تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 10 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع ت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798843076




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان:بن بست آمريكا در سوريه «بن بست آمريكا در سوريه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به نوشته‌ي سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ثبات سياسي و امنيتي سوريه در فاصله سالهاي 1350- زمان آغاز رياست جمهوري حافظ اسد- تا امروز بعنوان نقطه ضعف بزرگ آمريكا و رژيم صهيونيستي تلقي شده است چرا كه وجود رژيمي مخالف آمريكا و اسرائيل در ميان جمعي از كشورهاي وابسته به واشنگتن و تل آويو و با وجود محدوديت هاي فراوان اقتصادي و ژئوپليتيكي، قدرت فائقه آمريكا در جهان و اقتدار منطقه اي رژيم صهيونيستي را به چالش مي كشيد. اگر نگاهي به نقشه جغرافيايي و تاريخ 4 دهه اخير بياندازيم در مي يابيم كه سوريه در محاصره جغرافيايي مخالفان خود قرار داشته است. در شمال در فاصله سالهاي 1350 تا 1380 با نظاميان و احزاب سياسي وابسته تركيه، در جنوب با دولت انگليسي اردن و رژيم صهيونيستي، در شرق با رژيم وابسته صدام حسين و در غرب با رژيم مسيحي الياس سركيس لبنان مواجه بود ولي در طول اين مدت اين نظام ثبات سياسي و امنيتي خود را حفظ كرد و دستخوش ناآرامي نگرديد. اين در حالي است كه در اين مدت همه كشورهاي اطراف سوريه كه عزم خود را براي بي ثبات كردن اين كشور جزم كرده بودند، دستخوش تغييرات عمده شدند. نظام لائيك غرب گرا در تركيه فرو پاشيد، صدام حسين ساقط شد، رژيم صهيونيستي در آستانه فروپاشي قرار گرفت و از اقتدار آن چيزي باقي نماند. نظام سياسي لبنان كه وابسته به اسرائيل بود جاي خود را به مقاومتي متحد سوريه داد و اردن از صحنه تحولات خاورميانه حذف و در داخل با يك جنبش قوي مذهبي مواجه شد. آرامش سوريه در اين دوران نشانه روشن شكست طرح هاي اسرائيلي، آمريكايي و... بود بر اين اساس بي ثبات سازي سوريه و جدا كردن آن از ايران و جنبش هاي اسلام گرا در منطقه همواره در دستور كار بود. سوريه در اين دوره يك بار با حمله نظامي آمريكا به بخشي از منطقه همجوار با عراق- منطقه بوكمال در استان ديرالزور در پنجم آبان 1387- مواجه شد، چندين بار با حمله هوايي رژيم صهيونيستي- جديدترين آن حمله هوايي به تل ابيض واقع در منطقه ديراني در شهريور 1386- بود. ضمن آنكه رژيم تل آويو عمليات هاي تروريستي زيادي كه هدف آنها عمدتا از ميان برداشتن رهبران مقاومت فلسطيني و لبناني بود در خاك سوريه اجرا كرد. ترور مشكوك رفيق حريري در 25 بهمن 1383 فرصتي بود تا غرب براي واژگون كردن نظام سياسي سوريه فعاليت خود را متراكم نمايد. روند متهم سازي سوريه از بهار 84 آغاز شد و تا آخر اين سال با شدت استمرار يافت. اين فشارها آنقدر زياد بود كه بسياري از تحليلگران با قاطعيت از حتمي بودن سقوط رژيم بشار اسد خبر مي دادند ولي در نهايت اين فشارها به شكست انجاميد و از قضا پايه هاي رژيم دمشق را مستحكم تر كرد چرا كه بشار از اين آزمون سخت با موفقيت بيرون آمد. نظام حاكم بر سوريه برخلاف آنچه تبليغ مي شود، «علوي» نيست. البته علوي ها كه حدود 10 درصد از جمعيت 22 ميليوني سوريه را به خود اختصاص داده و عمدتا در استان غربي لاذقيه زندگي مي كنند، بخشي از حاكميت را در اختيار دارند ولي در سوريه پست هاي عمده حكومتي شامل وزارتخانه ها، فرماندهي نظامي، استانداري ها و سفارتخانه ها در اختيار اهل سنت- با حدود 74 درصد جمعيت- قرار دارد. از اين رو اتهام «علوي بودن» - به معناي حكومت اقليت بر اكثريت- جا نيفتاده است. در واقع آنكه بر سوريه حكومت مي كند «حزب بعث» است كه سيطره كاملي بر دولت و ارتش دارد و بعثي هاي سوريه عمدتا سني هستند. سوريه طي 6 هفته گذشته شاهد بروز ناآرامي ها و اعتراضاتي در چند نقطه آن شامل دمشق، درعا، حمص، حماء، خامورا و رأس العين بوده است. اين اعتراضات در اين فاصله بطور هفتگي پيگيري شده و جمعيت هايي بين 200 تا 2000 نفر را دربر گرفته است. اگر به فيلم هايي كه روي اينترنت قرار گرفته مراجعه كنيم و خبرهايي كه رسانه هاي غرب در اين مورد با آب و تاب منتشر كرده اند را ملاحظه نماييم به هيچ وجه با جمعيتي بيش از 2000 نفر مواجه نمي شويم. در اين ميان دمشق در يك مورد شاهد تجمعي در مسجد اموي بود و تعداد شركت كنندگان در آن بنا به نقل رسانه هاي غربي حدود 800 نفر بوده است. اما در عين حال اكثر رسانه هاي غربي بدون آنكه از تعداد معترضين يا تعداد شهرهاي درگير اعتراض سخني بگويند مدعي شده اند كه «اعتراضات سراسر سوريه را فرا گرفته است» يا مردم سوريه در روز «جمعه بزرگ» به ميدان آمدند و خواستار سرنگوني رژيم بشار اسد شدند. در مورد تحولات سوريه نكاتي وجود دارد: 1- عملكرد پليس و نيروهاي امنيتي سوريه با تظاهركنندگان در مجموع «خشن» و توأم با تعدادي تلفات بود و اين مسئله نشان داد كه دستگاههاي نظامي و انتظامي سوريه، درايت لازم را در مواجهه با اعتراضات محدود مردمي نداشته اند و خود اين مسئله كه ابتدا شش هفته پيش در شهر 10 تا 15 هزار نفري «درعا» اتفاق افتاد يكي از عوامل تداوم اين اعتراضات و تكرار آن در جاهاي ديگر بود. 2- غرب از ابتداي انقلابات اسلامي در كشورهاي عربي روي اين موضوع كه دامنه اعتراضات به سوريه و ايران هم مي رسد، تاكيد داشت. آنان از اين مسئله چند هدف را تعقيب مي كردند. هدف اول اين بود كه سوريه و ايران را واقعا درگير كرده و نظام هاي سياسي آنان را با چالش مواجه نمايند. هدف دوم اين بود كه وجهه ضدآمريكايي و ضداسرائيلي نهضت هاي مردم عرب و مسلمان را مخدوش گردانند و بگويند در اين تحولات آمريكايي بودن يا نبودن رژيم ها مسئله نيست ببينيد ايران و سوريه ضدآمريكايي هم درگير اين ماجرا هستند. هدف سوم و مهمتر غرب اين بود كه با اقدامي كاريكاتوري- تجمع حقيرانه 25 بهمن در تهران و چند تجمع فروردين سوريه- ايران و سوريه را از حمايت انقلاب هايي كه قطعا به نفع آنان مي باشد، منع نموده و به اين كشورها بگويد اگر مي خواهيد دستخوش ناآرامي نشويد بياييد كمك كنيد تا اين انقلاب ها را- كه خطري بزرگ براي اسرائيل است- خاموش نماييم! 3- آمريكا و ساير كشورهاي غرب براي ورود به اين پرونده از عناصر مختلف قدرت خود استفاده كردند. عنصر حقوقي- تصويب قطعنامه عليه سوريه و ورود دبيركل سازمان ملل و نهادهاي حقوقي وابسته به شوراي امنيت-، عنصر ارتباط جمعي- رسانه ها- عنصر الكترونيكي- اينترنت- و عنصر تحريم اقتصادي- بيانيه مقامات آمريكا در ماه آوريل عليه ايران و سوريه- به ميدان آوردند و با مدل سازي - استفاده از مدل بنغازي يعني وقوع درگيري نظامي داخلي و دخالت نظامي ناتو- تلاش كردند تا دولت و مردم سوريه را از آنچه در انتظارشان است بترسانند و آنان را با طرح هاي آمريكا هماهنگ نمايند كه البته اين از خوش خيالي آنان است. آنان توقع دارند كشوري نظير ايران كه در اوج اقتدار نظامي ايالات متحده در عراق، فرش را از زير پاي آمريكا كشيد، در اين شرايط كه وابستگان آمريكا گرفتار دومينوي سقوط شده و خود آمريكا هم در حال هزيمت از منطقه است، بترسد و به دام ايالات متحده بيفتد و... 4- غرب گمان مي كرد كه معترضان سوري بشار اسد از فضاي منطقه اي مبتني بر اسقاط نظام هاي سياسي وابسته استفاده كرده و به ميدان مي آيند و حال آنكه معترضان نظام سياسي تمركزگراي سوريه همان مخالفان جدي دخالت آمريكا و رژيم صهيونيستي در امور كشورهاي اسلامي اند. اخوان المسلمين سوريه مهمترين اپوزيسيون نظام كنوني است كه با آغاز تجمعات اعتراضي در سوريه از اين تجمعات تبري جست و آن را توطئه اي عليه ثبات و آرامش و تماميت ارضي اين كشور دانست. به همين دليل دامنه اعتراضات كنوني عليه بشار اسد تاكنون محدود مانده است. 5- رژيم صهيونيستي اگرچه به عنوان يك آرزو از تضعيف و اسقاط بشار اسد استقبال مي كند ولي در عين حال خود را در وضعيت شكننده مي بيند و از اين رو در مورد تجمعات اعتراضي كنوني در 5 شهر سوريه به اظهارات ضد و نقيض روي آورده است. راز اين سردرگمي آن است كه هرگونه ناآرامي و بي ثباتي در سوريه مستقيما به مرزهاي جنوب غربي سوريه -جولان و جبل الشيخ- منتقل مي شود. بي ثباتي در اين نقطه يعني بروز حوادث و رخدادهاي امنيتي كه از كنترل رژيم صهيونيستي خارج است. بعضي از مقامات و رسانه هاي رژيم صهيونيستي گفته اند ناآرامي در سوريه 38 كيلومتر مرز ناآرام اسرائيل با لبنان را تبديل به حدود 100 كيلومتر مرز ناآرام مي كند. در عين حال بعضي از مقامات امنيتي رژيم صهيونيستي هم گفته اند كه اگر نظام سياسي سوريه دستخوش ناآرامي جدي در درون مرزهاي خود شود براي متحد نگه داشتن مردم سوريه و غلبه بر ناآرامي هاي داخلي به سوي جنگ با اسرائيل حركت مي كند. اين در حالي است كه با توجه به اسقاط نظام وابسته مبارك در مصر وقوع درگيري ميان سوريه و رژيم صهيونيستي مرزهاي مصر را هم براي اين رژيم ناامن مي كند و اين ماجرا مي تواند به يك آنارشي كامل امنيتي منجر شود و رژيم اسرائيل را درگرداب ناشي از آن محو نمايد. خراسان:بوسه برهديه ياس «بوسه برهديه ياس»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه درآن مي‌خوانيد؛بارش چند ساعته و متناوب باران، حال و هواي چهاردهمين روز ارديبهشت را حسابي بهاري کرد، درختان در همه جاي مشهد چنان باطراوت و پرنشاط قد برافراشتند و برگ هاي سبز خوش رنگ خود را رو به آسمان چندان به سماعي عاشقانه لرزاندند، که هر بيننده اي را مسحور و شايد به جذبه اي عاشقانه دچار مي کرد چنان که گويي اينجا در همين حوالي رنگ و بوي بهشت را در مقياس و معيار اين جهاني  مي توان تجربه کرد. هر چه به حوالي خيابان کوهسنگي نزديکتر مي شديم ، حال و هواي دلها گونه گون تر، ضربان قلبها تندتر و چشم هايمان مشتاق تر ديدار يار مي شد. آخر مي گويند بهار فصل شکفتن گل ها و خصوصا شکفتن ياس است و سرکشيدن خرمن  گل هاي ياس از ديوارهاي پرخاطره، همان ياسي که همسايه و هم عطر و بوي گل محمدي است، و نمي دانم بهار امسال و شکفتن شکوفه هاي ياس چرا قرين خزان ياس وجود زهراي اطهر شده است و چه سري است که ياس پربار و پربرکت وجود فاطمه حتي در هنگامه فصل «کبودي» و به گاه محروم کردن زمين و زمان از وجود ظاهري خود باز هم و هنوز هم و تا ظهور مهدي اش دستي بخشنده به بخشايندگي تمام هستي دارد و همچنان تشنه جانان و محبان و منتظران و عاشقان خود را هبه و هديه عطا مي کند و چه قرب و منزلتي دارد «هديه ياس» کبود و چه سعادتمندند قابلان و گيرندگان هديه از محضر مطهر زهراي عالم وجود. حال ديگر لحظه ديدار نزديک بود در يکي از خيابان هاي کوهسنگي که درختان آن جا نيز مثل درختان همه کوچه ها و خيابان هاي مشهدالرضا قد برافراشته و برگ هايشان سبز سبز و خيس خيس بود علاوه بر عطر و بوي بهار، عطر خاص ياس پيچيده بود، و گويي قطرات باران بر شاخساران حال لغزيدن و مدام چکيدن داشت همچون چکيدن شبنم بر گلبرگ هاي لاله و همچون چکيدن اشک بهار يا شايد همچون چکيدن اشک از مژگان يک مادر، يک همسر ، يک برادر، يک خواهر و چکيدن اشک از چشمان يک پسر، يک دختر به شوق ديدار پدر. آن هم پدري که گويي ديدارش را دخت نبي، ياس کبود نبوي، در ايام فاطمي، نه تنها به خانواده اش ، به همه مشهدي ها، خراساني ها و به همه ايرانيان هديه کرده است. حال ديگر خودمان را ميهمان يکي از اتاق هاي يک خانه مسکوني مي بينيم خانه اي که چند سالي است به يک مکان شبه اداري تبديل شده و اداره کل حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس نام گرفته و کارمندان اين اداره نيز مانند شهيدان بي ادعايند. لحظاتي مي گذرد حال ديگر خودت را هم نمي بيني، چند ستاره پرفروغ، چند اسطوره، چند ميهمان بهاري، چند يار الهي، باقيمانده پيکر چند سرباز علوي، چند سرباز فدايي دين و ميهن ، پيچيده در پرچم سه رنگ ايران اسلامي را مي بيني، زيارت مي کني و کمي آن سوتر روي يک ميز رنگين کماني تابيده و طلوع کرده بر همه قطرات باران بهاري را ميهمان چشم هايت مي بيني، اينجا ناگاه چشم و دلت همراه بهار و در بهار ديدار يار، چنان بهاري مي شود که ... کار به جايي مي رسد که بهار طبيعت را با همه زيبايي هايش در حال تعظيم به زيبايي هاي وجود بهشتي اين شهيدان و سردار شهيد برونسي حس مي کني آري تعظيم بهار را مي بيني، حتي «اشک بهار» و «شوق بهار» را نيز. آخر اينجا عطر «هديه ياس» پيچيده ، اينجا عطر پيکر برونسي و ديگر شهداي فاطمي پيچيده ، اينجا چشم همسر، برادران ، خواهران و فرزندان شهيد برونسي پس از ۲۷ سال دوباره به ديدار يار تازه شده، اين روزها اشک برادران و خواهران و فرزندان شهيد نه تنها از مژگان که سويداي دل چکيده ، اينجا عطر وجود شهيداني همچون شهيد برونسي که شيفته و مريد زهراي اطهر است پيچيده ، شهيدي که مژده شهادتش را نيز از فاطمه(س) خواسته و نيوشيده ، اينجا ياس نبي پيکر مريد و محب خودش را در چنين ايامي به خانواده او، به همه دوستداران اهل بيت هديه کرده، اينجا حس مي کني که شهيد از نزديک نزديک  تو را نظاره مي کند پس ناگاه صورت خود را بر تابوت شهدا و پيکر شهيد برونسي متبرک مي کني و با خود زمزمه مي کني اي شهيدان خدايي اي آبرومندان درگاه کبريايي دست ما جاماندگان را بگيريد و ما را دريابيد. جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته «تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته جاري برمدار علم و دانايي چرخيد و اين نويدي است كه جامعه جوان ما با رويكردي آگاهانه و مدبرانه با وقايع و حوادث جاري روبرو شده و از افتادن به دام شعارزدگي‌ها، رهيده و با شعور و آگاهي به استقبال رويدادها برود. اين هفته از يكسو با "روز معلم" همراه بود و از ديگر سو، مهم‌ترين رويداد فرهنگي كشور يعني نمايشگاه بين‌المللي كتاب در آن گشايش يافت و افتتاح بوستان كتاب حال و هواي تهران را بهاري‌تر كرد. در ابتداي هفته مردم ايران روزي را گرامي داشتند كه در آن معلم و استاد بزرگ انقلاب، آيت‌الله مرتضي مطهري در 12 فروردين سال 58 به دست متحجرين و منحرفين گروه فرقان با اين هدف كه مشعل دانايي در مسير اين انقلاب نوپا خاموش شود، به شهادت رسيد ولي نه تنها چنين هدف شومي محقق نشد بلكه به بركت خون شهيد، افكار و آثار شهيد مطهري در همه سطوح جامعه جاري شد و نورافشاني كرد. از اين رو سالروز شهادت استاد شهيد مطهري، معلم انقلاب، به نام "روز معلم" نامگذاري شد. واقعيت اينست كه يكي از مهمترين سرمايه‌هاي تحول آفرين هر جامعه‌اي، برخورداري از نيروهاي انساني فكور و فهيم و تربيت افراد عالم و خلاق، اساس كار دستگاه آموزش و پرورش مي‌باشد. اين امر مهم بايد در مدارسي صورت گيرد كه محور آن معلم است. بنابر اين توجه به مسائل اين قشر مولد فرهنگي و تقويت دو بال "علم" و "معرفت" و يا بهتر بگوئيم، "آموزش" و "پرورش" مي‌تواند بناي انقلاب را از حوادث بيشماري كه در مسير پرتلاطم جهاني قرار دارد، بيمه نمايد. از ديگر رويدادهاي آگاهي بخش و علم آفرين كشور، افتتاح بيست و چهارمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران به عنوان يك رويداد مهم فرهنگي بود كه اهالي علم و دانش خواهند توانست از خرمن اين بوستان بزرگ بهره‌هاي لازم را بگيرند، هر چند كه هنوز پس از گذشت 24 سال از برگزاري سالانه چنين نمايشگاهي، مديريت منسجم، مكان مناسب و امكانات لازم براي مردم و ناشران فراهم نشده است. در اين هفته همچنين شاهد گراميداشت كارگران نمونه به مناسبت روز جهاني كارگر بوديم. بي‌ترديد كارگران يكي از مهم‌ترين طبقات مولد و پوياي جامعه محسوب مي‌شوند كه سالهاي سال حقوق اين قشر ناديده گرفته شده و پس از انقلاب نيز دولتمردان نتوانسته‌اند به لحاظ نظام دستمزدي، قراردادهاي حمايتي، بيمه‌هاي تامين اجتماعي و ساير وعده‌هايي كه به آنان داده‌اند جامه عمل بپوشانند لذا كارگران همواره براي كسب معاش و تامين آرامش روحي همواره‌ در تقلا بوده‌اند. اميد آنكه فارغ از عوالم شعار، شاهد برگزاري روز كارگري باشيم كه هيچ كارگري براي احقاق حق خود به پلاكارد متوسل نشود و صف بيكاران و متقاضيان كار از اين كه هست طويل‌تر نگردد و جويندگان كار براي بدست آوردن شغل حاضر نشوند به شرايط غيرعادلانه محيط‌هاي كار تن بدهند. از جمله مناسبت‌هايي كه اين روزها در آن قرار داريم، ايام فاطميه است كه هفته آينده ملت ايران در سالروز شهادت ريحانه نبي مكرم اسلام و كوثر ولايت، حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام‌الله عليها به سوگ خواهد نشست؛ ايامي كه يادآور روزهاي پرسوز و گداز شهادت جگر گوشه پيامبر است كه زمانه چندان وفادار نماند و ايشان اندكي پس از رحلت پدرشان به جوار رحمت للعالمين شتافتند. هر چند بهار زندگاني ايشان با دوام نبود، اما آنچنان بهاري بود كه سايه پرثمر زندگاني شان تا دوام تاريخ بر سر بشريت گسترده گرديد. يكي از ثمرات اين عمر شريف، خطابه‌ها و روايات گهربار آن صديقه معصومه است كه راه سعادت را به مسلمانان نشان مي‌دهد. ايشان در يكي از آن احاديث شريف، در مقام ارائه راه سعادت و تميز آن از شقاوت، مي‌فرمايند: "ان السعيد، كل السعيد، حق السعيد من احب عليا في حياته و مماته" به درستي كه كل سعادت و سعادت حقيقي از آن كسي است كه دوستدار و پيرو اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب در زمان حيات و يا در زمان پس از مرگش باشد. از اين رو اگر مسلمانان پس از رحلت پيامبر اسلام، فقط به همين يك حديث راهگشا عمل كرده بودند، امروز سعادتمند و يكپارچه بر جهانيان مباهات نموده و اينگونه در مصائب گرفتار نمي‌شدند. در اين هفته موضوع پايان مهلت قانوني سرپرست وزارت راه و الزام دولت به معرفي وزير جديد از موضوعات مورد مناقشه پاستور و بهارستان بود كه دامنه آن به افكار عمومي نيز كشيده شد. رئيس مجلس در تذكري به دولت اعلام كرد از روز دوشنبه مهلت سرپرستي وزير مسكن بر وزارتخانه بدون وزير راه و ترابري به پايان رسيده و درصورتيكه دولت قصد دارد اين دو وزارتخانه را به هر علتي درهم ادغام كند، با توجه به تشكيل وزارتخانه جديد و شرح وظايف و سازماندهي نو، بايد هم شرح وظايف و هم وزير اين وزارتخانه جديدالولاده به تصويب و تأييد مجلس برسد. اين درحاليست كه دولت معتقد است كه چنين الزامي وجود ندارد و وزير مسكن به عنوان وزير اين دو وزارتخانه مي‌تواند انجام وظيفه كند. اين كش و قوس و عدم تمكين دولت درحالي صورت مي‌پذيرد كه طبق قانون، دولت مي‌تواند با ارائه استفساريه به مجلس، نظر مجلس را در اين باره جويا شده و به آن عمل كند تا به اين وضعيت بي‌قانوني و بلاتكليفي كه به هيچ‌وجه به صلاح كشور نيست پايان دهد. ماجراي عدم حضور 11 روزه رئيس‌جمهور در محل كار خود در رياست جمهوري نيز ظاهراً در اين هفته به پايان رسيد، هر چند هنوز هم در اين مورد ابهاماتي وجود دارد كه عدم شفافيت مواضع رئيس‌جمهور مي‌تواند به حاشيه‌ها و شايعات موجود در اين زمينه دامن بزند. البته بيان دو تذكر از سوي رهبر انقلاب در پايان دادن به اين ماجرا مؤثر واقع شد، يكي هشدار صريح رهبري مبني بر اينكه "هر جا كه رهبري احساس كند از مصلحت بزرگي غفلت مي‌شود، وارد خواهد شد" و تذكر دوم، جمله معترضه‌اي كه "هر اقدامي موجب خوشحالي دشمنان و ناراحتي دوستان شود، مذموم است". به نظر مي‌رسد ادامه برخي تحركات و فعل و انفعالات كه منجر به بازي در زمين دشمن مي‌شود، مي‌تواند پيامدهايي را براي دولت به دنبال داشته باشد. اخبار ضد و نقيض درباره شركت يا عدم شركت وزير اطلاعات در جلسه ديروز هيأت دولت نيز نشان دهنده ادامه اين ماجرا و حل نشدن آنست. قطعا اين وضعيت براي كشور قابل تحمل نيست و اين ماجرا هرچه زودتر بايد پايان يابد. اما، در صحنه بين‌المللي مهمترين خبر هفته، كشته شدن اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده توسط نيروهاي آمريكايي بود كه آنرا بايد به منزله پايان نمايش براي يكي ديگر از مهره‌هاي سوخته آمريكا دانست. قتل بن لادن اگر كه صحت داشته باشد مطمئناً يكي از اهداف عمده آن كاربرد انتخاباتي براي تيم حاكم بر كاخ سفيد مي‌باشد.آنچنانكه اعلام شده است كوماندوهاي آمريكايي يكشنبه شب با چند فروند هليكوپتر به محل سكونت بن لادن واقع در منطقه‌اي در شهر اسلام آباد پاكستان حمله كرده و پس از درگيري مختصر، او را به قتل رسانده‌اند. براساس گزارش منابع آمريكايي در اين حمله علاوه بر بن لادن، يكي از همسران وي نيز كشته شده و تعدادي ديگر از اعضاي خانواده‌اش بازداشت شده‌اند. درباره قتل بن لادن، سئوال‌هاي زيادي وجود دارد و گزارش مقامات آمريكايي درباره نحوه قتل وي و سرنوشت جسدش پر از ابهام است. همه مي‌دانند كه گروه بن لادن را خود آمريكائيها در دهه 1360 براي مقابله با ارتش سرخ در افغانستان به وجود آوردند و سالها با حمايت‌هاي مالي و لجستيكي آن را تقويت كرده و به يك تشكيلات شبه نظامي قدرتمند تبديل كردند. آمريكايي‌ها، پس از خروج ارتش شوروي از افغانستان و متعاقب آن، فروپاشي شوروي، براي تشكيلات تحت فرمان بن لادن اهداف جديدي تعريف كرده و آنرا، اين بار تحت عنوان گروه القاعده وارد ميدان ساختند. بن لادن و گروه القاعده، در طول دو دهه گذشته خدمات فراواني به منافع آمريكا نمودند كه مهمترين آن، مشوه جلوه دادن اسلام و خشن معرفي كردن چهره اين دين حنيف بوده است. آمريكايي‌ها با تمسك به اقدامات افراطي و ضد اسلامي گروه القاعده، تلاش كردند اسلام را مشوق تروريسم و مسلمانان را تروريست و خشونت طلب جلوه دهند. اوج بهره‌برداري واشنگتن و سازمان جاسوسي آمريكا از بن لادن و القاعده مربوط به انفجارهاي سال 1380 نيويورك مي‌شود كه آمريكائيها بلافاصله و بدون ارائه مدركي مستدل آنرا به القاعده نسبت دادند درحاليكه بسياري از ناظران در آن زمان به اين ماجرا مشكوك بودند و نپذيرفتند گروهي كوچك مستقر در كوه‌هاي دور افتاده "تورابوراي" افغانستان بتواند يك چنين عمليات پيچيده‌اي و گسترده‌اي را صورت دهد. هنوز هم كه 10 سال از اين ماجراي مشكوك مي‌گذرد آمريكائيها شواهد مشخصي از دخالت القاعده در انفجارهاي نيويورك ارائه نداده‌اند ولي با اينحال مقامات دولتي و محافل تبليغاتي آمريكا سيل اتهامات را به سوي مسلمانان گسيل داشتند. آنچه كه در مورد حوادث نيويورك مسلم است اين است كه باني اين ماجرا صهيونيستها بودند و در اين باره شواهد و دلايل بيشمار و روشني وجود دارد. از سوي ديگر انتخاب مقطع زماني كنوني براي حذف مهره بن لادن بدون ارتباط با تحولات جاري در منطقه و وقوع انقلابهاي مردمي نمي‌تواند باشد آمريكا به اين نتيجه رسيده كه دوران جهل و ناآگاهي ملت‌هاي منطقه به پايان رسيده است و در چارچوب محاسبات قبلي، براي آمريكا، بن لادن ديگر مهره‌اي بي‌خاصيت و سوخته به حساب مي‌آيد. از سوي ديگر، با توجه به انتخابات رياست جمهوري سال آينده آمريكا كه مبارزات آن تقريباً شروع شده است، قتل بن لادن مي‌تواند براي اوباما و دمكراتها بسيار ارزشمند باشد و ايجاد محبوبيت كند كه با توجه به واكنش‌هاي داخل آمريكا، به نظر مي‌رسد اين نقشه دمكراتها فعلاً درست از آب درآمده است. به عبارت ديگر، جريان بن لادن با همه خدماتي كه به منافع آمريكا نمود به هيزمي براي داغ كردن تنور انتخابات آمريكا به نفع تيم حاكم بر كاخ سفيد تبديل شد و همين موضوع، مورد ديگري است بر تأييد اين واقعيت كه عاقبت، آمريكا در حذف مهره‌هاي سوخته خود هيچ ترديدي به خود راه نمي‌دهد. اين هفته در ادامه انقلاب‌هاي مردمي در منطقه، مردم بحرين عليرغم سركوب وحشيانه رژيم آل خليفه با همدستي آل سعود، به مبارزات خود ادامه دادند. هر چند اخبار وقايع داخل بحرين كاملاً سانسور مي‌شود ولي گزارش‌هايي كه درزشده حاكي از آن است كه سياست مشت آهنين حكام جنايتكار بحرين عليه مردم به پا خاسته اين كشور مؤثر نبوده است و قيام عليه تبعيض و ظلم، همچنان ادامه دارد. همين امر موجب شده است حاكمان منامه در وحشت و هراس از سرنوشت تاريك خود، ديوانه وار به دستگيري گسترده مردم و مبارزان سياسي بپردازند. مقامات بحريني حتي گروهي از اعضاي كادر پزشكي بيمارستانها و همچنين دو نماينده مستعفي را نيز طي هفته جاري بازداشت كردند. اين اقدامات شتابزده و بزدلانه بيانگر اين نكته است كه حمايت همه جانبه حكام عربستان از بحرين نيز نتوانسته قوت قلب لازم را به شيوخ بحرين بدهد و آنها همچنان در سراسيمگي و نگراني به سر مي‌برند.حكام بحرين بايد به اين واقعيت تن دهند كه سركوب، حبس و كشتار نمي‌تواند در طولاني مدت مؤثر باشد و اين گونه اقدامات تنها به قطر پرونده مجرمانه آنها خواهد افزود و در آينده، مجازات آنها را سنگين‌تر خواهد كرد. هفته جاري در يمن نيز اعتراض عليه حاكم خودكامه اين كشور ادامه يافت و صدها هزار نفر از مخالفين با تظاهرات گسترده، برخواسته خود مبني بر كناره گيري فوري علي عبدالله صالح تاكيد كردند. در اين ميان، علي عبدالله صالح همچنان بر حفظ تاج و تختش پافشاري مي‌كند و حاضر به كناره گيري نشده است. با اينحال ديكتاتور يمن به طور تلويحي موافقت خود را با طرح شوراي همكاري خليج فارس مبني بر واگذاري قدرت به معاونش، يكماه پس از امضاي توافق با مخالفين، موافقت كرده است و درپي دريافت تضمين‌هاي مطمئن بر حفظ جان خود و خانواده‌اش مي‌باشد. خودداري‌اش از كناره گيري، ترس از سرانجام تلخ و محاكمه و مجازاتش توسط مخالفين است. قدس:سياست آمريکا در شرق خاورميانه پس از بن لادن «سياست آمريکا در شرق خاورميانه پس از بن لادن»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم دکتر نوذر شفيعي است كه در ان مي‌خوانيد؛کشته شدن «بن لادن» رهبر گروه القاعده از نگاه آمريکاييها برگ برنده اي است که مؤيد موفقيت سياستهاي نظامي آمريکا در افغانستان و توجيه کننده ضرورت ادامه حضور نيروهاي اين کشور در شرق خاورميانه براي مبارزه با ترورسيم و افراط گرايي است. در شرايطي که روابط آمريکا با حکومت پاکستان در ماه هاي اخير دچار تنشهاي رو به تزايدي شده بود و استراتژي نظامي و امنيتي آمريکا در افغانستان رفته رفته نوک پيکان خود را طي بيش از يک سال گذشته متوجه مناطق قبايلي پاکستان و مبارزه با کلونيهاي جريانهاي افراط گرايي در اين مناطق و زير سايه سازمان اطلاعات ارتش پاکستان کرده بود، شکار بن لادن در نزديکي اسلام آباد پايتخت اين کشور، نشان داد تأکيدهاي مکرر دولت افغانستان درباره ريشه ها و آبشخور تروريسم در بيرون از مرزهاي اين کشور و حمايت آن از داخل پاکستان، با واقع گرايي همراه بوده است. از اين رو، کشته شدن بن لادن و از ميان رفتن رهبر و بنيانگذار گروه القاعده در اين فضا تأثيرهاي مختلفي را بر فضاي حاکم بر روابط آمريکا با پاکستان وافغانستان بر جاي خواهد گذاشت، تأثيرهايي که اگر چه قابل توجه است، به دليل ماهيت مسأله تروريسم و افراط گرايي و ريشه هاي آن و نقش آمريکا در منطقه شرق خاورميانه، چندان راهبردي و کلان نخواهد بود.درباره اين رخداد بايد گفت، يکي از مهمترين خواسته هاي آمريکا از دولت پاکستان از زمان آغاز جنگ در افغانستان، همکاري اطلاعاتي و امنيتي در زمينه شناسايي و از ميان بردن سران گروه القاعده و طالبان و در رأس آن کشف محل اختفاي بن لادن بود. تقريباً طي ده سال گذشته به نظر مي آيد، پاکستان به هر دليلي از همکاري لازم و کامل در اين زمينه با آمريکاييها سرباز زده است، در حالي که بسياري از تحليلگران امنيتي بر اين باور بودند که سازمان اطلاعات ارتش پاکستان به عنوان واحد پشتيباني و سازماندهي گروه هاي سلفي و مرتبط با القاعده و طالبان، يکي از موانع اصلي در شناسايي و دستگيري رهبران اين گروه ها بوده است. در هر حال، دو گزينه در اين باره وجود دارد؛ يا اينکه دولت پاکستان به واقع از محل اختفاي رهبر القاعده در خاک خود اطلاع نداشته که به باور برخي از کارشناسان در صورت صحت، اين مسأله ناشي از تسلط نداشتن دولت پاکستان بر سازمان اطلاعات ارتش اين کشور است و دوم، دولت پاکستان از محل بن لادن در اين سالها مطلع بوده و تمايل داشته همکاري براي دستگيري او را به قيمت بالاتري به آمريکاييها ارائه کند. در هر حال، شناسايي و کشتن بن لادن از يک منظر مي تواند نکته مثبت از نگاه آمريکاييها در جلب همکاريهاي مؤثرتر پاکستانيها باشد، اما از نگاهي ديگر، اين موضوع يک انتقاد جدي را نيز به پاکستان، اولاً از سوي دولت افغانستان و سپس آمريکاييها مطرح مي کند مبني بر اينکه چرا اسلام آباد در ده سال گذشته همکاريهاي لازم را براي کشف محل بن لادن نداشته و اطلاعات متناقض و گاه گمراه کننده را ارائه کرده است. اين وجه مسأله مي تواند سؤظنها و سؤتفاهمهاي جدي را از اين به بعد در روابط افغانستان و آمريکا با اسلام آباد به وجود آورد. موضوع حايز توجه ديگر در اين واقعه، تأثير آن بر جنگ افغانستان و تحولات اين کشور است. پرسش اصلي در اين زمينه اين است که آيا با از بين رفتن رهبر القاعده، تشکيلات و کارکردهاي سازماني آن هم از بين خواهد رفت؟ به گمان کارشناسان، اگر چه بن لادن رهبر معنوي و کاريزماتيک گروه القاعده بوده، کشته شدن او بدين معنا نيست که تشکيلات القاعده از هم خواهد پاشيد و ريشه هاي تروريسم در پاکستان، خواهد خشکيد. برداشت غالب اين است که القاعده در کنار طالبان باقي خواهد ماند و رهبري جديدي را بر خواهد گزيد و حتي شايد باز هم از سوي پاکستان مخفيانه حمايت شود، اما دور از انتظار نيست که با مرگ بن لادن، انشقاقهاي بيشتري در جريان طالبان افغانستان بروز و اين جريان را بيش از پيش تضعيف کند، بويژه آنکه دولت افغانستان و آمريکاييها تمايل جدي دارند که هر چه بيشتر ميان طالبان و القاعده تمايز و تفکيک قايل شده و بخشهاي بيشتري از اين جريان را که عمدتاً ديدگاه ها و خواسته هاي داخلي، محلي و معيشتي دارند، به فرايند سياسي در داخل افغانستان جذب و در قدرت سهيم کنند. يک پرسش و يا چالش ديگر در پس اين واقعه که محل مناقشه جدي در فضاي سياسي و روابط بين افغانستان و آمريکاست، موضوعيت ادامه حضور نيروهاي آمريکايي در افغانستان و ادامه جنگ در اين کشور است. بيشتر گروه ها و تشکلهاي سياسي افغاني و حتي دولت اين کشور، با توجه به سخنان حامد کرزي پس از مرگ بن لادن، درباره تحليلهاي درست دولت کابل از محل اختفاي بن لادن در پاکستان و تأکيد وي بر اينکه مرگ بن لادن ثابت کرد ريشه تروريسم در کجاست و آمريکاييها بايد بيرون از افغانستان اين جنگ را دنبال کنند، با اين حال، هيلاري کلينتون وزير خارجه آمريکا در يک موضعگيري رسمي، اظهار داشت مرگ بن لادن به معناي پايان تروريسم نيست و جنگ آمريکا عليه تروريسم ادامه پيدا خواهد کرد.واقعيت اين است که فکر و انديشه تروريسم در عربستان توليد مي شود، در پاکستان سازماندهي و پرورش داده مي شود و در افغانستان ظهور و نمود مي يابد. رئيس جمهور افغانستان با نگاه به اين واقعيت به ميدان واقعي جنگ عليه تروريسم در پاکستان اشاره کرده است.بر اين مبنا براي مبارزه با تروريسم، بايد از توليد ريشه هاي فکري آن در عربستان جلوگيري شود و اگر لازم باشد، يک گام جلوتر برداشته شود. بايد سازماندهي تروريسم در پاکستان برچيده شود. در اين صورت، به طريق اولي تداوم حمايت از جريانهاي افراطي در افغانستان قطع خواهد شد و اين معضل در افغانستان خود به خود برطرف مي شود. حامد کرزي به درستي اين نکته را به آمريکاييها گوشزد کرده است که براي مبارزه با تروريسم نبايد در خاک افغانستان بجنگند، بلکه بايد مراکز توليد تروريسم و ريشه هاي حمايت و سازماندهي آنها را در بيرون از خاک اين کشور از ميان ببرند که معنايش انتقال جهت دهي تمرکز بحران به سمت پاکستان خواهد بود. با اين حال، مادامي که واژه جنگ عليه تروريسم در ادبيات اجرايي سياست خارجي آمريکا باقي است، آنها به حضور خود در افغانستان و استفاده از اين کشور به عنوان يک پايگاه نظامي ادامه مي دهند، لذا به نظر مي رسد قتل بن لادن در شرايط کنوني جهت گيريهاي ديگري به جز فکر کردن به پايان جنگ در ذهن آمريکاييها داشته باشد و آنها تداوم حضور خود و امنيتي کردن محيط بين الملل را در قالبها و چارچوبهايي جديد توجيه خواهند کرد. رسالت:جنازه و سياست در آمريكا «جنازه و سياست در آمريكا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛"آب و آتش" همواره محل دفن اسناد اطلاعاتي و امنيتي بوده‌اند. در يازدهم سپتامبرمعروف، جنازه ياران "بن لادن" در آتش هواپيماها و برج‌هاي دوقلو سوخت و اكنون جنازه او به عنوان سند اصلي يكي از بزرگترين تباني‌هاي تروريستي تاريخ، خوراك كوسه‌هاي دريا شده است. از آن آتش تا اين آب، ده‌ها هزار انسان كشته و معلول شدند، پايگاه‌هاي نظامي تازه‌اي به منطقه حساس خاورميانه و شبه قاره هند تحميل گرديد، صدها ميليارد دلار اسلحه به فروش رفت، سكته بزرگ ديگري در راه توسعه كشورهاي اسلامي به وجود آمد، اما تروريسم سرزنده تر ومسلح‌تر گرديد. كشت و فروش مواد مخدر سي برابر شد. سياستمداران مرعوب جهان عرب وابسته‌تر شدند و در نمايش هاليوودي آمريكايي‌ها بالاخره مشخص نشد كه چرا همه چيز قرباني يك تباني بزرگ گرديد و جالب اينكه طيف كنوني سياستمداران آن كشور جنازه "هيولاي تروريست" را به "فرشته نجات" خود در انتخابات رياست جمهوري آينده تبديل كرده‌اند. اين بازي مصداقي ديگر از روشنفكري سال 1969 ميلادي "سي. رايت. ميلز" در قبال دموكراسي آمريكايي است. بيش از چهل سال پيش او در كتابي با عنوان "نخبگان قدرت" پس پرده سياست و حكومت ايالات متحده را منافع مشترك عده‌اي سياستمدار حرفه‌اي، نظاميان و صاحبان بنگاه‌هاي عظيم ساخت و صادرات اسلحه مي‌داند كه حتي فراتر از منافع سياسي دو حزب اصلي دموكرات و جمهوريخواه عمل مي‌نمايد. اعضاي اين مثلث قدرت حداكثر 2000 نفر هستند كه به صورت خاندان‌هاي موروثي در تاريخ سياسي آن كشور حضور دارند. جالب اينكه ده سال پيش همزمان با دور تازه لشكركشي آمريكا به خاورميانه و افغانستان، كتاب ميلز تجديد چاپ شد و محل نقد و تاكيدات زياد قرار گرفت. بر اساس ادله اين كتاب، جمع نخبگان آمريكايي براي پيگيري منافع خود، حتي به دموكراسي و انتخابات نيز نگاهي ابزاري دارند. "جنگ تمدن‌ها" حاصل توافق و تباني مثلث قدرت آمريكا براي تداوم ابر قدرتي در دوران بعد از جنگ سرد بود. زيربناي تئوريك و آماده سازي رواني جنگ تمدن‌ها با دنياي اسلام در دهه 1990 ميلادي شكل گرفت و يك دهه بعد در ابتداي دهه 2000 ميلادي جنگ آغاز شد. بهانه اين جنگ نيز بن لادن و ياران او بودند كه كمك كردند آمريكايي‌ها تروريسم ادعايي خود را در دنياي اسلام مصداق يابي نمايند. در آن زمان جرج بوش دوم اعلام كرد تروريست‌ها در 60 كشور جهان منافع آمريكا را تهديد مي‌كنند. در واقع او در تدارك يك جنگ بي‌پايان بود كه هر پيروزي آن مي‌توانست يك دور انتخابات را براي جمهوريخواهان تضمين نمايد. به عنوان گام اول، بعد از افغانستان، ايران، عراق و كره شمالي به عنوان مثلث شرارت معرفي شدند. قرار بود بوش بعد از پيروزي و استقرار در عراق و افغانستان در دوره دوم حكومت خود به ايران حمله كند. اما عمر حكومت او نه تنها به 60 كشور بلكه به سه كشور نيز نرسيد. خيلي زود آمريكايي‌ها مشروعيت جنگ عليه تروريسم را زير سئوال بردند و اوباما با شعار تغيير روي كار آمد. رئيس‌جمهور جديد رسما اعلام كرد كه محور جنگ عليه تروريسم را به مرزهاي افغانستان در پاكستان منتقل مي‌نمايد. لذا نظامياني كه طبق موافقت‌نامه پايان اشغال عراق از اين كشور خارج مي‌شدند به جمع نظاميان افغانستان پيوستند و حملات روزانه به خاك افغانستان و پاكستان در دستور كار قرار گرفت. چندين هزار زن و مرد و كودك از ميان غير نظاميان قرباني حملات اوباما در منطقه عملياتي جديد به شمار مي‌روند و در شرايطي كه دنيا بن لادن را فراموش كرده بود خبر چند روز پيش رئيس‌جمهور آمريكا او را زنده كرد.دور از واقعيت نيست كه بن لادن را چند ماه پيش كشته باشند، اما جنازه او را به مهمترين پوستر تبليغاتي بعد از اعلام كانديداتوري اوباما براي دور دوم انتخابات رياست جمهوري تبديل كردند. جشن و پايكوبي آمريكايي‌ها، تقويت ارزش دلار، افزايش قيمت سهام و ارتقاي بورس و... آثار ملموس يك خبر سياسي بود تا بيشترين استفاده سياسي- اقتصادي از جنازه‌‌اي صورت گيرد كه زنده و مرده‌اش براي بنگاه‌هاي عظيم توليد و تجارت آمريكا سود آور بود. محو جنازه بن لادن،‌ همچون ديگر عمليات‌هاي اطلاعاتي- امنيتي آمريكايي‌ها سئوالات زيادي را در اذهان باقي گذاشت. اگر بن لادن چند ماه در تور اطلاعاتي قرار داشت چرا او را زنده دستگير نكردند؟ چرا جسدش را در معرض واكاوي پرسشگران قرار ندادند؟ القاعده و طالبان "خوب" كه آمريكا را در اين شكار بزرگ همراهي كردند، چه امتيازاتي را از اين قدرت طلب مي‌كنند؟ كار ويژه آينده القاعده و طالبان "بد" چيست؟ و سرانجام اينكه اگر آمريكا به خونخواهي 11 سپتامبر و براي انتقام گيري از بن لادن به شبه قاره و خاورميانه لشكر كشي كرده بود، اكنون بايد تغيير راهبرد دهد. در غير اين صورت مشروعيت حضور نظامي آن در دنيا و درون ايالات متحده زير سئوال خواهد رفت. نگاهي به نتايج جنگ عليه ترور نشان مي‌دهد كه تروريسم تنها بهانه‌اي براي تداوم استفاده آمريكايي‌ها از ابزار نظامي براي حفظ شرايط ابر قدرتي خود بوده است. در واقع بوش و اوباما تابع گزارش راهبردي يكصد استراتژيست آمريكايي در انتهاي دهه 1990 ميلادي هستند كه علت ركود قدرت دوران كلينتون را دوري آمريكا از ابزارهاي نظامي خود معرفي كرده بودند. آن گروه استراتژيست با نقد راهبرد نرم كلينتون توصيه كردند: چون توان برتر فناوري نظامي عامل مقهور شدن بلوك شرق در مقابل آمريكا بود، دولت‌هاي آينده بايد ضمن استفاده از ديگر ابزارها بويژه ابزارهاي فرهنگي، هيچ گاه سياست خارجي بدون جنگ را تصور ننمايند. به نظر آنها آمريكا حتي اگر دشمن نداشته باشد، بايد دشمن بسازد. و اكنون آنچه بعد از بن لادن موجب نگراني است، سياست دشمن سازي و جنگاوري واشنگتن به عنوان يك اصل ثابت در دوران بعداز جنگ سرد سياست خارجي آن قدرت است. پيش‌بيني اين است كه آنها به دنبال استفاده دو منظوره از جنگ آينده هستند. اين جنگ بي‌ارتباط با مرزهاي رژيم صهيونيستي نيست. جنگي كه بعد از بن لادن، مشروعيت تازه‌اي براي بودجه‌هاي نظامي آن قدرت فراهم نمايد و هم اينكه روند دموكراسي خواهي در كشورهاي اسلامي را دستكاري راهبردي نمايد. آمريكايي‌ها تنها در شرايطي با تغيير حكومت‌ها موافقت مي‌كنند كه تضمين لازم را براي راهبردهاي منطقه‌اي خود به دست آورند.  مردم سالاري:نگاهي به حوزه کتاب واهميت نمايشگاه کتاب «نگاهي به حوزه کتاب واهميت نمايشگاه کتاب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛نمايشگاه بين المللي کتاب تهران اگرچه اتفاق فرهنگي مبارکي است اما بايد اذعان کرد آن طور که تبليغ مي شود اتفاق خيلي بزرگي نيست. اينکه در روزهاي معدودي، افراد زيادي با انگيزه هاي مختلف از اين نمايشگاه ديدن مي کنند نبايد باعث اين توهم شود که اين نمايشگاه تاثير عميقي برفرهنگ کتاب و کتابخواني کشور دارد. در واقع بايد اين نمايشگاه را در کنار مجموعه اتفاقات فرهنگي و وضعيت جاري کتاب مورد بررسي قرار داد و درباره ميزان اهميت و تاثيرگذاري آن قضاوت کرد. متاسفانه آمارهايي که در بخش کتاب وجود دارد آمارهاي دلگرم کننده اي نيست و به نظر مي رسد اين آمارها در سال هاي اخير کم و کمتر هم شده است. سرانه مطالعه کتاب در ايران بنا به آمار رسمي کمتر از 20 دقيقه است و اين فاجعه اي فرهنگي است که البته هيچ اقدام قابل ذکري براي رفع اين معضل صورت نگرفته است. اين موضوع را مي توان از تيراژ کتابها هم فهميد. وقتي تيراژ کتاب در ايران به هزار يا پانصد نسخه مي  رسد معلوم است که سرانه مطالعه کتاب حتي از آنچه اعلا م شده هم کمتر است. شايد در اين خصوص گفته شود که بعضي کتابها در اين سالها به چاپ هاي متعدد رسيده است (که حرف درستي است) اما گاهي عدم تحليل درست از اين موضوع  ما را به نتيجه اشتباه مي کشاند. بايد توجه داشت که در وهله اول تيراژ کتاب هاي مرجع  مورد تحليل قرار گيرد و براساس آن ميزان تاثيرگذاري و ارزشمندي افزايش تيراژ ها مشخص شود، نه اينکه کتاب هاي کمک آموزشي و خاطره و رمان هاي عاشقانه(با ميزان ارزش هاي مختلف) را در کنار هم قرار داده و نتيجه اي عجيب بگيريم، در حالي که واقعيت چيزي جز اين است. نمايشگاه کتاب هم البته چنين وضعيتي دارد. بررسي اينکه چه کساني و با چه انگيزه اي در نمايشگاه حضور پيدا مي کنند مي تواند به ما در تحليل ميزان تاثيرگذاري آن کمک کند، ضمن اينکه در کنار همه اين موضوعات دغدغه ها و مشکلا تي که روز به روز بيشتر دامان ناشران آثار فاخر و مرجع را مي گيرد نيز بايد بررسي کرد و نبايد دل خوش داشت که تعداد ناشران بيشتر شده يا تعداد نمادين کتاب هاي چاپ شده يا به عبارت بهتر «کتاب سازي» بيشتر شده است. در کنار همه اين موضوعات، توجه به اين موضوع هم بدنيست که همه اتفاقات مهم در حوزه کتاب در يک سال فقط و فقط به همين نمايشگاه محدود شده است و با بزرگنمايي دستاوردهاي اين نمايشگاه، مسوولا ن خود را توجيه مي کنند و ديگر هيچ اتفاقي در اين حوزه نمي افتد; اگر چه بايد گفت هر تصميم گيري و سياست گذاري در اين حوزه بايد از طرف متخصصان اين حوزه صورت گيرد که بعضا به حاشيه رفته اند و بدين صورت اگر هم قرار باشد تصميمي گرفته شود، اميد چنداني به تاثيرگذاري آن نيست. تهران امروز:بازي با قانون، چرا؟ «بازي با قانون، چرا؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسين سليمي است كه در آن مي‌خوانيد؛تاكيد دوباره مسئولان دولتي مبني بر اينكه نيازي به معرفي وزير راه به مجلس براي گرفتن راي اعتماد نيست در كنار اصراري كه مجلسيان براي معرفي وزير دارند ، گرهي حقوقي را در نوع رابطه دولت و مجلس به خاطر تفسير كاملا متفاوتي كه دولت از قوانين مصوب مجلس انجام داده ، به وجود آورده است. به اين معنا كه دولت بر اساس احكام برنامه پنجم ملزم شده است كه تعداد وزارتخانه ها را از عدد 21 به عدد 17 برساند و اكنون دولت معتقد است چون در راستاي اين قانون دو وزارتخانه راه و مسكن را با يكديگر ادغام كرده است لذا براي وزارت راه كه در روز 12 اسفند ماه با راي عدم اعتماد مجلس از كار بركنار شد ، نيست و از سوي ديگر چون نيكزاد وزيري است كه براي وزارت مسكن راي اعتماد مجلس را دارد ، لذا نيازي نيست تا براي وزارتخانه تازه تاسيس شده دوباره از مجلس راي اعتماد بگيرد. تفسير ياد شده كه در نوع خود از شاذترين تفسيرهايي است كه يك دولت مي‌تواند از قوانين مصوب مجلس به عمل بياورد ، مي رود تا به مشكلي دوباره در روابط حقوقي قواي مقننه و مجريه منجر شود. چرا كه مجلسيان معتقدند بر اساس احكام برنامه پنجم دولت تنها پس از اخذ مجوز از مجلس است كه مي تواند براي ادغام وزارتخانه ها اقدام كند و وزير جديدي هم كه در راس اين وزارتخانه قرار مي گيرد ، ضرورتا و ناچار از گرفتن راي اعتماد از مجلس است حتي اگر اين وزير در حال حاضر هم در راس وزارتخانه اي قرار داشته باشد ، اين مجوزي براي بر عهده گرفتن تصدي وزارتخانه هاي ادغام شده نيست. نگاهي به استدلال هاي دولتيان و مجلسيان نشان مي دهد كه كفه ترازو به نفع مجلس است و در واقع دلايل مجلسيان از بينات حقوقي و قانوني روشن برخوردار است و متاسفانه چاره اي نداريم مگر اينكه عملكرد دولت در اين موضوع را فاقد وجاهت قانوني و حتي نوعي لجاجت بي حاصل و تفسير عجيب و غريب از قانون بدانيم. ه دلايل زير استنادات دولت براي عدم معرفي وزير مردود است و در عوض مجلسيان در اين مورد از موضع قانوني درستي سخن به ميان آورده اند. اول اينكه وقتي دو وزارتخانه جديد با يكديگر ادغام مي شوند در واقع وظايف و اختياراتي كه اين وزارتخانه ها داشته اند ، متمركز شده و بعد از ادغام در دست يك نفر متمركز مي شود. اگر اين يك نفر از وزراي فعلي كابينه باشد اين دليلي بر بي نيازي وزير براي راي اعتماد نيست. چرا كه راي اعتمادي كه مجلس به وزير داده است در حوزه وظايف و اختيارت مشخصي است و وقتي قرار است وظايف و اختيارات وزير در حد دو وزارتخانه گسترده شود ، منطقا هم بايد نظر موافق مجلس را اخذ كند چرا كه ممكن است مجلس فرد ياد شده را حائز شرايط لازم براي مديريت وزارتخانه گسترده تري نداند. اين حق قا




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 869]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن