تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 10 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه منافق اين است كه بدى اش ناراحتش نمى كند و خوبى اش او را خوشحال نمى سازد. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798834610




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آيا در شعر فارسي قالب «مفرد» هست؟ (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آيا در شعر فارسي قالب «مفرد» هست؟ (2)
آيا در شعر فارسي قالب «مفرد» هست؟ (2)   نويسنده:دکتر تقي وحيديان کاميار*   بعضي در تعريف فرد گفته اند که مصرع باشد يا نباشد (صادقي، 1373، ص193) از طرفي از 79 بيت پراکنده سعدي (همان، ص169) فقط 6 بيت بي قافيه است يعني کمتر از يک سيزدهم ابيات و به استناد اين شرط کاشفي، ديگر ابيات پراکنده سعدي در قالب مفرد سروده نشده است. البته احتمال دارد که عبارت «مصرع نباشد»، در تعريف کاشفي درست نباشد و در اصل «مصرع باشد» بوده باشد گرچه بعضي گفته اند فرد مصرع است يا غيرمصرع. اما شرط ديگر يعني آراسته بودن به مثل يا معني خاص تا مقبول طباع گردد در مفردات سعدي ديده نمي شود. البته مفردات اخوان ثالث معمولاً داراي چنين ويژگي است. براي مثال ابيات متفرق سعدي را که مفردات گفته اند را مي آوريم و آنها را با ابيات يکي از غزليات مي سنجيم: 1ـ داني چه گفته اند بني عرف در عرب نسل بريده به که مواليد بي ادب *** 2ـ خيري که برآيدت به توفيق از دست در حق کسي کن که درو خيري هست *** 3ـ گر سفله به نان و جاه از آزاده بهست سگ نيز به صيد از آدميزاد بهست *** 4ـ کس نيست که مهر تو در او شايد بست پس پيش تو ناچار کمر بايد بست *** 5ـ دولت جاويد به طاعت دراست سود مسافر به بضاعت دراست *** 6ـ گوينده را چه غم که نصيحت قبول نيست گر نامه رد کنند گناه رسول نيست *** 7ـ رفتن چو ضرورت است و منزل به گذاشت من خود ننهم دلي که بر بايد داشت *** 8ـ هر که گويد کلاغ چون باز است نشنوندش که ديده ها باز است *** 9ـ گر راه نمايي، همه عالم راه است ور دست نگيري همه عالم چاهست *** 10ـ خواهي که به طبعت همه کس دارد دوست با هر که در اوفتي، چنان باش که اوست نخست بايد توجه کرد که اولين بيتي که به ذهن شاعر مي آيد معمولاً بيتي برجسته و به اصطلاح بيت الغزل است. بنابراين هر يک از ابيات پراکنده سعدي بايد برجسته باشد حال آن که در يک غزل معمولاً همه ابيات برجسته نيست و ابيات برجسته و ابيات نه چندان برجسته و حتي سست وجود دارد. اينک ده بيت اول مفردات سعدي را از ديدگاه مثل و برجسته بودن معني بررسي مي کنيم. اولاً در هيچ يک از ابيات مثل رايج ميان مردم نيست البته ابيات او، 8، 6، 5، 3 ارزش مثل را دارند اما مثل رايج نيستند. ابيات 7، 4، 2 نه تنها از نظر معني برجستگي ندارند بلکه معني عادي و روزمره دارند و بيت ده نيز چنين است. معاني بعضي از ابياتي که مثل گونه هستند نيز برجستگي ندارند به ويژه بيت8 و7. از طرفي در غزل فارسي معمولاً تک تک ابيات مستقل هستند مثل ابيات غزل هاي صفحات510 و512 و دو غزل صفحه 514 و غيره. در اينجا ابيات يک غزل معروف سعدي را بررسي مي کنيم: 1ـ تن آدمي شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت *** 2ـ اگر آدمي به چشم است و دهان و گوش و بيني پس چه فرقي است ميان نقش ديوار و ميان آدميت *** 3ـ خور و خواب و خشم و شهوت، شغب است و جهل و ظلمت حيوان خبر ندارد ز جهان آدميت *** 4ـ به حقيقت آدمي باش وگرنه مرغ باشد که همين سخن بگويد به زبان آدميت *** 5ـ اگر اين درنده خويي ز طبيعتت بميرد همه عمر زنده باشي به روان آدميت *** 6ـ رسد آدمي به جايي که به جز خدا نبيند بنگر که تا چه حد است مکان آدميت *** 7ـ طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت بدر آي تا ببيني طيران آدميت *** 8ـ نه بيان فضل کردم که نصيحت تو گفتم هم از آدمي شنيديم بيان آدميت در اين غزل همه ابيات از نظر معني مستقل و برجسته هستند جز بيت هشتم؛ از طرفي بيتهاي اول و ششم مثل شده اند. بقيه ابيات نيز جز بيت اول گرچه مثل نيستند ارزش مثل شدن را دارند (البته در همه غزليات چنين ويژگي هايي ديده نمي شود). از اين ابيات فقط بيت اول مصرع است و اين به دليل ويژگي قالب غزل است پس ابيات پراکنده نسبت به ابيات بعضي از غزليات برجستگي خاص ندارد. پس اکثر ابيات پراکنده در اصل ابياتي بوده اند که سعدي فرصت غزل ساختن آنها را نيافته است. همشهري سعدي يعني داعي شيرازي نيز ابيات پراکنده اي دارد که همانند ابيات پراکنده سعدي هستند و در قالبي به نام مفرد سروده نشده اند. در روزگار رواج سبک هندي که دوره مضمون سازي و سرودن ابيات پرمعني است، سرودن تک بيت اعتلا پيدا مي کند. شاعران اين دوره معمولاً اول در بيتي مضمون سازي مي کنند و بعد آن را به صورت غزل درمي آورند. به همين دليل اين ابيات پراکنده با نا مطالع در ديوان صائب آمده است. البته اين تک بيت هاي پرمعني و مستقل ارزش دارند که به نام يک قالب شعري در نظر گرفته شوند، اما حتي در اين زمان تک بيت ها چنان که گفتيم به نام مطالع آمده است زيرا در آن زمان نيز مفرد يا فرد به عنوان قالب خاص شعري شناخته نبوده است. براي اين که مشخص شود در سبک معروف هندي مضمون سازي در تک بيت چگونه است و چرا ارزش شعر مستقل دارد واژة نرگس را در سبک خراساني و عراقي و هندي بررسي مي کنيم. در شعر سبک خراساني نرگس معمولاً گل نرگس است و يا مشبه به چشم: پر از غلغل رعد شد کوهسار پر از نرگس و لاله شد جويبار (فردوسي) *** در پيکر باغ شکل نرگس چشمي است که ريخته است مژگان (نظامي) نرگس در سبک عراقي بيشتر از سبک خراساني به عنوان استعاره مي آيد و استعاره هاي برجسته و تشخيص مثلاً حافظ نرگس عربده جوي مي خواند: نرگسش عربده جوي و لبش افسوس کنان گفت اي عاشق من خوابت هست؟ (حافظ) در سبک هندي نرگس نه تنها استعاره و تشخيص قرار مي گيرد بلکه در يک بيت حادثه يا حادثه هايي به وجود مي آيد مانند اين بيت صائب: نرگس از چشم تو دم زد در دهانش زد صبا درد دندان دارد اينک مي خورد آب از قلم عاشق به معشوق مي گويد در باغ بودم و شنيدم که نرگس که چشمان زيباي تو را ديده، از برتري و زيباتر بودن خود بر چشم تو، دم زد ولي باد صبا که اين ادعا را شنيد سيلي بر دهان نرگس زد چندان که دندانش سخت به درد آمد. لذا از آن روز به بعد هميشه دندان درد دارد و به اين دليل است که همانند کساني که دندانشان درد مي کند براي آب خوردن از ني استفاده مي کند، با ني (ساقه اي که گل روي آن قرار دارد) آب مي نوشد. به هر حال اين که ابيات پراکنده شاعران سبک هندي مانند فيضي و صائب عنوان مطالع دارد خود دليل قاطع ديگري است بر اين که حتي در قرن هاي دهم و يازدهم ابياتي مستقل و پرمعني شاعران هنوز فرد يا مفرد را به عنوان يک قالب خاص شعر نمي شناسند. ناگفته نماند چنان که گفتيم در ديوان صائب، ابيات پراکنده به نام مطالع آمده است اما صائب علاوه بر اين ابيات که مي خواسته هر يک از آنها را مطلع غزلي بسازد، ابيات پراکنده ديگر نيز هست شامل دو، سه و چهار بيتي که شاعر سروده اما تعداد ابيات در حد غزل نيست، به عبارت شعرهاي ناتمام صائب منحصر به مطالع نيست که تک بيت است بلکه غزل هاي ناتمام دو، سه و چهار بيتي هم دارد که براي نمونه از هر نوع مثالي مي آوريم: دو بيتي: سرگراني مانع است از آمدن تير ترا انتظار تير خواهد کشت نخجر تو را ترک خونريزي نمي گويي، همانا عاشقان داده اند از ديده خود آب شمشير تو را *** سه بيتي: گر چنين ابروي او ره مي زند اصحاب را رفته رفته طاق نسيان مي کند محراب را از شبيخون حوادث عشقبازان غافلند مي کند خون در جگر صيد حرم قصاب را سيه چشمان خيال از فکر وصل آسوده اند مي گردمي، شير مست پرتو مهتاب را *** چهار بيتي که تعدادش کم است: ز هجران که دارد لاله داغ دل سياهي را؟ غزال دشت از چشم که دارد خوش نگاهي را؟ مکن در عشق منع ديده بيدار ما ناصح به خواب از دست نتوان داد ذوق پادشاهي را ز شوق خال مشکينش به گرد کعبه مي گردم که ره گم کرده، خضري مي شمارد هر سياهي را اگر فردايي محشر عفو سير عدل خواهد شد که ثابت مي کند بر خود گناه بي گناهي را؟ در ميان اين ابيات پراکنده شعر پنج بيتي نيست زيرا پنج بيت غزل مي شود مانند اکثر غزل هاي کاتبي نيشابوري. هر يک از قالب هاي رايج شعر فارسي ويژگي هاي خاصي از نظر قافيه، تعداد ابيات و بعضي از نظر وزن (رباعي و دو بيتي) و حتي گاه از نظر واژگان مثلاً در غزل دارند اما فرد يا مفرد ويژگي خاصي ندارد جز مستقل بودن و از نظر معني برجستگي داشتن، اما اين دو ويژگي خاص فرد يا مفرد نيست بلکه بسياري از ابيات قصيده و غزل و غيره نيز اين دو ويژگي را دارند. يکي ديگر از دلايل مهم مبني بر عدم وجود فرد به عنوان قالب شعر توجه بسيار شاعران عهد شاهرخ به سرودن مطلع برجسته و اهميت دادن به آن است چندان که براي شاعران مطلع برجسته مهم بوده است، لذا مطلع مي سروده اند و در صورت نداشتن فرصت مطلعها را کناري مي نهاده اند تا بعداً مطلع ها به صورت غزل درآورده شوند و دليل اصلي اين بوده است که حافظ غزل را چنان اعتلا بخشيد که شاعران در دوره هاي شاهرخ و بعد توانايي سرودن غزل در حد او را نداشتند به ويژه که اکثر آنها دانش شاعران سلف را نيز فاقد بودند، لذا هم خود را صرف ساختن مطلع زيبا و برجسته مي کرده اند و چون در اين دوره کمتر بازتاب عواطف سرشار شاعر بود چندان که يک غزل از آغاز تا پايان به زيبايي سروده شود، ناچار معمولاً تلاش مي کردند که تک بيتهايي برجسته بسازند و بعد آن را به صورت غزل درآورند؛ از طرفي طبيعي است که فرصت کافي نداشته باشند که همة آن تک بيتها را غزل بسازند به علاوه شايد بيت آنچنان برجسته نبوده که شاعر آن را در خور مطلع ساختن بداند، لذا معمولاً تک بيتهايي به نام مطالع (و حتي دو يا چند بيت چنان که در ديوان صائب هست) مي ماند که غزل کامل نشده بود و آنها را در آخر ديوان شاعر مي آوردند. اهميت مطلع چنان بود که گاه شاعري مطلعي مي سرود و چون عمرش به غزل ساختن آن وفا نمي کرد ناچار شاعري ديگر آن را غزل مي ساخت. در مجالس النفائس آمده است که: امير شاهي در استرآباد دو مطلع گفته و توفيق اتمام نيافته و در آن حين که از عالم مي رفته... وصيت کرده که آن دو مطلع را خواجه اوحد مستوفي، تمام کند. يکي اين است: خرابيم از دل بيرحم گه گه ياد کن ما را سگ کوي توايم آخر، به سنگي شاد کن ما را مطلع ديگر اين است: تو شهريار جهان، ما غريب شهر توايم وطن گذاشته بي خان و مان ز بهر توايم خواجه آن دو مطلع را تمام کرده به ديوان نوشته شد (امير عليشيرنوايي، صص4-23). روايت ديگر درباره مطلع يک غزل از مولانا لطفي شاعر است که جامي به پايان مي رساند: مولانا لطفي... در محل رحلت مطلعي گفت و فرصت غزل ساختن نيافت، وصيت کرد که حضرت مخدومي (جامي) غزل را تمام کرده در ديوان نويسنده ايشان نيز وصيت به جاي آورده، غزل تمام کردند و در ديوان خود ثبت کردند (همان، 50).(1) به هر حال فرد يا مفرد قالب خاصي در شعر فارسي نبوده است اما در دوره معاصر به علت برداشت نادرست مرحوم همايي ـ و قبل از او ملاحسين کاشفي ـ از فرد در کليات سعدي، همگان فرد يا مفرد را قالب خاصي در شعر فارسي دانسته اند. حتي در دوره معاصر که شاعر يا شاعراني مفرد سروده اند استفاده از اين قالب را به جد گرفته نمي شود جنبه تفنن دارد. اينک مفرداتي از مهدي اخوان ثالث از مجموعه تو را اي کهن بوم و بر دوست دارم مي آوريم: گرچه گلچين نگذارد که گلي باز شود تو بخوان مرغ چمن بلکه دلي باز شود *** مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است گر هر ستاره ماه شود، باز شب شب است *** بگير فطره ام، اما مخور، برادرجان که من در اين رمضان، قوت غالبم غم بود در پايان خوب است اشاره اي بشود به اشکال مختلفي که فرد يا مفرد از گذشته تا امروز داشته است. 1ـ فرد به عنوان بيتي در متون منثور مانند فردهاي گلستان سعدي، کليله و غيره. 2ـ بيت هاي پراکنده اي که امروز در پايان بعضي از ديوان ها مي بينيم. اين بيت ها از کتاب هاي لغت استخراج شده و مجموعاً به پايان ديوان شاعر افزوده گرديده، به عبارت ديگر هر يک از اين بيت ها در غزل يا قصيده اي بوده که نويسنده لغت آنها را به عنوان شاهد آورده؛ حال آن که اصل آن غزل يا قصيده از ميان رفته است و گردآورنده ديوان اين تک بيت ها را از لغت نامه ها استخراج مي کرده. 3ـ مطالع که هر چند هر بيت شعري مستقل بوده اما بيتي از غزل در نظر گرفته مي شده نه شعري مستقل. 4ـ ابيات منتخب از بعضي از اشعار يک شاعر. 5ـ شعر در يک بيت به عنوان کوچک ترين قالب شعري فارسي که خاص دوره معاصر است، گرچه چنان که گفتم شاعران معاصر هم، قالب مفرد را به جد نمي گيرند و فقط بعضي به طريق تفنن چند مفرد سروده اند.   پی نوشت ها :   *استاد زبان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد 1- در اين دو مثال از پايان نامه دكتري آقاي حسن نصيري نقل شد.   منابع: 1ـ اخوان ثالث، مهدي (م. اميد)، تو را اي کهن بوم و بر دوست دارم. 2ـ دهخدا، علي اکبر، لغت نامه. 3ـ سعدي، شيخ مصلح الدين، کليات سعدي، به تصحيح محمدعلي فروغي، 1361، تهران، انتشارات توس. 4ـ شمس الدين قيس رازي، المعجم في معايير اشعار العجم، به کوشش مدرس رضوي، تهران، 1336. 5ـ صائب تبريزي، محمدعلي، ديوان صائب، جلد ششم، به کوشش محمد قهرمان، انتشارات علي، 1370. 6ـ صادقي، واژه نامه هنر شاعري. 7ـ فيض، ابوالفضل، ديوان فيضي، با تصحيح و تحقيق اي ـ دي، ارشد، مقدمه حسين آهي، تهران، 1362. 8ـ کاتبي نيشابوري، ديوان غزليات، تصحيح وحيديان، آستان قدس رضوي. 9ـ مؤتمن، زين العابدين، تحول شعر فارسي، 1355. تهران، کتابخانه طهوري. 10ـ نوروزي، جهانبخش، شناخت زيبايي، تهران. 11ـ واعظ کاشفي سبزواري، ميرزا حسين، بدايع الافکار في صنايع الاسفار، و براسته ميرجلال الدين کرازي، 1369. 12ـ وحيديان کاميار، تقي، فرهنگ قافيه در زبان فارسي، دانشگاه فردوسي، 1381. 13ـ همايي، جلال الدين، فنون بلاغت و صناعات ادبي، جلد اول و دوم 1361، انتشارات توس. نشريه پايگاه نور شماره 19    
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 970]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن