تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه پرهيز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى‏كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798462090




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از انها در زير مي‌آيد. خراسان:دموکراسي به سبک سارکوزي «دموکراسي به سبک سارکوزي»عنوان يادداشت روزنامه‌ي خراسان به قلم رضا خواه است كه در آن مي‌خوانيد؛بعد از رسوايي اخلاقي استروس کان رئيس سابق صندوق بين المللي پول و جدي ترين رقيب احتمالي رئيس جمهور فرانسه در انتخابات رياست جمهوري 2012، روز گذشته نوبت دومينيک دوويلپن‌، نخست وزير سابق فرانسه و يکي ديگر از رقباي احتمالي نيکولا سارکوزي بود تا وي نيز اين بار به اتهام مشارکت در بي اعتبارسازي رئيس جمهور فرانسه از طريق جلوگيري نکردن از افشاگري‌هاي جعلي عليه وي،‌ به 15 ماه حبس تعليقي محکوم شود. نخست وزير سابق فرانسه در واکنش به اين حکم ، دادسراي پاريس را متهم کرد که تحت تاثير دستورات نيکولا سارکوزي قرار دارد. وي به خبرنگاران در بيرون از دادگاه گفت: اگر اين حقيقت را در نظر بگيريم که دادسرا نماينده وزير دادگستري است که به نوبه خود بايد پاسخگوي نيکولا سارکوزي باشد،‌ همه اين اتفاقات قابل درک خواهد بود. ظاهرا رئيس جمهور جنجالي فرانسه که از محبوبيت بسيار پايين خود در ميان مردم مطلع است شيوه جديدي از دموکراسي را در پيش گرفته و تلاش مي کند تا با خارج ساختن رقبا از صحنه راه دست يابي دوباره خود به قدرت را هموار سازد. اين در حالي است که نتايج جديدترين نظر سنجي در رابطه با انتخابات رياست جمهوري سال 2012 فرانسه حاکي از آن است که کانديداهاي جناح چپ اين کشور هنوز هم پيروز اصلي اين انتخابات و نيکولا سارکوزي بازنده اصلي آن است. اين نظر سنجي که از سوي موسسه BVA و براي شبکه تلويزيوني RTL فرانسه انجام و نتايج آن ديروز منتشر شد حاکي از آن است که دستگيري دومينيک استروس- کان که پيش از اين پيروز اصلي همه نظر سنجي‌هاي مربوط به انتخابات سال 2012 بود‌، هيچ تاثيري در اقبال جناح چپ براي پيروزي در اين انتخابات نداشته است. بر اساس اين نظر سنجي "مارتين اوبري"‌، رهبر سوسياليست‌هاي فرانسه و" فرانسوا اولاند"‌، رهبر سابق اين حزب‌، به عنوان کانديداهاي احتمالي جناح چپ در دور اول انتخابات مقام اول را کسب مي‌کنند و پس از آن در دور دوم به ترتيب با کسب 59 و62 درصد آرا با قطعيت نيکولا سارکوزي را شکست مي‌دهند. مدل پست مدرن دموکراسي در فرانسه کمي هم شبيه نوع حکومت ديکتاتورهاي سابق در خاورميانه مي باشد به اين معني که بهترين رقابت انتخاباتي رقابت بي رقيب است، همان طور که سال هاي متمادي امثال بن علي و مبارک در انتخابات متعدد شرکت مي کردند و پيروز مي شدند. با اين حال هنوز تا زمان انتخابات فرانسه زمان بسيار است و بايستي منتظر حوادث غير مترقبه اي براي کانديداهاي باقي مانده بود. جمهوري اسلامي:پيگيري اهداف جنگي در پوشش صلح «دموکراسي به سبک سارکوزي»،«پيگيري اهداف جنگي در پوشش صلح»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در ان مي‌خوانيد؛عقب نشيني حقيرانه‌اي كه باراك اوباما از مواضع اخيرش در نشست مشترك با لابي صهيونيستي (آيپك) داشت، يكبار ديگر و در مقياسي عجيب و حتي باورنكردني، به خوبي نشان داد كه روساي جمهور آمريكا تا چه اندازه بازيچه اميال صهيونيستها هستند و براي "حفظ قدرت" و كسب امتيازات شخصي، در برابر مشتي صهيونيست، كرنش مي‌كنند؟ نطق اوباما در محل وزارت خارجه آمريكا، عليرغم تمامي امتيازاتي كه به صورت يكجانبه نصيب صهيونيستها مي‌كرد، مطلوب آنها نبود و در فاصله كوتاهي با اعمال فشار و تحقير اوباما به وي صراحتاً گوشزد كردند كه مطلوب واقعي آنها چيزي به مراتب افزون‌تر است كه بايد سريعاً و در اولين فرصت ممكن اعلام شود. اظهارات اوباما در جمع لابي صهيونيستي به تعبير "گري سيك" تحليل گر روزنامه انگليسي "اينديپندنت"، بسيار فلاكت‌بار بود كه براي اوباما به عنوان رئيس جمهوري آمريكا حتي ذره‌اي از اعتبار و منزلت اجتماعي را هم باقي نگذاشت. اوباما در ابتداي سخنراني از تك تك مقامات صهيونيستي كه در جلسه حضور داشتند، به اسم، تجليل كرد و آنچنان خفت و خواري از خود بروز داد كه جداً ترحم انگيز بود. برخي گزارش‌ها نشان مي‌دهند بنيامين نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي در جريان ديدارش با اوباما كه ساعاتي پس از سخنراني وي در وزارت خارجه آمريكا صورت گرفت، به شدت به وي حمله ور شده و در واقع وي را بازخواست و محاكمه و هشدار داده است كه اگر مواضعش را رسماً و فوراً اصلاح نكند، از حمايت صهيونيست‌ها در انتخابات رياست جمهوري خبري نيست. اوباما هم با بلاهت كامل، همين نكته را در اظهاراتش خطاب به افراد حاضر در جلسه با لابي صهيونيستي (ايپك) مورد تصريح قرار داد و گفت: قاعدتاً رئيس جمهوري كه در آستانه انتخابات، به فكر حفظ قدرت و ماندن در كاخ سفيد است، نبايد وارد اين مقولات شود ولي من به خاطر علاقه و ارادتي كه به اسرائيل دارم، اين حرفها را زدم كه نشان بدهم اوضاع به زيان شما به پيش مي‌رود و بايد فكري كرد كه اين روند، متوقف شود تا بلكه اوضاع تغيير كند و بايد واقعيت‌ها را هم در نظر گرفت.واقعيت‌هاي مورد نظر اوباما چه چيزهائي هستند؟ 1 - تعداد فلسطيني‌ها به ويژه در كرانه باختري به سرعت درحال افزايش است و تناسب جمعيت و بافت اجتماعي را به شدت به زيان اسرائيل دگرگون مي‌كند.2 - دفاع از موجوديت اسرائيل روز به روز سخت‌تر و پيچيده‌تر مي‌شود. 3 - چهره دنياي عرب در پرتو تحولات منطقه و "ظهور نسل جديدي از اعراب" قوياً تغيير كرده و آن زمان گذشت كه با تفاهم يكي دو رهبر عرب، به صورت جعلي به صلحي برروي كاغذ دست مي‌يافتيم. در آينده اسرائيل نه با يكي دو نفر بلكه با ميليونها عرب مواجه است. 4 - نه تنها خاورميانه تغيير كرده كه حتي جامعه جهاني هم دستخوش تحولات بنيادي است. فلسطيني‌ها در كريدورهاي سازمان ملل در نيويورك به دنبال منافعشان مسابقه گذاشته‌اند و بي‌صبري، نه فقط در جهان عرب كه حتي در مجالس سراسر دنيا مشهود است. اين جملات با چنين صراحت و ادبياتي، فهرست تهديدات عليه صهيونيستها و جهاني شدن انزواي رژيم صهيونيستي را محرز تلقي كرده و به فكر چاره جوئي، آنهم بخاطر حفظ منافع اين رژيم است. وي دوباره ضرورت به رسميت شناختن كشور فلسطين با حذف حق حاكميت و ارتش درحد خودگرداني، را تكرار كرد و بر اين نكته تصريح نمود كه قبل از آنكه دير شود، بايد كاري كرد كه اهداف و برنامه‌هاي آمريكا و اسرائيل محقق شود و انزواي اسرائيل، به قانون و روال طبيعي منطقه تبديل نگردد. اوباما ضمن حمايت مطلق و بدون قيد و شرط از رژيم صهيونيستي و عملكرد آن، همه چيز در قلمرو منافع فلسطيني‌ها را به مذاكره با اسرائيل مرتبط كرد كه حتي پيش شرط آنهم به رسميت شناختن موجوديت رژيم صهيونيستي است. وي حتي از اظهاراتش در مورد مباني صلح و از جمله مرزهاي 1346 (1967 ميلادي) را پس گرفت و آنرا هم قابل مذاكره دانست كه به نفع صهيونيستها و در چارچوب منافع رژيم تل آويو، قابل دستكاري و تجديدنظر است. اوباما "حق دفاع از خود" را به صورت يكطرفه و فقط براي صهيونيستها تعريف كرد و پذيرفت ولي به بهانه مقابله با تروريسم، تصريح نمود كه طرف فلسطيني بايد يك "ايالت غيرنظامي" را كه فاقد ارتش باشد، بپذيرد. وي به روند مذاكرات تحميلي دهه‌هاي اخير با طيف خائن فتح و تشكيلات خودگردان اشاره كرد كه همان مبنا مي‌تواند با توجه به تغييرات 44 سال اخير، معتبر و قابل استناد باشد. در اينجا اوباما، رازي را فاش كرد كه عمق خيانت مذاكره كنندگان فلسطيني را بازگو مي‌كند و آن اينكه چيزي را به صورت علني گفته كه براي مدتهاي طولاني مورد توافق طرفهاي مذاكره بوده و رئوس مذاكرات پنهان را آشكار ساخته است. اما چرا؟ زيرا نمي‌تواند براي دهه‌هاي بعدي هم صبر كرد چون زمان به زيان اسرائيل به پيش مي‌رود و بايد "مردم اسرائيل" از آنچه لايق و مستحق آن هستند، برخوردار شوند. البته ما با اين واژه در ادبيات و تبليغات يك جناح سياسي آشنائي داريم و توجه بيشتر به ما نشان مي‌دهد كه چنين ادبياتي از كجا سرچشمه گرفته است؟ موضوع مهمتر اينكه اوباما از تمامي طرفهاي ديگر خواست كه آنها هم كوتاه بيايند و انعطاف نشان دهند تا همه چيز فقط به اسرائيل تحميل نشود! و سختي‌ها و تصميمات سخت و سنگيني بار اقدامات سرنوشت ساز، تقسيم گردد! نكته مهم اينست كه حتي اظهارات هفته پيش اوباما هم، ديدگاهي فراتر از اشغال و رسميت يافتن هميشگي اشغال و پذيرش پيامدهاي اشغال را ديكته مي‌كرد ولي امروز در پرتو تهديدات لابي صهيونيستي، مواضع آمريكا به مراتب ظالمانه‌تر از گذشته عليه فلسطيني‌ها ترسيم شده است. در واقع آمريكا و صهيونيستها مايلند تمامي آنچه از طريق جنگ و كشتار و جنايت 63 ساله قادر به تحقق و تثبيت آن نبوده‌اند را در پوشش صلح و دلسوزي براي منطقه و فلسطيني‌ها تحميل كنند ولي باز هم نمي‌توانند. رسالت:آيا جنگ چهارم در راه است؟ «آيا جنگ چهارم در راه است؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم  ‌دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛تجربه سي سال گذشته مي‌گويد كه ايالات متحده آمريكا هر ده سال يك جنگ خانمانسوز را به منطقه خاورميانه تحميل كرده است. لذا اكنون كه ده سال از آخرين لشكركشي‌هاي آن قدرت به افغانستان و خاورميانه مي‌گذرد، زمزمه جنگ و بحران دوباره در كانون‌هاي فكر و راهبرد نويسي آمريكا شنيده مي‌شود. جنگ براي آمريكايي‌ها خاصيت انحراف تحولات از مسير واقعي را داراست. لذا نگراني در قبال تحول تازه بي مورد نيست. سي سال پيش زماني كه انقلاب اسلامي ايران روح تازه‌اي را در حركت‌هاي رهايي بخش اسلامي دميده بود، جنگي هشت ساله به منطقه تحميل گرديد. يك دهه بعد در ابتداي دهه 1990 ميلادي، غربي‌ها با حمله به عراق، صدام را بهانه تحميل طرح "مشاركت براي صلح ناتو" و استقرار پايگاه‌هاي نظامي متعدد در منطقه قرار دادند و ده سال بعد از آن نيز در ابتداي دهه 2000 ميلادي انفجار مشكوك برج‌هاي دوقلو بهانه‌اي شد كه ده سال جنگ، بمب، موشك، جاسوسي، ترور و تهديد خوراك روزانه مردمان خاورميانه شود. از بوش تا اوباما، دروغ‌هاي رنگيني گفته شد، اعراب سرمايه‌هاي بيشتري از دنياي اسلام را زير پاي نظاميان غربي ريختند اما باز هم تروريسم گسترش بيشتري يافت، مواد مخدر از سنتي به صنعتي تبديل شد و سياسي گرديد، خون مسلمان از نفت خليج‌فارس ارزان‌تر شد و عاملان اين جنايات دريده‌تر از هميشه از تريبون‌هاي سازمان ملل متحد به دنبال دشمنان و مقصران تازه مي‌گردند. در شب سرنگوني حسني مبارك ديكتاتور مصر، شبكه خبري بي‌‌بي‌سي در گزارشي از قاهره چنين تحليل كرد كه هنوز ايالات متحده در قبال تحولات مصر، سردرگم است. چون نتوانسته مسير تحولات را پيش‌بيني نمايد. در واقع از زماني كه در تونس و سپس مصر انقلاب شد، آمريكايي‌ها با تزلزل جدي در راهبردهاي منطقه خود مواجه شدند و اكنون اگر در هر جاي ديگر انقلاب شود، فضا براي راهبردهاي اين قدرت تنگ‌تر مي شود و اكنون كه سياست مشت آهنين آمريكا، غرب وخاصه همپيمانان منطقه‌اي منجر به سكته‌اي تحميلي در حركت‌هاي انقلابي شده است، اوباما جهت اجراي نقشه‌هاي خطرناك‌تر آماده شده است. او در سفر دوره‌اي به اروپا به دنبال جلب نظر كشورهاي غربي براي جنايات تازه است. نگاهي به تاريخ تحولات گذشته نشان مي‌دهد كه سياست‌هاي نظامي آمريكا همواره در حالتي از انفعال شكل گرفته است. سخنراني هفته گذشته آقاي اوباما نيز حاكي از انفعالي تازه بود. او با تحريف واقعيات منطقه سعي كرد جاي سياست نرم و سخت را عوض نمايد. حركت‌هاي اصيل مردمي را توطئه و حركت‌هاي انحرافي را واقعيت نشان دهد. اما تناقض گويي او در قبال كشور فلسطين  نشان دهنده فشار تحولات اخير بر آمريكا است. از پذيرش مرزهاي پيش از جنگ 1967 ميلادي تا اعلام پشيماني در نشست چند روز بعد آيپك - لابي بزرگ صهيونيست‌ها در آمريكا- هم صهيونيست‌ها و هم فلسطيني‌ها را به او بدبين كرده است. از طرفي دموكرات‌ها به خاطر همراهي و بعضا سكوت در قبال اقدامات ديكتاتورهاي عرب، به شدت زير سئوال‌اند. از زمان بيل كلينتون دموكرات‌ تاكنون، آنها هر سياستي اعم از تهديد، جنگ و تحريم را به نام دموكراسي سازي و دفاع از حقوق بشر به خاورميانه تحميل كرده‌اند، اما اكنون همراه سياست‌هاي سركوب نهضت‌هاي رهايي بخش به شمار مي‌روند. اين دوگانگي خيلي زود شعارهاي ضد استبدادي حركت‌هاي انقلابي را به سمت فريادهاي ضد آمريكايي سوق داده است، با اين تفاوت نسبت به گذشته كه اكنون، شماري از سياستمداران انقلابي در كشورهاي اسلامي نيز در اين قالب عمل مي‌كنند، يعني عملكرد تازه آنها به طور جدي راهبردهاي سنتي آمريكا را به مقابله جدي فراخوانده است. مصر كه قرار بود در قالب سياست ايران هراسي و انتقال بحران از خط مقدم جنگ با اسرائيل، به سمت مرزهاي ايران و خليج فارس، نقش محوري را در اجراي طرح اسرائيل محور خاورميانه بزرگ ايفا نمايد، اكنون شرايط تازه‌اي يافته است. باز شدن گذرگاه رفح عمق استراتژيك سرزمين‌هاي اشغالي را با تغيير جدي به سود مقاومت مواجه كرده است. اتحاد گروه‌هاي فلسطيني يادآور وحدت اعراب پيش از جنگ‌هاي 1948 ميلادي است، توان مانور نظامي و همكاري رژيم صهيونيستي با مصر در صحراي سينا محدود شده است و با گسترش انقلاب در ديگر كشورهاي اسلامي، موضع اخير شاه اردن، واقعيات تازه‌اي را روشن كرد. او گفت: "هر لحظه ممكن است من و ديگر سران عرب نيز به سرنوشت مبارك گرفتار شويم و اين پيام را خود آمريكايي‌ها به دوستان عرب خود اعلام نمايند." واشنگتن ديگر حتي اگر بخواهد، نمي‌تواند پشتوانه محكمي براي دوستان عرب خود باشد. بنابراين طبيعي است كه قدرت‌هاي امروز غرب، براي جلوگيري از سير طبيعي تحولات، به دنبال جنگي تازه باشند. اوباما نيز به مجري بدون اراده جنگ سالاران آمريكايي - صهيونيستي تبديل شده است. در واقع او با يك ضرب الاجل جدي از طرف حكام پشت پرده قدرت در واشنگتن مواجه شده است كه اگر اهداف اسرائيل محور آنها را تامين نكند، بايد جاي خود را به جمهوريخواهان بدهد كه همواره آغازگر جنگ‌هاي بزرگ منطقه بوده‌اند. رونالد ريگان جمهوريخواه جنگ عراق با ايران را تحريك كرد، بوش پدر همتاي غربي او جنگ عليه صدام را پس از اشغال كويت فرماندهي كرد و از آن پس هنوز خاورميانه از شرايط اضطراري جنگ خلاص نشده است و سرانجام اينكه جنگ سوم توسط بوش پسر عليه افغانستان و عراق شكل گرفت. او طرح نظم نوين جهاني پدرش را اجرا كرد كه طبق آن اصول دموكراسي غربي بايد از طريق اسلحه به ديگر نقاط جهان تحميل شود. حال اگر اوباما سنت شكني كند و جنگي تازه را اين بار توسط دموكرات‌ها آغاز نمايد، حداقل در ميان نخبگان قدرت دوره بعدي انتخابات خود را تضمين كرده است و گرنه جانشين جمهوريخواه او را با قراردادهاي نظامي تازه آماده ساخته‌اند.  او پس از سه سال لبخند تغيير، بسياري از پيروان خود را در ميان ملت آمريكا از دست داده است و اكنون به دنبال راهبردهاي سخت براي جمع كردن راي است و مي‌خواهد اين بار نه بر اساس راي مردم، بلكه بر اساس منافع لابي‌هاي قدرت آمريكا در قدرت بماند. يعني همان شيوه‌اي كه به طورمعمول دموكرات‌ها در دور دوم رياست جمهوري خود بدان تمسك مي‌جويند. طبيعي است كه در صورت عدم توفيق دموكرات‌ها، جمهوريخواهان در رقابت انتخاباتي آينده بيش از گذشته شعار جنگ سر خواهند داد. اما آيا خاورميانه همچنان ميدان مناسبي براي جنگ مديريت شده آمريكا است؟روح مردمي حركت‌هاي رهايي بخش و ارتباط انقلابيون مسلمان با يكديگر از طريق فضاي مجازي كنوني، شرايط مديريت بحران‌ها را براي آمريكايي‌ها دشوارتر ساخته است. برخي بازيگران همچون تركيه به دنبال شكل دهي به جريانات آرام سياسي در اطراف مرزهاي اسرائيل هستند. اما آمريكايي‌ها اطميناني ندارند كه ترك‌ها با تجربه كم بتوانند نقش آرامش بخش را در اين تحولات بازي نمايند. فلسطين،‌ اولين موضوعي است كه مرزهاي اختلاف در سياست خارجي كشورهاي اسلامي را كنار زده است و آمريكايي‌ها كه تاكنون تنها از طريق تباني، منافع صهيونيست‌ها در اين منطقه را تامين كرده‌اند چاره‌اي جز پذيرش بخشي از واقعيات جديد را ندارند، اما حتي يك گام نزديك شدن به واقعيات جديد، آنها را به همان ميزان از لابي صهيونيست‌ها دور خواهد ساخت، صهيونيست‌هايي كه امروز به عامل اصلي تحريك جنگ چهارم تبديل شده‌اند. به هر حال اكنون عوامل سنتي ايجاد جنگ جمع‌اند، اما عوامل جديد كه نتايج آن را پيش‌بيني ناپذيركرده است نيز در حال قدرت يابي است. اگر جنگ‌هاي چهل سال اخير را به سلسله جنگ‌هاي 1948 تا 1978 ميلادي (جنگ رمضان و...) اضافه كنيم، مي‌توان گفت كه در طول شصت سال گذشته، غرب غير از جنگ، هيچ راهبرد سازنده‌اي براي خاورميانه نداشته است. آنها اكنون نيز به دنبال توطئه‌اي ديگر هستند تا سنت نياكان خود را ادامه دهند. وظيفه مسلماناني كه اكنون بيش از گذشته، بيدار شده و خائنان به تاريخ خود را شناخته‌اند،‌ اتحاد راهبردي در مقابل توطئه‌هاي تازه است. مردمان و مسئولان ايران، عراق، مصر، تونس، لبنان، افغانستان و تركيه مي‌توانند در اين مسير نقش محوري تازه‌اي را بازي نمايند. بهترين تجربه آنها در طول 60 سال گذشته مي‌تواند اين باشد كه هيچ گاه اجازه ميدان داري به جنگ سالاران غربي و سربازان منطقه‌اي آنها ندهند. ايران:بايدها و نبايدها «بايدها و نبايدها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ايران به قلم علي‌اكبر جوانفكر است كه در آن مي‌خوانيد؛مديحه‌سراياني كه با كلام شورانگيز خود به ذكر مناقب ائمه اطهار(ع) مي‌پردازند و نوحه‌خواناني كه جنبه‌هايي آموزنده از حماسه‌هاي ماندگار مظلوميت همراه با مجاهدت، صلابت و اقتدار معنوي و اخلاقي اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را به تصوير مي‌كشند تا قلوب و اذهان مردم ايران را به نور وجود با بركت بهترين‌هاي عالم، مصفا سازند، شايسته است با بهره‌گيري از سخنان هدايتگر رهبر فرزانه انقلاب، به اين مهم توجه كنند كه زبان، لحن، صدا، فكر، انديشه، مراودات و مناسبات آنان، همواره بايد منعكس‌كننده زيباترين، ارزشمندترين و پاك‌ترين مفاهيم باشد. مردم متدين ايران به مداحان اهل بيت(ع) چشم دوخته‌اند كه ببينند از آنان چه كلامي و با چه لحن و ادبياتي صادر مي‌شود تا جانهاي تشنه خود را از آن سيراب سازند و عشق و ارادت خالصانه خود را به خاندان مطهر رسول خدا(ص) تجديد يا تشديد كنند. متجلي‌كردن مكارم اخلاق در متن و بطن جامعه و سازماندهي يك جامعه آرماني و نمونه اسلامي، هدف غايي از همه مجاهدتهاي بي‌وقفه‌اي است كه ملت پر افتخار و سربلند ايران تاكنون به انجام رسانده و براي تحقق آن نيز بهاي گزافي پرداخته است. مديحه‌سرايان و نوحه‌خوانان ما نه تنها بايد معرف جلوه‌هاي زيبا و آموزنده‌اي از مكارم اخلاق و در عالي‌ترين شكل آن باشند، بلكه از آنها انتظار مي‌رود كه با استفاده از فرصت سخنوري در جمع مؤمنين و متدينين جامعه، درسهاي آموزنده قرآن كريم و معارف نوراني اهل بيت(ع) را سرلوحه كار خود قرار دهند و با تبيين زواياي پيدا و پنهان زندگي پندآموز آنان، نظام اسلامي را در جهت گسترش اخلاق نيك و جاري كردن ارزشهاي ناب ديني در دل و جان مردم، ياري دهند. با ترويج خُلقيات خوب و تأكيد بر روحيه همدلي، برادري، صفا و صميميت ميان مردم است كه مي‌توان يك جامعه انساني را در جهت نيل به آرمانهاي بزرگ الهي، اعتلا بخشيد و آن را به زيور نيك انديشي، تعاون، صبر، احسان، ايثار و گذشت، اميد به آينده، كمك به نيازمندان و پرهيز از تنگ نظري، نااميدي، بدخواهي و بُخل آراست. جامعه مداحان و نوحه‌خوانان، تركيبي از عناصر متدين و دلسوخته است كه صوت دلنشين خود را به مثابه موهبتي الهي به خدمت مي‌گيرند تا عطر وجود نوراني و مبارك ائمه معصومين(ع) را در فضاي ايران اسلامي پراكنده سازند و دلهاي خيل مشتاقان را جلا بخشند. پس لازم است كه آنها در گفتار، رفتار و كردار خود، همه ارزشهاي زيباي دين مبين اسلام را متجلي سازند، دوستي‌ها را تقويت كنند، محبت و مهرباني را تشويق نمايند، نوعدوستي و امداد به نيازمندان را به ديگران بياموزند و با زدودن غم‌ها، كدورت‌ها و بدفهمي‌ها از روح و روان مردم، شور و نشاط همراه با افكار سالم و سازنده را جايگزين آن سازند. آنها نه فقط از كاربرد آهنگهاي بد و لهوي در كار مداحي و نوحه‌خواني بايد بپرهيزند بلكه لازم است از بيان هرگونه سخن سست و بي‌اساس و تعرض به ديگران در اجتماعات عمومي اجتناب ورزند و دلهاي مؤمنان را به ذكر مناقب صحيح و متقن، شاد و خوشحال كنند. تجربه‌هاي گذشته، مؤيد اين سخن است كه هرگاه مداحان اهل بيت(ع) وارد حوزه مباحث و مجادلات بي‌حاصل سياسي و گروهي شدند، از شأن و منزلت جايگاه خويش فاصله گرفتند و نه فقط تأثير و جذابيت كلام خويش را از دست دادند بلكه به جاي پراكندن صفا و صميميت در صف مؤمنان، آنها را به چند‌دستگي و اختلاف انداختند و دغدغه و نگراني را به جامعه تزريق كردند. سخنان حكيمانه رهبر معزز انقلاب، فرصتي را فراهم آورده است تا معدود مداحاني كه از سر غفلت و بي‌توجهي، در مسيري خلاف شئون جامعه اسلامي قرار گرفته بودند، از كوبيدن بر طبل بي‌اخلاقي باز ايستند و ضمن تجديد‌نظر در گفتار و رفتار خود، تحكيم وحدت جامعه اسلامي را سرمشق خويش قرار دهند سياست روز:انگار نه انگار! «انگار نه انگار!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛انگار نه انگار که سال جهاد اقتصادي است!‌ اصلا کسي حواسش به اين سال نيست؛ آنقدر بحث و جدل بر سر چيزهاي کوچک تنش آفرين وجود دارد که از يادشان رفته که امسال قرار است جهاد اقتصادي شود؟! اصلا جهاد اقتصادي به چه دردمان مي‌خورد؟! تا وقتي جهاد جدل و تنش هست، ما را چه به جهاد اقتصادي؟!نه؟ بر سر وزير اطلاعات بحث و جدل مي‌کنيم خوب است ديگر!همين مي‌شود خوراک چند ماه داخل و خارج. اين تمام نشده وزارت ورزش شروع مي‌شود. مجلس آن را تصويب مي‌کند دولت نمي‌پذيرد. هر کدام هم دلايل خود را دارند. خوش به حال سال جهاد اقتصادي، نه؟ هنوز بحث داغ وزارت ورزش پايان نيافته ادغام وزارتخانه‌ها شروع مي‌شود.اي بابا سال جهاد اقتصادي چه صيغه‌اي است ديگر؟ رهايش کنيد. الان از همه مهمتر ادغام وزارتخانه‌هاست که هر کدام از طرفين ساز خود را مي‌زنند. در سال جهاد اقتصادي ادغام وزارت نفت، يکي از وزارتخانه‌هاي مهم اقتصادي با وزارت نيرو از همه مهمتر است. تازه بحث و گفت‌وگوهاي دوستانه بين دولت و مجلس هم گل کرده است، نه؟! اين هنوز پايان نيافته ادغام وزارت راه و ترابري با مسکن رو مي‌شود. سال جهاد اقتصادي هم که اصلا اهميت ندارد.آنقدر اقتصادمان رونق دارد که نيازي به جهاد ندارد. بچسبيم به بحث داغ وزارت صنايع با بازرگاني.دو وزارتخانه ديگر اقتصادي که در جهاد اقتصادي هيچ نقشي هم ندارد. وزير هم نداشته باشند اصلا مهم نيست. خودشان، خودشان را مي‌گردانند. چه ربطي به سال جهاد اقتصادي دارد. اصلا سال جهاد اقتصادي به کدام وزارتخانه، مربوط مي‌شود؟!مجلس هم دخيل است؟! قوه قضائيه چطور؟! به قوه قضائيه که به گمانم ربطي نداشته باشد. آخر مفسد اقتصادي که نداريم که پول‌هاي مملکت را بالا کشيده باشد آن وقت بخواهيم پدرش را دربياوريم. مگر نه؟بندگان خدا را مهر مفسدان اقتصادي مي‌زنند بي‌انصافانه، فقط يکي از آنها رقمش را بلد نيستم بنويسم اينقدر ميليارد تومان معوقه اقساطش بوده همين! چکارش داريد. سرمايه‌گذاري کرده، کار اقتصادي کرده، بگذاريد به کارش ادامه دهد بنده خدا را. برويد سراغ آنهايي که مي‌خواهند 3 ميليون تومان وام بگيرند. آن وقت تا فيها خالدونش را مي‌خواهند. قبض تلفن، اجاره‌نامه يا سندخانه، پايان خدمت، گواهي امضا از دفترخانه اسناد، گواهي کسر از حقوق از محل کار، جانم برايتان بگويد، همين مدارک کافي است. اگر شناسنامه مادر و پدرتان باشد هم خوب است. اگر هم فوت کرده باشند که خدا رحمتشان کند، برگه فوتشان کفايت مي‌کند.باز سال جهاد اقتصادي از يادمان رفت. فکر نمي‌کنيم که مملکت نياز به جهاد اقتصادي دارد. اصلا لازمه جهاد اقتصادي چيست؟ توليد که بالاست. واردات که صفر است. جنس چيني و تايواني هم که اصلا در بازار نيست. کالاهاي وطني به راحتي در بازار جولان مي‌دهند. توليد هم که باشد، خدا برکت بدهد به اشتغال، بي‌کاري هم که نداريم. پروژه‌هاي اقتصادي هم هر روز بهره‌برداري مي‌شود. خوب پس چه کاري مي‌ماند؟! همان بحث و جدل‌هاي هميشگي خوب است. به کارمان برسيم که عقب مانديم. مردم سالاري:دولت و علا قه به حاشيه «دولت و علا قه به حاشيه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن مي‌خوانيد؛گويا قرار است عادت کنيم که برخي اقدامات دولت که مي تواند با يک تصميم گيري کارشناسي شده، به راحتي مديريت شود، با حاشيه و واکنش هاي مختلف همراه باشد و دستگاه هاي ديگر نيز درگير اينگونه اقدامات شوند. موضوع ادغام وزارتخانه ها از آن جمله مسائلي است که حاشيه هايش هنوز ادامه دارد. پس از آنکه، ابلا غ ادغام وزارتخانه ها از سوي دولت به شکل غير قانوني صورت گرفت و در نهايت با ورود مقام معظم رهبري و تفسير شوراي نگهبان، دولت پذيرفت که بايد اين ادغام ابتدا در مجلس به تصويب برسد و سپس مرحله اجرايي آن صورت گيرد، اينک عدم معرفي سرپرست براي وزارت نفت، موضوعي است که همچنان حاشيه ساز است و علي رغم نظر صريح شوراي نگهبان مبني بر غير قانوني بودن سرپرستي رئيس جمهور بر وزارتخانه ها، رئيس دولت نمي خواهد تن به قانون بدهد و همچنان خود را سرپرست وزارت نفت مي داند. شوراي نگهبان در تفسير اصل 135 قانون اساسي معتقد است که رئيس جمهوري نمي تواند شخصا سرپرستي وزارتخانه هايي که وزير ندارند را برعهده بگيرد اما پس از اين صراحت قانوني، معاون حقوقي دولت، از ادامه سرپرستي رئيس جمهور بر وزارت نفت خبر مي دهد. با اين تفاسير، اي کاش دولت به افکار عمومي در خصوص اين عدم پايبندي به قانون که به وضوح روشن است، پاسخ مي داد. آيا وقتي بالا ترين رده هاي اجرايي کشور از پذيرش قوانين، آن هم با اين صراحت، شانه خالي مي کنند، چگونه مي توان انتظار داشت که قانون گرايي در کشور نهادينه شود؟ آيا شرايط وزارت مهمي  مثل نفت با اين حواشي قانوني در خصوص مديريت اش، آن هم در سال جهاد اقتصادي مي تواند مطلوب باشد؟ در کنار اين موضوع، ايران مدتي است که رياست دوره اي اوپک را عهده دار شده و وزير نفت کشورمان پس از سال ها در اين جايگاه قرار گرفته بود. حال با توجه به وضعيت موجود، مشخص نيست که در اوپک، چه کسي از طرف ايران براي نشستن بر صندلي رياست اوپک معرفي مي شود. پيش از اين شايعه هايي مبني بر حضور احمدي نژاد در اين اجلاس مطرح بود که به تازگي اين موضوع تکذيب شده ودولت اعلام کرده که يکي از وزرا را به اين نشست خواهد فرستاد. اگر از حوزه تخصص فعلا عبور کنيم، قطعا معرفي وزيري که در وزارت نفت هيچ  گونه مسووليتي ندارد، براي اوپک چندان به لحاظ ديپلماتيک قابل قبول نيست. آيا در وجه بين المللي، اين سوال در اوپک مطرح نمي شود که مگر ايران، براي وزارتخانه مهمي چون نفت، نتوانسته وزير يا سرپرستي معرفي کند  که يکي از اعضاي دولت به اوپک آمده است؟ آيا با اين شرايط، به جاي بهره گيري از فرصت اوپک، حاشيه هايي حتي غير رسمي، اطراف نام ايران قرار نمي گيرد؟ اين تصميمات حاشيه ساز دولت در حالي مطرح مي شود که محمدعلي خطيبي، نماينده ايران در اوپک اعلام کرده که «رياست ايران بر اوپک بدين معنا نيست که ايران هر کسي را به اجلا س بفرستد بلکه اجلاس اوپک مربوط به وزراي نفت اوپک است و بايد وزير نفت يا سرپرست به وين برود.» براين اساس، باز هم مي گوييم که اي کاش دولت پاسخ مي داد که چرا علاقمند است که موضوعي که مي تواند با معرفي سرپرست، روال قانوني اش را طي کند، تبديل به موضوعي شود که روز به روز حاشيه هايش افزايش مي يابد؟ ابتكار:خرداد و اسطورگي، از ممد تا ناصر «خرداد و اسطورگي، از ممد تا ناصر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد؛خردادماه در تقويم معاصر، به ماهي متفاوت و سرشار از نمادها و اسطوره‌ها در فرهنگ ايراني بدل شده است. تقريباً همه مناسبت‌هاي خرداد از يک‌سو ريشه در حضور و مشارکت جمعي ايرانيان براي وقوع رخدادي بزرگ دارند و از سويي ديگر، بر فراز همه اين حضورها، نماد و اسطوره‌اي به‌عنوان محرک و راهبر خودنمايي مي‌کند. دراين‌بين، روزهاي تاريخي 15 و 14خرداد در تقويم، به نام اسطوره امام خميني و حضور آگاهانه ملتش رقم خورده است. 48سال پيش، در نيمه‌راه خرداد 42، اولين جرقه‌هاي مبارزه براي آزادي در خيابان‌هاي تهران رقم خورد. صدها جوان ايراني به خاک و خون نشستند تا نخستين گام و اولين مشارکت ايراني‌اسلامي براي آزادي از چکمه‌هاي استبداد برداشته شود. اولين خون‌ها براي مبارزه اي بزرگ بر زمين ريخته شد. قيام عمومي شد و شهربه‌شهر، خيابان‌به‌خيابان و خانه‌به‌خانه، پابه‌پاي خواست مردم و گذر سال‌ها به پيش آمد. مبارزه‌اي که پيشگام آن، رهبري بزرگ و اسطوره‌اي به نام روح‌الله بود. 15سال بعد، قيام ميليوني ملت امام به سامان رسيد که در روزي از روزهاي خرداد کليد خورده بود. سال‌ها بعد و با ارتحال روح‌الله در سال 1368، بار ديگر امت حضوري تاريخي را براي وداع با امام در تقويم خرداد به‌ثبت رساند. امام رفت؛ اما اسطوره امام، جاودانه در تاريخ و خاطر و باور همه نسل‌هاي آينده براي هميشه باقي ماند. 30سال پيش، سوم‌خرداد را حضور و جان‌فشاني صدهاهزار ايراني وطن‌دوست و انقلابي در رمل‌هاي تفتيده جنوب رقم زدند تا خرمشهر را خدا آزاد کند. در پس اين مشارکت براي دفاع از خاک و ميهن، نمادي به نام محمد جهان‌آرا کهکشاني شد. محمد و يارانش در روزهاي اشغال، اسطوره‌وار ايستادگي کردند تا ماه‌ها بعد، در فراقش، در کوچه‌پس‌کوچه‌هاي شهرِ آزادشده، «ممد نبودي ببيني...» سرداده شود. سال‌ها گذشت، دفاع رزمندگان از خاک و آرمان ملت هشت سال به طول انجاميد. حماسه‌ها خلق شدند و در آسمان تاريخ ايران ستاره گرديدند. اما حماسه فتح خرمشهر در کنار نام اسطوره‌هايي مانند محمد جهان‌آرا، همچون خورشيدي تابناک در ميان ستاره‌ها و حماسه‌هاي هشت‌ساله مي‌درخشد. روزها و نمادهاي ديگري از اين دست و از جنس خرداد کم نيست. روزهايي که چهره‌هايي اسطوره‌وار مردم را در راستاي هدف و آرمان جامعه بسيج کرده و از آن چراغ راهي براي آينده و خاطره‌اي در دل تاريخ ساخته‌اند. دوم‌خرداد 76 و 22خرداد 88، با همه اما و اگرها، روزهاي تاريخي ديگري هستند که با صحنه‌گرداني چهره‌ها و مردم، به گامي براي حصول آرمان‌هاي بزرگ بدل شدند. دراين‌بين اما اسطورگي، محدود به قشر و طيف و زمان خاصي نبوده است، تاريخ همواره تکرار شده. نخبه‌ها، رهبرها، اسطوره‌ها و قهرمان‌ها در کنار مردم، برگ روي برگ گذاشته‌اند و تاريخ ملت و سرزمين را شکل داده‌اند. و اين روزها، در وانفساي نياز دوباره جامعه به اسطوره‌هاي اخلاق و راستي و حق‌طلبي، بار ديگر تقويم ايراني، دوم‌خرداد را به نام اسطوره‌اي ديگر و اين‌بار از جنس ورزش به‌ثبت رسانده است. دو روز پيش، در اولين ساعات روز دوشنبه، دوم‌خرداد، ناصر حجازي، عقاب خوش‌نام ميادين فوتبال ايران و جهان، پس از دو سال مبارزه طاقت‌فرسا با سرطان، جان‌ به ‌جان‌آفرين تسليم کرد. جسم حجازي پَر کشيد؛ اما به‌واسطه ترکيب چيره‌دستي‌اش در فوتبال با هزارويک خصلت پسنديده، نامش در قامت يک نماد و اسطوره براي ميليون‌ها ايراني جاودانه ماند. محمد جهان‌آرا با حداقلي از تجهيزات نظامي، از خاک و سرزمين و آرمان انقلاب، مردانه دفاع کرد و اسطوره شد و ناصرخان حجازي در ميداني ديگر، با دستاني خالي و زباني سرخ، سال‌ها عقاب‌وار، پرچم مردانگي و راستي و درستي را بر فراز آسمان غبارآلوده ورزش کشور افراشته نگه‌داشت، در مقابل زورگويي قدرت‌مداران سر خم نکرد و خود را به هيچ‌کدام از بداخلاقي‌هاي رايج نيالود تا اکنون او را هم در زمره محمد جهان‌آراها اسطوره بدانيم؛ چراکه به داشتن اسطوره‌هايي از اين قسم نيازمنديم. به‌ گواه تجربه و تاريخ، از جامعه و جغرافياي بدون قهرمان و اسطوره، رد و نشان چنداني در تاريخ بر جاي نمانده است. اسطوره‌ها شخصيت‌هاي کاريزمايي هستند که توده را همراه نفس‌هاي خويش مي‌کنند. چهره، صدا، سخن و هرآنچه مي‌گويند و مي‌کنند، خواسته يا حتي ناخواسته، به طول‌ موج‌هاي نظرات و مطالبات يک ملت مبدّل مي‌شود. اسطوره‌ها به موازات زمان زاينده‌اند، آنان براي فرزندان و آيندگان سرزمين خويش، همواره اميد به ارمغان آورده‌اند؛ چه اينکه جامعه و ملت همواره به آنان و قهرماناني از آن جنس نياز دارد و مردمان سرزميني که اسطوره ندارند يا اسطوره‌سازي را کنار گذاشته‌ و قهرمانان خود را فراموش کرده‌اند، بي‌پناه و آسيب‌پذير مي‌شوند و به اسطوره‌هاي بيگانه و ديگر فرهنگ‌ها دل خوش مي‌کنند. ازاين‌روست که حفظ و پاسداشت آنان که الگو و نماد مي‌شوند و در قامت قهرمان و اسطوره در قلب مردم خانه مي‌کنند، نياز و وظيفه است. حرمت‌گذاري و بزرگداشت شخصيت‌هاي خورشيدگونه جامعه، حرمت‌گذاري بر تک‌تک اعضاي آن جامعه است. حرمتي که خودباوري، استقلال، رويين‌تني و شکوه را با خود به ارمغان مي‌آورد. آفرينش:نگاهي به فرهنگ عذرخواهي و پوزش «نگاهي به فرهنگ عذرخواهي و پوزش»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛بي گمان انسان ها در هر جامعه ، خانواده و هم چنين هر پست و مقامي که باشند با توجه به شرايط گوناگون، پيروزي ها و موفقيت هايي را تجربه مي کنند و هم اينکه احتمال خطا و اشتباه در کردار و رفتارو گفتار وجود دارد. در اين ميان گاهي احساس موفقيت كرده و گاهي شكست خورده اشتباه مي کنند. در اين بين اگر اين شکست و اشتباه آنها حيطه و شموليتي بيشتر از دايره فردي را دربر گيرد بي شک پيامدها و اثرات ان از ابعاد فردي فراتر رفته و دامن خانواده ، بخش ، نهاد ،سازمان و يا حتي يک جامعه و حتي جهان را در بر مي گيرد . در اين ميان با توجه به بيرون رفتن دامنه پيامد هاي منفي رفتار ،سياست و کردار اشتباه ان شخص و يا مقام، وي در مقابل رفتارو اشتباه خود مسئول است و اينک نه تنها ضررهايي بر خود بلکه تاثيراتي منفي بر گروهي ديگر گذاشته است. در اين حال اگر به واکنش آن فرد و يا مقام اشتباه کننده و مسئول بنگريم مي بينيم که با توجه به فرهنگ ها و جوامع مختلف و با توجه به دامنه توسعه يافتگي و مسئوليت پذيري آن شخص و يا پاسخ خواهي آن جامعه فرد و يا مقام اشتباه کننده رويکردهايي هم چون استعفا، پذيرش اشتباه و مهم تر از همه عذرخواهي انجام داده و تلاش هايي نيز در جهت ازبين بردن آثار منفي رفتار خود را به کار مي برد . در اين حال اگر به اين رويکرد در سطح جهان بنگريم در کشورهاي ديگر متناسب با فرهنگ و مسئوليت پذيري انسان ها و هم چنين پرسشگري رسانه هاو مقامات ديگر فرد اشتباه کننده متناسب با اشتباه و رفتار غلط دست به استعفا و عذر خواهي زده و يا اشتباه خود را مي پذيرد امري که در واقع در بسياري از کشور ها فرهنگي پذيرفته شده است و بسياري از مقامات حتي به علت رفتاري اشتباه پوزش مي‌خواهند و حتي از مقام خوداستعفا مي دهند.  در مقابل در کشور ما به نظر مي رسد اين فرهنگ هنوز نتوانسته است جايگاه مناسب خود را در ميان افراد ، اشخاص و مقامات بگيرد چه اينکه گاه بسيار اتفاق افتاده است بعضي از افراد و مقامات يا از همان ابتداي امر آن اشتباه را نمي‌پذيرند ،اگر اشتباه علني و محرز شود ديگران را مقصر آن مي‌دانند و برخي نيز با عنوان اينکه انسان جايز الخطاست بدون استعفا و حتي عذرخواهي‌اي کوچک از جامعه و شهروندان و...به آساني از ان گذر مي کنند گويي که نه اشتباهي روي داده و نه آن فرد و مقام مسئولي بوده و ... جالب آنکه برخي نيز تا مدت ها نيز خود را همچنان بري از اشتباه دانسته و بر رفتار اشتباه خويش نيز اصرار مي ورزند. آنچه مشخص است بي گمان هر فرد و مقامي در معرض اشتباه و خطاست در اين حال فردي كه اشتباه خود را نمي‌پذيرد نه حاضر به تغيير وضع خود است و نه از كسي كمكي مي‌گيردو پوزشي مي طلبد بي شک جلوي راه پيشرفت و ترقي کشور و جامعه را مي‌گيرد. در اين بين در ارتباطات فردي و اجتماعي هم عذرخواهي توسط شخص و يا مقامي مي‌تواند يكي از بهترين ابزارها براي اصلاح رفتار باشد چه اينکه بيانگر آن است که از اشتباه خود آگاه شده‌ و از تكرار آن جلوگيري مي‌كند و هم از بروز اشتباهات بعدي جلوگيري مي‌كنند. در اين حال آنچه مهم به نظر مي رسد گسترش فرهنگ عذرخواهي در جامعه در بين افراد و مقامات است چه اينکه بايد توجه داشت که نبود فرهنگ عذرخواهي در زبان و عمل مي‌تواند به نتايج جبران‌ناپذيري در کشور و جامعه منجر شود و پيامد هايي گرانبار داشته باشد . دنياي اقتصاد:حذف صفرها از پول ملي؛ اقدامی ابهام‌آمیز «حذف صفرها از پول ملي؛ اقدامی ابهام‌آمیز»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دکتر ناصر یداله‌زاده طبری است كه در آن مي‌خوانيد؛اگرچه طرح اوليه حذف صفر از پول به دهه 1370 باز مي‌گردد، ليكن طي 5/1 سال اخير اين بحث به‌طور جدي‌تري مطرح شد و در نهايت در چند ماه اخير همگام با اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها در اواخر سال گذشته به اوج خود رسيد. آنچه در اين بين عجيب به‌نظر مي‌رسد اظهارات بسيار متفاوت، متنوع و گاه متناقض از جانب مسوولان ذي‌ربط است؛ به‌طوري كه با مطالعه آنها در مجموع نمي‌توان دريافت كه نظام پولي از اجراي آنچه اهدافي را دنبال مي‌كند و آيا اساسا اراده‌ای جدی برای اجراي آن وجود دارد يا خير؟ يك مقام مسوول از اجراي طرح در آينده نزديك خبر مي‌دهد و در مدت كوتاهي پس از آن مقامي ديگر از عدم اجراي آن سخن مي‌گويد. يكي صحبت از حذف سه‌صفر از پول ملي و ديگري پيشنهاد حذف چهار صفر مي‌دهد. درخصوص هدف مورد انتظار از اجراي این طرح نيز اوضاع چندان بهتر نيست. در مواردي به فوايد آن در ايجاد سهولت در معاملات و گاهي به ابزاري در جهت كنترل تورم اشاره مي‌شود و حتي از آن به‌عنوان طرحي كه مي‌تواند منجر به يك انقلاب اقتصادي شود، ‌ياد شده‌است. در اين بازار آشفته ابراز عقيده، ‌آخرين اظهارنظر پيشنهاد برگزاري رفراندوم عمومي براي تصميم به اجراي طرح است. اينكه اساسا در يك نظام دموكراتيك چه موقع و در چه مواردي بايد به آراي عمومي رجوع شود، نياز به مجالي ديگر دارد؛ ليكن به طور اجمال مي‌توان گفت اساسا نظام مدیریتی جامعه در موضوعاتي بايد به آراي عمومي رجوع كند كه علم در آن ورود پیدا نمي‌كند. در غير اين صورت، كارآمدي اقتضا می‌کند در مواردی که علم و عالمان حرفی برای گفتن دارند، پاسخ را از عالمان مربوطه بجوييم و گره فروبسته را به سرانگشت تدبیر آنان بگشاییم. به هر روي اين سردرگمي شايد به‌دليل عدم درك و اطلاع صحيح از تبعات و پیامدهای اجراي آن در اقتصاد آن هم ناشي از عدم مطالعه دقيق و كارشناسي در اين زمينه باشد. حال اين سوال مطرح است كه به‌لحاظ نظري و تجربي معمولا حذف صفر از پول در چه مواقعي انجام مي‌شود؟ براساس نظريه مقداري پول، چنانچه در طي دوره‌اي رشد حجم پول از رشد توليد حقيقي پيشي گيرد، قيمت‌ها به ميزان تفاوت اين دو نرخ رشد افزايش خواهند يافت. مثلا اگر در يك سال رشد توليد حقيقي 5 درصد و رشد حجم پول 12 درصد باشد، رشد سطح عمومي قيمت‌ها (تورم) معادل 7 درصد خواهدبود. بدیهی است با رشد قيمت‌ها طي زمان تعداد صفرها نيز افزایش یافته و هرچه تورم سریع‌تر باشد در فاصله‌هاي كوتاه‌تري بر تعداد صفرهاي مقابل قیمت‌ها افزوده مي‌شود؛ بنابراين افزايش تعداد صفرها خود يك معلول است كه علت آن رشد حجم پول، آن هم در اثر عوامل فزاينده آن از جمله رشد پايه پولي و ضريب فزاينده پول است. اگر هدف مقامات پولي (بانك مركزي) از اين طرح مقابله با تورم باشد، بايد براي رفع اين مشكل علل را برطرف كرد؛ در غير اين صورت حذف صفرها پاك كردن صورت مساله است. از حذف معلول (حذف صفرها) بدون توجه به سلسله علل (رشد نقدينگي بدون ضابطه) نمي‌توان انتظار داشت كه تورم مهار شود. اين تصور كه با حذف صفرها مي‌توان تورم را كنترل كرد،‌بي‌شك گماني باطل است. در اين شرايط اهميتي ندارد كه تعداد صفرهاي جلوي قيمت يك كالا چه تعداد باشد. به عنوان مثال تغيير قيمت يك كالا از 10000 ريال به 11000 ريال همان قدر شاخص قيمت‌ها را افزايش خواهدداد كه تغيير قيمت از 1 به 1/1 ريال. در اين‌صورت در هر دو حالت با تورمي 10 درصدي مواجه خواهيم بود، بدون آنكه تعداد صفرها در تعيين آن دخالتي داشته‌باشند؛ بنابراين چنانچه علل بروز تورم موجود باشد تورم به‌عنوان نتيجه تحقق خواهد يافت خواه تعدادي از صفرها حذف شده يا حذف نشده ‌باشند. معمولا كشورهايي اقدام به حذف صفر كرده‌اند كه طي سال‌هايي با ابر تورم (Hyperinflation) مواجه بودند. در اين رابطه مي‌توان به تجربه كشورهايي چون برزيل، تركيه، آلمان و زيمبابوه كه چاپ پول بي‌رويه در سايه سياست‌هاي انبساطي فوق‌العاده شديد كه تورم‌هاي نجومي را به ارمغان آورده بود، اشاره كرد.  در شرايطي كه جامعه با تورم شديد (تورم سه و چهار رقمي) مواجه مي‌شود، ارزش پول ملي به‌همان نسبت با سقوط شديد همراه شده و در آن‌صورت پول عملا از حيز انتفاع ساقط مي‌شود. منظور اين است که ديگر پول رايج قادر نخواهد بود وظايف خود را به‌عنوان وسیله سنجش ارزش (قيمت‌گذاري كالاها و خدمات)، واسطه مبادله و وسيله ذخيره ارزش (پس‌انداز) ايفا نمايد؛ در نتيجه مردم در معاملات از پذيرش آن امتناع كرده و به سراغ جانشين‌هايي براي آن مي‌روند كه مرسوم‌ترين آن استفاده از پول خارجي (مثلا دلار) در معاملات است. به‌عنوان مثال يك كارگر در پايان روز به‌جاي دريافت وجه رايج، طلب پول خارجي مي‌كند. چرا كه مي‌داند از امروز تا فردا كه بخواهد درآمدش را به خريد كالاها و خدمات اختصاص دهد، ارزش آن به‌شدت از دست مي‌رود و او دچار زيان خواهد شد. اگر مزد روزانه كارگري را 20 هزار تومان و قيمت هر كيلو گوشت را 8 هزار تومان فرض كنيم، او مي‌تواند با آن دو و نيم كيلو گوشت بخرد و اگر قيمت هر كيلو گوشت به 10 هزار تومان افزايش يابد، او با همان درآمد فقط مي‌تواند 2 كيلو گوشت خريداري كند. در اين‌ صورت پول تبديل به «پول داغ» (Hot Money) شده است. منطقي است كه افراد از يك‌ طرف تمايل به پذيرش و نگهداري پول نقد نداشته ‌باشند و از طرف ديگر بالاجبار در جست‌وجوي جانشيني براي آن باشند. حال در اين شرايط كه پول و صدالبته ناشر آن پول و مسوول حفظ ارزش پول ملي؛ يعني بانك مركزي اعتبار خود را از دست داده‌است چه بايد كرد؟ آيا چنانچه مقامات پولي حقيقتا هم از اين پس بخواهند از سياست‌هاي انبساطي پولي افراطي دست برداشته و انضباط پولي را وجهه همت خود سازند، ‌كسي از آحاد اقتصادي باور مي‌كند؟ قضاوت و باور مردم درخصوص يك طرح يا سياست نه بر پايه وعده‌هايي كه بي‌اساس مي‌نمايد، بلكه بر پايه عملكرد گذشته مقامات پولي استوار است. گذشته‌اي كه خاطره مطلوبي در ذهن مردم و عوامل اقتصادي بر جاي نگذاشته‌است. حال دولتي كه مي‌خواهد برخلاف عملكرد نامطلوب گذشته كه حاصل آن تورم بالا بوده‌است، عزم خود را براي مهار تورم جزم نمايد، در دو حوزه بايستي همزمان عمل کند. اول اقدامات عملي و حقيقی براي مهار تورم ازطريق اعمال سياست‌هاي مالي و پولي منضبط و دوم تغيير واحد پولي يا همان حذف صفرها از پول. در حقيقت حذف صفرها مي‌تواند علامتي باشد از طرف دولت به نظام اقتصادي مبني بر اينكه اين‌بار اراده‌اي قوي و جدي براي كنترل تورم وجود دارد. اين اقدام را مي‌توان يك سياست تكميلي دانست كه با ايجاد اثرات رواني مثبت در ذهن مردم تلاش دارد تا اعتبار ازدست‌رفته مقامات پولي را بازسازي نمايد. در اين‌صورت چنانچه سياست‌هاي اقتصادي عملي براي مهار تورم آثار اوليه خود را نمايان سازد، زمينه لازم براي همراهي و همگامي مردم با سياست‌هاي دولت فراهم مي‌شود. اينكه طي 4 دهه اخير (از اوايل دهه 1350 همگام با شوك اول نفتي تاكنون) اقتصاد اير�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن