تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799335762




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زیر درختان سنجد


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما  - آندره بازن / شهرام شکیبا   زیر درختان سنجد یا چگونه می‌توان یک خر را به نحو احسن رنگ نمود و به کن فرستاد؟                          اثر عباس محصول ایران و فرانسه  روز. خارجی. وسط بیابون  بیابانی لم یزرع، یک جاده نسبتاً متروک. کنار جاده یک دکه می‌بینیم. دوربین روی دست، دور دکه می‌چرخد. بر دیوارهای فلزی دکه این نوشته‌ها به چشم می‌خورد: «سیگار، آدامس، شکلات، دنیای تصویر، آب‌معدنی خنک. دکه دریانی با مدیریت هیبت دریانی» [مدت زمان پیشنهادی برای پلان اخیر(چرخیدن دور دکه) 10 دقیقه است.] صدای پسربچه: بابا، بابا، من جیش دارم.  ال‌سی‌دی هندی‌کمی را می‌بینیم که دارد از دکه تصویربرداری می‌کند. حالا پدر را می‌بینیم. او چون همایون ارشادی ا‌ست و رنو دارد و هند‌ی‌کم دارد و بچه‌اش جیش دارد، ولی او تصویربرداری می‌کند، روشنفکر است. همایون با یک دست هندی‌کم را گرفته و دست دیگرش را برای بچه تکان می‌دهد.  پسربچه: بابا من جیش دارم.  همایون عصبانی می‌شود. محکم ال‌سی‌دی دوربین را می‌بندد.  همایون: اَه، آخه تو کی می‌خوای ادب یاد بگیری! پسربچه: [مستأ‌صل]: خُب ببخشید بابا. من شماره یک دارم.  همایون: شماره‌ش مهم نیست پسرم. در بند شماره‌ها نباش. عوض فکرکردن به شماره یک و دو، فکر تو رو یه چیز دیگه متمرکز کن. مثلاً به دو تا درخت سنجد کنار دکه نگاه کن. پسربچه: بابا اون که فقط واسة شماره دو خوبه. همایون: نه، واسه همه‌چیز خوبه.  پسربچه: ِا بابا داره می‌ریزه. همایون هراسان به سمت ماشین می‌رود. پسربچه هفت - هشت ساله را بغل می‌کند و زمین می‌گذارد. بچه ایستاده و شلوارش آرام‌آرام خیس می‌شود. همایون به‌سرعت دوربین را روشن می‌کند و از این ماجرا تصویر می‌گیرد. تصویر را از ال‌سی‌دی دوربین می‌بینیم. بچه حیرت‌زده ایستاده، اما در عمق نگاهش آرامش موج می‌زند.  همایون: حالا برو توی ماشین بخواب. صدای باز شدن در دکه را می‌شنویم. همایون دوربین را به سمت صدا می‌چرخاند. هیبت دریانی که مردی چهل‌ساله با چهره‌ای آفتاب‌سوخته‌ است، بیرون می‌آید.  هیبت: چیزی می‌خوای؟ همایون: نه دارم فیلم می‌سازم. شما زندگیتو بکن، منم ازت فیلم می‌گیرم. آخرشم دوهزار تومن بهت می‌دم.  هیبت بی‌اعتنا و آرام می‌آید جلوی دکه، زیر سایه‌بان می‌نشیند.   تصویر هیبت که نشسته و نصف صورتش را آفتاب گرفته و بر نصف صورتش سایه افتاده است.   تصویر جاده که در افق گم می‌شود.   تصویر درشت از گوش هیبت که چند موی درشت و سیاه بر آن روییده.   تصویر جاده که در افق گم می‌شود. سکوت بیابان.  روی تصویر سکوت بیابان صدای بسیار شدید وز‌وز یک مگس را می‌شنویم.  تصویر گوش هیبت را می‌بینیم که یک مگس روی آن نشسته. مگس دو دستش را به کله‌اش می‌مالد. انگار همین الان است که کله‌اش به دست خودش جدا شود. گردن مگس مثل کش‌ نازک، کش می‌آید.   تصویر گردن لاغر هیبت که قطره‌ای عرق از آن پایین می‌آید.  تصویر جاده در طرفی دیگر که تابش آفتاب بر آن سرابی درست کرده.  دست هیبت که مگس را می‌پراند.  صدای ویز مگس دور می‌شود.   در خط افق و جاده نقطه‌ای نمایان است.   چشمان هیبت آرام روی هم می‌رود.   گردوخاک از سمت دیگر جاده بلند می‌شود.  یک کامیون نزدیک می‌آید.   هیبت چشم باز می‌کند.  راننده کامیون که دستمالی به گردن انداخته، شیشه پنجره کامیون را پایین می‌آورد. صدای موسیقی کوچه‌بازاری شنیده می‌شود.  صدای موسیقی: نازی خوشگله ای وای ای وای  نازی خوشگله ای وای ای وای  راننده ضبط صوت را خاموش می‌کند.  راننده: سلام داش‌هیبت. خوبی؟ هیبت: نه! راننده: چاکرتم صدای ضبط را بلند می‌کند.  صدای موسیقی:نازی خوشگله ای وای ای وای نازی خوشگله ای وای ای وای  کامیون با سروصدا راه می‌افتد و دود می‌کند و گردوخاک می‌پراکند.   هیبت بی‌اعتنا به دود و گردوخاک دوباره در چرت فرو می‌رود.   بچه در ماشین به خواب رفته.   کامیون در دوردست به نقطه سیاهی می‌رسد که تازه درمی‌یابیم خری است که دارد در طول جاده نزدیک می‌شود.   مگس دوباره می‌آید. روی پیشانی هیبت می‌نشیند. دوربین نزدیک می‌شود. یک مگس نیست. دو مگس هستند که به شکل احمقانه‌ای روی کول هم سوار شده‌اند و به‌هم چسبیده به نظر می‌آیند. هیبت کلافه دست تکان می‌دهد. مگس‌ها دور می‌شوند.  هیبت: لا اله‌ الاالله. فکر کردن پیشونی من... استغفرالله.  خر در طول جاده نزدیک می‌شود.   دهان هیبت که یک سیگار اشنو به لب می‌گیرد.   خر قدم برمی‌دارد. حالا در 150متری دکه است.   چوب‌کبریتی که گوگرد سر آن می‌سوزد.   خر در 148متری دکه.   آتش کبریت و سر سیگار.  خر در 146متری دکه.   چشم‌های هیبت که تنگ می‌شود.   خر در 144متری دکه.  آتش سر سیگار که سرخ‌تر می‌شود.   خر در 142متری دکه.  دود که از دهان هیبت خارج می‌شود.   خر در 140متری دکه   دود که چشمان هیبت را می‌آزارد.   خر در 138متری دکه   هیبت سیگار تمام‌شده را زمین می‌اندازد.   خر در 128 متری دکه.   پای بی‌جوراب هیبت در دمپایی پلاستیکی که سیگار را له می‌‌کند.   خر در 122متری دکه   ناخن شست‌ پای هیبت که گوشه کرده.  خر در 20متری دکه   ناخن‌گیر که ناخن را می‌گیرد.   خر در 18متری دکه.   از گوشه ناخن هیبت خون می‌آید.   خر در 2متری دکه.  انگشت دست، خون را پاک می‌کند.  خر از دکه دور می‌شود و به سمت افق حرکت می‌کند. غروب شده است.   همایون پشت فرمان در جاده حرکت می‌کند بچه روی صندلی عقب خواب است. دو تخم‌مرغ روی یک مجله «دنیای تصویر» روی صندلی کنار دست راننده تکان می‌خورند.   




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 722]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن