تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799566140




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كاپ قهرماني در مجلس ختم


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كاپ قهرماني در مجلس ختم


فوتبال- فرهاد عشوندي:
استقلال بازي را 3 بر صفر پيش است. ساعت اسكوربورد نشان مي‌دهد، تنها 14 دقيقه به پايان 120 دقيقه بازي فينال جام حذفي مانده است.

ورزشگاه غرق در شادي است كه لحظه ويژه بازي فرا مي‌رسد. لحظه‌اي كه از ابتداي بازي، همه در انتظارش بودند.

لحظه حضور عليرضا منصوريان، كاپيتان محبوب تماشاگران در تركيب استقلال. حضوري كه آخرين بازي دوران رسمي فوتبال عليرضا منصوريان بود. مجتبي جباري كه لحظه‌اي قبل آسيب ديده بود، بازيكني بود كه بايد جايش را به «علي منصور » مي‌داد.

ورزشگاه، به احترام ورود كاپيتان به ميدان به پا ايستاده بود و داشت با تمام وجود فرياد مي‌زد:«داش علي منصوريان» حالا ديگر آبي‌ها از قهرماني‌شان اطمينان داشتند. منصوريان كه كنار زمين آمد، پيروز عرض زمين را دويد تا بازوبند را به بازوي علي منصور ببندد. همه تيم انتظار بيرون آمدن عليزاده را داشتند اما امير، ستاره تيمش، مجتبي را از تركيب بيرون كشيد. مجتبي كه با گل و پاس گل زيبايش، همراه با 110 دقيقه بازي رويايي، كاپ قهرماني را براي تيمش به همراه آورده بود. حالا همه تيم تك به تك خود را به مجتبي مي‌رساندند و صورتش را مي‌بوسيدند.

بي‌اختيار بي‌آنكه بدانند چه اتفاقي برايش افتاده است. سكوها هم بي‌اختيار تا لحظه خروج مجتبي از زمين، فقط و فقط نام او را صدا مي‌كردند. او در ميان تشويق با شكوه تماشاگران، از زمين بيرون آمد. بيرون از زمين هم، همه مي‌خواستند خود را به مجتبي برسانند تا صورتش را ببوسند و در آغوشش بگيرند. از نظري‌جويباري گرفته تا امير قلعه‌نويي كه معمولا اين كار را نمي‌كند.

مجتبي را همه در آغوش مي‌گرفتند و در دل نجوايي مي‌كردند. اطرافيان تيم، رازي را در دل داشتند كه اگر مجتبي مي‌شنيدش، روز باشكوهش خراب مي‌شد پس همه سعي مي‌كردند فقط سفت در آغوش بگيرندش و لام تا كام حرفي نزنند.

بازي كه تمام شد، همه تيم منصوريان را روي دوش گرفتند و دور تا دور ورزشگاه گرداندندش. مجتبي هم يكي از آنهايي بود كه همپاي كاپيتان تيم حركت مي‌كرد تا در مراسم وداع علي منصور با فوتبال حاضر باشد.

ورزشگاه را يگان ويژه محاصره كرده بود تا جشن قهرماني استقلال با نظم برگزار شود. اين قدر با نظم كه خبرنگاران هم در ازاي تلاش براي رسيدن به زمين بازي و تهيه گزارش با ضربه‌هاي باتوم پليس تنبيه شدند. حتي اين قدر با نظم‌ كه علي فتح‌الله زاده، مدير استقلال را هم به زمين راه ندهند.

ورودي زمين به‌دليل اين نظم تحميلي پليس به‌قدري شلوغ شده بود كه امكان تردد وجود نداشت. ماموران حراست سازمان براي رساندن علي‌آبادي به محوطه زمين از بالا بايد خبرنگاران را مي‌زدند و به پايين مي‌راندند، از پايين هم باتوم پليس، هديه‌اي بود به خبرنگاران. ازدحام به‌قدري زياد بود كه در لحظه رسيدن علي‌آبادي و كفاشيان به پلكان، اين دو به درون زمين پرت شدند! ازدحام كه حاصل نظم گرايي براي برپايي جشني آبرومند بود اما 30 دقيقه‌اي همه چيز را به تاخير انداخت چون علي منصوريان مي‌خواست در جشن وداعش با فوتبال، فرزندش را در آغوش بگيرد و قلعه نويي به پسرش، محمد قول داده بود در جشن قهرماني روي چمن باشد. او مدام با ماموران نيروي انتظامي حرف مي‌زد و با دست، ازدحامي را نشان مي‌داد كه مانع رسيدن فرزندش به زمين شده بود:«شما ببين سردار، اين مسير را بايد باز نگه مي‌داشتيد!»

آبي‌ها روي سكوي قهرماني ايستاده بودند. رئيس كانون هواداران تيم، بلندگو را از مجري مراسم گرفت و شروع كرد به خواندن «بين همه تيم‌هاي دنيا، عشق است استقلال!» شعاري كه خيلي زود سكوها را هم همنوا كرد و بعد به سبك كريم باقري، امير حسين صادقي شعار استقلال قهرمان شده را خواند تا همه با هم آن را تكرار كنند.

قلعه نويي گوشه‌اي ايستاده بود و روي سكو نمي‌رفت اما منصوريان به اصرار، سرمربي تيم را هم روي سكو برد. امير كه با اين قهرماني، بار ديگر بت تماشاگران شده بود. در شلوغي مراسم اهداي كاپ، مجتبي يكي از خوشحال‌ترين بازيكنان بود كه آن وسط جايي نزديك به علي منصور، مدام بالا و پايين مي‌پريد. او كه حالا ديگر تنها كسي بود كه در ورزشگاه نمي‌دانست، بايد از ورزشگاه، مستقيم به مراسم ختم پدرش برود.

ساعتي پس از قهرماني، همه روي چمن مشغول گرفتن عكس يادگاري بودند. علي منصور كاپ را در دست داشت و هر كس مي‌خواست عكس يادگاري بگيرد بايد در كنار او مي‌ايستاد.

اعضاي هيأت‌مديره، هر كدام، تك به تك و بعد گروهي با كاپ و علي منصوريان عكس يادگاري گرفتند. قلعه‌نويي اما به رختكن رفته بود و داشت براي يارانش حرف مي‌زد. او درست كنار مجتبي ايستاده بود. هيچ كس اما هنوز هم نمي‌دانست چطور بايد ماجرا را برايش بگويد. پدر مجتبي، ساعت 12 ظهر فوت كرده بود و از ساعت 2 بعدازظهر همه كادر فني اين ماجرا را مي‌دانستند. تصميم جمعي‌شان كتمان اين ماجرا تا پايان مسابقه بود. مجتبي تقريبا تمام تيم استقلال بود و بي‌او كه تازه از سوريه برگشته بود، قهرماني ميسر نمي‌شد.

موقع رفتن از ورزشگاه علي منصور حرفي داشت كه بايد به قلعه نويي مي‌گفت. به همين دليل سرمربي پس از شوخي همراه با كنايه‌اش با علي عليزاده؛ «.... اين چه وضع بازي كردنه؟ چرا توپ‌هايت را اين قدر بد پرتاب مي‌كردي؟ مگه نگفتم وايستا اون جلو هد بزن؟» علي منصور را با خود همراه كرد تا در مسير، علي منصور حرفش را به سرمربي بزند؛«نمي‌دانم دقيقا چي باشه حرفش ولي فكر كنم ماجراي پيراهن شماره 10 تيم باشه.»

يكي از اعضاي كادر فني تيم اين جمله را درباره كار ويژه منصوريان و قلعه نويي مي‌گويد. اينكه منصوريان قصد دارد پيراهن شماره 10 تيم را به يكي از هم تيمي‌هايش هديه كند. بازيكني كه امسال موفق‌ترين مرد تيمش در داربي بوده است. او مي‌خواهد اين پيراهن به اميد روانخواه واگذار شود به همين دليل مي‌خواست با قلعه‌نويي حرف بزند.

«نمي‌دانستيم. تازه دقيقه 30 بازي بود كه ماجرا را فهميديم. چه كار بايد مي‌كرديم؟ هيچ راهي بهتر از سكوت نداشتيم.» اميد طيري اين جمله را درباره خبر فوت پدر مجتبي مي‌گويد. هرچند ديگران مي‌گويند كادر فني پيش از اين از ماجرا مطلع بوده است اما آنها و خانواده مجتبي به احترام تماشاگران، به اين نتيجه رسيده بودند كه داستان را تا پايان بازي از ستاره تيم‌شان پنهان كنند.

بازيكنان پگاه هم كه ماجرا را مي‌دانستند سعي كردند تا حرفي در اين بازي به يار حريف نزنند. حتي ابراهيم تقي‌پور كه اختلافات زيادي با مجتبي دارد، در طول بازي هربار به او مي‌خورد، با وجود همه فحش‌هاي هواداران استقلال، به سمت مجتبي مي‌رفت، با او دست مي‌داد و از زمين بلندش مي‌كرد. در پايان بازي اما اين هراس در دل مربيان بود كه اگر مجتبي خبر را بشنود از برخوردي كه با او كرده‌اند ناراحت مي‌شود يا نه؟

هم تيمي‌هايش درحالي كه مجتبي نمي‌دانست چه شده، مستقيم از ورزشگاه كاپ را به خانه او بردند تا اين تنها مجتبي نباشد كه پس از قهرماني، اشك و ماتم نصيبش مي‌شود...

تاريخ درج: 28 خرداد 1387 ساعت 14:06 تاريخ تاييد: 28 خرداد 1387 ساعت 15:45 تاريخ به روز رساني: 28 خرداد 1387 ساعت 15:27
 سه شنبه 28 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن