تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799424339




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كنكاش در هويت اشخاص


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: كنكاش در هويت اشخاص رفتارها- همشهري آنلاين- سايه رشيدي: گفتگويي ميان ديويد گوانتلت و پيتر هولز وارث در مجله مطالعات ديداري"visual studies" ، ژورنال رسمي انجمن بين المللي جامعه شناسي ديداري (IVSA) به چاپ رسيده است. خلاصه‌اي از اين گفت و گو را در اين بخش مي‌توانيد بخوانيد. ديويد گوانتلت پروفسور ارتباطات و رسانه از مدرسه رسانه، طراحي و هنر دانشگاه Westminster است. وي كتابهاي بسياري در زمينه رسانه،تلويزيون ، ويدئو... تاليف وبه چاپ رسانده است كه از آن جمله ميتوان به كتاب " انتقال تجربيات: درك تاثيرات و بازتابهاي تلويزيون" Moving Experiences: Understanding Televisions Influences and Effects و نيز كتاب انتقاد ويدئويي: كودك، قدرت رسانه و محيط Video Critical: Children, the Environment and Media Power اشاره كرد براي كسب اطلاعات بيشتر مي‌توانيد به اين آدرس مراجعه كنيد. پيتر هولز وارث( peter Holzwarth ) روزنامه نگار، عكاس و كارشناس در زمينه هاي مطالعات فرهنگي اجتماعي و روانشناسي رسانه هاست. فعاليتهاي وي در پروژه هاي CHICAM(children in communication about migration )و نيز پروژه مطالعاتي Video Culture از جمله كارهاي شاخص اين محقق رسانه اي است . براي كسب اطلاعات بيشتر مي‌توانيد به اين آدرس مراجعه كنيد. پيتر هولز وارث: اجازه بدهيد گفت و گو را با شرح مختصري درباره اين نوع تحقيق آغاز كنيم- مطالعاتي كه در جريان آن شركت‌كنندگان دست به خلاقيت مي‌زنند و اينكه با اين تحقيق چه كاري انجام مي‌دهيد؟ ديويد گوانتلت: در حال حاضر در حال بسط و تدوين تحقيقي هستم كه افراد را قادر به برقراري ارتباط مي‌سازد و به روشي معني‌دار افراد را از طريق ساختن خلاقانه چيزهايي بدست خودشان وسپس فكركردن در مورد اين ساخته‌ها ، قادر به شناسايي هويت ، تجارب و افكار خود و انتقال آن به ديگران مي‌سازد. اين پروسه‌اي وقتگير و مستلزم بكارگيري توامان جسم و ذهن است، به اين معني كه فرصتي خلاقه در اختيار آنها قرار داده مي‌شود تا موضوعي را بعنوان قسمتي از يك پروژه به تصوير بكشند و دليل علاقه خود را به آن چه كشيده اند تحليل كنند. اگرچه اين ديدگاه كه مطالعات پژوهشي قادربه توانمند سازي شركت كنندگان هستند شايد بيش از حد جاه طلبانه است. رويكرد ياد شده ديدگاهي خوش بينانه دارد و معتقد است كه افراد خود توانايي خلق و تحليل آن را دارند . ارزش درماني فعاليت خلاق پيش از اين نيز به اثبات رسيده است.( براي مثال به اثر توماس و سيلك،1990،سيلور2001 و ادواردز2004 مراجعه كنيد) در مورد روش فوق بايد گفت كه چنانچه شركت كننده به موضوع علاقمند شود ، كمترين تاثيرآن، ايجاد نشاط دروني است. اساسا فعاليت خلاق نقطه آغازين شكل‌گيري فكر و انديشه درباره تجربه شخصي و هويت است كه در نهايت بصورت قسمتي از پژوهش اجتماعي به محقق منتقل مي‌شود. پيترهولزوارث: چگونه به اين راهكار علاقمند شديد؟ ديويد گونتلت: در جريان مطالعه نقد فيلم‌هاي ويدئويي درباره محيط زيست كه جوانان در آن افراد مشهور را به تصوير كشيده بودند دريافتم كه مي‌بايست روش‌هاي خلاق بصري بيشتري براي كسب دانش جامعه شناختي ابداع كرد. اين نظريه چالشي مثبت پيش روي نظريه پيشين كه معتقد بود تنها از طريق مورد سوال قرار دادن افراد بصورت كلامي در فضاي اجتماعي مي‌توان دست به تحقيق و تفحص زد، قرار داد. جالب ترين نكته در اين روش ، ايجاد خلاقيت و توانمندي در فرد است. به اين معني كه افراد ساخته‌هاي ذهن خود را بطور ابتكاري به ديگران منتقل مي‌كنند. اين روش اساسا عكس آزمايشات تجربي ما در زمينه "تاثيرات رسانه اي " است. در روش‌هاي پيشين ، پژوهشگران به تصور آنكه افراد آگاهي اندكي درباره خود دارند و در واقع آنقدر زيرك نيستند تا به نكته مورد نظر آزمايش روان شناسي ، پي ببرند، با تعيين پاسخي دوگزينه اي و از بين بردن امكان ابراز احساسات در فرد ، وي را مجبور به انتخاب گزينه‌هاي خود مي‌كردند. پيتر هولز وارث: بنابراين شما دست اندركار پروژه هايي شده ايد كه از راهكارهاي خلاقانه هنري به اشكال گوناگون استفاده مي‌كنند. آيا در وهله اول منظور شما اين است كه به اين متدولوژي يا متدولوژي به معناي مطلق، علاقمند هستيد؟ ديويد گونتلت: اولا همه اين متدولوژي ها مورد علاقه من هستند. درواقع علاقمندي نسبت به متدلوژي ها مربوط به نحوه تحصيل وگستره دانش اجتماعي است، بدون در اختيار داشتن ابزارهايي مناسب ومتنوع براي درك نحوه تفكر مردم نسبت به خويش، علوم اجتماعي بطور بالقوه محدود و پويايي خود را از دست ميدهد. . ممكن است اين روش را يك متدولوژي صرف تلقي كنند كه فاقد موضوع بخصوصي است اما بايد گفت كه اين راهكار كمك به تفحص در زمينه چگونه انديشيدن افراد راجع به هويت خود، ادراك آن و تامل درباره آن ميپردازد. • پيترهولزوارث: بنابراين با در نظر داشتن جنبه متدولوژيك موضوع در وهله اول، شايد بتوانيد بطور خلاصه توضيح دهيد كه چرا از نظر شما اين روش هاي خلاقانه سودمند هستند؟ • ديويد گونتلت: اولا دراكثرنظرسنجي ها و پژوهش هاي اجتماعي از مخاطبين ميخواهند تا توضيحاتي آني و بدون تاملي درباره نظرات، ديدگاهها يا پاسخ هاي خود بصورت كلامي ارائه كنند كه بنظر دشوار است. چنانچه بخواهيد بلافاصله به سوالات شما پاسخ دهند ،اكثر افراد حتي نميتوانند توضيحات دقيقي در اين باره ارائه كنند كه چرا كارهايي را انجام ميدهند و يا چيزهايي را دوست دارند چه رسد به اينكه درباره هويت و انگيزه هاي خود سخن بگويند. با اين وجود محققين اين پاسخ هاي فوري را بعنوان يافته هاي تحقيق دريافت و حفظ ميكنند. در روشهاي خلاقانه جديد ، ما اينكار را نميكنيم در عوض يك فرايند رفلكسيو (reflexive)در جريان است كه فرصت بيشتري در اختيار شركت كنندگان قرار ميدهد واز نتيجه گيري بهتري برخوردار است . دوم اينكه با تشويق شركت كنندگان به خلق يكسري چيزها بعنوان قسمتي از فرايند تحقيقاتي، به طريقه اي متفاوت با پرسشهاي پژوهشي برخورد ميشود. حتي دغدغه آن را نخواهيم داشت كه كدام روش بواقع از روش ديگر بهتر است. اين روش متفاوت ذهن را به طريق ديگري درگير مي كند و پاسخي متفاوت را پيش روي محقق ميگذارد. سوم آنكه ، روش مذكورتا اندازه زيادي درحيطه بصري، عمل ميكند و با ماهيت بشدت ديداري فرهنگ عامه مردم سازگاري دارد بنابراين مابين تجارب با واسطه و نوع روش بكارگرفته شده جهت بررسي آنها ، تناسبي برقرار ميشود. چهارم آنكه روش مذكورقدرت خلاقيت و انعكاس دهي افراد را پذيرفته و بواقع از آن استقبال ميكند. همانطور كه گفته شد ، اين روش درصدد فريب دادن سوژه هاي تحقيقاتي و يا گيرانداختن آنها نيست تا بدين وسيله فرضيه هاي آماده شده را تائيد كنند بلكه ابزار لازم جهت ابراز متفكرانه مفاهيم و ادراكات شخصي را دردسترس آنها قرار ميدهد. سرانجام اينكه از ديدگاه مطالعات رسانه اي ، اين راهكار با افراد ، تنها به صرف "مخاطب" يكسري محصولات خاص برخورد نميكند. بجاي آنكه مردم را "تماشاگران نمايش هاي عامه پسند" يا "خوانندگان مجلات" تعريف كنيم ، اين راهكار به مردم اين آزادي عمل را ميدهد كه پيام هاي رسانه اي را از هر نوع منبع و در هر مكاني در تمام طول روز دريافت و در مجموع آنها را پردازش كنند ، اما اين عمل را فرد در درون خود انجام ميدهد. • پيترهولزوارث: شما اين موارد را "روشهاي خلاقانه" ميناميد اما نظرتان در اين باره كه گفتار و ابرازمطالب از طريق كلام طي يك مصاحبه و يا درميان يك گروه مطالعاتي نيز دقيقا به همان اندازه كه روش هاي مورد اشاره شما هستند اقدامي خلاقانه است چيست؟ • ديويد گونتلت: گفتار نيز فرآيندي خلاقه است، اما فرآيند ساختن يك كاردستي كه بايد زمان صرف آن كرد و درعين حال ساختن چيزي كه ميتوانيد آنرا ببينيد، درباره اش فكر كنيد و تغييرش دهيد ، امر ديگري است. اول آنكه ، از شما درخواست ميشود تا چيزي را بسازيد - شايد با نقاشي ، كولاژ، ويدئو يا مدل لگو و ابزارهاي ديگر- ميتوانيد درباره آن بطور عادي در حدود 10تا 15دقيقه يا حتي چند روزو چند هفته بر اساس ماهيت كار تحقيقي فكر كرده و سپس آن را بسازيد كه اين خود مجددا مستلزم صرف وقت است و درگيري دائمي و مستمربا كاردستي را ميطلبد. زمانيكه شما به انتهاي فرآيند ميرسيد ديگر آنچه كه تجربه شده است كاملا با قرار گرفتن در يك جلسه حضوري كه طي آن فردي از شما سوال ميكند و بايد پاسخش را بلافاصله بدهيد ، تفاوت دارد. در برخي از تحقيقات ازقبيل تست هاي روان سنجي، در واقع شما خواهان يك پاسخ بدون تامل و غريزي هستيد اما اغلب مطالعات كيفي در زمينه رسانه ها ، چنين برخوردي را با پاسخ هاي افراد ندارند و در عوض گفته هاي اشخاص كمابيش توضيحاتي معقول و قابل اتكا تلقي ميشوند. موريس مارلو پونتي، پديده شناس فرانسوي در اين مورد نقش حائز اهميتي ايفا كرده است. وي خاطر نشان ميكند كه اغلب تفكرات آكادميك غربي با افراد بعنوان حاصل جمع توانايي هاي ذهني- مغزي شان برخورد ميكنند. اين افراد البته داراي مشخصات فيزيكي نيز هستند اما در رابطه با عواطف ، ديدگاهها ، هوش و تجربه كه ازديد ما جايگاه شان درون ذهن است جسم صرفا محمل و ابزاري است كه در اختيار اين موجود متعقل قرار گرفته است. مارلو پونتي اين ديدگاه را كاملا غلط تلقي ميكرد و معتقد بود جسم و ذهن جدايي ناپذيرند ، نميتوان درباره تجربه و شناخت سخن گفت و بدن را بعنوان محور آنها در نظر نداشت . چنانچه جسم براي تجربه جنبه محوري داشته يا لااقل يكي از ابعاد مهم آن تلقي شود، و اگر پاسخ هاي خلاقانه و انعكاسي خود افراد داراي اهميت هستند-كه از نظر من چنين است – آنگاه لازم است در برخورد با مردم اين مسئله كاملا لحاظ شود نه اينكه ناديده انگاشته شود. • پيترهولز وارث: فكرميكنم دراين مقطع به پروژه جديد شما در رابطه با لگو برخورد ميكنيم ممكن است در مورد آن نيز توضيحي بفرماييد؟ • ديويد گونتلت: lego serious play (lsp) از ديرباز بعنوان يك فرايند مشاوره اي براي سازمانها ومراكز كسب وكار وجود داشته است . اين فرآيند توسط گروه لگو با همكاري چند تن از محققين وكارشناسان آكادميك ابداع شده است و به هيچ عنوان به آن نوع از مشاوره تجاري شباهت ندارد كه طي آن يك مسئول برطرف كننده مشكلات و نواقص به صحنه بيايد ، جوانب امر را بسنجد و پس ازمشخص كردن اشكالات ، اصلاحات لازم را اعلام كند. lsp با اين ايده شروع ميشود كه پاسخ ها ازقبل دراتاق وجود دارند. اين فرآيند باعث ميشود زمانيكه از شركت كنندگان خواسته ميشود بصورتي متمركز با لگو بازي كنند بطريقي خلاقانه تر، صريح تر وكامل تر ابراز نظر كنند. درواقع ازآنان خواسته ميشود تا درزمينه هويت هاي سازماني و تجارب خود با كمك قطعات لگو، استعاره هايي را بسازند. • پيتر هولزورث: بنابراين شما صحنه هايي واقعي از زندگي را نميسازيد از استعاره ها استفاده ميكنيد؟ آيا اين كار براي افراد بزرگسال دشوار نيست ؟ جدي گرفتن اسباب بازي كودكان احتمالا بزرگترين معضل آنها است. • ديويد گونتلت : آنها فرآيندي كاملا حساب شده را دراختيار دارند كه با افزايش مهارت شروع و منجر به اين ميشود كه شما در قالب لگو چيزهاي ساده اي را بسازيد و بعد به نحو هوشمندانه اي وارد عرصه استعاره شويد. براي مثال شما موجودي كوچك آفريده ايد سپس به شما گفته ميشود كه ظرف 30 ثانيه تغييراتي را در آن ايجاد كنيد تا به چيزي تبديل شود كه در محل كارتان مايه رنج و آزار شما است. آنگاه ممكن است فردي به جانور ساخته شده بدست خود دنداني بزرگتر بدهد تا معرف مديران ارشد غير قابل تحمل است و يا ممكن است پاهاي موجود ساخته شده از بدنش جدا شوند تا چنين القا شود كه حركت سازماني كند است و الي آخر. چيزهايي ساده از اين دست باعث ميشوند تا شما بطور ناخودآگاه وارد عرصه استعاره شويد. البته اين نيز امري چالش برانگيز است ولي بعد مثبتي دارد . اين فرايند ادامه پيدا ميكند تا به طريقي استعاره اي مدل هايي از كليت سازمانها ساخته شوند. فرض كنيد شما در يك مدرسه كارميكنيد . شما يك مدل واقعي از مدرسه با درب و پنجره ، آشپزخانه و توالت را نميسازيد در عوض مدل مورد نظر شما شامل يك درخت يا بوته گل بزرگي در وسط تصويراست كه نماد يادگيري است و ساير اجزا نيز به آن مرتبط ميشوند ، يك آسياب بادي كه نماد خلاقيت و يك سگ كه نماد ضرورت نظم است ، ساير قسمت ها نيز اضافه و احتمالا دانش آموزان و معلمان نيز حضور دارند اما نكته جالب در اينجا آن است كه آيا مشغول بالا رفتن از درخت هستند و يا بيشتر در اطراف سگ گرد آمده اند؟ آيا از سگ ترسيده اند يا اينكه بر پشت آن سوار شده اند؟ سپس اين نكات به عوامل اثرگذار بيروني همچون دولت، والدين ، محيط اجتماعي وحتي تغييرات آب و هوايي ارتباط داده ميشوند. البته ديدن اين مدل ها جالب است . بطور مثال ، دولت – بصورت يك زنبور، فيل و يا جعبه اي فاقد هرگونه دريچه يا مجرا نمايش داده ميشود كه در مورد هريك از اين ساخته ها و مصنوعات دست ساز ميتوان ساعتها سخن گفت . علاوه بر همه اينها ، در نسخه فعلي lsp كاربردهاي متنوعي از روش مذكور وجود دارد. تصاوير گوناگون همراه نتايج و تحليلهاي متفاوت نيز در آن لحاظ ميشود. • پيتر هولز وارث: ولي شما در حال طرح و ارائه دستورالعملي مبتني بر جامعه شناسي هستيد؟ • ديويد گونتلت: دردستورالعمل من افراد بجاي ساختن استعاره هايي از هويت هاي سازماني خود به ساخت استعاره هايي از هويت خويش ميپردازند. يكي ازكاربردهايlsp تاحدي اينكار را انجام داده است ولي فرد را بيشتر بعنوان بخشي ازيك سازمان در نظر گرفته است. نسخه من بيشتر به هويتها، ابعاد مختلف شخصيت ، تاثيرپذيري ها و تمنيات توجه داشته است و اين امر صرفا بمنظور كسب اطلاعات جامعه شناختي درباره زندگي مردم مورد نظر بوده است اين موضوع نشان ميدهد نسخه مذكور جنبه درماني صرف ندارد هرچند شركت كنندگان غالبا گزارش ميكنند كه فرآيند مزبور به آنها كمك كرده است تا درباره خود، زندگي و اهدافشان فكر كنند. اين نسخه طريقه اي جايگزيني براي گردآوري اطلاعات جامعه شناختي است كه طي آن نظرات ما فرآيندي را تجربه ميكنيم ( ساختن چيزهايي به كمك lspو سپس صحبت كردن درباره آنها )و بازخوردهايمان نيز بصورت في البداهه ارائه نميشود (آنطور كه در مصاحبه ها و يا گروه هاي مطالعاتي انجام ميشود). • پيتر هولز وارث: چنانچه يك كاردستي يا اثري ساخته شده در قالب lsp ، استعاره اي براي هويت قرار گيرد، چطورچيزي بيش از شرح استعاره اي از حوادث زندگي قرار ميگيرد ؟آيا ما، حاصل جمعي از رويدادهاي زندگي خود هستيم و يا به ديگر سخن بواسطه اينگونه رويدادها تعيين هويت ميشويم؟ • ديويد گونتلت: مدل استعاره اي تنها مربوط به رويدادها نيست. از شركت كنندگان درخواست ميشود تا درباره هويت خويش ، ابعاد مختلف وجوديشان كه مرتبط با جهان پيرامونشان است و اينكه جنبه هاي شاخص هويت شان چيست ، فكر كنند . بنابراين گمان ميكنم اگرفردي چنين بپندارد كه زندگيش محصول يكسري از رويدادها است احتمال دارد مدلي كاملا مبتني بر حوادث را ارئه دهد. در حاليكه افراد غالبا ابعاد دروني خود يا تحولات شخصيتي همراه عوامل شاخص بيروني از قبيل خانواده و دوستان را بروز ميدهند. بنابراين بسياري از مدلها شامل برخي تمنيات دروني، جنبه هايي ازشخصيت ،مقاطع برجسته شاد يا غمبار از تاريخچه زندگي و مفاهيمي مانند دوستي ، اشتياق ، سفر ، زمان، آرامش ، تنش ها،و طيف گوناگوني از سايرموضوعات ، ميشوند اما اين امر به تاكيدي خاص بررويدادها نمي انجامد. برحسب اتفاق، به آنها چنين ميگوئيم: اين رويه بدان مفهوم نيست كه شما ناچاريد مسائل خصوصي خود را افشاء كنيد ، بعبارتي "روح خود را عريان كنيد" بلكه در عوض فرصتي در اختيار شما قرار داده ميشود تا ابراز وجودكنيد. اينكه انتظار داشته باشيم به عميق ترين سطح از آشكارسازي روان-شناسانه طي صرفا 4 ساعت گذرا ، يا در يك قالب گروهي – يا هر نوع چهارچوب ديگري دست پيدا كنيم ، صحيح نيست. ممكن است شركت كنندگان احساس كنند خود را در معرض ديد ديگران قرار داده ودر پايان بدون پشتيبان و ياور مانده اند كه لازم است در اين زمينه دقت كافي داشت. • پيتر هولزوارث: در اين تحقيق متكي به لگو -يا مطالعه نقاشيها و يا هرنوع تحقيق ديگري ازاين نوع - آيا تحليل صورت گرفته صرفا به محصول ديداري و نقطه نظرات شفاهي ارائه شده از سوي شركت كنندگان درباره آن اتكا دارد يا اينكه چيزي فراتر ازآن است؟ • ديويدگونتلت : تصور من اين است كه شما نميتوانيد فراتر از آن برويد چرا كه در غير اين صورت لاجرم تفسيرهاي خود را بر كار افراد تحميل خواهيد كرد . بايد اين ايده كه يك تحليلگر وارد عمل شده و معناي واقعي هرچيز را به شما تحميل كند ، كنار گذاشته شود و براي نظريات خود فرد ارزش قائل شد . اين موضوع البته بواسطه مطالعاتي كه در زمينه هنر درماني بعمل آورده ام، مورد تائيد است. • پيترهولز وارث : از اين تحقيق چه آموختيد؟ • ديويد گونتلت: به زبان ساده بايد گفت كه برخي از افراد دست اندركار هنر درماني درگذشته به يك جزوه تشخيص بيماري مراجعه ميكردند تا شناختي كارشناسانه نسبت به مفهوم واقعي اثر هنري بيمار پيدا كنند. اين روش نوع روانكاوي انعطاف ناپذير بود كه طي آن از فردي خواسته ميشد تا چيزي را ترسيم كند – مانند تست "خانه، درخت ، انسان" كه ضمن آن بايد اين سه گزينه نقاشي شود و سپس جزوه اي به شما ميگفت كه يك درخت بزرگ چه مفهومي دارد و اينكه خانه اي بدون پنجره نيز مفهوم ديگري دارد. اكنون متوجه شده ام كه افراد دست اندركار هنر درماني از يك نقاشي بعنوان نقطه شروع مباحثه با فرد مورد نظر خود استفاده مي كنند و اساسا شركت كننده ، بيمار يا مراجعه كننده نقاشي خود را بهتر تفسير ميكند بهمين ترتيب درباره نفس تفسير ، پاسخ من همواره اين بوده است كه تفسير به عهده همان فردي است كه يك كاردستي يا اثر هنري را خلق كرده است . نظريات ما درباره منظور ومقصود ديگران صرفا حدس و گمان بوده و بنابراين هيچ فايده اي ندارد. • پيترهولزوارث: فكر نميكنيد كه دانش تخصصي محقق (تعمق ، فاصله از موضوع بحث، تجربه و شناخت كلي ) و دانش تخصصي سوژه ( كارشناس و متخصص در زندگي خود ) بايد بنحوي سازنده با يكديگر تركيب شوند تا تحليلي كه تنها به ديدگاه محقق و يا ديدگاه سوژه متكي نيست ،ارائه شود؟ • ديويد گونتلت : نكته جالبي است ، بطور غريزي مخالف اين نظر هستم و معتقدم كه محقق نبايد تجربه و دانش تخصصي خود را وارد كار كند. هدف از تحقيق اجتماعي آن است كه تاحد امكان به ديدگاهها و مفاهيم ساير افراد نزديك شويم، اينطور نيست؟ • پيترهولز وارث : اما اين چه مفهومي دارد كه يك كارشناس علوم اجتماعي صرفا نقطه نظرات ديگران را ثبت و ضبط كند! آنها بايد يك نقش هوشمندانه تري را ايفا كنند. • ديويد گونتلت : بله اما در حال حاضر فقط در اين مورد خاص صحبت ميكنم كه چگونه به تفسير كاردستي هاي افراد كه طي يك پروژه تحقيقاتي ارائه شده اند، بصورت جداگانه ميپردازيم. اينكه ما به تفسير خالق يك اثر هنري اتكا كنيم بدان معني نيست كه كارشناس علوم اجتماعي فردي اضافي و يا صرفا مشغول ثبت گفته هاي افراد است. برعكس آنها در تحليل عام و كلي اين فرآيند نقش كليدي دارند و نيز در رابطه با ابداع و تبيين تئوري برآمده از تحقيقات ، بازيگران اصلي هستند و بنابراين موضوع اين نيست كه محقق ديگرچيزي براي گفتن ندارد بلكه مسئله آن است كه آنها بايد به تمامي آنچه كه بيان ميشود گوش بسپارند و سپس در پايان وارد ميدان شوند و دست به نتيجه گيري زده و تئوري ارائه كنند ( بر اساس يك فرا-ديدگاه حاصل از تمامي آنچه كه خلق شده و ثبت گرديده است) . پس به زبان ساده ميتوان تحليلي از كل فرآيند داشت اما نبايد كاردستي هاي خلق شده را تحليل كرد چرا كه خود خالق اثر بهتر ميتواند اين كار را انجام دهد. • پيتر هولز وارث: من مسئله تحميل مفاهيم و يا تفسير بيش از اندازه شخصي متون باز را براساس دانش و شناخت قبلي درك ميكنم اما هرگونه توليد خلاقه، در برگيرنده ابعادي آگاهانه يا انديشمندانه و يا ناخودآگاه و بدون انديشه و تامل است، بهمين دليل است كه كار خلاقه و محصول آن جالب تر بنظرميرسد زيرا شما چيزي را درست كرده و بعدا ميآموزيد كه كاردستي و اثر شما دربردارنده عناصري است كه درباره آن فكر نكرده بوديد و اين امر باعث ميشود تا شما به شناخت عميقتري برسيد. گاهي اوقات سوژه خلاقه ميتواند ابعادي بسيار جالب و آشكار كننده را متجلي كند كه هرگز به زبان نيايد. شايد علتش آن است كه برخي از موضوعات را نميتوان براحتي هضم و راجع به آنها فكر كرد – از جمله مرگ ، بيماري، تلخ كاميها و يا تابوهاي اجتماعي مانند موضوعات جنسي... طي يك پروژه تحقيقاتي بين المللي كه تحت عنوان فرهنگ ويدئويي بعمل آوردم در ميان گروههاي زيادي كه در پروژه شركت داشتند ، گروهي از جوانان معلول نيزحضور داشتند. آنها يك فيلم روايتي درباره مرگ و خودكشي ساخته بودند. ما ميدانستيم كه معلوليت هايشان ظرف چند سال به مرگ آنها منتهي ميگردد كه خود نيز از اين موضوع اطلاع داشته اند آنها اين حقيقت را به زبان جاري نكرده بودند اما با علم به اين موضوع و شرايط خود ،معلوليت آنها يكي از ابعاد مهم فيلم و ارتباطي تنگاتنگ با زندگي آنها پيدا كرده بود. براي آنها ميتوان تفسيرهاي خوبي را ارائه داد و يا از تفسيرهاي غلط اجتناب كرد . توجه داشتن نسبت به ابعاد گوناگون موجود در قالب بكار رفته شده كه ميتواند يكسري قرائتهاي خاص را تائيد و برخي ديگر را مردود بداند ، حائز اهميت است. • ديويد گونتلت: اين نمونه كاملا مناسبي است كه چارچوبش منجر به مشاهده فيلم بصورتي كاملا متفاوت در شما ميشود. در واقع شما نظر من را رد نميكنيد چرا كه من فكر ميكنم شما بايد با شركت كننده صحبت و آنچه كه ساخته است را تفسير كنيد و اين اقدام اساسا با كلمات خود آنها صورت بگيرد هر چند كه ميتوان از طريق طرح سوالات خود عامل آن شد. پس من ميگويم كه در اين مورد از آنها سوال كنيد كه نمادهاي مرگ و خودكشي در فيلم چگونه با احساسات آنها در باره بيماري شان و آينده شان ارتباط برقرار ميكند. روشن است كه اينكارسبب ناراحتي و رنج آنها ميشود اما دانستن طرزتلقي آنها در اين زمينه اهميت دارد . در اين رابطه توسل جستن به تفسير ارائه شده از سوي يك "كارشناس " ازبعد مثبت كمتري برخوردار است . صرف اينكه كارشناس از مجموعه شرايط و چهارچوب آگاهي دارد به آن معني نيست كه تجربيات ملموس آنها رادرك كرده است . اما با اين ايده شما موافق هستم كه افق ديد پژوهشگر و افق ديد شركت كننده ، ماداميكه صداي شركت كننده غالب بوده و محقق بيشتر بعنوان يك راهنما عمل كند بايد به يكديگر نزديك شوند. • پيتر هولزوارث : شما در زمينه يادگيري نيز تحقيق ميكنيد؟ اين موضوع چه ارتباطي با بحث ما دارد؟ • ديويد گونتلت: با بكارگيري روشهاي خلاقه براي درك نحوه انديشيدن افراد نسبت به خود و هويت خويش ، درك بهتري نسبت به نحوه يادگيري افراد بدست مي آيد. پروژه هايي از قبيل تحقيق لگو نشان ميدهند كه افراد هنگام ساختن چيزي با كمك دستان خود ، به گونه اي متفاوت راجع به اشيا فكرميكنند- اين كار باعث ميشود تا بنحوي عميق تر و متفكرانه تر درگير موضوع شوند. در حقيقت ، ايده lsp براي مثال براساس ابتكار Seymour papert ارائه شده است كه ايده اش در زمينه ساختارگرايي چنين القا ميكند كه مردم از طريق ساختن چيزي ، يادگيري بهتري خواهند داشت و دخالت دادن اجزا بدن همانطور كه قبلا ذكر شد و مارلو-پونتي تاكيد كرده است بسيار موثر است. بعلاوه lsp ازايده ( (flow"جريان" (Mihaly Csikszentmihalyi) استفاده ميكند – اين ايده كه افراد زمانيكه بصورتي خلاقانه به چالش كشيده ميشوند (و بطوركلي از زندگي لذت بيشتري ميبرند) توان يادگيريشان تقويت ميشود. بنابراين ارتباطات دقيقي ميان روش هاي خلاقه و انعكاس و تحقيق درباره يادگيري درگيركننده و انعكاسي وجود دارد . • `پيتر هولز وارث: شما ميگوئيد افراد بواسطه ساختن چيزي بطور موثرتري آموزش ميبينند اما نوشتن نيز نوعي از ساختن است؟ • ديويد گونتلت : به نكته خوبي اشاره كرديد. نوشتن داستان درباره موضوعي خاص طريقه اي مناسب براي آموختن راجع به آن موضوع است اما ساختارگرايي بر اين ايده استوار است كه ساختن يك شي سه بعدي با استفاده از دست ، مستلزم ومتضمن نوع متفاوتي از مشغله ذهني و فكري است . • پيتر هولزوارث: بنظرميرسد كه اين همه بطور كلي داراي تبعاتي براي آموزش رسمي است. فكرميكنم اشكال خلاقانه يادگيري در كودكستان ها و مدارس ابتدايي تبلور پيدا ميكنند. اما با توجه به مقاطع بالاتر آموزش واينكه هر چه فرد پيرتر ميشود اشكال خلاقانه ، كسب دانش و يادگيري كمتر ميشود، اين نوع از يادگيري خلاقه ، تعمقات و سرگرمي چه مفهومي براي تدريس در دبيرستانها و دانشگاهها پيدا ميكند؟ • ديويد گونتلت : فكرميكنم كه حق با شما است – بعنوان يك دانش آموز هر چه كه سن شما بيشترميشود جنبه بازيگوشي در كار كمتر شده و توجه شما معطوف رسيدن به حقايق بصورت مستقيم و منطقي مي شود. اين مسئله چندان مايه تعجب نيست چرا كه راهكار دوم را روش پرداختن به مسائل بصورتي بلوغ يافته تر در نظر ميگيرند كه اين مسئله اصلامفيد نيست در حقيقت بموازات پيچيده ترشدن ايده هايي كه مي آموزيم و نياز به پيچيده تر شدن خودمان براي هضم آنها ،يك راهكار بازيگوشانه و مبتني برتخيل دقيقا همان چيزي است كه شما بدان نياز داريد. مصاحبه هاي انجام شده با دانشمندان ، فيزيكدان ها و كارشناسان ساير حوزه ها كه من مطالعه كرده ام تماما با اين عقيده تطبيق دارند . بسياري از نظريات در فيزيك كوانتوم، براي مثال، از نقطه نظر آنچه كه به ذهن يك دانش آموز دركلاس علوم القا ميكنيم كاملاجنون آميز بنظر ميرسد، حال آنكه يك راهكارتجربي بازيگوشانه تر تاثيرمثبت زيادي دارد. در مدرسه شما دست به آزمايش بزنيد اما آن نوع از آزمايش هاي تجربي چنان قاعده مند و از پيش نوشته شده و بديهي هستند كه ديگر بواقع آزمايشي صورت نميگيرد. شما صرفا رويه مربوطه را تقليد ميكنيد. راديكال ترين اتفاقي كه احتمال دارد رخ دهد تبعيت ناصحيح از رويه است تا معلمتان شمارا احمق فرض كند. تحقيق در زمينه بازي نشان داده است براي يادگيري بسيار تاثيرگذار و بطوركلي تفكر خلاقه را تشويق ميكند. تعداد كمي از آموزگاران و كارشناسان امور آموزش، امروزه اين مسئله را پذيرفته اند، اما هنوز هم بازي در مجموع، كاري بچه گانه و فاقد نظم تلقي ميشود و بزرگسالان باور چنداني به آن ندارد. چنانچه علاقمند به برقراري ارتباط با پروفسور ديويد گوانتلت هستيد ميتوانيد با آدرس الكترونيكي [email protected] تماس بگيريد. براي كسب اطلاعات بيشتر درمورد ژورنال به سايت tandf.co.uk مراجعه كنيد. مرکز تحقیقات و مطالعات رسانه‌ای روزنامه همشهري




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن