تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر كس حريم خدا را حفظ كند، حرمتش حفظ مى‏شود و هر كس خدا را اطاعت كند، اطاعت مى‏شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799395138




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همدلی از همزبانی خوشتر است


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: مقدمه:مي نشيني کنارش. دلت پرپر است. مي خواهي درد دل کني. مي خواهي که گوش بدهد. اول دلش برايت مي سوزد و يک شوخي بي مزه مي کند. بعد مي پرد وسط حرفت، نصيحت ات مي کند، در موردت قضاوت مي کند، تجربه هاي خودش را مي گويد و آخرکار هم حس مي کند که خيلي کمکت کرده است.بالاخره تو راهنمايي مي خواسته اي و او هم تجربه هاي گرانبارش را در اختيارت گذاشته. فکر مي کني چرا رفتارش به دلت ننشست، مگر دوست نزديکت نبود؟ مگر با هم همکلاس و همسن و همشهري و هم هزار کوفت ديگر نبوديد؟ روان شناس ها مي گويند مشکل از جاي ديگر است؛ او با شما همدل نبوده است.به قول مولانا: اي بسا هندو و ترک همزبان اي بسا دو ترک چون بيگانگان پس زبان محرمي خود ديگر است همدلي از همزباني خوش تر است 1.به نظر نمي آيد حرف زدن از همدلي براي ايراني ها چندان مشکل باشد. ما ملتي هستيم که حتي منظم ترين ضابطه هاي قانوني هم نتوانسته اند عاطفي بودن مان را در شکل پارتي بازي از ما بگيرند.به قول شاعر، ملت عاشق که خط و ربط ندارد.اما اين سطحي ترين قضاوتي است که در مورد ارتباطات انساني مي شود کرد. به جاي اينکه اين همدلي ملي(!) را ببينيم و بگوييم خب، در اساس مشکلي نيست که بخواهيم در موردش حرف بزنيم، مي خواهيم کوچک ترين سطح رابطه را در نظر بگيريم؛ يعني رابطه بين دو تا آدم را؛ دو تا آدم که مي خواهند با هم حرف بزنند.حالا هرچي اين دو تا آدم رابطه شان عاطفي تر باشد مثلاً زن و شوهر باشند - بايد توي همدلي ماهرتر باشند و دوز همدلانه رابطه شان بيشتر باشد. اما «همدلي» به خاطر اين کلمه لعنتي «دل» که چسبيده به آخرش، کمي غلط انداز هم هست؛ يعني اين جور نيست که حالا شما با يک آدم توي خيابان هم که فقط مي خواهد از شما آدرس بپرسد نيازي به همدلي نداشته باشيد. چطور؟ مي گويم. همدلي يعني چه؟ نمي دانم کدام شير پاک خورده اي، اولين بار کلمه کاملاً عاطفي «همدلي» را گذاشت به جاي کلمه چند جنبه empathy؛ کلمه اي که مشابه اش را در تله پاتي (يعني ادراک از راه دور) و سيمپاتي (به معني همدردي و موافقت) ديده ايد.اين pathy آخر خيلي معني مي دهد ؛ يعني هم معناي عاطفي دارد -يعني اينکه ما احساسات و عواطف يک نفر را درک کنيم - و هم معني عقلاني ؛ يعني اينکه بتوانيم از زاويه ديد يک نفر ديگر به مسائل نگاه کنيم، آنها را در تخيل خودمان لمس کنيم و ببينيم در آن حالت برنامه ما براي آينده چيست و چه فکري در مورد گذشته مي کنيم. مي بينيد همين کلمه کوچولوي empathy چه معناها که ندارد! معمولاً استادان بچه هاي پزشکي و روان شناسي -يعني رشته هايي که ماهيت حرفه شان بر اساس يک ارتباط دو نفره تعريف مي شود-قبل از هر چيز فرق همدلي و همدردي (شما بخوانيد ايمپاتي و سيمپاتي)را براي دانشجويان شان مي گويند. آنها مي گويند سعي کنيد بگيريد و دلسوزي کنيد.البته اين به اين معني نيست که ما کلاً ترحم را از فايل هاي ذهنمان ديليت کنيم و فقط مثل يک آدم بالغ همدلي نشان دهيم، نه! گاهي واقعاً طرف مقابل ما به مقداري دلسوزي نياز دارد. بعضي وقت ها طرف مقابل ما حس مي کند در موقعيت ترحم آوري قرار گرفته، به او ظلم شده و الان بايد يکي اول دلش بسوزد و بعد همدلي کند.اما معمولاً کسي که براي درد دل کردن پيشتان مي نشيند، با دلسوزي کردن تان فقط حس مي کند عزت نفسش لگدمال شده و با دست هاي خالي از پا درازتر از پيشتان مي رود. همدلي به چه درد مي خورد؟ ما کلمه همدلي را بارها در اين صفحه به کار برده ايم.اگر يادتان باشد گفتيم کساني که هوش هيجاني بالاتري دارند راحت تر مي توانند با ديگران همدل شوند. اگر يادتان باشد گفتيم براي اينکه خوب و فعالانه گوش بدهيم بايد بتوانيم با طرف مقابل مان همدلي کنيم و اگر يادتان باشد هرجا که سخني از مهارت هاي ارتباطي با ديگران گفته ايم، نام همدلي هم توي فهرست بوده است.اما اين همدلي آن قدر نقش پررنگي در شروع و ادامه يک رابطه انساني دارد که واقعا 2 هزار کلمه اين 2 صفحه هم نمي تواند جواب بدهد. 1-همدلي از تنهايي نجاتمان مي دهد.ظاهراً تمام حيواناتي که زندگي اجتماعي دارند-مخصوصاً نخستي ها-يک جورهايي با کل گروه زندگي شان همدلي مي کنند؛ يعني مثلاً اگر يکي از ميمون هاي زروس را طوري شرطي کنيم که تا موقعي که از يکي از دوستان همنوع اش شوک الکتريکي نگيرد از غذا خبري نيست، او گرسنگي مي کشد. باورتان مي شود؟ مايه خجالت ما انسان هاست، نه؟ به خاطر همين چيزهاست که تولمن-روان شناس رفتار گراي مشهور-مي گفت من موش ها را بيشتر از انسان ها دوست دارم! همه اينها را گفتم که بگويم اولين فايده همدلي اين است که ما را از اين تنهايي لعنتي نجات مي دهد. اگر موقعي که مصيبت مي بارد، کسي نباشد که لااقل تا حدي بتواند دنيا را از ديد ما ببيند، ما از غصه تلف مي شويم. گفتم مصيبت، ياد اين بيت افتادم که «اي دوست نزن زخم زبان جاي نصيحت/ بگذار ببارد به سرم سنگ مصيبت!»؛ يعني که بعضي از اين ناهمدل هارا که آدم مي بيند، ترجيح مي دهد همان مصيبت را تنهايي تحمل کند و شريک نخواهد. 2-همدلي باعث رشد شخصي ما مي شود. دومين فايده همدلي اين است که ما را رشد مي دهد.چطوري؟ يک مرحله از رشد وجود دارد به نام «مرحله خودمحوري».در اين مرحله که مربوط به سنين پيش از دبستان است (البته همه شما از آن گذشته ايد احتمالاً!)اگر يک خودکار را به شکل عمودي بگيريم جلوي بچه و به او بگوييم اين خودکار را جوري بکش که انگار داري از سقف نگاهش مي کني او نمي تواند؛ يعني او فقط همان خط عمودي را به عنوان خودکار مي کشد و نه نقطه کوچکي را که وقتي آدم به جاي سقف خانه قرار مي گيرد، مي بيندش.ولي همين بچه وقتي رفت توي سنين دبستان مي تواند خودکار را از همه زوايه ها درک کند و بکشد. اين اتفاق در شکل خيلي معنادارترش در روابط انساني اتفاق مي افتد؛ يعني اينکه آدم هايي که بزرگ تر هستند، بهتر مي توانند از زاويه اي که ديگران به يک مسئله نگاه مي کنند، مشکل را ببينند.اما اين رابطه دو طرفه است؛ يعني برعکسش هم صادق است. ما هرچه بيشتر همدل باشيم بزرگ تر هم مي شويم؛ يعني به واسطه درک تجربه هاي ديگران و حس کردن احساسات شان، تجربه هاي خودمان هم بيشتر مي شود؛ آن هم تجربه هايي که با تمام چاشني هاي عاطفي شان در ذهن ما ته نشين شده اند. مثلاً تصور کنيد که شما بنشينيد پاي صحبت يکي از دوستان تان که به تازگي يک شکست عاطفي تمام عيار خورده است. او در مورد خاطره هايش مي گويد؛ در مورد هزينه هايي که کرده است؛ در مورد وقت هايي که گذاشته است؛ در مورد واکنش هاي بدي که ديده است؛ در مورد طعنه هايي که شنيده است؛ در مورد رسوايي هايي که داشته است. تصور کنيد که تجربه همه اين اتفاق ها به واسطه همدلي چقدر آدم را با تجربه تر مي کند و مگر بزرگ شدن غير از اين است؟ 3-همدلي باعث مي شود تصميمات بهتري بگيريم.واقعاً اگر اين فايده همدلي نبود آدم چه مرضي داشت که دردهايش را بريزد روي دايره و به يک نفر ديگر نشان دهد؟ همدل شدن با ديگران حتماً به معني اين نيست که طرفمان هي بگويد «مي فهمم چي مي گي» وهيچ نظري هم ندهد. کسي که با ما همدلي مي کند، فقط دنيا را از ديد ما نگاه نمي کند؛ او چون به هرحال يک آدم بيروني است و دارد با فاصله و با ترکيبي از ديد شما و تجربه ها و هوش خود به مسئله نگاه مي کند و از طرف ديگر در بحران احساسي شما قرار ندارد، ممکن است بتواند دريچه هاي ديگري را هم بر روي شما باز کند؛ يعني دقيقاً وقتي شما فکر مي کنيد همه راه ها به بن بست رسيده و چاره اي نيست، يکدفعه يک آدم همدل يک راه جديد پيش پاي شما مي گذارد و پيشنهاد مي دهد که آن راه را هم امتحان کنيد. براي همدلي چه کارهايي را نبايد انجام دهيم؟ 2-اين که نشد همدلي! ما هم شده ايم مثل اين استادهاي زبان انگليسي که مي گويند اول آن چيزهايي را که به عنوان کلمه انگليسي و تلفظ اش کرده اند توي کله تان، خارج کنيد تا بعد برويم سراغ درس.خيلي ها فکر مي کنند همدلي يعني اين چيزهايي که مي گوييم؛ نکنيد اين کارها را! 1-زور نزنيد. بعضي ها که از قضا چندتايي از اين کلاس هاي بازاري آموزش ارتباط مؤثر را هم رفته اند فکر مي کنند که بايد صد درصد بتوانند خودشان را جاي يک نفر ديگر بگذارند تا همدلي کرده باشند. نه آقاجان، اين جوري که شما فکر مي کنيد نيست. اصلاً ماهيت آدم ها جوري است که هيچ وقت نمي توانند صد در صد يک نفر را درک کنند. البته اين عيب انسان نيست. اگر اين جور باشد که کاربري سوم همدلي مي رود به باد؛ يعني اينکه تجربه هاي خود ما هم در يک همدلي به درد بخور بايد به کار آيند. 2-نصيحت نکنيد. همين الان فوري بگويم که معني توصيه اول اين نيست که بنشينيد نصيحت کنيد. نصحيت کردن يعني اينکه شما خودتان را گذاشته ايد در مقام قدرت و طرفتان را در مقام برده.اين هيچ بويي از همدلي نمي دهد. نصيحت نکنيد. عزت نفس طرفتان را گل نماليد. 3-از تجربه هاي خودتان نگوييد. بعضي ها اصلاً عادتشان اين است که هنوز حرف طرف تمام نشده دارند در ذهنشان به دنبال تجربه هاي مشابه خودشان مي گردند تا فوري به محض بسته شدن دهان طرف، دهانشان باز شود به گفتن اين تجارب گرانبها. من مانده ام اينها چقدر عمر کرده اند که مقابل تجربه هاي يک نفر، تجربه هاي باريک و بي ربط دارند!بعضي وقت ها هم کم مي آورند و تجربه ها و خواب هاي ديگران را به عنوان تجربه هاي مشابه تعريف مي کنند. اينکه نشد همدلي! اصلاً اگر طرفتان باهوش باشد، مي فهمد که نصف حرف هايش را گوش نداده ايد و با ذهن خودتان مشغول بوده ايد؛ چه برسد به اينکه حس هايش را درک کرده باشيد. 4-برچسب نزنيد. فوري نرويد سراغ طبقه بندي هاي ذهني خودتان و مشکل طرف را بگنجانيد توي يکي از اين طبقه ها و راه حل از پيش تعيين شده بدهيد.مشکل هر کس در کل دنيا منحصر به فرد است و راه حل منحصر به فرد خودش را دارد. 5-درشت و ريز نکنيد؛ نگوييد «چيزي نيست، بي خيال، حل مي شه». بابا جان،حل نمي شود.اگر مي خواست بي خيال شود که مشکلش را به شما نمي گفت.درشتش هم نکنيد؛ خود اين بنده خدا به اندازه کافي رنج کشيده است، حالا شما هم بگوييد «واي چه جوري داري تحمل مي کني؟» و «اگه من بودم تا حالا له شده بودم زيرا بار اين دردي که تو مي گي»، درست نيست. خير سرش آمده پيش شما که از مشکل کمي فاصله داريد؛ تا هم خالي شود و هم شايد يک راه حل کوفتي به ذهنش برسد. 6-راهنمايي بيخود ارائه ندهيد. بعضي وقت ها واقعاً مشکل طرفتان جوري است که کمکي از دست شما بر نمي آيد؛مشکل حقوقي، مشکل پزشکي، مشکل رواني.شما فقط مي توانيد سنگ صبور باشيد و حمايت کنيد و پيشنهاد کنيد که طرفتان به متخصص امر مراجعه کند. 3-براي همدلي چه کارهايي بايد انجام داد؟ اين شد همدلي اين پيشنهادهايي را که مي دهيم يک جورهايي گام به گام است؛ البته چند گام بزرگ براي رسيدن به يک شخصيت همدل و چند گام کوچک براي فهميدن يک چرخه همدلي کامل در يک رابطه: 1-حس هاي خودتان را بشناسيد. واقعاً تا نتوانيد بفهميد که اين حس مبهمي که ريخته توي وجودتان و دارد اذيت تان مي کند اسمش دلشوره است يا غمگيني، چطور مي توانيد بفهميد وقتي طرفتان مي گويد که دلشوره دارد چه حالي دارد؟ واژه ها همين جور الکي که به وجود نيامده اند. يکي از کارکردهاي زبان به وجود آوردن يک سيستم قرار دادي براي همدلي است. تا حالا رفته ايد دکتر و او از شما بپرسد که دل پيچه هم داريد و شما نفهميد دقيقاً منظورش چيست؟ گرفتيد چه مي گويم؟ 2-فکر کنيد که اگر خودتان بوديد الان چه توقعي داشتيد. اين کار يکي از بهترين راه هاي درک توقعي است که طرفتان از شما به عنوان يک همدل دارد؛ فقط حواستان به اين باشد که دقيقاً منظور طرفتان از حرف زدن چيست.بعضي وقت ها طرفتان فقط مي خواهد حرف بزند که خالي شود، بعضي وقت ها طرف راهنمايي مي خواهد و بعضي وقت ها مستقيماً از خود شما کمک مي خواهد. فرق دو تاي اول را لااقل حتماً بايد بدانيد. چه عيبي دارد که بپرسيد؛ بپرسيد که «فقط مي خواهي خالي شوي يا نظر من راهم مي خواهي؟».اين جوري تکليف هر دوتان معلوم است. 3-طرف مقابل را بي قيد و شرط بپذيريد. اگر همين اول بسم الله شروع کنيد که «آره، تو هميشه با رفتارهات مشکل ساز مي شي» و «دوباره چه دست گلي به آب دادي؟» که طرف حرف دلش را به شما نمي زند!شما از همان اول داريد در مورد او قضاوت مي کنيد، داريد مي گوييد که او مقصر بوده است، داريد سهم تقصير را 100 به صفر مي اندازيد گردن او؛ بعد توقع داريد که او حس کند که شما همدل او هستيد؟ 4-فيد بک بدهيد. حالا چه غلط و چه درست برداشت خودتان را از حرف هاي طرفتان بگوييد؛ اگر درست بود که او تشويق مي شود که احساس هايش را بيشتر بروز دهد، اگر هم نه، لااقل شما از اين جهل مرکب بيرون مي آييد. فقط بالاغيرتاً، همان اول کار، فيدبک کلامي ندهيد؛ بي گدار به آب نزنيد، سؤال کنيد و تا حدي از حرفتان مطمئن شويد تا فيدبک تان بگيرد. 5-به زبان بدن طرفتان توجه کنيد. بعضي وقت ها رنگ رخساره خبر مي دهد از سر درون؛ سر دروني که هنوز به کلام نيامده.وقتي که آدم در مورد بدبختي هايش مي گويد و مي خندد، اين خنده خيلي معنادار است. اينجا همدلي دقيقاً يعني اينکه شما کاري کنيد که او گريه کند؛ دقيقاً يعني اين؛ يعني اينکه او بايد احساسات اش را بپذيرد و پنهان نکند. شما که آدم همدلي هستيد مي دانيد که آن مصيبت ها خنده دار نيست. طرف مقابل تان هم مي داند اما بروز نمي دهد. وقتي شما بگوييد اين بدبختي ها که خنده ندارد و ناراحتي خودتان را از مصيبت هاي طرف نشان دهيد، او همدلي شما را کاملاً درک مي کند. منبع:مجله همشهري جوان




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 911]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن