تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798773133




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارش فيلمبرداري «دوستت دارم نيويورک» ساخته دوازده کارگردان معاصر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گزارش فيلمبرداري «دوستت دارم نيويورک» ساخته دوازده کارگردان معاصر
گزارش فيلمبرداري «دوستت دارم نيويورک» ساخته دوازده کارگردان معاصر ترجمه :ويدا گلزار دوستت دارم نيويورک يک فيلم رمانس 110 دقيقه اي و محصول سال 2009 (آمريکا/فرانسه) است.اين فيلم براي اولين بار در جشنواره بين المللي تورنتو نمايش داده شد.در شهري که هرگز نمي خوابد،عشق نيز هميشه زنده است.فيلمنامه اين فيلم را برخي از خلاق ترين فيلمسازان عصر حاضر نوشته و ستارگان زيادي هم در آن بازي کرده اند.اين افراد در کنار هم ارتباطات هيجان انگيز،شگفت آور و متنوع انساني را خلق کرده اند که خون را در شريان اين شهر به جريان مي اندازد.کارگردانان اين فيلم عبارتند از :برت رتنر،فاتح اکين، ايوان آتال؛آلن هيوز،شکار کاپور،ميرا ناير، ناتالي پورتمن،اسکارلت يوهانسن،جاشوا مارستون،شونجي ايواي،ون ژيانگ و راندال بالس مه ير(کارگردان سکانس هاي انتقالي). بخشي که اسکارلت يوهانسن به عنوان اولين کارش کارگرداني کرده است به دليل سياه و سفيد بودن و ناهماهنگي با سايربخش هاي فيلم از نسخه نهايي حذف شده است.بازيگران به ترتيب حضور درفيلم عبارتند از: برادلي کوپر در نقش گاس،هايدن کريستنسن در نقش بن،اندکي گارسيا در نقش گري،راشل بيلسن در نقش مالي، ناتالي پورتمن در نقش ريفکا ملون،عرفان خان در نقش نانسوباي،اورالاندو بلوم در نقش ديويد کولر،کريستينا ريچي در نقش کاميل،مگي کيو در نقش جانيس تايلور، آنتون يلسين درنقش کين،جيمزکان در نقش آقاي ريکولي و همچنين ايتان هاوک،اليويا تيرلباي،دري دومانئو،جولي کريستي،جان هارت، شيالابوف،کارلوس اکوستا،شو کي، کريس کوپر،رابين رايت پن،الي والاک، کلاريس ليچمن،بليک لايولي،جسيندا برت، اوا آموري،جاستين بارتا،برت يانگ،سوني سندوال و گادراپ سينگ.در قسمتي که مربوط به آلن هيوز است، دو دلباخته (دري دومانئو و برادلي کوپر) مي شتابند که به يکديگر برسند؛يکي با مترو ويکي با پاي پياده،اين دو به اين مي انديشيد که آيا آن چه در ملاقات اوليه بين آن ها گذشته است معناي خاصي دارد؟ همه ترس و اضطراب و بهانه هايي که در ذهن اين دو گذشته است به محض گره خوردن نگاهشان به يکديگر به دست فراموشي سپرده مي شود.ماتيو کاسوويتس فيلمنامه اين بخش را نوشته و آلبرت،برادرآلن با او همکاري کرده است.فيلمبردار اسکاتلندي مايکل مک دونا نيز عضو اين گروه بوده است.بن بي هاي،تهيه کننده مي گويد:«درکارهاي آلن، تصوير، موسيقي و صدا ترکيب فوق العاده اي دارند و من واقعاً از همکاري با او لذت بردم.او خجالتي و درون گراست در عين حال در تصميماتش مصمم است. نمونه بارز مشتي آهنين در دستکشي مخملي است.» او مي افزايد«برادران هيوز مي توانند هر کاري را در هر ژانري انجام دهند. تضادهاي زيباي زيادي در اين داستان وجود دارد:پايين شهر و بالاي شهر، مترو و خيابان،احساس زندگي واقعي در شب اين شهر.صحنه پاياني اين بخش فيلم يکي از زيباترين صحنه هايي است که تا به حال ديده ام.»دوست برادران هيوز،برادلي کوپراز همان لحظه اولي که فيلمنامه را خواند تصميم بازي در اين فيلم را گرفت.او مي گويد:« همان لحظه که داستان را خواندم با خودم گفتم اين که منم!همه ما وقتي شوق و اضطراب ما را از ديدن حقايق باز مي دارد،چنين لحظاتي در زندگي مان داشته ايم.خيلي خوشم آمد که نيويورک در اين داستان يک شخصيت است.اين شهر تبديل به يک گره مي شود و مانعي است بر سر راه اين دو عاشق.همکاري با دري دوماتئو نيز برايم لذت بخش بود. ما همديگر را نديده بوديم تا اين که شب قبل از فيلمبرداري با هم شام خورديم.خيلي زود فهميدم که شانس آوردم که چنين همبازي اي دارم.ما دو روز وقت داشتيم و داستاني که از طلوع تا غروب طول مي کشد.همه چيز خوب پيش رفت، چون آلن مي داند چه مي خواهد و هميشه ايده هاي نو دارد.»در بخش برت رنتر،جيمز کان و آنتون يليسين و اليويا تيرلباي بازي مي کنند وقتي جيمز کان به نوجوان دلشکسته همسايه (اليويا تيرلباي)پيشنهاد مي دهد که به گردش بروند،از ديدن او در پارک ان هم با صندلي چرخ دار شگفت زده مي شود.زماني که مجبور مي شوند پياده به خانه بازگردند شب آن ها به يک شب رويايي و رمانتيک مبدل مي شود و روياي آن ها به تحقق مي پيوندد. اين فيلم نگرشي جديد و جوان پسند نسبت به نيويورک است که از کارگردان معروف آمريکايي .اولين فيلم برت رنترساعت شلوغي با بازي جکي چان و کريس تاکر است.ازجمله در ضمن او تهيه کننده سريال معروف فرار از زندان نيز هست.پاول ادلمن؛فيلمبردار لهستاني اين بخش را فيلمبرداري کرده است.بن بي هاي مي گويد:«ازسبک رنتر که نبض سينماي امروز آمريکا را در دست دارد خوشم مي آيد او کارگرداني زيرک و توانمند است.»رنتر از پيوستن به اين پروژه هيجان زده شده بود و با انرژي زياد دانش فيلمسازي اش را به کار گرفت.او مي گويد:«اين کار تجربه کاملاً متفاوتي بود و با ساختن فيلم هايي چون مردان ايکس تفاوت هاي بسياري داشت.اين بار آزادانه مي توانستم تجربه کنم در عين حال کار پرچالشي بود.»او به اتفاق جف ناتانس (ساعت شلوغي3،ترمينال،اگه مي توني منوبگير) روي فيلمنامه کارکردند. فيلمنامه اين فيلم تقريباً يک زندگينامه شخصي است.رنتر مي گويد :«در فيلم هاي عشقي آدم مي خواهد هم بخندد و هم گريه کند ومن از قسمت هاي خنده دارش خوشم مي آيد.»مارينا گراسيک مي گويد:«برت جوانترين شخصيت ها را در فيلمش دارد و به موضوعي مي پردازد که از نظر من تجربه اي عادي در نيويورک است؛لحظات مملو از عشق در سنترال پارک.»يکي از نکات شگفت انگيز اين فيلم اليويا است که کاملاً در اختيار نقشش بود و در کنار آنتون يلسين قرارگرفت.رنتر مي گويد:« هرچيزي که ممکن بود و در طول دو روز فيلمبرداري ما خراب شود،خراب شد.اما درآخر از بازيگران و شيوه کار راضي بودم.»الي والاک و کلاريس ليچمن در قسمت جاشوا مارستون که آخرين بخش اين مجموعه است ايفاي نقش کرده اند.يک زوج قديمي آرام و استوار در پياده روي بروکلين راه مي روند،درحالي که لحظات مملو از لذتي غم انگيزدارند،ازآن نوع احساساتي که يک عمر عشق و علاقه مي تواند آن را به وجود بياورد.فيلمبردار اين قسمت آندريچ پارخ اوکرايني است که اين اواخر ورايتي او را در فهرست ده فيلمبردار موفق قرارداده است.مارستون مجذوب محتواي کلي فيلم شده بود.او مي گويد :«من که در اين شهر زندگي مي کنم لحظاتي از ارتباطات را مي بينم که هرچند کوتاهند، مي توانند به فيلم هايي جالب تبديل شوند،اما به اندازه کافي از آن حمايت نمي شود. من عاشق اين فرصت به دست آمده براي روايت داستاني کوتاه از نيويورک هستم.به مدت دو هفته هر روز يک فيلمنامه نوشتم. بعضي از آن ها بر پايه ايده هايي بود که در ذهنم داشتم و برخي ديگرکاملاً جديد بود،به خاطر دلايل تجاري معمولاً با فيلم هايي که در مورد جوانان بيست ساله است بمباران مي شويم، شخصيت هايي که هيچ چيز در مورد دنيا نمي دانند من بيشتر به آدم هاي مسن علاقه دارم که تجربيات بيشتري در زندگي دارند. به اين دليل و به دليل خاطراتي که از پدر بزرگ و مادر بزرگم داشتم،اين فيلم را ساختم.کلاريس 82 ساله خيلي سرزنده و پرانرژي است.خيلي براي در آوردن نقشش کار کرد و براي رسيدن به لهجه اي که لازم داشت خيلي تلاش کرد.الي نيز يک دنيا خاطره از کارهاي قبلي اش و کارگردان هايشان داشت.يک بار سر يک صحنه من را کنار کشيد و گفت "بگذار برايت بگويم که اليا کازان چطور کارگرداني مي کرد..." اين بهترين بخش کار در اين فيلم بود،از اليا کازان درس گرفتن.» بن بي هاي به محض خواندن اين فيلمنامه دريافت که اين بخش بايد بخش پاياني فيلم باشد،چون بسيار تاثيرگذار است.او مي گويد:«جاشوا هميشه يک بعد اجتماعي واقعي به کارش مي دهد با فرهنگ ها و پيش زمينه هاي مختلف خيلي راحت کار مي کند.»شو کي و اوگر يوسل در قسمتي که فاتح اکين کارگرداني کرده،بازي مي کنند. نقاشي هنرمند (اوگر يوسل،بازيگر، نويسنده و کارگردان ترک) با ديدن يک زن چيني به اين فکر مي افتد که از او براي خلق يک اثرهنري الهام بگيرد،اما زن چيني تقاضاي او را نمي پذيرد،اما زماني که نقاش بيمار مي شود همه چيز تغيير مي کند.فاتح اکين کارگردان آلماني متولد ترکيه است.او فيلم هاي موفق زيادي در کارنامه اش دارد.اکين با فيلمبردار آمريکايي، ماريچيو روبنستاين در اين فيلم همکاري کرده است.بن بي هاي مي گويد:«اکين شخصيت هاي فيلمش راخوب مي شناسد و مي تواند که در طول زندگي شان چه کرده اند به اين ترتيب به شخصيت ها عمق داده است.به نظر من کار با شو کي ستاره چيني که باعث جذب جمعيت و تشويق او مي شود براي فاتح مهم بوده است.»گرچه فاتح هيچ وقت در نيويورک زندگي نکرده،اما سفرهايي که به اين شهر داشته خيلي برروي او تاثير گذاشته است.او مي گويد:«اين شهر و انرژي آن تاثير زيادي بر من داشته است.نمي توانم دليلي بهتر از ساختن يک فيلم در آن جا براي بازگشتن به اين شهر داشته باشم.»اکين درملاقاتي که با او اوگر يوسل داشت از او پرسيد:«درباره عشق چه چيزي مي توانيم بگوييم که قبلاً گفته نشده باشد؟» او پاسخ مي دهد که دوست دارد داستاني در مورد امکان پذير بودن عشق يک مرد مسن با يک زن جوان بگويد.اکين مي گويد«من مي خواهم از عشق يک نقاش به هنرش بگويم.» در مورد اين به نتيجه مي رسند که داستان در مورد نقاش رو به موتي باشد که هنرش حتي بعد از عشقي که بي پاسخ مي ماند هم دوام مي آورد.به نظر مي آيد اين داستان با شهر نيويورک که به نوعي هنر است متناسب باشد.اکين سپس به دنبال بازيگر زن مي رود. او شو کي را در چند فيلم ديده بود.اکين مي گويد: «در واقع ما زبان مشترکي نداريم، اما نيازي هم به صحبت نيست،زيرا يکديگر را از طريق چشم و احساس در مي يابيم. زماني که دوربين را روي شو کي تنظيم مي کني،ديگر شو کي است که شما را کارگرداني مي کند.» او عضو داوران جشنواره کن در سال 2009 نيز بوده است.اکين مي گويد:«قبلاً شنيده بودم دوربين را هر جاي نيويورک که بگذاري سوژه اي براي فيلمبرداري داري.حال فهميدم که اين موضوع واقعيت دارد.اما بايد مراقب باشي که در دام ساختن کارت پستال نيفتي. دوران خيلي خوبي بود،چند روز را در نيويورک به سر بردن براي ساخت يک فيلم خيلي کوتاه بود.اميدوارم باز هم براي ساختن فيلم به نيويورک برگردم.»تايلور گيرو جسيندا برت در قسمتي که ناتالي پورتمن کارگرداني کرده است بازي کرده اند.دريک بعدازظهر آفتابي در سنترال پارک يک دخترکوچولوي سفيد پوست با پرستار مردش بازي مي کند.زماني که پرستار دختر را به مادرش بر مي گرداند، احساس مي کند که آدم ها هميشه آن چيزي نيستند که ظاهرشان نشان مي دهد.پورتمن با ژان لوئيز بامپوينت فيلمبردار در اين فيلم همکاري کرده است.او مي گويد:«کارگرداني کردن يک فيلم کوتاه در قالبي منحصر به فرد براي من يک موقعيت بسيار خوب بود.اين فرصت به هنرمندان زيادي فرصت مي دهد که احساسشان را در مورد يک شهرابراز کند»بن بي هاي نمي دانست انتظار چه نوع کاري را از پورتمن به عنوان اولين کارش بايد داشته باشد اما وقتي فيلمنامه او را مطالعه کرد آن را پسنديد او مي گويد: «پورتمن روي شخصيت ها خيلي کار کرده و داستان هم شيرين و تاثير گذاراست.» پورتمن از مشاهده تحولاتي که در سال 2008 در موسم انتخابات در شهر ديده است براي اين فيلم الهام گرفته است.او مي گويد:«دراين سال نيويورکي ها معمولاً در حال بحث و گفت و گو بودند و به خاطر باراک اوباما و هيلاري کلينتون در مورد مسائل نژادي و جنسيتي حرف مي زدند.»بن بي هاي مي گويد:«پورتمن با عناصر و عوامل غيرقابل پيش بيني کار کرده است، از جمله بازيگر خردسال و همچنين يک بازيگر غيرحرفه اي،اما به خوبي از عهده آن برآمده است.او توانايي هاي تازه اي از خود به نمايش گذاشته است.» پورتمن مي گويد:«کار پرچالشي بود.هوا در عرض دو روزي که فيلم برداري مي کرديم چهل بار تغيير کرد.ژان لوئييز هر سه دقيقه يک بار به خاطر اين تغييرات سکته مي کرد.اما هر سه بازيگر اصلي به خوبي کارشان را انجام دادند.»جولي کريستي و شيا لابوف در قسمتي که شکار کاپورکارگرداني کرده بازي کرده اند. دريکي از سورئال ترين قسمت هاي اين فيلم،يک خواننده سابق اپرا براي نوشيدن يک ليوان نوشيدني با يک دوست به يک هتل مي رود که ناگهان پشت پرده پنجره اتفاقاتي روي مي دهد.کاپور اين فيلم را در حالي کارگرداني کرده که فيلمنامه آن را آنتوني مينگلا نوشته بود و قصد اشت خودش آن را کارگرداني کند، اما قبل از آن از دنيا رفت.اين فيلم به او تقديم شده است.کاپورکارش را در باليوود شروع کرد و در سال 2004 به شهرت رسيد.فيلمبردار اين بخش از فيلم بنويت دبي بوده است که با ايوان اتل هم همکاري کرده است.بن بي هاي مي گويد:«خود مينگلا، کاپور را براي انجام کار معرفي کرد.او گفت که آنها با هم ملاقات کرده اند و گفت و گوي طولاني اي در مورد مرگ و زندگي داشته اند ودرمورد هيچ چيز هم توافق نداشته اند.درنتيجه او نامزد مناسبي براي انجام اين کارخواهد بود؛چون راه متفاوتي را براي کارانتخاب خواهد کرد.مينگلا به افرادي که نگرش خاص خود را به دنيا داشتند احترام مي گذاشت،هرچقدرهم که نگرش آن ها با ديدگاه خودش متفاوت باشد».کاپورمي گويد:«اول شک داشتم که کار را بپذيرم،چون قصد داشتم شش ماه به هند بروم و گوشه خلوت بگيرم.اما منصرف شدم.اول به خاطر بيماري دوستم مينگلا و بعد هم به خاطر علاقه اي که خودم به ساختن فيلم هاي کوتاه داشتم.من دنيا را به عنوان نقطه شروع يا پايان قبول ندارم، بلکه براي من مانند زنجيره اي از سوال ها است که يکي منجربه ديگري مي شود و شوق دانستن ايجاد مي کند داستان اين فيلم پررمز و راز و با مرگ درارتباط است. بعد ازخواندن فيلم نامه از مينگلا پرسيدم مفهوم آن چيست؟ اما خيلي زود به معناي سوالم پي بردم.من بايد با ساختن فيلم به مفهوم آن پي مي بردم. بايد فيلمي مي ساختم که به مخاطب اجازه دهد که با تجربه فيلم به جست و جوي مفهوم آن بپردازد.نبوغ فيلمنامه آنتوني هم در همين بود.آنتوني گفت که اين فيلم يک داستان عشقي است،يعني به اين موضوع مي پردازد که ما بايد به زندگي بهاي بيشتري بدهيم.بعد از فوت او اين جمله ها براي من معناي بيشتري پيدا کرد.وقتي فيلم را به کارولين،همسرآنتوني نشان دادم. اوتشکر کرد و گفت اين پايان خوبي براي آثار اوست، ما احساس مي کرديم اين کار يک کار مقدس است و ما مسئول حفظ تقدس آن هستيم.»منبع:نشريه صنعت سينما،شماره 88/ج
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن