخ نگاشت تا صلاي صلابت و آزادگي هيچگاه از ذهن نخل ها فراموش نشود. اما ياد خرمشهري كه 19 ماه ، آبي آسمان آزادي اش در پشت ابرهاي سياه اشغال بعثيان مدفون شده بود، حتي براي لحظه اي از ذهن فرماندهان و فرزندان غيور آن سرزمين فراموش نشد و سرانجام با برنامه ريزي هاي دقيق، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران متشكل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ماموريت يافتند كه در ساعت (س) روز (ر) در منطقه عمومي جنوب رودخانه كرخه و غرب رودخانه كارون تك نموده و ضمن انهدام نيروهاي موجود دشمن و آزاد سازي خرمشهر و هويزه، خط بين المللي را تامين نموده و از حمله مجدد احتمالي به كشور اسلامي جلوگيري كنند. آري، رزمندگان و مدافعيني كه جانشان با ذره ذره خاك خونين خرمشهر الفتي ديرينه داشت، اين بار نيز با سلاح ايمان و اراده و با توكل به خداوند آماده بودند تا خرمشهر، هويزه، پادگان حميد و نيز حدود شش هزار كيلومتر مربع از سرزمين هاي اسلامي را آزاد كرده و ضمن بيرون راندن نيروهاي دشمن، مرز بين المللي كشور اسلامي را ترميم كند. زمان به سرعت سپري مي شد و فرماندهان نظامي سپاه و ارتش نيروهاي خود را براي نبردي سخت و بي امان با دشمن آماده مي كردند و در زماني كه مصادف با ميلاد حضرت اميرالمومنان (ع) بود، عمليات بيت المقدس با رمز يا علي بن ابيطالب طراحي شد و در نهم اريبهشت ماه سال 1361، سي دقيقه پس از ساعت 24 ناگهان صداي فرماندهان قرارگاه كربلا در بي سيم تمامي يگان ها طنين انداخت: بسم الله الرحمن الرحيم، اذا جاء نصرالله و الفتح و رأيت الناس... از قرارگاه مركزي كربلا به كليه يگان ها.... يا علي بن ابيطالب، يا علي بن ابيطالب و ... پس از 575 روز كه شهر چون كبوتري اسير در چنگال دشمن براي آزادي بال بال مي زد، با ايثارو غيرت آزادمرداني از جنس همت و آزادگي قفس كبود اسارت از جان خرمشهر دور و دورتر شد و ايستادگي، غيرت و تلاش فرزندان خلف اين سرزمين اسلامي حصاري امن و غير قابل نفوذ را در برابر بيگانگان تا بن دندان مسلح كشيد ... و در ذهن خاطرات روزگار مرور مي شود كه صدام حسين ملعون در حالي كه پشت ميز بزرگي نشسته بود و چند نفر برايش از بي سيم خبرهاي جبهه را شنود مي كردند، از صبح روز قبل كه خبر محاصره خرمشهر را شنيده بود، تا آن لحظه كه ساعتي تا طلوع آفتاب سوم خرداد باقي بود، يك لحظه چشم روي هم نگذاشت و چند بار پزشكان را احضار كرد تا فشار خونش را كنترل كنند و با شنيدن هر خبر تازه اي بر سر نيروهاي خود عربده مي كشيد كه به خدا سوگند همه اين فرماندهان ترسو را خواهم كشت! آري همو بود كه ناگهان زير گريه مي زد و فرياد كشان مي گفت: آه محمّره (خرمشهر) از دست رفت، واي از دست اين افسران بزدل، آنها مرا فريب دادند! وقتي فكرش را مي كرد كه ايراني ها خرمشهر را به محاصره در آورده اند، ديوانه مي شد، آخر او يك طرح دفاع 20 ساله در خرمشهر به اجرا در آورده بود تا هيچ نيرويي نتواند اين شهر را تسخير كند، آري او اين واقعيت را باور نداشت كه تا ساعاتي ديگر خرمشهر به آغوش ميهن اسلامي ايران باز مي گشت. در هنگامه اي كه خنجرهاي اشغال و اسارت خرمشهر گسسته شد و خرمشهر به دست نيروهاي ايراني از دشمن پس گرفته شد همه دنيا تا 24 ساعت سكوت كرد و بوق هاي تبليغاتي هيچ گونه خبري از پيروزي رزمندگان ايران اسلامي را در حماسه فتح خرمشهر پخش نكردند، زيرا برايشان باور كردني نبود كه نيروهاي ايراني بتوانند دست به چنين عملياتي بزنند. آري خرمشهر خونين شهر شده بود تا طلعت حقيقت از افق رشادت و مظلوميت جهان آراها و موسوي ها و همه رزم آوران و دلاور زنان و مردان اين سرزمين ظاهر شود و عطر شهادت جانها را سرمست از بهاري پايان ناپذير و سرخوش از سرخي لاله ها كند، كه امروز هنوز پس از سالها حلاوت اين فتح دل هر ايراني را شاد مي كند.ك/4 7440/2624
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]
-
گوناگون
پربازدیدترینها